گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Ouroboros - 03-02-2013
Philo نوشته: مگر مارکسیست ها درباره شر بودن دولت با شما اختلاف نظری دارند که اینچنین خشمگین شده اید؟ مگر مارکسیست ها دولت را از طبقه استثمارگر حاکم جدا می دانند که بی عدالتی را به یکیشان نسبت دهند؟ همواره وظیفه سرکوب جنبش های طبقات بهره ده به عهده دولت بوده، اکنون نیز دولتِ قانونا مدافع بازار آزاد خواه ناخواه می شود ابزار بهره کشان برای سرکوب جنبش های عملگرای برابری خواه.
این بهره کشی که گویا همه متفکران جدی به آن اذعان دارند چگونه متوقف می شود؟ راهی جز همگانی کردن ابزار تولید سراغ دارید؟ چگونه می توان ابزار تولید را همگانی کرد؟ ما که بیدلیل با کسی دعوا نداریم، ولی نمیدهند تا همگانی کنیم، چه کنیم؟ راهی جز انقلاب سراغ دارید؟ چگونه می خواهید انقلاب موفق شود؟ راهی جز دیکتاتوری پرولتاریا هست؟ اگر این راهها هست بفرمایید توی گود، مدل بدهید و یک جهان را از شر کمونیست های عقب مانده و مزاحم، این تنها صاحبان تئوری انقلاب، رها سازید.
مارکسیستها بله، همهی مارکسیستها نه. خود مارکس گمان میکرد مدلی از دولت میتواند وجود داشته باشد که نابرابریها تحت آن به حداقل ممکن رسیده باشند، نه اینکه الزاما محو شده باشند، بلکه موقتا و تا «حرکت نهایی» به سوی کمونیسم در کمترین میزانهای متصور باقی مانده باشند. اینکه چگونه میتوان از پدید آمدن نومانکلاتور جدیدی در این سیستم جدید جلوگیری کرد و اساسا اگر چنین پدیدهای شدنیست پس چرا نیازمند فراتر رفتن از دولت سوسیالیستی در مرحلهی کمونیسم هستیم را تاریخ پاسخی برازنده داد: نمیتوان در برابر ذات تمامیتخواه دولت ایستاد، و چنان نهادی با تمام توان دربرابر رسیدن به نقطهی سقط مقاومت خواهد کرد. اینکه دولت در هر شکلی میتواند مروج برابری باشد و آزادی گروهی از مردم را ضایع نکند «تخیلی»ست، انقلابیون فرانسه خیلی زود به تضاد میان شعارهای خود در حضور دولت پی بردند.
اگر «شما» قائل به این نیستید که ما روز بعد از انقلاب نیازمند برپا کردن دولتی به مراتب سازمانیافتهتر، وسیعتر، قدرتمندتر و تواناتر از همانی که امروز داریم هستیم تا بتوانیم مالکیت بر ابزار تولید را عمومی بکنیم بسیار عالی، همدلی میان ما برقرار است و میتوانیم به دیگر موارد و مسائل مورد اختلاف بپردازیم. اما لنینیسم، استالینیسم، خوجهایسم، مائوئیسم و ... همگی به امکانپذیری تشکیل «دولت خوب» باور داشتند و برای رسیدن به آن تزهایی ورشکسته دادند، و برماست که فاصلهی خود را با آنها به نحوی مستدل و دقیق تشریح بکنیم.
البته که راهی بجز دیکتاتوری پرولتاریا هست: ساختن موقت با نظام دموکراسی لیبرالی، که نشان داده (به معنای واقعی کلمه) هزاران برابر آنچه «تنها تئوریسینهای انقلاب» تصور میکردند توانایی ارتجاع و انعطاف دارد و میتوان از آن برای رسیدن به جامعهای نسبتا گشوده بهره برد که در آن گسترش آگاهی، توام حرکت خزنده به سوی تضعیف همزمان دولت/سرمایهداری از طریق تقویت نهادهای اجتماعی مستقل از هر دو هدف نهایی و «انقلابی» ما باشد. پروندهی «انقلاب سوسیالیستی» را دوباره وقتی باز میکنیم که شما فقط یک نمونهی موفق که نتیجهای تماما فاجعهآمیز نداشته به ما نشان بدهید، یا دستکم بگویید از کدام فرمول بناست اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم و از دایرهی بستهی شکستهای خفتبار قرن بیستم بیرون بجهیم.
Philo نوشته: چه کسی دستاوردهای انسان مدرن را بی ارزش تلقی می کند؟ چه کسی آزادی ها و جنبش های آزادی خواهانه و برابری طلبانه را کم ارزش جلوه داده؟ همه اینها خوب است. نیازی نیست به ما یادآوریشان کنید. مسئله ما اما این است: این وسط بعضی ها به خاطر وقت آزاد بیشتر، آزاد ترند، و بهای آزادیشان می شود ضایع شدن و نابودی بخشی از آزادی دیگران. کاری با معنای اصطلاحات "آزادی واقعی" و "آزادی غیرواقعی" هم نداریم، ما "آزادی برابر" می خواهیم.
کسانی که مدعی هستند این دستاوردها «فریب سیستم» برای تربیت بردههای سربهزیر بوده نه آزادیهای عینی و حقیقی و بسیار مهم که زندگی صدها میلیون انسان را به سوی بهتری رهنمون شده. بهای آزادیهای بدست آمده در غرب دموکراتیک تلاش مردم آنجا، از جمله کارگران برای بیرون راندن جامعه از حریم فرد، دولت از حریم جامعه و دولت از حریم فرد بوده و هرگز به بهای ضایع کردن آزادیهای دیگران بدست نیامده. بدبختانه برای تحلیل مارکسیستی از جهان، این «نبردها» هیچ ربطی به «نبرد طبقاتی» نداشتهاند و در جای دیگری رخ دادهاند و چهرهی جامعهی بشری را دگرگون کردهاند.
باز هم تکرار میشود که اگر شما جزو این کسان نیستید میتوانیم به مسائل مورد اختلاف مهمتری همچون ونگاردیسم یا تضاد میان اقتدار جامعه و رهایی فرد و ... بپردازیم. اگرهم هستید آرام بگیرید و کمتر «چه کسی چه کسی» بکنید.
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
روزبه - 03-03-2013
Ouroboros نوشته: !
نقل قول:رسوا بودن درک مائوئیستی شما از هنر و فرهنگ و زندگی اجتماعی را با نیم اشارهای نشان دادیم و بیآبرو کردیم، اینست که به دست و پا افتادهاید. خود مارکسیسم درکی عقبمانده از مارکس بود و سر از گولاک درآورد.
امیرجان
ظاهرا این قضیه گیتار حكم اسپاگتی برای شما داشته
كه اینگونه سراسیمه شده اید از آنجائیكه برای ورود به یك بحث تمام عیار نیاز به قدری مقدمه چینی دارد ولی ظاهرا این همه دق ودل شما از ماركسیسم كه گویا عمق زیادی دارد زمان زیاد ی طلب خواهد نمود تا به تمامی مباحثی كه بطور پراكنده درپست هایتان پخش شده پاسخ دهم اما با این قضیه گیتار ابتدا تلكلیف خودرا مشخص كنیم و ازبابت بی احترامی به اسپاگتی شما عذر خود را نمایان سازیم
هراندیشه بعد ازتولد وانتشار باتوجه به ویژگیهای جغرافیائی ، رشد جامعه ومسائل فرهنگی و...با آنها ادغام شده وتفسیر بومی میشود كه دراین اوصاف ماركسیسم هم با توجه پراكند گی داری ویژگی خاص منطقه ای وبرهه زمانی را به خود گرفته است وشاهد ظهور لنینسم - مائویسم - خواجوئیسم وكاستروئیسم ومدل اروپائی از حركت فرانكفورت و...درگستره جهانی بودیم كه البته همه آنها پیشوند ماركسیسم را با خود به همراه داشتند ولی درعین حال تفاوتهای خاص خود را داشته اند اما هیچكدام نمیتواند خدشه اساسی با اصل ایده ماركسیسم بزنند لذا برای نقد آن به مرجع اصلی یعنی ایده های ماركس مراجعه باید نمود
این تنوع درجنبش چپ ایران هم انعكاس داشت بطوریكه بخاطر ضعف تئوریك گاهی با اندیشه های مذهبی هم ادغام شده ورنگ پوپولیستی به خود میگیرد
جنبشی كه مائو رهبری آنرا بعهده گرفته بود باتوجه به بافت دهقانی وعدم رشد بورژوازی طبیعی بود بدان شكل نمود پیدا كند
امیدوارم این مختصرنامه رفع ابهام نماید ودلنگرانی شما را از گیتار برهاند ومسلما منظور ماركسیسم گرفتن اسباب بازیهای دیگران نیست بلكه ادعا دارد دراین نظام هنر و موسیقی و... میتواند به بهترین شكل متبلور گردد ومنافاتی با آن ندارد اگر در ایده های ماركس نسبت به این امر سندی دارید ارائه دهید البته اگر خواستید میتوانم از نظریات وی برای شما بازگو كنم
والبته این ساده نگری شما باعث شده است در تنوع بروز كاپیتالیسم به اشكال گوناگون دچار شبه شوید واز شناخت ماهیت كاپیتالیستی توتا لیتاریته وفاشیسم ودیكتاتوریها دچار سردرگمی شوید ویا شاید عمدی از چهرهای كریه این نظام اقتصادی بگذرید تا تنها امریكا را با مجسمه آزادی وچند جوان گیتار زن درذهن خود ودیگران ترسیم كنید
بگذریم
نقل قول:داستانسرایی چرند + مشتی حملهی شخصی. آنارشیسم پس از تجربهی انقلابی که «رفقا» به خاک و خون کشیدند و مشارکت دادن دو میلیون نفر در ادارهی یک کشور بطور مستقیم شکست خورده و به گورستان تاریخ پیوسته، مهملبافیهای مارکس پیرامون «رفتن دولت سوسیالیستی پی کارش» و «دیکتاتوری پرولتاریا» هنوز زنده و سرحال است و اگر تجربهی میلیونها کشتهی قرن بیستم را یادآوری بکنیم دچار «تناقضات فکری» شدهایم.
البته این قسمت ازسخنانتان چون بیشتر شعارهای پراكنده وگنگ بود زیاد توقف نمیكنم اما در مورد آنارشیسم كه ارتباطی درجملات شما نداشت سرفرصت مفصل گفتگو میكنیم
نقل قول:البته که احساس نکردید، خواهشا احساس هم نکنید و مرا با خودتان هرگز در یک سنگر ندانید. من پیشتر هم گفتهام که حاضر در کنار لیبرالها برای دفاع از سرمایهداری برابر تمام فاشیستهای چپنما اسلحه بدست بگیرم و مبارزه بکنم، میان شر سرمایهداری و شر «دولت شوراها» اولی هزار بار شریفتر، انسانیتر و برابریخواهانهتر است.
بله ومیدانم شما در مبازه با ماركسیسم گوی سبقت را ازخود لیبرالها گرفته اید وطبیعی است روشنفكران امثال شما را باید زمانیكه گیتار را برزمین گذاشته واسلحه بدست میگرند را باید دید این رسالت وویژگی تاریخی شماست دنباله آنارشیستها كه خود را درآغوش بورژوازی جا خشك میكنند
اگر فرصت شد به این ادعاهایم كامل خواهم پرداخت
نقل قول:آزادیهای اجتماعی کسی را اغوا نکرده، نفعیست عینی و بسیار مهم که از طریق دموکراسی مبتنی بر لیبرالیسم بدست آمده و نتایج مستقیم آنرا میلیونها بدن ِ انسانی تجربه کردهاند. آزادیهای همجنسگرایان، آزادیهای فردی، آزادی نشر، بیان، مذهب، تحصیل، رسانه و جنسی گولزنکهای فرعی و فاقد موضوعیت که اذهان را از هدف اصلی منحرف میکنند نیستند، همانقدر واقعی و مهم و کلیدی هستند که هر جنبهی دیگر زندگی ما. دلیل بیزاری من از گلهی مارکسیستی همینست که «آزادی حقیقی» و «آزادی الکی» دارد، خود مارکس وقتی بیهیچ اندیشه و تعمقی دموکراسی را مرخص میکرد تنها استدلالی که داشت ناتوانی دموکراسی از ایجاد «آزادی حقیقی» که بنظر او غیرسیاسی بود میپرداخت. آزادی حقیقی و غیرحقیقی ندارد و همهی جنبههای آن حائز اهمیت و واجد اعتبار همسانیست، فدا کردن یکی برای بدست آوردن دیگری عملیست ابلهانه که باز(همچون دیگر ایدههای نخنمایی که طرفدارشان هستید)آزموده شده، شکست خورده و امروز بجز در حاشیه طرفداری ندارد.
واقعا جای تاسف است كه شما نتوانستید درك كنید كه مفهوم آزادی نوبر بورژوازی كه ابتدا نظام سنتی فئودالیستی را نشانه گرفته واكنون با استقرار بازهم به شیپور آن میدمد چه مفهومی دارد این آزادی چگونه میتواند درجامعه طبقاتی وانحصارقدرت وثروت معنی پیدا كند لابد دلخوشیتان بعد از یك سری آزادی های اغواكننده اجتماعی به پارلمانتاریسم است
جامعه ایكه همه نهادهای قدرتی وسرمایه دست عده ای قلیل متمركز است ونیاز وادارخواهد كرد كه رای وحتی آزادی خویش را به ارزن بورژوازی بفروشد چگونه به مزاج شما خوش آیند آمده است نمیدانم
اینكه مشخصه وضرورت بقای كاپیتالیسم به گسترش آزادی نوع لیبرالی خویش است شكی نیست ودراین آزادی كه همه به حال خود رها شده وتنها منبع درآمد زائی وتنازع بقا پناه آوردن وفر وختن نیروی كار به بنگاههای سرمایه داریست را چگونه نمیخواهید ببینید
البته گفته های شما بسیار پراكنده است و هركدام از این گفته های شما خود سرفصل یك بحث مشخص است كه برای پراختن به هركدام یك مبحث خاص میطلبد وگنجاندن تمامی دق ودلتان لابد بعلت مسرتی است كه رویت به هرحال نیمچه ماركسیستی به شما دست داده است بنابراین ترتیبی باشد تا بتوانم پاسخ های درخور را بدان بدهم
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Ouroboros - 03-03-2013
روزبه نوشته: امیرجان
لحن کنایهآمیز شما تنها نشاندهندهی فقر و حقارت منطقیتان است. پراکندن افکار سطحی پیرامون «محفلنشینی» و «گیتار» همانطورکه گفته شد و پاسخی نگرفت حاکی از درک عجیبیست از مسائل پیچیدهی اجتماعی و فرهنگی که در عقاید نوآموختهی خود نسخهای از پش آمده برای توضیح آنها ندارید، و ناچار انکار مطلق را پیش میگیرید. همانطورکه ویتگنشتاین به راسل گفت، «هرآنچه تو نمیفهمی غلط نیست».
روزبه نوشته: بله ومیدانم شما در مبازه با ماركسیسم گوی سبقت را ازخود لیبرالها گرفته اید وطبیعی است روشنفكران امثال شما را باید زمانیكه گیتار را برزمین گذاشته واسلحه بدست میگرند را باید دید این رسالت وویژگی تاریخی شماست دنباله آنارشیستها كه خود را درآغوش بورژوازی جا خشك میكنند
بله چراکه به آزادی و برابری اعتقاد داریم. قطعا لیبرالدموکراسی چنانکه نتایج مستقیم و عینی آنها را دیدهایم هزار بار اخلاقیتر، مساواتگراتر و آزادتر از سیستمهای مارکسیست-لینینیستی عقبمانده و «حزب محور» است. اما از آن مهمتر میدانیم که سپردن ابزار تولید به دست دولت بخشیدن قدرتمندترین اهرم کنترل جامعه به نهادیست تماما سرکوبگر که حتی یک نمونهی تقریبا موفق هم نداشته و در تمام تجربیات، تحت هر عنوانی که رخ داده یکسره فاجعهآمیز بوده.
تضعیف سرمایهداری اگر با تضعیف دولت همراه نباشد شاهد ظهور دوبارهی نظام سلطهی جدیدی خواهیم بود که از قبلی حتی بدتر هم هست: اتفاقی که در شوروی، چین، کوبا، کامبوج، کره شمالی، ویتنام و ... افتاد یک «انحراف» از مسیر اصلی سوسیالیسم دولتی نبود، بلکه نتیجهی طبیعی و بدیهی سپردن برجستهترین نهاد قدرت به دولت بود.
روزبه نوشته: واقعا جای تاسف است كه شما نتوانستید درك كنید كه مفهوم آزادی نوبر بورژوازی كه ابتدا نظام سنتی فئودالیستی را نشانه گرفته واكنون با استقرار بازهم به شیپور آن میدمد چه مفهومی دارد این آزادی چگونه میتواند درجامعه طبقاتی وانحصارقدرت وثروت معنی پیدا كند لابد دلخوشیتان بعد از یك سری آزادی های اغواكننده اجتماعی به پارلمانتاریسم است
جامعه ایكه همه نهادهای قدرتی وسرمایه دست عده ای قلیل متمركز است ونیاز وادارخواهد كرد كه رای وحتی آزادی خویش را به ارزن بورژوازی بفروشد چگونه به مزاج شما خوش آیند آمده است نمیدانم
اینكه مشخصه وضرورت بقای كاپیتالیسم به گسترش آزادی نوع لیبرالی خویش است شكی نیست ودراین آزادی كه همه به حال خود رها شده وتنها منبع درآمد زائی وتنازع بقا پناه آوردن وفر وختن نیروی كار به بنگاههای سرمایه داریست را چگونه نمیخواهید ببینید
اتفاقا من هیچ مشکلی با دیدن ضعفهای بیشمار و سترگ سرمایهداری ندارم، شما از پذیرفتن نقاط مثبت آن عاجزید زیرا نقطهی ثقل افکارتان اینست که کاپیتالیسم شر مطلق است و هیچ دستاورد ارزشمندی نداشته و همه چیز فریب است و ... برای جلوگیری از توسل بیشتر شما به سفسطهی «مترسک» اینجا مشخص میکنیم که من نظرم دربارهی سرمایه داری چیست :
آیا سرمایهداری بیشتر میزان برابری، آزادی و رفاه را در تاریخ بشر پدید آورده؟ بله
آیا سرمایهداری بطور سیستماتیک در جامعه اقدام به تضعیف دولت میکند؟ بله
آیا سرمایهداری عادلانه است؟ نه
آیا روش بهتری برای تولید هست؟ بله
آزادیهای «اغواکننده» دقیقا همان چیزیست که مرا از شما جدا میکند، آزادی اغواکننده هم به اندازهی تمام دیگر انواع آن معتبر و مهم و به جا و رواست. باور ندارید؟ از زندانیان اوین و تبعیدیان به سیبری بپرسید ارزش حق آزادی بیان را، یا از تعدادی همجنسگرا بپرسید حق آزادانه زیستن چقدر در زندگیشان تاثیر گذاشته، یا نگاهی به جامعهی خود بکنید و بپرسید چرا در اینجا یک نفر در اندازهی تری ایگلتون بوجود نمیآید و ... بله این آزادیها «همهی» آنچه ما میتوانیم داشته باشیم نیست، چیزهای بسیار بیشتری هم هست که مهم هستند و میتوانیم و میباید به آنها برسیم، اما راه رسیدن به آنها نفی اینها نیست. خلاصه که شما راه نیستید، بیراههاید.
روزبه نوشته: البته گفته های شما بسیار پراكنده است و هركدام از این گفته های شما خود سرفصل یك بحث مشخص است كه برای پراختن به هركدام یك مبحث خاص میطلبد وگنجاندن تمامی دق ودلتان لابد بعلت مسرتی است كه رویت به هرحال نیمچه ماركسیستی به شما دست داده است بنابراین ترتیبی باشد تا بتوانم پاسخ های درخور را بدان بدهم
نه که گفتههای شما «منسجم» است: روانکاوی حالات ذهنی من + مشتی حملهی شخصی + اندکی سفسطه + حرفهای تکراری > سرزنش همهی ابنای بشر که مرتجع شدهاند و بجای حزب کمونیست طرفدار گیتار و توستر و رقص شدهاند.
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
مزدك بامداد - 09-08-2013
Anarchy نوشته: اونم اینکه مهربدگرامی همون مزدک هستن!!! سبک نوشتن و حتی طرز قراردادن جملات کاملا مشابه هست
بهوش باشید که این همه هوش سرشار کاردستتان ندهد. همواره نیز با چتر از خانه بیرون بروید که ماهواره های (NSA) شمارا ردیابی نکرده و مانند فون براون ندزدند!
:e057:
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Mehrbod - 10-07-2013
Dariush نوشته: من قصد داشتم که در پاسخ به این پرسش کمی قلمفرسایی کرده و چیزهایی بگوییم. اما این پرسش را میگذارم تا نخست ببینم نگر دیگر دوستان چیست؟ پس از آن نگر خود را خواهم گفت.
دربارهیِ پول در آوردن آماج یکسانی داریم داریوش جان, این نیاز پیوسته به کار یکنواخت بیهوده و انجام کارهای سراپا به درد نخور و بی ارزش برای من هم ستوهآور شده, به یاد برتراند راسل:
در ستایش بیکاری
و به امید این:
Work-free society
چه آتاویهایِ شگرفی که برای برآوردن نیازهایِ روزانه بر باد نرفتهاند ...
پارسیگر
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
sonixax - 10-07-2013
Mehrbod نوشته: و به امید این: Work-free society
دست کم در آلمان رسیدن به این به شکل شخصی چندان سخت نیست !
یک کاری را شروع میکنید ، یک وام میگیرید ، یک زمین میخرید ، یک آپارتمان 8 تا 10 واحده میسازید ، میدهید اجاره ، مینشینید پول اجاره میگیرید کار نمیکنید :دی
سخت ترین بخش کار وام گرفتن است که برایش تنها لازم دارید سابقه بد در شوفا نداشته باشید و دو سال بیلانس کاریتان را بدهید به بانک :دی
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Mehrbod - 10-07-2013
sonixax نوشته: دست کم در آلمان رسیدن به این به شکل شخصی چندان سخت نیست !
یک کاری را شروع میکنید ، یک وام میگیرید ، یک زمین میخرید ، یک آپارتمان 8 تا 10 واحده میسازید ، میدهید اجاره ، مینشینید پول اجاره میگیرید کار نمیکنید :دی
سخت ترین بخش کار وام گرفتن است که برایش تنها لازم دارید سابقه بد در شوفا نداشته باشید و دو سال بیلانس کاریتان را بدهید به بانک :دی
آری, ولی اگر به این آسانی بود باز هم بهرهکشی بیشتر نیست: دیگران میروند کار میکنند و دسترنج اشان را به شما میدهند, چون یک تکه زمین روی کاغذ به نام شماست!
همبود کار-رها آن اندازه میتواند دور نباشد (با چشمپوشی از تکنولوژی و سخنانی که زدهایم), از دیدگاه خودِ من بیشتر کارهایی که امروز انجام میشوند هم نقش زینتی یا همان formality دارند و کار نیستند.
شاید ٩٥% کارهای امروزین را بشود از بیخ ماشینی کرد, تنها یک شماری کارهای ذهنی هستند که
هنوز ماشین از پس آنها برنمیاید.
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
sonixax - 10-07-2013
Mehrbod نوشته: آری, ولی اگر به این آسانی بود باز هم بهرهکشی بیشتر نیست: دیگران میروند کار میکنند و دسترنج اشان را به شما میدهند, چون یک تکه زمین روی کاغذ به نام شماست!
همبود کار-رها آن اندازه میتواند دور نباشد (با چشمپوشی از تکنولوژی و سخنانی که زدهایم), از دیدگاه خودِ من بیشتر کارهایی که امروز انجام میشوند هم نقش زینتی یا همان formality دارند و کار نیستند.
شاید ٩٥% کارهای امروزین را بشود از بیخ ماشینی کرد, تنها یک شماری کارهای ذهنی هستند که هنوز ماشین از پس آنها برنمیاید.
دیگران بروند کار کنند برای خودشان زمین بخرند !!!! و خانه بسازند . پول به کسی که خانه ساخته و هزینه های نگهداری اش را میدهد ندهند !
هیچ بنی بشری حق ندارد مال دیگران را بالا بکشد ! نتیجتن بهره کشی که تازه بهره کشی هم نیست بلکه یک قرارداده که در قبال تامین مسکن من ازت اجاره میگیرم ! نمیخوای برو توی خیابون بخواب . هزار بار بهتر از دزدی و مال مردم خوریست .
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Nevermore - 10-07-2013
iranbanoo نوشته: @Nevermore
مگه اینجا آواتار سکسی ممنوع نیست؟!
چرا،قوانین اینجا دست و بال ما را بسته
چند صباحی از آلیس و یاسی و بقیه درخواست کردیم آواتار سکسی بگذارند،دیدیم توجه نکردند،خودمان دست به کار شدیم.:e057:
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Mehrbod - 10-07-2013
sonixax نوشته: دیگران بروند کار کنند برای خودشان زمین بخرند !!!! و خانه بسازند . پول به کسی که خانه ساخته و هزینه های نگهداری اش را میدهد ندهند !
هیچ بنی بشری حق ندارد مال دیگران را بالا بکشد ! نتیجتن بهره کشی که تازه بهره کشی هم نیست بلکه یک قرارداده که در قبال تامین مسکن من ازت اجاره میگیرم ! نمیخوای برو توی خیابون بخواب . هزار بار بهتر از دزدی و مال مردم خوریست .
دیگران هم بروند بهرهکشی؟
این که دیگر نشد همبود کار-رها, شُد همبود بهرهکشان!