شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها -
Anarchy - 11-10-2013
Agnostic نوشته: درود دوستان.
من برگشتم. مدتی بود به دفترچه نیامده بودم.
با ارزوی سلامتی و شادی برای همه دوستان.
از مدتی گذشته بود و فکر کنم از سال هم رد شده بود... به هر حال خوش آمدید دوست گرامی
شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها -
Alice - 11-14-2013
دوستان من کلید انجمن را بشما میسپارم و تا زمستان/بهمنماه شما را بدرود میگویم.
امیدوارم که این نگرستیزیهای ایدئولوژیک هم سرانجام تفرقه و شکاف در میانتان ایجاد نکند.
بدرود
:e04b:
شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها -
Theodor Herzl - 11-14-2013
Alice نوشته: دوستان من کلید انجمن را بشما میسپارم و تا زمستان/بهمنماه شما را بدرود میگویم.
امیدوارم که این نگرستیزیهای ایدئولوژیک هم سرانجام تفرقه و شکاف در میانتان ایجاد نکند.
بدرود
امیدوارم دوران دوری شما از تمدن بشری و دسترسی به کامپیوتر و اینترنت زودتر حل شود!
شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها -
یه نفر - 11-21-2013
منم اومدم :-)
شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها -
Mehrbod - 01-18-2014
به نوهموند امان [MENTION=502]razi[/MENTION] خوشآمد میگویم
شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها -
Mehrbod - 02-05-2014
دوستان و یاران من برای یک هفته تا ده روزی نخواهم بود
امیدوارم پس از بازگشت همچنان امیر گرامی را اینجا ببینم, بساکه داریوش
هم از هر کورهدهاتی که اندرتار ندارد برگشته باشد و تنها tablet نباشد! (:
پارسیگر
شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها -
sonixax - 02-05-2014
Mehrbod نوشته: دوستان و یاران من برای یک هفته تا ده روزی نخواهم بود
امیدوارم پس از بازگشت همچنان امیر گرامی را اینجا ببینم, بساکه[١] داریوش
هم از هر کورهدهاتی که اندرتار[٢] ندارد برگشته باشد و تنها tablet نباشد! (:
امیدوارم برای خوشی و حال و حول بروی نه گرفتاری و کار و به قول جناب مزدک گند و گوز!
شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها -
Alice - 02-05-2014
نقل قول:امیدوارم پس از بازگشت همچنان امیر گرامی را اینجا ببینم, بساکه[١] داریوش
هم از هر کورهدهاتی که اندرتار[٢] ندارد برگشته باشد و تنها tablet نباشد! (:
من احساس میکنم که داریوش از زندانی جایی وصل میشود. مثل زندانیها که چند روز یکبار به ایشان تلفن میدهند تا خبری از زن و بچه بگیرند!
زیر بغل امیر هم انقدر هندوانه نگذارید، بگذارید برود ما نفسی آسوده بکشیم! (امیر مثل سایق کمی فلسفی بنویس دستکم ما هم استفاده کنیم،
تو را جان ضعیفه این بازی و آموزش و چه میدانم گاهتست را ول کن. برو فکر نان کن که خربزه آب است، آخه مینیتست و کینو تست و کوفت و درد به
درد چه کسی میخورد من نمیفهمم؟)
شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها -
Ouroboros - 02-05-2014
Alice نوشته: من احساس میکنم که داریوش از زندانی جایی وصل میشود. مثل زندانیها که چند روز یکبار به ایشان تلفن میدهند تا خبری از زن و بچه بگیرند!
زیر بغل امیر هم انقدر هندوانه نگذارید، بگذارید برود ما نفسی آسوده بکشیم! (امیر مثل سایق کمی فلسفی بنویس دستکم ما هم استفاده کنیم،
تو را جان ضعیفه این بازی و آموزش و چه میدانم گاهتست را ول کن. برو فکر نان کن که خربزه آب است، آخه مینیتست و کینو تست و کوفت و درد به
درد چه کسی میخورد من نمیفهمم؟)
زن تیپیک: چون بدرد من نمیخورد اصلا بدرد نمیخورد.
مهربد جان خوش بگذرد. به حرفهای این خانم هم گوش نکنید،
کسبازیهای موفق بسیاری برای شما آرزومند.
شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها -
Mehrbod - 02-11-2014
sonixax نوشته: امیدوارم برای خوشی و حال و حول بروی نه گرفتاری و کار و به قول جناب مزدک گند و گوز!
Ouroboros نوشته: زن تیپیک: چون بدرد من نمیخورد اصلا بدرد نمیخورد.
مهربد جان خوش بگذرد. به حرفهای این خانم هم گوش نکنید،
کسبازیهای موفق بسیاری برای شما آرزومند.
این کَرجی که آنجا گذاشتم یادآور دوستی یونانیک/انگلیسی بود که زبانزدی دارند
بنام "to sail away", که میشود یک چیزی در مایههایِ همان گُم و گور و گُمنشان شدن خود امان
بدبختانه نه گرفتاریهایِ من بدجور دارند میتلنبارند و من پسادستینْ یک تا شاید سه ماهی دوباره ناگُزیر از کنارهگیریام, که اگر دیر
بجنبم زندگی بفراخور آسوده و دلپذیری که دارم را باید ول نموده و بروم از فردا برایِ یک سرمایهدارِ بهرهکش کودنْ سر و تن به بیگاری دهم.
اگر خواستید چیزی یا کسی را بنکوهید, سرمایهداری را بنکوهید!
***
[MENTION=43]مزدك بامداد[/MENTION]
سرور مزدک گرامیگ, امیدوارم نوشتههایِ بیشتری از شما بخوانیم, چه
که من و میدانم دیگران بسیاری نوشتههایِ شما را همواره میخوانیم و میدنبالیم.
همچنین گرچه خود اتان دسترسی دارید, ولی اگر مینیازید من دورادور دادگان pn2 را خواهم ویراست.
[MENTION=66]Ouroboros[/MENTION]
بجای خویشکاریتراشی (= وظیفه) برای ما که نمیدانیم بیاییم لقمه را هم بجویم
و در دهان فرهیخته؟ بگذاریم که بهتر سر از فرایافتهای همبازگرایی و دیگرها دربیاورد (که
همچو خویشکاریای نداریم و ما هم تنها به اندازهیِ توان و شکیب امان مینویسیم و در
این سخنگاه هم رُفت سرمایهداری را پیشتر دادهایم و جای خردهگیری نداشته), بیا و کمی از
دختربازی و نازِ خود ات بزن و به این سخنگاه برس که میبینیم چجور به بودن تو مینیازد :e405:
[MENTION=299]Dariush[/MENTION]
Raumzeit-Café
[MENTION=338]Fiona[/MENTION]
بیشتر بنویسید و خامهیِ ادبیک زیبای اتان را به رُخ پارسیستیزان بکشید.
[MENTION=2]kourosh_bikhoda[/MENTION]
برای شما هم یک آرزوی کمونیستی میکنم که در آمریکا به بهرهدهی بیافتید و من از ته دل به ریش اتان بخندم (:
[MENTION=152]viviyan[/MENTION]
شما هم بروید یک جای دیگر شوهر پیدا کنید ویوین جان, امیر ما فروشی نیست.
[MENTION=493]aradnamjoo[/MENTION]
شرمنده آراد جان که نزد شما چندی نخواهم بود. دوستانه پیشمینهم بجای همراهاندن
دیگران, آنان را دنبالهرویِ راه سرورانهیِ خویش کنید که هم کارآمدتر است, هم آسانتر.
[MENTION=449]pulsar[/MENTION]
امیدوارم از شما هموند اندیشمند هم نوشتههایِ بیشتری داشته باشیم
[MENTION=6]sonixax[/MENTION]
[MENTION=31]Anarchy[/MENTION]
اُمیدوارم تا زمان برگشت چند تا گردانندهیِ خوب دیگر هم دست و پا کرده باشید.
[MENTION=286]Alice[/MENTION]
امیدوارم شما هم زودتر بزرگ شوید, هرچند نباید سخت گرفت و من هم ٢٠ سالگی بسیار "دُژگوار" و "خیرهسر" بودم!
پارسیگر