گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
مزدك بامداد - 10-21-2013
kourosh_bikhoda نوشته: ایکس که سرمایه های کاپیتالیسم رو جذب کرده و موفق شده.
ایگرگ که کاپیتالیسم برای بهره کشی به سویش گرایش پیدا کرده و پیشرفته شده.
زِد هم که برای ویترین بودن مورد عنایت امپریالیسم قرار گرفته و موفق شده.
نتیجه منطقی: امپریالیسم در هرجا سرک کشیده اونجا رو آباد کرده. حالا بخواد ویرانه های شوروی کمونیستی (گرجستان و رومانی) باشه یا عربستون بی آب و علف.
نتیجه مزدکی: امپریالسم موفقیتی نداره و همش نمایشه و زنده باد کمونیسم.
بیجاست!
چرا؟ چون برای ویترین کردن، برای نفت کشیدن و .. باید این پولهارا از جای دیگر بیاورد،
به زبان دیگر، حیاط خلوتش را که که کسی نیمبیند، چپاول میکند که برای نمونه در آلمان ویترین
بسازد، ( گونه ای سرمایه گذاری در پروپاگاند و در جبهه ی جنگ). در فیزیک هم بیگمان خوانده اید
که چیزی از هیچ پدید نمی اید. به زبان دیگر از آمریکای لاتین چاپیده و از و نفت ایران و .. دزدیده
و آورده برای ویترین درست کردن و برای گسترش جهانخواری خود در کویت و ... . در فربود هم
همبود براستی پیشرفته ای برای کویتی ها نساخته، یک همبود دستبوسی و گدایی ساخته که امیر
کویت پولهای نفتی را به شیخ ها و زیردستان دست بوسش " میبخشد" . دولت و دیوان کویت هم
یک نوانخانه /گداخانه ی بزرگ است، مانند همین دولت ایران، که کارمندی در آن برای کار راستین
نمیباشد، برای گرفتن مزد ماهانه از پولهای نفت و پخش کردن ان از این راه میان دستبوسان است!
•
پارسیگر
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
مزدك بامداد - 10-21-2013
sonixax نوشته: مشکل اصلی کمونیستها این است که فکر میکنند سرمایه دار روزی روزگاری در وسط دشتی کویری بیابانی جایی راه میرفته میبینید که قله کوه بر نقطه ای از زمین سایه انداخته و به وی الهام میشود که بکن ! میکند و میبینید که کلی دلار و طلا و پول و ... آنجا ریخته همه را بر میدارد ....
بیجاست!
اگر زنجیره ی پادشاهی هارا پی بگیرید میبینید که نیاکانشان دزد بوده اند، سردودمان بوده اند و ..
بورژوازی هم از اینگونه دزدی ها آْغازیده و سپس کار یکی گرفته یا نگرفته است. همانگونه که
دوست ما مهربد هم گفت، میشود که
که یکی پیش از بهره کش شدن، پولهایی را با بهره دادن و
کارگری بدست آورده، و سپس با انها آغاز به بهره کشی از دیگران نموده، ولی این سختی کشیدن
برای گردآوری سرمایه، به کسی پروانه نمیدهد که برو اکنون دیگران را به گاری ببند! مهند این
نکته است که شما هوش نمیکنید! مهند این است که همبودی نباشد که کسی میان بهره دهی و
بهره کشی، چاره ای دیگر برای زندگی هومنی نداشته باشد. مهند این نکته است که شما هوش نمیکنید!
•
پارسیگر
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Mehrbod - 10-21-2013
Russell نوشته: این تلاشهایِ مذبوحانه برای لیبرال نامیدن من و در پی آن حمله شخصی به من به علاوهیِ حمله به لیبرالیسم متاسفانه دردی ازت دوا نمیکند !!
البته در پست آخر هم علاوه بر توضیحات ارزشمند مهربدی پیرامون کمونیسم متوجه شدیم که ملیگرایی نه تنها پیش فرض اخلاقی ندارد، که حوزهیِ آن تنها زبان است!!
چند پاراگراف دیگر پیرامون حمله به راسل و لیبرالیسم بنویس (برای دفاع از ملیگرایی به لیبرالیسم حمله میکنی )، اسپاگتی را چه دیدی شاید یادمان برود موضوع گفتگو چه بود و چه گفته شده
اخوی! من دارم میگویم میهنگرایی تا زمانیکه نیاز باشد خوب است, ولی در گذر زمان باید برچیده شود, دریافت این سخن آن اندازه هم سخت نیست, هست؟ (:
برای اینکه کمی از دریافت فرایافت "دامنهها" در مزدائیک سردر بیاورید, من با اینکه شما را بدرستی آدمی بدخو و تیکهانداز و
سوگیر (= biased) میدانم , ولی همزمان در اینکه آزادید بدخو, تیکه انداز و سوگیر باشید نیز همداستان ام و برای نمونه میبینید اینجا:
پیرامون اعتراضات کاربر - برگ 7
و در همهیِ جُستار هواداری رفتار شما را کردهام, گرچه این در دیگاه یک نگرندهیِ بیرونی
میتواند "تناقضآمیز" باشد که من همزمان شما را بدخو بدانم, ولی به رفتارتان مهر هایسته (= تائید) بزنم.
ولی زمانیکه به سازوکار آن پی برده شد, اینکه ما اینجا دو دامنه داشتهایم, یکی «آزادی سخن: اینکه شمای راسل آزادید هر جور دوست
گفتمان کنید, هتا اگر گرداننده باشید تا زمانیه بدخویی تان در گردانندگی تان درون نشود», یکی دیگر «رفتار و برخورد: اینکه شما آزادید با مردیم
بدخو و تیکهانداز و ... باشید باز تا زمانیکه در گردانندگی تان درون نشود», آنگاه — به اُمید اسپاگتی
— میبینید هیچ پارادخشی در آن نیست.
نون بهمینسان, بکوشید دریابید:
زبان پارسیک
سرزمین فرهنگی ایران
ستیز با بهرهکشی
در سه دامنهیِ دگرسان جای میگیرند, گرچه همپوشانی کمی میان شان باشد.
پارسیگر
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Ouroboros - 10-21-2013
مزدك بامداد نوشته: من هم بار دیگر میگویم که کارگران سایپا تنها چون بخت بکارگماری[1] در انرا داشته اند
نمیتوانند دارنده ی آن و ابزار فراورش[2] ان باشند ، همچنان که کارکنان شرکت نفت
نمیتوانند همه ی این ساختآوری[3] غول اسا را که سرنوشت ملت را میسازد، تنها به
این انگیزه که در آن روزی بکار گمارده شده اند در دست بگیرند و در برابر، کارگری که
برای پیزافروشی چوسکی کار میکرده هم هنباز[4] پیتزا فروش بشود! پس اینجا باید
شما هم هتا هوش کنید که در یکجا، ابزار فراورش سنگین و با ارزشی که چکیده ی
اندازه ی بالایی از کار بوده با "بیل" کارفرمایی که کارگر چاه کن را بکار گمارده یکی
نیست. پس ابزار فراورش بایستی پس از واژگشت[5] یک کاسه بشود و یک کاسه میان
همه ی کارگران بخش گردد، چون همه در ساختن سرنوشت کشور دست داشته و
میخواهند داشته باشند. مدل شما ولی یک گروه های الیته ی " کارگری " نوین را میسازد
که برای نمونه کارگران سایپا و شرکت نفت و بنز و پورشه هستند و گروه کارگران کم بهره پیتزا فروشی!
بماند که سرنوشت همه ی کارگاه ها و کارخانه ها ه هم وابسته است و کفش سازی نیاز
به چرم سازی هم دارد و برای همین کارگران همه فراوری[6] ها و .. باید سرانجام یک انجمن
بالاتری را داشته باشند که کارها را هماهنگ نموده و در ستیز ها داوری بنمایند و توانایی
به انجام رسانیدن داوری هارا هم داشته باشند ( زور قانونی)
مگر مولد ارزش کالا کاری که برای آن صورت میگیرد نیست؟ و مگر بنیاد انتقاد مارکسیستی به «
مفتخوری»
سرمایهدار وارد شدن به پروسهی تولید ثروت از طریقی بجز تولید مشارکت در تولید نیست؟ و نیز مگر مارکس نبود که میگفت :
:
is the constant capital of materials used in a period plus the depreciated portion of tools and plant used in the process. (A period is typically a day, week, year, or a single turnover: meaning the time required to complete one batch of coffee, for example.)
:
is the quantity of labor time (average skill and productivity) performed in producing the finished commodities during the period
:
is the value of the product of the period (
comes from the German word for value:
wert)
و مگر آیا راهحل مارکسیسم برای این مشکل برابری ارزش کار و کالا نیست؟ هشت ساعت کار برای تولید پیتزا در رستوران سر خیابان مساویست با هشت ساعت کار برای شکاف اتم و هشت ساعت کار در شرکت بنز.
خارج از مدل دستمزدمحور سرمایهداری در یک کاسه ریختن و این داستانها تلاش برای ردگمکردن است، اگرنه ما در مدلی زندگی میکنیم که در آن ارزش کار را نه بازار، که میزان تولیدات و توان خرید کارگر مشخص میکند تا مشکل «ارزش افزوده» و درپی آن «کاپیتال» از میان برود، بنابراین فرقی نمیکند چه کسی در چه مکانی مشغول به چه کاریست.
اگر بناست که ما افزایش کیفیت را پاداش ندهیم و کاهش آنرا مجازات نکنیم، و به هرکس به اندازهی نیازش بدهیم تا به همه برسد، دیگر تفاوتی میان کارگر سایپا و پیتزازن مذکور وجود نخواهد داشت و ارزش کار/
محصول تولیدی هر دو به یک اندازه خواهد بود.
اگرهم بناست که کارگر بنز بدلیل تولید بنز پاداش بالاتری از کارگر سایپا بدلیل تولید پراید بگیرد که باز جامعه به سوی طبقاتی شدن حرکت خواهد کرد و پس از مدت اندکی کارگران بنز خودشان تبدیل به سرمایهداران جدیدی خواهند شد؟
اما بیایید حتی اینرا هم بپذیریم که شما دچار تضاد فکری نشدهاید و در جامعهی برابر ِ بیطبقهی ِ مساواتگرا، باز هم میان کار با کار تفاوت هست.
کجای آن با در یککاسه ریختن ابزار تولید در فردای انقلاب توسط خود کارگران و تقسیم آن برمبنی ویژگیهای عینی(
همچون توانایی و تخصص و ...)
تضاد دارد؟ چرا دولت باید این «
وظیفه»
را برعهده بگیرد و اتحادیههای مستقل و خودگردان و دموکراتیک و از هم غیرمتمرکز کارگری؟ دولت دقیقا چه خطری را برطرف میکند که مثلا من و شما نمیتوانیم و از آن مهمتر، چگونه آن خطر را برطرف میکند که با آزادیهای من و شما در تعارض نباشد؟ خلاصه در یک کلام رتوریک، چرا ما باید خطر برآمدن یک استالین، خوجه، مائو، کاسترو و پل پات دیگر را بپذیریم؟
مزدك بامداد نوشته: اینهم که گفتید که ایا کارگران را ناتوان از سازماندهی میدانیم هم گونه ای شانتاژ است که
ما از ترس بگوییم، آری شایسته[7] میدانیم ! که سخن شما پذیرفته شود، ولی ما بی ترس میگوییم
که شایسته میدانیم ولی هر چیزی راهی دارد و راه شما نادرست است، چنانکه گفتیم.
بله میدانیم شما ترس و شرم و انصاف و ... را کنار گذاشتهاید
استالین بخاطر جنگ سرد(بیست سال قبل از شروع آن!)مرتکب ترورها و نسلکشیهای سیاسی خود شد و خمرهای سرخ بدلیل فشار امپریالیسم دست به نسل کشی زدند و چین بطور مداوم طی بیست سال گذشته به سمت سرمایهداری حرکت نکرده و موقعیت کارگران در چین بهتر از آمریکاست و ... تلاش من برای قرار دادن شما در موضع دفاعی به راستی مبتدیانه بود.
نقل قول:گذشته از این، هومن[SUP][8][/SUP] جانور همبودین[SUP][9][/SUP] است و همبود[SUP][10][/SUP] نیاز به قانون دارد. اگر این را بپذیریم،
میبینیم که برای پدید اوردن این قانون، نیاز به قانونگذار است. از انجایی که هیچ قانونی,
بی پایندان[SUP][11][/SUP] انجام پذیری ( ضمانت اجرایی) آن، ارزش ندارد، نیاز به دستگاهی هست که
قانون را بجای اورد و انجام دهد، دزد را بگیرد و .... و همچنین نیاز به داوری داریم که
ستیزه ها میان هومنان را داوری نماید. پس ما از نیاز قانون داشتن، به نیاز از سه نهاد میرسیم:
1-نهاد قانونگذار (گذاشتن= قرار دادن، ..) ،
2- نهاد قانونگزار (گزاردن = انجام دادن، اجرا کردن)،
3- و نهاد دادگزار.
در این میان دومی همان "دولت" است، همان که باید قانون را به انجام برساند، دزد را بگیرد و ...
۱.
مشتی ادعای پوشالین و شعار درون تهی بدون حتی یک خط استدلال =
ارزش صفر.
منهم ادعا میکنم که هومن کوچکترین نیازی به قانون ندارد همهی نبوغ بشر در پهنهی تاریخ درپی هنجارگریزی و هنجارستیزی پدید آمده و برای به تعالی رسیدن جامعهی بشری باید قانون و دولت را از بیخ برکند و دولت بزرگترین سد در برابر زندگی آزاد و برابر اجتماعی بوده و هست.
۲.
تعریف حقوقی دزد :
کسی که از دیگران سلب مالکیت میکند.
لطفا توضیح بدهید در جامعهای که بناست مالکیت خصوصی وجود نداشته باشد دزدی چگونه ممکن است؟
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
sonixax - 10-21-2013
مزدك بامداد نوشته: بیجاست!
اگر زنجیره ی پادشاهی هارا پی بگیرید میبینید که نیاکانشان دزد بوده اند، سردودمان بوده اند و ..
بورژوازی هم از اینگونه دزدی ها آْغازیده[1] و سپس کار یکی گرفته یا نگرفته است. همانگونه که
دوست ما مهربد هم گفت، میشود که که یکی پیش از بهره کش شدن، پولهایی را با بهره دادن و
کارگری بدست آورده، و سپس با انها آغاز به بهره کشی از دیگران نموده، ولی این سختی کشیدن
برای گردآوری سرمایه، به کسی پروانه[2] نمیدهد که برو اکنون دیگران را به گاری ببند! مهند[3] این
نکته است که شما هوش نمیکنید! مهند این است که همبودی[4] نباشد که کسی میان بهره دهی و
بهره کشی، چاره ای دیگر برای زندگی هومنی[5] نداشته باشد. مهند این نکته است که شما هوش نمیکنید!
سخن شما که افسانه ی مانگایی ما را تایید کرد گرامی !
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
kourosh_bikhoda - 10-21-2013
مزدك بامداد نوشته: نه جانم ، این واژه ی "واقعا ً" رو نمیشود ،ماست مالی نمود!
همان که گفتم!
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Ouroboros - 10-21-2013
مزدك بامداد نوشته: این بازی های مزدائیک[1] بیجاست
خیر چرا چنین چیزی میگویید؟ هیچ بیجا نیست، نکاتی را به ما میآموزد و یادآوری میکند که بدون آنها قادر به طرحشان نیستیم.
مزدك بامداد نوشته: کشورهای اسکاندیناوی هم از انجا که در
جنگ های جهانی ویران نشدند ویا بیسو بودند، و پولهای خوبی از هیتلر
برای ساخت جنگ افزار گرفتند. (سویس هم که هیچگونه مدل اسکاندیناوی!
ندارد دارای کمترین تراز[2] نداری در آن خشکاد[3] هاست! چون بیسو بوده و پول
پارو کرده) مایه ی خوبی برای پیشرفت داشتند و هم اینکه نیروهای چپ در
آنها کارساز بوده و هم اینکه چون کشورهای " صادر" کننده بوده اند، گرفتاری
های خود را "صادر" کرده اند. پیدا شدن نفت در دریای شمال هم یاری دیگری
برای آنها بود. آنها با سودهایی که از این راه بدست میاورند، میتوانند همان "بازی"
شما را برگزار کنند و به بیکاران و بازندگان، کمترین پول را برای بخور و نمیر و آماده
نگه داشتن آنها برای بازار کار بدهند. در کشور های قراضه تر سرمایه داری این هم
نیست و بیکار باید انگل خویشان خود بشود یا گدایی کند. پس این بازی مزدائیک
صدقه دادن شما نه فربودین و نه هومنی[4] است.
این تلاش جانکاه شما برای تقلیل دادن هر جنبهای از پیشرفت و توسعه به «
منابع، منابع»
حقیقتاً ترحمبرانگیز شده!
ایالات متحده هم آسیبی ندید و منابع بسیار وسیعتری دارد و تولید ناخالص ملی آن بیشتر است و ثروتمندتر هم هست و … اما به میزان برابری و رفاه عمومی جوامع اسکاندیناوی نرسید که هیچ، در هر دو مورد بیشتر به چین کمونیستی شبیه است تا اسکاندیناوی سرمایهداری!
میزان منابع که ربطی به بحث ما ندارد، بحث دربارهی نحوهی تقسیم این منابع است و قابلیت تداوم بکار گیری آنها برای توسعهی اقتصادیست، که موفقترین نمونهی تمام تاریخ بشر بوده.
اینهم که بحث میکنیم صدقه نیست بخشی از بهاییست که برنده برای بردن موظف به پرداخت آن میشود زیرا مایل به تدام برد خود است. صدقه کمکیست بلاعوض.
مزدك بامداد نوشته: چون هیچ ترفند مزدائیک نمیتواند این شمارگری ساده را ناکار کند که:
" همه ی دستمزدی که همه ی سرمایه داران به همه ی کارگران میدهند، برای خریداری
همه ی کالا هایی که همین کارگران فرا میآورند، بسنده نیست". پس این سامانه[7] همواره
نیاز به قربانی داشته و همواره باید چشم براه توفان و بحران باشد و پنداربافی های تئوریک
شما و دوستان سرمایه دارتان هم نمیتواند در این جا چاره گر باشد.
ما دربارهی این ایرادی سرمایهداری صحبت نمیکردیم، دربارهی ایراد دیگری در سوسیالیسم صحبت میکردیم که انواعی از مدلهای کاپیتالیستی فاقد آن هستند، اما چون پاسخی نداشتید دست به شلوغکاری و هوچیگری زدید و این موضوع بیربط را هم آن میان پرتاب کردید.
البته دربارهی کاپیتال هم میدانیم که عنصر رقابت قادر به کنترل آن در مقیاسی که سوسیالیسم را اجتنابپذیر بکند هست، و برای مثال شرکت سونی برای تداوم سلطه به بازار کنسولهای بازی و از دست ندادن منوپولی خود دستگاههای پلیاستیشن سه خود را تا چند سال با زیان نسبت به هزینهی تولید میفروخت.
من نشان دادم که انگیزش فردی و ساز و کار اجتماعی هر دو در یک جامعهی مبتنی بر اقتصاد سوسیالیستی در ضدیت با پیشرفت تکنولوژیک عمل میکنند.
اکنون شما یا به ما بگویید این ناتوانی چرا نباید مانع گزینش آن به عنوان الگوی منتخب ما ایفای نقش بکند، یا راهی برای برونرفت از آن ارائه بدهید.
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Mehrbod - 10-21-2013
Ouroboros نوشته: . مشتی ادعای پوشالین و شعار درون تهی بدون حتی یک خط استدلال = ارزش صفر.
منهم ادعا میکنم که هومن کوچکترین نیازی به قانون ندارد همهی نبوغ بشر در پهنهی تاریخ درپی هنجارگریزی و هنجارستیزی پدید آمده و برای به تعالی رسیدن جامعهی بشری باید قانون و دولت را از بیخ برکند و دولت بزرگترین سد در برابر زندگی آزاد و برابر اجتماعی بوده و هست.
اینکه همبود نیاز به قـانون دارد یک چیز آشکار است و تا بوده همین را آروینستهایم, اینکه بی قـانون میشود زیست یک فرایافت نویی است و بر دوش شما و دیگر آنارشیستها است که آنرا پایور کنید, نه وارونه.
از دیدگاهِ سادهیِ مزدائیک هم بخواهیم بنگریم, ١٠٠% مردم هرگز به یکجور نخواهند رفتارید, برخی میتوانند
به ابزارهایِ دروغگویی, کلاهبرداری, بهرهکشی و فریبکاری روی بیاورند و بکوشند از دیگران به راههایِ نادرست برتری جویند.
در سوی دیگر, قانونمندی میگوید آن بیشینهیِ مردم (با پیشانگاشت درست ما: نیکخواه و درستکار) میتونند با همبستگی خود نهادی
را به نمایندگی (proxy) از تک تک شان داشته باشند که رفتارهای نادرست را گوشمالی دهد = چیزیکه تاکنون داشتهایم.
پس این سخن که دولت همواره بد است بروشنی یک کژفرنود میباشد, مگر آنکه بتوانید چراییِ فرنودین آنرا بنمایانید: p —> q
سپس بنمایانید که:
بدیهایِ دولت آژگاهیک, از بدیهایِ سامانهیِ آنارشیستیک (پرگاهیک) بیشتر است.
Ouroboros نوشته: ۲. تعریف حقوقی دزد : کسی که از دیگران سلب مالکیت میکند.
لطفا توضیح بدهید در جامعهای که بناست مالکیت خصوصی وجود نداشته باشد دزدی چگونه ممکن است؟
شما هم که
مالکیت ابزار فرآورش را با
مالکیت خصوصی جابهجا گرفتید!؟
پارسیگر
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Ouroboros - 10-21-2013
دوستان جدیجدی دارند از ترور استالینی به عنوان دفاع مشروع دولت شوراها از حقوق خلق دفاع میکنند؟!
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Russell - 10-21-2013
Mehrbod نوشته: اخوی! من دارم میگویم میهنگرایی تا زمانیکه نیاز باشد خوب است, ولی در گذر زمان باید برچیده شود, دریافت این سخن آن اندازه هم سخت نیست, هست؟ (:
آنکس که در دریافت سخن طرف مقابل مشکل دارد خودت هستی نه من، من هم با خودت هم مزدک گرامی و هم دوستان دیگر با چنین تفکری که موضوع بحث است (بنظر میرسد لازم است یادآوری کنم موضوع بحث نوعی ایدئولوژیست که اندیشهیِ مهربد را هم شامل میشود نه شخص مهربد) آنقدر سخن گفتهام و از آنها شنیده و خواندهام و دربارهیِ آنچه مورد انتقاد من است میدانم تا بتوانم بفهمم، ادعای اینکه "ما میگوییم
باید زبان را پیرایش کرد" و "فرهنگ ایرانی برتری دارد به عرب و ..." و اینکه من خودم بیوطن میدانم باعث ناراحتی دوستان میشود، بخوبی نشان میدهد که داریم اینجا بحث زبان و زبانشناسی میکنیم یا بحث سیاسی و اخلاقی.
بهترین تبلور این بحث هم همان بحث پیرامون فرهنگ رانندگی بود که بخوبی اساس اختلاف را در خودش نشان میدهد.
Mehrbod نوشته: پس بهمینسان, بکوشید دریابید:
زبان پارسیک[7]
سرزمین فرهنگی ایران
ستیز با بهرهکشی
در سه دامنهیِ دگرسان[8] جای میگیرند, گرچه همپوشانی کمی میان شان باشد.
شکر اسپاگتی پس معلوم شد که ملیگرایی و کمونیسم پس میتوانند همپوشانی داشته باشند.
Mehrbod نوشته: برای اینکه کمی از دریافت فرایافت[1] "دامنهها" در مزدائیک[2] سردر بیاورید, من با اینکه شما را بدرستی آدمی بدخو و تیکهانداز و
سوگیر[3] (= biased) میدانم , ولی همزمان در اینکه آزادید بدخو, تیکه انداز و سوگیر باشید نیز همداستان ام و برای نمونه میبینید اینجا:
پیرامون[4] اعتراضات کاربر - برگ 7
تصویر کوچک شده روی این نوار کلیک کنید تا تصویر را در اندازه اصلی (932x443 پیکسل) ببینید .
و در سرتاسر جُستار هواداری شما را کردهام گرچه این در دیگاه یک نگرندهیِ بیرونی میتواند "تناقض آمیز[5]" باشد.
ولی زمانیکه به سازوکار آن پی برده شد, اینکه ما اینجا دو دامنه داشتهایم, یکی «آزادی سخن: اینکه شمای راسل آزادید هر جور دوست گفتمان کنید, هتا
اگر گرداننده باشید تا زمانیه بدخویی تان در گردانندگی تان درون نشود», یکی «رفتار و برخورد: اینکه شما آزادید با مردیم بدخو و
تیکهانداز و ... باشید باز تا زمانیکه در گردانندگی تان درون نشود», آنگاه (به اُمید اسپاگتی) میبینید هیچ پارادخشی[6] در آن نیست.
من نمیدانم این مسخره بازیها چیست و کشیدن هوچیگری قبلی برخی دوستان اینجا و بیان اینکه چرا از من آنجا حمایت کردهای(بعنوان مثال؟!) چه ربطی دارد به اینجا؟!
و اصلا چرا فکر میکنی اینکه تو مرا چه میبینی و چه میدانی برای من مهم است !!
اگر من مهمل و سخن متناقض و خلاف اخلاق میزدهام اشتباه کردهای از من دفاع کردهای (؟!) و اگر نمیزدهام منت بیخود میگذاری و عملت از نظر من اشتباه بوده؛ من هم کم از تو دفاع نکردهام ، ولی آنجا که گمان میکردهام که سخن متناقض و زور و اخلاقی نمیزدهای و برایش اینگونه داستان هم درست نکردهام و نمیکنم.
اینکه یک باور داشته باشیم و در برابر دیگران به تناسب جمع چیز دیگری بگوییم تناقض آمیز هست، نه اینکه تنها ظاهر تناقض آمیز دارد، حالا اینکه سخن چندگانه و به فراخور جمع سخن گفتن اخلاقی هست یا نه بحث دیگریست.
همین کاربر آلیس آلیس یک زمانی بند کرده بود به مهربد خوش اخلاق و تاپیک اعتراض آلیس به مهربد هنوز موجود است و من هم طرفگیری نکردم چون در مقام قضاوت نبودم و اطلاع درستی از جریان کامل آن نداشتم و علاقهای هم دانستنش نداشتهام و ندارم و در سلوک(!!) ما هم به بیرون کشیدن اینگونه بحثهای زیرخاکی جایی ندارد!