دفترچه
همبود کاررَها - The work-free society - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای همگانی (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C)
+--- انجمن: هماندیشی (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C)
+--- موضوع: همبود کاررَها - The work-free society (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%B1%D9%8E%D9%87%D8%A7-The-work-free-society)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43


همبود کاررَها - The work-free society - Mehrbod - 10-26-2013

undead_knight نوشته: یک چیزی که من بهش سخت باور دارم اینه که هر سیستمی هر قدر هم کارامد یا خوب یا اخلاقی! به نظر میرسه اگر نمیتونه بدون خشونت گسترده به نتیجه برسه، قطعا سیستم مزخرفیه،کاری هم ندارم که پیرو چه مکتب اقتصادی یا سیاسی هست.
وقتی به خشونت گسترده نیاز هست یعنی اینکه بخش قابل توجهی از مردم(لزوما اکثریت نیست) با سیستم موافق نیستند.

پس لابد برای همین ستیز با برده‌داری هم کار نادرستی بود, چون خشونت بسیاری بارآورد!!! (((:


این پدیده‌یِ ترس بیجا و همیشگی از خشونت یکی از ویژگی‌هایِ لیبرالیسم است که
میخواهد مردم از هر چیزی که اندک دورنمایِ خون و خشونت داشت بهرساند, هنگامیکه در فربود بسیاری
زمانها راهِ دستیابی به راستی و درستی, ناگزیر از ستیز با کژی و نادرستی و پـَس خشونت است; استوره‌یِ زیبای کاوه‌یِ آهنگر
ما ایرانیان نیز بازگوییِ خواندنی‌ از همین میباشد: آستین‌ها را بالا زده و به ستیز با ستمگران برخیزید, که سزامندی گرفتنی است و نه دادنی.


[عکس: 112.jpg]



همبود کاررَها - The work-free society - sonixax - 10-27-2013

Mehrbod نوشته: پس لابد برای همین ستیز با برده‌داری هم کار نادرستی بود, چون خشونت بسیاری بارآورد!!! (((:

باز هم که مغالطه فرمودید !
در نظام برده داری آزادی یک فرد ازش گرفته میشه ! در نظام سرمایه داری هیچ بنی بشری تحت تسلط و مالکیت دیگری نیست .

به قول مزک گرامی ابزار تولید خورشت بادنجان و تنبان لازم ندارد :))


همبود کاررَها - The work-free society - مزدك بامداد - 10-27-2013

sonixax نوشته: باز هم که مغالطه فرمودید !
در نظام برده داری آزادی یک فرد ازش گرفته میشه ! در نظام سرمایه داری هیچ بنی بشری تحت تسلط و مالکیت دیگری نیست .

به قول مزک گرامی ابزار تولید خورشت بادنجان و تنبان لازم ندارد :))
مالکیت در روی کاغذ نه نیست ولی در کنش و کردار تسلط هست.
در هردو سامانه هم بهره کار یک هومن از سوی هومن دیگر گرفته میشود،
ستیز در اینجاست، ایستار دادیک ( وضعیت حقوقی) تنها روساخت یک سامانه است.
[ATTACH=CONFIG]2777[/ATTACH]

پارسیگر


همبود کاررَها - The work-free society - sonixax - 10-28-2013

مزدك بامداد نوشته: مالکیت در روی کاغذ نه نیست ولی در کنش و کردار تسلط هست.
در هردو سامانه[1] هم بهره کار یک هومن[2] از سوی هومن دیگر گرفته میشود،
ستیز در اینجاست، ایستار[3] دادیک[4] ( وضعیت حقوقی) تنها روساخت یک سامانه است.

در نظام کمونیستی مورد نظر شما رسمن برده داری میشود ! آزادی های فردی صلب میشود و کسانی که میخواهند از آن فرار کنند کشته میشوند .
در برده داری هم برده های فراری را میگرفتند بر میگرداندند یا میکشتند !!
و جالبه که مزدی که کارگر در نظام سرمایه داری میگیرد بسیار بیشتر از مزدیست که در نظام گندیده کمونیستی میگیرد ولی در اولی بهره کشی میشود در دومی نمیشود :))) چرا ؟ چون حس حسادت آقایون به افراد موفق و سرمایه داران عزیز به قدری شدید است که حاضرند تن به هر پستی بدهند تا سرمایه دار را پایین بکشند و اموالش را بالا بکشند .
چنگیز هم گویا کمونیست بوده :))


همبود کاررَها - The work-free society - undead_knight - 10-28-2013

Mehrbod نوشته: پس لابد برای همین ستیز با برده‌داری هم کار نادرستی بود, چون خشونت بسیاری بارآورد!!! (((:


این پدیده‌یِ ترس بیجا و همیشگی از خشونت یکی از ویژگی‌هایِ لیبرالیسم است که
میخواهد مردم از هر چیزی که اندک دورنمایِ خون و خشونت داشت بهرساند, هنگامیکه در فربود بسیاری
زمانها راهِ دستیابی به راستی و درستی, ناگزیر از ستیز با کژی و نادرستی و پـَس خشونت است; استوره‌یِ زیبای کاوه‌یِ آهنگر
ما ایرانیان نیز بازگوییِ خواندنی‌ از همین میباشد: آستین‌ها را بالا زده و به ستیز با ستمگران برخیزید, که سزامندی گرفتنی است و نه دادنی.


[عکس: 112.jpg]
به زیبایی حرف منو تحریف کردی:))
اگر راه رسیدن به چیزی از "خشونت گسترده" بگذره اون وقت از دید من نادرسته، زمانی هست که خشونت گسترده دلیلش روش خشن ما نیست.
ستیز با برده داری ذاتا خشن نیست ولی روش های انقلابی ذاتا خشن هستند.
مثلا در آمریکا و در ایالت های شمالی بدون خشونت زیاد برده داری لغو شد ولی به دلایل اقتصادی-سیاسی ایالت های جنوبی وارد جنگ شدند.
ولی شما نمیتونید انقلاب کنید مگر اینکه اعدام انقلابی داشته باشید و خائنین به انقلاب رو مجازات کنید.

سفسطه پهلوان پنبه!من از دید آنارشیستی خودم این دیدگاه رو ارائه دادم و هیچ ربطی به لیبرالیسم نداشت در خود امریکای لیبرال مگر ما کم خشونت و جنگ داریم حتی شروع تاریخ امریکای مستقل با یک جنگ-انقلاب هست.تاریخ سایر کشورهای لیبرال هم کم خشونت و انقلاب نداره!

همونطور که قبلا هم گفتم همه جلادان از یک خانواده هستند;)

رهبران انقلابی مردم رو "منابع مصرف شدنی" حساب میکنند چون هیچ خشونتی بدون پاسخ و تلفات نیست.

آه مثل اینکه همونطور که امیر یا داریوش قبلا پیشهاد داده بودند(اگر حافظم یاری کنه) نیاز هست که اسطوره های ایرانی نقد بشند:)
اصولا انقلابیون در تمام تاریخ از اسپارتاکوس گرفته تا همین کاوه خودمون یا انقلابیون مدرن مثل انقلاب فرانسه یا روسیه، در فروختن رویا و آرمان شهر حرفه ای هستند ولی روز بعد از انقلاب، انقلاب بچه های خودشو میخوره و بساط گیوتین و دادگاه های انقلابی برپا میشه.


همبود کاررَها - The work-free society - Mehrbod - 10-28-2013

undead_knight نوشته: به زیبایی حرف منو تحریف کردی:))
اگر راه رسیدن به چیزی از "خشونت گسترده" بگذره اون وقت از دید من نادرسته، زمانی هست که خشونت گسترده دلیلش روش خشن ما نیست.
ستیز با برده داری ذاتا خشن نیست ولی روش های انقلابی ذاتا خشن هستند.
مثلا در آمریکا و در ایالت های شمالی بدون خشونت زیاد برده داری لغو شد ولی به دلایل اقتصادی-سیاسی ایالت های جنوبی وارد جنگ شدند.
ولی شما نمیتونید انقلاب کنید مگر اینکه اعدام انقلابی داشته باشید و خائنین به انقلاب رو مجازات کنید.

سفسطه پهلوان پنبه!من از دید آنارشیستی خودم این دیدگاه رو ارائه دادم و هیچ ربطی به لیبرالیسم نداشت در خود امریکای لیبرال مگر ما کم خشونت و جنگ داریم حتی شروع تاریخ امریکای مستقل با یک جنگ-انقلاب هست.تاریخ سایر کشورهای لیبرال هم کم خشونت و انقلاب نداره!

همونطور که قبلا هم گفتم همه جلادان از یک خانواده هستند;)

رهبران انقلابی مردم رو "منابع مصرف شدنی" حساب میکنند چون هیچ خشونتی بدون پاسخ و تلفات نیست.

آه مثل اینکه همونطور که امیر یا داریوش قبلا پیشهاد داده بودند(اگر حافظم یاری کنه) نیاز هست که اسطوره های ایرانی نقد بشند:)
اصولا انقلابیون در تمام تاریخ از اسپارتاکوس گرفته تا همین کاوه خودمون یا انقلابیون مدرن مثل انقلاب فرانسه یا روسیه، در فروختن رویا و آرمان شهر حرفه ای هستند ولی روز بعد از انقلاب، انقلاب بچه های خودشو میخوره و بساط گیوتین و دادگاه های انقلابی برپا میشه.

اینها, اینکه کمونیسم نه ببایست به واژگشت گره خورده, نه به دنبال خونریزی و آشوب هست را چند باری برایتان توضیح دادند:

***

پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد - برگ 13


Nevermore نوشته: مزدک گرامی،
نگرتان درباره ی سوسیال دموکراسی چیست؟
به نگرتان راه حل اصلاحی بهتر از انقلابی نیست و اصولا چه اختلافات ایدئولوژیکی میان کمونیست ها و سوسیال دموکرات ها وجود دارد؟
به طور مثال همین سوسیال دموکرات ها امروز در فرانسه قدرت را در دست دارند و همین دیروز بود که خواندم قرار است مالیات 75 درسدی برای فوتبالیست هایی بگذارند که در سال بیش از 1 میلیون یورو در آمد دارند.خب این سیستم مالیاتی و اقتصادی بسیار به رفاه کارگران کمک می کند و حداقل در جهانی که سرمایه داران به این راحتی ها از موضع شان عقب نمی نشینند به مردی و نامردی در نگاه داشت این وضعیت می کوشند،راه حل خوبی به نگر می رسد.


سپاس.

روشن است که دادخواهان همواره دوست داشتند که داد آنان با آشتی و آرام و بادواری خردمندانه ی
بهره کشان، پاسخ داده شود و هتّا گاه این خوشباوری به بهای جان انان پایان گرفت. برای نمونه مزدک
بامداد، شاه را با خردورزی خرسند کرد که به روزگار مردم بدبخت رسیدگی کند و دارایی ها و گندم ها و
زنانی را که خاوندان در شبستان های خود گروه گروه گرد آورده بودند و بری مردم زنی بجای نمانده بود،
میان انها پخش و بخش نماید ولی سرانجام بزرگان که نمیخواستند این بهره مندی های مفت خود را
از دست بدهند، به آوای خرد گوش ندادند و در یک ترفند زشت، مزدک و مزدکیان را به میهمانی نگرستیزی
با موبدان فراخوانده و پس از انکه موبدان مفت خور (آخوندسیم زمان ساسانی) به وی دشنامی چند دادند،
در تالار و باغی در آن کاخ همه مزدکیان را سربریده و وارونه در خاک فرو کردند و مزدک را به آن باغ آورده
و گفتند، این درختانی هستند که از آموزه های تو روییده اند که مزدک بیهوش شده و او راهم سربریده و
نام او را که خود موبد موبدان در شهر استخر بود، از دفتر ها پاک کردند و کسی پروانه ی به زبان آوردن
نام اورا نیافت و اگر چیزی از او در تاریخ مانده، از "ردیه" ها و دشنام هایی بود که به او دادند. خب
این آموزه ای بود برای ما که بار دیگر به نیکخواهی و خرد دشمن انگل, پشت استوان نشویم و این بود
که اینبار بابک خرمدین که زادمان نوینی از مزدکیان را فرماندهی می نمود از همان آغاز به جنگ با زورگویان
پرداخت و خب، بدست همان زورگویان هم نابود شد ولی روان جنبش او که از ستم بر میخیزد، تا به امروز زنده
مان. در باره ی تزار و شوروی هم همین بود. 1905کارگران و بدبخت ها که از گرسنگی و بیچارگی بی هیچ جنگ افزار
و چماغی به دادخواهی نزد تزار رفتند، به فرمان او با گارد امپراتوری به خاک و خون کشیده شدند و این
تخم واژگشت و کشتار خود تزار و خاندان رومانوف را بارور ساخت و ریشه ی کینه را به خون آبیاری نمود.
(در فیلم سرگی ایزناشتاین "رزمناو پوت‌یِمکین" این رویداد تلخ که پایان تزاریسم را کلید زد، با درخششی
کم همتا نشان داده شده )

[عکس: 117.jpg]

در چین هم زمینداران و امپراتور همگی در تریاک کشیدن خود خوش بوده و به تخمشان هم نبود که هر سال
چند میلیون چینی بمیرند، تنها آنگاه که باژ و نان شان بهنگام نمیرسید یک ژنرالی را میفرستادند که مردم را
کشتار نماید، مرگ و میر از گرسنگی چیزی بهنجار شده و اگر یک سالی کسی نمیمرد، ماندارین ها شگفت زده
میشدند! . کوتاه سخن، در هیچ زمان و هیچ جای تاریخ دیده نشد ( جز همان یکبار که "کواد شاهنشاه ساسانی"
فرنود مزدک را نخست پذیرفت ولی رده ی بهره کش هم او را برکنار نموده و هم مزدک را نبود کرد) که رده ی
بهره کش از برتری های نادادوند و ناروای خود دست برداشته و بخشایش و آمرزشی را در سزای رنجبران
و فراورندگان که ستون زندگی همبودین بوده و هستند، روا دارند. کمی دوراندیشی هزینه نکردند که دستکم
فرزندانشان از خشم توده ها در زینهار بمانند. این بود که شاه ها گریختند، تزار ها کشتار شدند ، لویی
شانزدهم و هفدهم و .. به زیر تیغ و مرگ رفتند و دودمان دیرنده شان برچیده شدند، امپراتوران چین که
دودمان شان به آسمان و خدایان میرسید در گمنامی و دورافتادگی و فراموشی جان سپردند. دریغ که از
اینهمه درد و مرگ تاریخ، بازهم بهره کشان آموزه نگرفتند و داوخواهانه، هرگز سزای فراورندگان را
بجای نیاورده و همواره از انان قربانی گرفتند و اکنون هم تا زمانی که میکرب سرمایه داری در پیکر
همبود ها لانه کرده است، همواره بیم بازگشت بدبختی در هنگامی که کارگران اندکی سست شوند
میباشد و این آروین های تلخ ما و دادخواهان جهان اینگونه بود که به این زبانزد خونین انجامید که :
" آزادی گرفتنی است، دادنی نیست"!



پارسیگر


همبود کاررَها - The work-free society - undead_knight - 10-29-2013

نقل قول:اینها, اینکه کمونیسم نه ببایست به واژگشت[1] گره خورده, نه به دنبال خونریزی و آشوب هست را چند باری برایتان توضیح دادند:
***
پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک[2] با مزدک بامداد - برگ 13
من اصلا در مورد کمونیسم چیزی گفتم!؟:))من کلا با انقلاب مشکل دارم،انقلاب هایی غیر کمونیستی هست که من اون ها رو مردود میدونم.
آه، ولی من انقلابیون رو مقصر نمیدونم راستش،چون به جز شماری اندک اکثر انقلابیون نیت بدی ندارند!صلا انقلاب ناشی از ستمکاری سیستم هست ولی مشکل من نه با براندازی سیستم بلکه با چگونگیش هست.

بیا انقلاب رو تحلیل کنیم:
نقل قول:اول انقلاب رو تعریف کنیم،انقلاب چیه؟انقلاب در معنای سیاسی تقریبا مشابه معنای انقلاب در ستاره شناسیه.انقلاب حرکتی که یک دوران کامل رو نشون میده که از یک شکل حکومت به شکل دیگه اون تغییر پیدا میکنه.تغییر قوانین بدون تغییر همزمان حکومت انقلاب نیست بلکه اصلاحاته.(و برای مثال در انقلاب فرانسه وقتی لوئی شانزدهم در مورد ماهیت شورش ها سوال کرد،جواب این بود"قربان این یک شورش نیست یک انقلابه!)البته باید گفت که در طول تاریخ یک انقلاب واقعی وجود نداشته،یک انقلاب قطعی.هر انقلابی قبل از تموم کردن دوران خودش باعث شروع یک سیر جدید انقلاب خواهی دقیقا از زمانی میشه که حکومت تشکیل میشه.وارلت میگه که حکومت نمیتونه انقلابی باشه دقیقا به این دلیل ساده که حکومته.البته میشه اضافه کرد که حکومت ها میتونند انقلابی باشند ولی فقط در مقابل حکومت های دیگه،بنابراین حکومت های انقلابی در نهایت حکومت های جنگی میشند و هر قدر انقلابی بودنشون بیشتر باشه،احتمال جنگ آفرینیشون هم بیشتر میشه.در واقع اگر انقلاب کاملی به وقوع بپیونده دیگه تاریخی وجود نخواهد داشت و یگانگی به دست میاد.به همین خاطره که اکثر انقلاب ها فکر میکنند که نسخه ای برای پایان تاریخ دارند.
انقلاب ها برای رسیدن به این هدف فقط نمیتونند با ایدولوژی به پیش برند بلکه به قدرت نظامی و سیاسی هم احتیاج دارند،و از همین لحظه یک انقلاب باعث میشه که قدرت حکومت به طور کل زیاد بشه.
بعد از انقلاب هم ما همیش همیشه حکومت خواهیم داشت و حکومت رو چه کسانی اداره میکنند"بوروکرات ها"(کسی بوروکرات به دنیا نمیاد کار کردن در حکومت انسان ها رو بوروکرات میکنه)برای بوروکرات ها اصولا ارزش های انقلابی فاقد اهمیته، چه در ایران، چه در چین و چه در امریکا، بوروکرات ها هیچ اهمیتی به ایدولوژی حاکم بر سیستم نمیدند، برای اونها حفظ سیستم و افزایش قدرتشون مهمه حتی به بهای خیانت به اصول ایدولوژیکش.

حالا شما میبینید که در یک حکومت انقلابی مشکل ما دیگه"فرد" نیست مشکل ما دیگه پادشاه یا دیکتاتور یا امپراطور نیست مشکل ما خود سیستمه.سیستمی که از همیشه قوی تره(چون وابستگیش به افراد کم شده).مشکلی که با جنگ افزار هسته ای هست چندان بی شباهت به این مشکل نیست، چیزی که قدرتش زیاده خطرش هم زیاده.

برای کنترل جنگ افزارهای هسته ای ما دو راه داریم،یا ناکارامدشون کنیم(یعنی کاهش قدرتشون) یا استفاده ازشون رو کنترل کنیم.
برای کنترل حکومت هم اگر وجودش رو بپذیریم دقیقا به این دو نیاز داریم،ناکارامد کردن نسبی حکومت و کنترل مداومش.