Ouroboros نوشته: این بحث «خشونت مشروع و نامشروع» کمی مشکوک است، اگر همهی ما هیچگاه به اعمال خشونت اقدام نورزیم هیچ بایستگی احتمالی برای استفادههای احتمالا اخلاقی از آن وجود نخواهد داشت. اگر کسی با چاقو به شما حمله نکند صحبت کردن از «دفاع از خود مشروع در برابر مورد حمله قرار گرفتن با چاقو» چه موضوعیتی میتواند داشته باشد؟
مرا به یاد ادعاهای جمهوری خواهان آمریکا برای دفاع از حق اسلحه میاندازد، «اگر همه اسلحه داشته باشند جرمی اتفاق نمیافتد» و ...
صلح یک پدیده دو طرفه است،طرف دیگر هم انسانها هستند نه اشیای بیجان و طبیعیست ما وارد بازی میشویم با افراد هوشمندی که بازی ما را میتوانند بخوانند.البته معلوم است رسیدن به تعادلی که همه در آن خلع سلاح شده باشند خواستنیست ولی این روند اگر یکطرفه باشد به خودکشی میماند و اینطور نیست که از خودمان باید شروع کنیم و از این سخنان،مانند این است که برای تغییر جهت حرکت خودروها از سمت راست به چپ ما از خودمان شروع کنیم.
undead_knight نوشته: به نطر شما خشونت یک بیماری محسوب میشه و باید درمانش کرد یا بخشی پذیرفتنی و بدون مشکل از وجود ماست؟
شفاف سازی:منطور بیماری به معنای رایج نیست چون نه در روان انسان و نه در طبیعت خشونت چیز غیر طبیعی نیست حتی گاهی سودمند هم هست.
دیدگاه پرسشی که مطرح کردم بیشتر روی جامعه مدرن انسان ها وبا رویکردی اخلاقی و تا حدی کارکردی به خشونت نگاه میکنه.
فردید از "خشونت" همان آفندگریست
؟ نه آفندگری همانگونه که راسل گفت دیرینهی
درازی دارد و بدید من طبیعیست
؛ ولی میتوان آن را کنترل کرد
!
نقل قول:خسته نباشید ندارد, یک شماری آدم کوتهاندیش راه افتادهاند جنبش و پروپاگاندا که مردان ژنتیکی و
سرخود «خشن» هستند و نیازمندِ درمان, که در اینجا شایسته بود پیش از هرکاری این دروغ بزرگ را بیاشکارانیم
نبابا اتفاقا اصلش اصلا فمنیستی نیست از روی جنبش های مبارزه با خشونته:)اینجا نشون میده آنتی فمنیسم هم جنبه های جالبی داره ها:))
مردان خشن هستند؟!بلی،فقط مردها خشن هستند؟!خیر
انسان ها نیازمند درمان!؟شاید
نقل قول:خشونت بجا و بیجا هم چیز پیچیدهای ندارند, آدمی چه مرد چه زن اگر بیمار نباشد از
خشونت تنها در جایگاه واپسین ابزار برای نمایش ناخوشنودی خود بهره میگیرد, پس همه
دشواری را میتوان به این کاست که ناخوشنودی نامبردهِ آیا نیازمندِ خشونت بوده یا یا نه.
معیار بیماری چی هست؟!:)مگرنه اینکه ما بخش هایی از روان شناسی رو به خاطر معیارهای بیمار انگاری رد میکنیم؟
نقل قول:نمونه برمیشماریم: اگر یک مرد پس از رد شدن درخواست سکس خشونت از خود بنمایاند, در اینجا نابجا بوده, هر آینه اگر یک مرد
یا زن در برابر یک بسیجیِ ریشو یا فاطی کماندو که میخواهد به حریم شخصیاش تجاوز کند خشونت بنمایاند, سراسر بجا (و شاید نابخردانه) میباشد.
خب چرا ارزش حریم شخصی بالاتر از سکس هست؟:)
نقل قول:پس همهیِ دشواری همانجور که گفتیم به این میکاهد که آیا هنگام رخداد خشونت:
١. خشونت معتبر بوده (رد شدن درخواستِ سکس نیست, تجاوز به حریم شخصی هست).
٢. راه (ابزار) دیگری با کارایی یکسان/همسان در دست بوده یا نه (واگشت {انقلاب} و کشته شدنِ مردم زمانی که راه بازدیسی {reform} بسته نیست ابزار کارای دیگر).
اعتباردهی خشونت بر پایهیِ همان آزاد و حقوقِ هر آدم میرود.
در دسترس گذاشتنِ ابزارهایِِ دیگر برای نمایشِ ناخوشنودی نیز بیشتر از خویشکاریهایِ (وظیفههایِ) همبود است.
پس نتیجه میگیری خشونت در جاهایی بجاست،یکی زمانی که ابزار دیگه ای برای نشون دادن ناخشنودی نباشه و یکی دیگه اینکه بعضی رفتارها رو میشه به خشونت جواب داد؟!:)
بنیاد خشونت به نطر من 3 بخش داره:
1-نیرو
2-تندی کردن
3-ارادی بودن
بنابراین نیرویی که با تندی و سختی و به صورت ارادی وارد میشه اسمش خشونته(برای تعریف خشونت فیزیکی)
خشونت گفتاری 2 و 3 رو داره ولی نیرویی در کار نیست.
برای نمونه مشتی که ناخواسته به صورت کسی میخوره خشونت نیست،چون مشت به صورت ارادی و در نتیجه تندی کردن به شخص نخورده.
یا مثلا دشنامی که حالت دوستانه!:))داره خشونت گفتاری نیست چون تندی نداره.
خب پرسش های تکمیلی در راستای نطرات دوستان
آیا اینها پذیرفتنی هست؟به چه دلیل:
ابراز خشونت در برابر خشونت فیزیکی؟ابراز خشونت در برابر خشونت گفتاری چطور؟
خشونت در برابر رفتاری که خشن نیست ولی ناخوشاینده؟
و در نهایت خود پدیده خشونت در هر حالتی؟
نقل قول:فردید از "خشونت" همان آفندگریست ؟ نه آفندگری همانگونه که راسل گفت دیرینهی
درازی دارد و بدید من طبیعیست ؛ ولی میتوان آن را کنترل کرد !
در پست اول گفتم طبیعیه ولی طبیعی بودن دلیلی بر درست بودن اخلاقی نیست.
در ضمن ممکنه چیزی در گذشته ها کاربرد سودمند داشته باشه(یا در حال حاضر داره)ولی با تغییر شرایط میتونه ماهیتش مشکل زا بشه،مثل پیش داوری:) (اینجا مفهوم بازنگری شده بیماری رو میشه وارد کرد)
Ouroboros نوشته: اثبات بکنید.
کمی درنگ کنید:)و البته شاید در تاپیک دیگه ای.
فقط اینکه دقیقا چه نوع اثباتی میخوای،خشن بودن نیاکان ما یا خشن بودن خود ما؟:)
Mehrbod نوشته: انباشتگی خشم در زندگی شخصی که بسیار میبینیم, مرا به یاد داستانی از نویسندهیِ ترک «عزیز نسین» میندازد که
روزنامهها در سرخبر مینویسند «مسافری راننده اتوبوس را بر سرِ اعتراض به نداشتن گذربرگهاش (بلیط) کشت!», ولی زمانیکه
نویسنده بزیبایی در زندگی کس ما را فرومیبرد و یک گذشتهنما (flash-back) میرود میبینیم که این ریشهیِ خودش را از هزار
و یک بدبختی که از نشت کردن آبِ دستشویی خانه تا بیپولی و سر و کله زدن با صاحبخانه و زن و بچه و نداری و... بوده
گرفته و سرانجام در یک کنش پایانی, در چهرهیِ خشم بسیار در برابرِ بازخواستِ رانندهیِ اتوبوس از نداشتنِ گذربرگه تُهیده!
روزنامهها و رسانهها امروز براستی هم همینگونهاند, شما در خبرها میشنوید بهمان کس بهمان کار نابخردانه و دور از باور را بر سر هیچ و پوچ کرد, ولی هرگز
نمیخوانید چرا و خاستگاه این رفتار بژرفی چه بوده, بگونهای که همین دُژبرداشتِ نادرست که خشم! و نمیدانم آفندگری یک چیزی سرشتین است را ذهن مردم پدید آوردهاند.
در زندگی بیرونی اگر کسی کُنشی از روی خشم بکند شما پیش میروید و پرس و جو میکنید یا وی را میشناسید, ولی تلویزیون یک چیزی به شما نشان داده و بتندی رد میشود,
این پدیدهیِ نوی رسانهها هر چه پیش میرویم به برداشتهایِ دروغین و نادرستِ ما از پیرامون زندگی امان میافزاید و از چند دههی پیش نیز روندی رو به افزایش داشته است.
مهربد جان شوخی میکنی دیگر؟
سخن من رو متهم به رسانهای بودن میکنی بعد خودت کلیشهایترین دیدگاه را در مقابلش میآوری که همان بازگشت به کودکی و والدین بد و اینها باشد و یک مقدار هم بحث جبر و اختیار و اینها هم چاشنیش است و گمان نکنم چیزی کلیشهایتر از این در رسانه و سینما وجود داشته باشد و خودت هم یک مثال از ادبیات از آن میزنی تازه !!
طبیعیست که کسی منکر تاثیر حوادث گذشته نیست و ما نمیگوییم فرد آلزایمر دارد ولی این سخنان مانند همان بحث فقر را تنها علت دزدی دانستن است که با این فرضیات بزرگ بدون شواهد تجربی چنین بیانش میکنی انگار درباره ریاضی صحبت میکنی.
کلا من این سادهسازیهای عجیب مسائل پیچیده را در چپ هیچگاه درک نکردهام !!
Russell نوشته: مهربد جان شوخی میکنی دیگر؟
سخن من رو متهم به رسانهای بودن میکنی بعد خودت کلیشهایترین دیدگاه را در مقابلش میآوری که همان بازگشت به کودکی و والدین بد و اینها باشد و یک مقدار هم بحث جبر و اختیار و اینها هم چاشنیش است و گمان نکنم چیزی کلیشهایتر از این در رسانه و سینما وجود داشته باشد و خودت هم یک مثال از ادبیات از آن میزنی تازه !!
طبیعیست که کسی منکر تاثیر حوادث گذشته نیست و ما نمیگوییم فرد آلزایمر دارد ولی این سخنان مانند همان بحث فقر را تنها علت دزدی دانستن است که با این فرضیات بزرگ بدون شواهد تجربی چنین بیانش میکنی انگار درباره ریاضی صحبت میکنی.
کلا من این سادهسازیهای عجیب مسائل پیچیده را در چپ هیچگاه درک نکردهام !!
متاسفانه تعمیم دادن تجربه های شخصی خواه ناخواه در ما اتفاق میافته و دوستانی که میل به خشونت ندارند یا میل کمتری دارند رفتار خشن دیگران رو ممکنه طبیعی ندونند:)
در واقع شواهد بسیاری وجود داره که نشون میده انسان ها از کودکی تمایلات خشن دارند و بخشی از این تمایلات در اثر سازوکارهای اجتماعی نرم میشند:)
Taming Baby Rage: Why Are Some Kids So Angry?: Scientific American
تازه این زمانی هست که ما نخوایم در مورد male-male aggression در بسیاری از موجودات زنده و مهمتر از اون در خوشاوندان نزدیکمون مثل بابون ها و شامپانزه ها حرف بزنیم:)
حالا هرجا هم اسم نر میاد دوستان فکر میکنند فمنیستیه خب عزیزان طبیعت نرهای گونه ما رو خشن تر کرده(نه به حد دیوانه وار البته!)اینکه ربطی به مردسالاری نداره:)
Russell نوشته: مهربد جان شوخی میکنی دیگر؟
سخن من رو متهم به رسانهای بودن میکنی بعد خودت کلیشهایترین دیدگاه را در مقابلش میآوری که همان بازگشت به کودکی و والدین بد و اینها باشد و یک مقدار هم بحث جبر و اختیار و اینها هم چاشنیش است و گمان نکنم چیزی کلیشهایتر از این در رسانه و سینما وجود داشته باشد و خودت هم یک مثال از ادبیات از آن میزنی تازه !!
طبیعیست که کسی منکر تاثیر حوادث گذشته نیست و ما نمیگوییم فرد آلزایمر دارد ولی این سخنان مانند همان بحث فقر را تنها علت دزدی دانستن است که با این فرضیات بزرگ بدون شواهد تجربی چنین بیانش میکنی انگار درباره ریاضی صحبت میکنی.
کلا من این سادهسازیهای عجیب مسائل پیچیده را در چپ هیچگاه درک نکردهام !!
من کجا دربارهیِ کودکی چیزی گفتم؟
گفتم آن چیزی که شما خشم بابخردانه میبینید کمابیش همیشه دشواریهایِ انباشتهیِ آدمی هستند که در یک کنش پایانیِ بیشتر زمانها نااُمیدانهیِ خشمگینانه سر بازمیکنند!
undead_knight نوشته: کمی درنگ کنید:)و البته شاید در تاپیک دیگه ای.
فقط اینکه دقیقا چه نوع اثباتی میخوای،خشن بودن نیاکان ما یا خشن بودن خود ما؟:)
هر کدام را که ادعا کردهاید: هر دو.
خشن بودگی یعنی اقدام مستمر به اعمال خشونت(کلامی یا فیزیکی، هر دو را هم بخاطر شما به رسمیت میشناسیم).
اثبات بکنید مردان به دلیل مرد بودن خشن هستند.