گفتگو پیرامون فمینیسم -
Mehrbod - 02-19-2013
Dariush نوشته: بخش قالب جنبش فیمینسم چیزی نیست جز فرو کردن حق و حقوق غالبا نوساخته، غیرقابل تشخیص و غیرقابل تعیین (از نظر حوزه) به چشم مردان، و تحمیل آنها به هر قیمتی از قبیل زیر پا گذاشتن و یا بی اعتنایی به حقوق مشروع مردان! یعنی اینجا ما صرفا با گروهی "نق زن" طرف هستیم که نه به دنبال راهکار بلکه به دنبال گردنی برای انداختن بار کاستی های خودشان رویش هستند.به محاکمه کشیدن مردان ، آنهم برای سنتی پی آمده از هزاره ها ( که آنهم تاکنون هم چندان بمخالف منافع زنان نبوده) بی شرمانه ترین بهانه ای است که میتوان برای آن جنبشی براه انداخت.(بازنگویید که در فلان کاغذپاره ی فمنیسم چنین نیامده است).من براستی در آرزوی جنبشی اصیل هستم که به دنبال بازتعریف و بازنشانی نقش های شایسته زنها در کنار مردها باشد نه چنین چیزی که صرفا آه و ناله و یا انتقام جویی و کینه ورزی باشد. اگر چه حتی همین جنبش فمینیسم هم میتواند دستاوردهایی داشته باشد، اما در دراز مدت معکوس میشود.چنین است که میبینید اکثرآ زنان بالای سنین میان سالی به این جنبش گرایش دارند!!!
"Feminism is the belief that we can make both sexes equal by focusing on the issues of one of them.” -The Amazing Atheist.
مادینگرایی (فمینیسم) باوری است که ما میتوانیم دو جنس را بِـراهِ نگـرشِ تنها به دُشواریهای یکی از آنها برابر سازیم.
این جنبش مادینگرایی از ریشه بیخود است, همانگونه که جنبش نرینگرایی (
masculinism) از پایه نادرست است و
همانگونه که برای همین جُستار و فرنامش (عنوان) از آغاز نیز گفتیم, در بـرابـریدن زنامرد اینجور نمیشود که تنها به یکی بپردازیم و دیگری را نادیده بگیریم و بگوییم به ما ڃه!
گفتگو پیرامون فمینیسم -
Dariush - 02-19-2013
مهربد گرامی، نکته شما متوجه کدام گفته من است؟یعنی کدام بخش اش؟
گفتگو پیرامون فمینیسم -
Mehrbod - 02-19-2013
Dariush نوشته: مهربد گرامی، نکته شما متوجه کدام گفته من است؟یعنی کدام بخش اش؟
اینجا:
نقل قول:من براستی در آرزوی جنبشی اصیل هستم که به دنبال بازتعریف و بازنشانی نقش های شایسته زنها در کنار مردها باشد نه چنین چیزی که صرفا آه و ناله و یا انتقام جویی و کینه ورزی باشد
جاییکه تنها زن و مرد داریم اینجوری نمیشود که تنها به دشواریهای یکی بپردازیم تا جادووار برابر شوند. در جاییکه بیشتر از دو ڃیز داشتیم (سیاهپوست,
سرخپوست, سپیدپوست) هم نمیشود و آنجا هم جنبش «پادنژادپرستی = anti-racism» داریم, نه جنبش «سیاهپوستگرایی» یا نمیدانم «سرخپوستگرایی»!
این جنبش مادینگرایی (feminism) با همین نامگزینی خود از آغاز نشان داده که بدنبال برابری نیست و بدنبال «برابرتر» بودن است. جنبش بسیار گمنامِ نرینگرایی (masculinism) نیز بهمڃنین بیراهه میرود, ما تنها یک جنبش درست (با ڃشمپوشی) داریم که همان پادگُنـگرایی یا anti-sexism باشد:
Sexism - WiKi
در همین واپسین جنبش هم کسی نباید بدنبال
یکسانیدن زنامرد باشد, که آماج
یکسانیدن حقوق و پیشگیری از sex discrimination (تبعیض جنسیتی) در کاریابی و .. است.
گفتگو پیرامون فمینیسم -
Russell - 02-19-2013
Mehrbod نوشته: جاییکه تنها زن و مرد داریم اینجوری نمیشود که تنها به دشواریهای یکی بپردازیم تا جادووار برابر شوند. در جاییکه بیشتر از دو ڃیز داشتیم (سیاهپوست,
سرخپوست, سپیدپوست) هم نمیشود و آنجا هم جنبش «پادنژادپرستی = anti-racism» داریم, نه جنبش «سیاهپوستگرایی» یا نمیدانم «سرخپوستگرایی»!
این جنبش مادینگرایی (feminism) با همین نامگزینی خود از آغاز نشان داده که بدنبال برابری نیست و بدنبال «برابرتر» بودن است. جنبش بسیار گمنامِ نرینگرایی (masculinism) نیز بهمڃنین بیراهه میرود, ما تنها یک جنبش درست داریم که همان پادگُنـگرایی یا anti-sexism باشد: Sexism - WiKi
اری ولی مساله تنهت نام نیست، چرا که برخی فمینیستها خود را آنتی سکسیت تعریف میکنند.مساله این است که در مورد جنسیت داستان بسیار پیچیده تر از نژاد است چرا که سکسیم تعریف میشود بیعدالتی و تبعیض بر اساس جنسیت و خود تعریف عدالت میماند و اصل ماجرا...
گفتگو پیرامون فمینیسم -
Dariush - 02-19-2013
خب حتما میدانید که من نسبت به جایگاه و نقش های امروزیِ زنان و بالطبع مردان منتقد و معترض هستم.و من باور دارم که هرگونه دگرگونی در این حوزه نیاز به نگاهی همه جانبه دارد که بخشی از آن حقوق مردان است . در واقع اینجا ما با یک پازل صدتکه مواجه هستیم که نمیشود با کنارهم چیدن بخشی از آن ، امید به کامل شدنش داشت. اینکه نگاه ما صرفا متوجه بخشی از جامعه (زنان) باشد و نسبت به گروه دیگر بی توجه باشیم ، آنگاه به دلیل ناهنجاری هایی که پیش می آید، به طور قرینه ، پس از این جنبش باید در انتظار پادش بود . بنابراین منظور من از آن جنبش اصیل که به بازتعریف نقش و جایگاه زنان «در کنار مردان و در تفاهم با آنان» میپردازد جنبشی ست منطقی و لازم که میخواهد کاستی های جامعه زنان و مردان را برطرف کند نه اینکه یکی را به گردن دیگری بیاندازد و امروز به دنبال مقصر و محکوم برای سنتی هزار ساله بگردد.
گفتگو پیرامون فمینیسم -
iranbanoo - 02-19-2013
Russell نوشته: خوب اینجا هم باز میشود نکوهش و انداختن تقصیر نوع موضع گیری و روش فمینیستها گردن دیگران (اینبار بجای مردان به گردن سنت) بجای قبول مسئولیت آنچه گفته میشود و پذیرش عواقب آن.من سخنم اینست که اگر فمینیستها قرار است خودآگاهانه نسبت به مردان و زنان مخالف خود بیعدالتی کنند چرا که آنها هم اگر دوست دارند میتوانند بروند نسبت به ما و بقیه بروند ناعدالتی کنند این از نظر اخلاقی به شوخی شبیه است،مخصوصا که اینها دارند موعظه اخلاقی میکنند و از ظلم شاکی هستند خودشان.
من کاملا متوجه نشدم!
یعنی قرار نیست تنها به شناسایی مقصر اکتفا کنیم.اما خوبی فمنیست این است که روضه ی حضرت عباس نمیخواند و همواره به دنبال راهکارهای جدید است که تمامی زنان بتوانند با آن به تغییر فکرکنند و برسند.
شما فکرمیکنم رفتارهای فمنیست را به یک مبارزه علیه جامعه و مردان فرض کرده اید.شاید رنگ و بوی چنین گرفته باشد اما من فکرنمیکنم خواست اصلی فمنیست این باشد...
Russell نوشته: من اصلیترین نقطه روشن کردن و فهم جنسیت در جامعه را رشته "روانشناسی فرگشتی" میبینم که بسیار هم تاثیرگذار و موفق بوده در عمر کوتاه خود و در آینده باز هم جای کار بسیار دارد.این یک رویکرد علمیست (چه بسا تنها پاسخ واقعا علمی موجود است) ولی فمینیستها از همان ابتدا به آن حمله کرده اند و همچنان هم مورد غضب است و دانشمندان درگیر در آن باید پی حمله و تحدید و ... را بخود بمالند پیش از اینکه وارد این کار شوند و نابودی ناعادلانه موفقیت حرفه ای خود را بر سر آن بگذارند.گمان نکنم در این مورد مخالف باشید چرا که خود شما هم بارها در همین انجمن از آن شکایت کرده اید.
خوب من زیاد با این نظریه آشنایی ندارم.تنها درمواردی که با اطلاعات بیسیکم انرا تجزیه و تحلیل میکنم.
البته شاید بتوان پاسخ بسیاری از مسائل را در این نظریه یافت اما من نمیتوانم اثرات اجتماعی را نادیده بگیرم.
شاید اگر مثالی بزنید بهتر باشد..
Russell نوشته: این چه سخنیست دیگر بانو؟
:))
خوب من هم حرف شما را زدم دیگر:)
گفتید فمنیست سیاسیت گفتم بله چون در پی تحول است.
گفتید علمی نیست گفتم چنین ادعایی هم ندارد.
اگر مشکلتان با قسمتی است که گفتم باید به دانشی فمنیستی برسیم منظورم از دانش ساینس نبود بلکه صرفا آشنا کردن زنان با فردیت خود بود و حقوقی که باید به ان واقف باشند
گفتگو پیرامون فمینیسم -
Ouroboros - 02-20-2013
Russell نوشته: اری ولی مساله تنهت نام نیست، چرا که برخی فمینیستها خود را آنتی سکسیت تعریف میکنند.مساله این است که در مورد جنسیت داستان بسیار پیچیده تر از نژاد است چرا که سکسیم تعریف میشود بیعدالتی و تبعیض بر اساس جنسیت و خود تعریف عدالت میماند و اصل ماجرا...
Egalitarianism ؟
گفتگو پیرامون فمینیسم -
Russell - 02-20-2013
Ouroboros نوشته: Egalitarianism ؟
فمینیسم را که هر جوره نگاه کنیم حداقل در تئوری از آن جدا ناپذیر است،اینطور نیست؟
در واقع مساله تعریف شده تقسیم کاریست که طبیعت انجام داده و باقی چیزها روی آن سوار شده ،از بین بردن آن و یکنواخت و یکدست کردن جامعه اصل مطلب است.
که البته بنگر من هم جای بحث دارد که حتی با قبول چنین تفکری چه چیزی را میخواهیم نگه داریم و چه را دور بریزیم،کاری که فمینیستها بتنهایی تصمیمش را میخواهند برای جامعه بگیرند و حق تصمیم خود جامعه در تعیینش را نادیده میگیرند.
گفتگو پیرامون فمینیسم -
Ouroboros - 02-20-2013
Russell نوشته: فمینیسم را که هر جوره نگاه کنیم حداقل در تئوری از آن جدا ناپذیر است،اینطور نیست؟
در واقع مساله تعریف شده تقسیم کاریست که طبیعت انجام داده و باقی چیزها روی آن سوار شده ،از بین بردن آن و یکنواخت و یکدست کردن جامعه اصل مطلب است.
که البته بنگر من هم جای بحث دارد که حتی با قبول چنین تفکری چه چیزی را میخواهیم نگه داریم و چه را دور بریزیم،کاری که فمینیستها بتنهایی تصمیمش را میخواهند برای جامعه بگیرند و حق تصمیم خود جامعه در تعیینش را نادیده میگیرند.
«برابری» همانطورکه داریوش جای دیگری اشاره کرد واژهایست جندهشده، که در تاریخ اندیشه هرکس معنای آنرا به میل خود تعبیر کرده. فمینیسم در تئوری و عمل هر دو خواستار «برابری» است، اما پیش از آن بصورت ایدئولوژیک جهان تخیلی را آفریده که در آن مردها با سوء استفادهای همه جانبه از زنان برای رسیدن به بهروزی بیشتر و کنترل مطلق به نحوی سیستماتیک(از طریق مردسالاری)مانع پیشرفت آنها میشوند، پس برای رسیدن به برابری باید ابتدا «امتیازات» بیجای مردان که بر اثر سلب حقوق از زنان بوجود آمده را از آنها گرفت تا زمین بازی مسطح بشود و رقابت برای همگان میسر باشد. پس برتریطلبی فمینیستی در پافشاری آن بر برابری مشهود نیست، جای دیگری خود را نشان میدهد. این وسواس دیوانهوار و عجیب آنها برای اشغال فضای مردانه هم از همینجاست، یعنی با آنکه یکسری فعالیتها و اجتماعات هستند که زنان بطور طبیعی از آنها لذت نمیبرند و بصورت داوطلبانه خود را از حضور در آنها معاف کردهاند(یا اصلا معافیت از آنها به سود زنان بوده)، اما فمینیستها خواستار حضور هرچه بیشتر زنان و «ساختارشکنی» در آن اجتماعات و برهم زدن نظم سنتی آنها هستند، فقط به این دلیل که محیطهای یکسره مردانه را یادگار ایام خیالی مردسالاری و نمودی از آن تلقی میکنند، مثل بازیهای رایانهای که فمینیستها خواستار حضور اجباری و تزریقی زنان در آنها هستند، یا پورنوگرافی که چون زنان مشتری اصلی آنها نیستند «سوء استفادهی جنسی» و «بردگی بصری» و این مهملات لقب گرفته و هماکنون تحت هجمهای همه جانبه از سوی فمینیستهاست. (عنایت داشته باشید که زنان امکان حضور در اینها را دارند و دختران بسیاری از بازی کردن لذت میبرند و پورن تماشا میکنند، اما اینها عرصههایی از جامعه است که برای تکامل خود نیازی به حضور مستمر زنان ندارد).
این ایدئولوژی راه رسیدن به برابری را سلب «حقوق نابجا» از مردان، دادن «حقوق همه جانبه» به زنان و گسترش هرچه بیشتر حق انتخاب برای زنان جعل میکند. من اغلب دچار بهت و حیران میشوم از تصور زنان ایرانی که گمان میکنند «مردها هر طور دلشان بخواهد میتوانند زندگی بکنند»، حال آنکه بار تحمیلهای اجتماعی به روی کمر ما هرگز سبکتر نیست و تمام مراحل زندگی ما از بدو تولد تا لحظهی مرگ دقیقه به دقیقه برنامهریزی شده و بسیاری پسران جوان اگر فقط یکی دو سال فرصت را از دست بدهند به نحوی جبرانناپذیر و همیشگی از رقابت عقب میمانند و زندگیشان تباه میشود. اما بنظر میرسد فمینیستها اساسا اینرا نوعی از محدودیت نمیدانند، یعنی محدود بودن انتخابهای پسران برپایهی شرایط عینی که زاییدهی دگمهای اجتماعیست را به رسمیت نمیشناسند و تنها محدودیت زنان برپایهی امر و نهی سلسلهمراتبی در جوامع سنتی را میبینند، تازه آنرا هم بطور کامل بازشناسی نمیکنند و مثلا همان امر و نهی که بیرون از خانواده هم در جریان است را یا انکار میکنند یا به کلی بیربط به موضوع جلوه میدهند.
پس اعتقاد به مردسالاری در جایگاه شرایط اجتماعی که در آن مردها به نحوی آگاهانه سیستمی را پدید آوردهاند و هنجارهایی را برای حفظ و گسترشش پرداختهاند که در آن زن در برابر پرداخت هزینهای(از شخصیت، فردیت، کیستی، جایگاه اجتماعی، موقعیت خانوادگی و یا ...)به مردان سود برسانند، تحت کنترل آنها باشند و برای بهروزی آنها بکوشند از همان نخستین گام باعث مردستیزی و رسیدن به همان درک غلط بخشی از مشکل دیدن مردها میشود که خود بطور طبیعی به نابرابریهای در جهت مخالف میانجامد. مثلا شکی نیست که حجاب نابرابری ِ غیرعادلانه و نامشروعیست که بر زنان روا داشته میشود و هر انسان آزادهای باید بر پاد آن موضع بگیرد، اما برابرنهادهی همان میشود نفقه برای مرد، که چیزیست یکسره ناعادلانه و در ضدیت با حقوق آن مرد. فمینستها مورد دوم را به رسمیت نمیشناسند و همانطورکه «شوالیه نامرده» اینجا ادعا کرد، نفقه را بخشی از دستگاه پرداخته شده جهت کنترل زنان تلقی میکنند، «من خرج شما را میدهم تا کنترلتان بکنم». سوال اینست که مردها چه نیازی به کنترل زنان دارند؟ از نظر فرگشتیک به سود مردان است که زنها اشتراکی باشند و انحصارطلبی جنسیتی استراتژیست که فقط به نفع زن خواهد بود. پس این کنترل نه منافع اجتماعی داشته، نه منافع بیولوژیک داشته و نه منافع انتزاعی نسیب مرد میکرده. کنترلی که تا این اندازه هزینهبر بوده و بیش از یک امتیاز نوعی «بار» محسوب میشده و علم کردن آن به عنوان چیزی که به سود مردان است و به زیان زنان عجیب و خندهآورست. (دیدیم که ادعای مشابه من پیرامون حجاب مبنی بر اینکه وجود آن جهت درونجنسی کردن همسرگزینی و تشدید رقابت میان مردان آلفا از طریق نمادینسازی بوده به عنوان چرندبافی بیپایه بدون هیچ دلیلی رد شد، حال آنکه روش طرح آن مشابه متودولوژی محبوب فمینیستها بود)
برتریطلبی فمینیستی و «نابرابری تحت پوشش برابری» زمانی شروع میشود که اینها برای این مترسک خیالی «مردسالاری» و «سلطهی مردانه» شروع به مصداقیابی در جهان واقعی میکنند، و از آنجاکه چیزی نمییابند، مشکلات زنان به قیمت تشدید و تجدید مشکلات مردها تخفیف پیدا میکنند.
گفتگو پیرامون فمینیسم -
undead_knight - 02-21-2013
اول از همه باید اقرار کنم من عاشق منابع امیر هستم،همیشه کار من رو برای پیدا کردن منبعی که از استدلال هام پشتیبانی کنه راحت تر میکنه:))
من استدلال ها رو به چند دسته مرتبط تقسیم کردم تا هدفمند تر بشه و از پراکندگی جلوگیری بشه بلکه نتیجه داشته باشه بنابراین متاسفانه فرصت نمیکنم به پست های قبلی تک تک پاسخ بدم:)
به این خاطر که نمیخوام اشتباه بعضی دوستان رو بکنم و مقایسه های مبهم بکنم، همه شرایط آمارگیری ها و پژوهش ها رو میگم و سعی میکنم داوری شخصی نداشته باشم، امیدوارم بعدش تفسیرهای بی پایه و بدون منبع و آمارگیری نداشته باشیم:)
این یکی تحلیل کار،خرج و مخارج، مسئولیت های و به طور کلی مناسبت مالی بین زنان و مردان هست.
اولین مورد از وب سایت
فوربس هست:
از1000 زن آمریکایی(67 درصد شاغل و 33 درصد خانه دار) پرسش هایی در مورد کار بیرون از خانه و تصمیماتشون در مورد اشتغال بعد از مادر شدن و تاثیر اقتصاد بر روی این گزینش ها پرسیده شده.
نکته:بنابراین جمعیت مورد نظر از لحاط حکومتی وضعیت به نسبت مناسبی داره که هیچ قانون تاثیر گذاری نیست(حداقل من که خبر ندارم) که سبک خاصی از زندگی رو به زنان تحمیل کنه،در زمینه زندگی مشترک قوانین حتی تا حدی به سود زنان هست،نقش های جنسیتی کم رنگ تر از کشورهایی مثل ایران هست و دست زنان برای پیدا کردن شغل بازتره.
84 درصد زنان شاغل گفتند که خونه موندن برای پرورش بچه هاشون چیزی هست که برای رسیدن بهش تلاش میکنند و 3/1 پارتنرشون رو به خاطر درآمد کمشون و اینکه باعث میشند به این رویا نرسند مقصر میدونند!:)
نتایج:زنان متاهل(یا در یک همخوابگی طولانی) شاغل که تصمیم به بچه دار شدن دارند چنین هدفی دارند،نه سایر زنان(چه مجرد چه متاهل)
خونه موندن هدف این زنان نیست،هدف پروش بچه هاست.
تنها یک سوم جز زنان غرغرویی هستند که مسئولیت ناپذیرند و دو سوم کسانی هستند که برای رسیدن به این رفاه همراه پارتنرشون تلاش میکنند.(و در واقع درآمدشون رو به اشتراک میزارند)
این به اشتراک گذاری حتی در کسانی که همخوابگی طولانی هم دارند وجود داره:
Cohabiting Couples and Their Money | Pew Social & Demographic Trends
یک نکته جالب دیگه رو از وال استریت ژورنال میارم و این افسانه که زنان 80 درصد مخارج خانوار رو کنترل میکنند(البته افسانه از نوع آمریکایی:)) )
Do Women Really Control 80% of Household Spending? - The Numbers Guy - WSJ
یکی دیگه از منابعی که امیر عزیز گذاشته بود و واقعا سودمند بود:
What women really want: to marry a rich man - Telegraph
از سال 1949 تا سال 1990 در انگلستان آمار زنانی که با مردان ثروتمندتر ازدواج کردند از 20 درصد به 38 درصد رسیده.(در بریتانیا)
هرچند آمار به ما نمیگه سطح تحصیلات،سن و سایر ویژگی های این زنان چی بوده،آیا جوان و با تحصیلات کم بودند یا خیر:)
البته دکتر کاترین حکیم این نظر رو داره که الگوهای مشابهی در استرلیا و آمریکا و اروپا هم دیده شده.(هرچند اگر آماری از ازدواج مردان با زنان ثروتمندتر از خودشون داشتیم هم بد نبود)
اولین نکته اینه که این آمار صرفا نشون میده که این آمار رشد کرده با این حال فرض میکنیم که هدف بخش بزرگی از این زنان استفاده از موقعیت اقتصادی شوهر بوده.
چالش اصلی اینجا آغاز میشه که حداقل 62 درصد از زنان هدفشون از ازدواج استفاده از درآمد شوهر نبوده(البته اگر مسئله نیت های پنهان رو مطرح کنیم این 38 درصد هم زیر سوال میره)آمار قابل توجهیه:)
نقل قول:The report said that the “war” for equal opportunities between men and women was now over in the UK.
البته در مورد وجود مردسالاری در پست دیگه ای نطراتم رو میگم ولی خب فکر میکنم این بخش از مقاله نشون میده فرصت ها در گذشته واقعا برابر نبودند:)
البته بد نیست در مورد وابستگی اقتصادی زنان(یا همون بردگی مردان!)و نقشش در سواستفاده از زنان و خشونت های خانگی هم چیزهایی گفته بشه(باز هم از یک کشور توسعه یافته و دارای سابقه جنبش های فمنیستی!)این مسئله کاملا مستقل از این هست که آیا زنان میل به وابستگی یا استقلال اقتصادی دارند.
274 نفر از قربانیان خشونت خانگی در این آمارگیری شرکت داشتند و مشخص شد فارق از سن و تحصیلات کسانی که در حال حاضر پارتنر سواستفاده گر داشتند شانس کمتری هم برای پیدا کردن کار داشتند و 70 درصد این زنان هم این سواستفاده رو گزارش نمیدادند با اینکه قانون به نفعشون بوده و گزارش دادن سودمند بوده.(به دو دلیل یکی ترس از فقر و اون یکی ترس از خشونت پارتنر)
و از همه جالب تر اینه که پارتنرهای سواستفاده گر زمانی که با تلاش زن برای استقلال اقتصادی مواجه میشدند مانع تراشی و خشونتشون هم زیادتر میشده:))
http://www.gov.nl.ca/VPI/publications/economicindependence.pdf
p 29
Risks of Economic Independence for Women in an Abusive Relationship
میشه گفت تلاش برای مستقل کردن زنان در راستای از بردگی در آوردن مردان هست:))
در پایان هم نقش روز افزون زنان در بعضی کشورهای آسیایی و در شغل های نامطلوب و سخت رو هم نباید فراموش کرد:
Region Agriculture Industry Services
Africa 43% women / 42% men 11% women / 20% men 46% women / 39% men
Asia (excluding China) 32% women / 26% men 12% women / 25% men 56% women / 49% men
Latin America and the Caribbean 7% women / 22% men 13% women / 27% men 80% women / 51% men
Europe and other more developed regions 6% women / 8% men 15% women / 36% men 79% women / 55% men
Women in the workforce - Wikipedia, the free encyclopedia
shirin نوشته: آندد نایت جالبیش این هست که همه هم طرفدار مزخرفات امیر هستن و فرت و فرت براش پسندو لایک میزنن. حتی همون دخترا. منم که دارم گلوی خودمو پاره میکنم که این خزعبلات شما واقعی نیست و نمود خارجی نداره از طرف بقیه متهم به فمنیست افراطی بودن و زیاده خواهی میشم.
کلا من متوجه شدم ایرانیا متاسفانه از فکرشون یه ذره استفاده نمیکنن. حداقل سعی نمیکنن حتی یه ذره واقعیتهای اطرافشون رو درک کنن. ذهنشون آکبنده. تو این تالار هم فقط نگاه میکنن کی کلمات قلمبه سلمبه استفاده میکنه تا بشن مریدش. خیلی به محتویات کلام اهمیتی نمیدن. متوجه شدم تعدادی از دوستان اینجا فقط ادعا هستن و میزان سوادشون نسبت به ادعاشون بسیار ناچیزه و بسیاری اطلاعاتشون هم به کلی غلطه. البته این چیزا رو خیلی وقته فهمیدم ولی گفتم الان شاید موقعیت خوبی باشه برای بروز دادنش.
خب اگر بخوام راستشو بگم من در هر موردی که با کسی بحث میکنم اون رو دشمن میدونم و گفت و گو رو هم یک جنگ!:)
بنابراین اینجا یک میدان نبرده انتظار هیچی رو نداشته باش:))
ولی خب راه حل من استفاده از سلاح های متعارف منطقی!هست و حمله شخصی روش چندان موثری نیست،توصیه من اینه که وقتی فکر میکنی(نه اینکه لزوما واقعیت اینطور باشه)طرف مقابل احمق،دیوانه،متعصب یا غیر منطقی هست بهترین راه حفط خونسردیه،چون شکست در این حالت تحقیرآمیز و پیروزی بدون سودمندی هست:)
بخش مرتبط تر:البته مخالفین استدلال های قوی و محکمی دارند(هرچند در بعضی موارد به نطر من چندان در تضاد با فمنیسم نیست) و بر اساس تجربه قبلی من بهترین استدلال های ضد فمنیستی رو نه قشر سنتی که قشر روشنفکر داره!:) (نه فقط در ایران)