دفترچه

نسخه‌ی کامل: اخلاقیات اندیشه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
باز هم جدال طبیعت با تمدن :))
یک مسئله ای که اینجا هست اینه که طبیعت و در اینجا غریزه های جنسی قابلیت این رو ندارند که با اخلاق سنجیده بشند.اخلاقیات انسانی و قراردادی هستند.تنها چیزی که که قابل سنجش اخلاقیه نمود بیرونی غریزه هست.
یعنی ما نمیتونیم بگیم مثلا میل به تنوع طلبی غیر اخلاقیه،چون این سرمنشا طبیعی داره و چیز طبیعی قابل ارزش گذاری اخلاقی نیست ولی برعکس میشه گفت که چه نمود و ابراز این تنوع طلبی اخلاقی هست و چه شکلی نیست. :)
undead_knight نوشته: باز هم جدال طبیعت با تمدن :))
یک مسئله ای که اینجا هست اینه که طبیعت و در اینجا غریزه های جنسی قابلیت این رو ندارند که با اخلاق سنجیده بشند.اخلاقیات انسانی و قراردادی هستند.تنها چیزی که که قابل سنجش اخلاقیه نمود بیرونی غریزه هست.
یعنی ما نمیتونیم بگیم مثلا میل به تنوع طلبی غیر اخلاقیه،چون این سرمنشا طبیعی داره و چیز طبیعی قابل ارزش گذاری اخلاقی نیست ولی برعکس میشه گفت که چه نمود و ابراز این تنوع طلبی اخلاقی هست و چه شکلی نیست. :)


سرچشمه طبیعی داشتن رفتار را اخلاقی نمیکند. کشتن دیگران بویژه زمانیکه خشمگینتان
میکنند هم سرچشمه طبیعی دارد، ولی شهرمندی راه‌های دیگری پیش روی ما میگذارد.

ارزشدهی یا همان رایانش (computation) اخلاقی بودن رفتارها ساده و شدنی است، ولی بسته به شرایط می‌دگرند.
Mehrbod نوشته: سرچشمه طبیعی داشتن رفتار را اخلاقی نمیکند. کشتن دیگران بویژه زمانیکه خشمگینتان
میکنند هم سرچشمه طبیعی دارد، ولی شهرمندی راه‌های دیگری پیش روی ما میگذارد.

ارزشدهی یا همان رایانش (computation) اخلاقی بودن رفتارها ساده و شدنی است، ولی بسته به شرایط می‌دگرند.
یادته که سر اون معیار اخلاقی بودن به نتیجه نرسیدیم؟:)
در هر حال چیزی که من گفتم اینه که خود میل چیز غیر اخلاقی نیست ولی عمل به اون میل بسته به شرایط میتونه اخلاقی باشه یا نباشه.
undead_knight نوشته: در هر حال چیزی که من گفتم اینه که خود میل چیز غیر اخلاقی نیست ولی عمل به اون میل بسته به شرایط میتونه اخلاقی باشه یا نباشه.
خود میل amoral است ولی طبیعی بودن در آن نقشی ندارد بلکه به این برمیگردد که اخلاقی بودن به امکان نیاز دارد.اینکه ما به یک چیز میل داریم فعلی نیست که انجام بدهیم مثلا یک چیز را زورکی دوست داشته باشیم در همان آن و اراده کنیم که میل کنیم.
Russell نوشته: خود میل amoral است ولی طبیعی بودن در آن نقشی ندارد بلکه به این برمیگردد که اخلاقی بودن به امکان نیاز دارد.اینکه ما به یک چیز میل داریم فعلی نیست که انجام بدهیم مثلا یک چیز را زورکی دوست داشته باشیم در همان آن و اراده کنیم که میل کنیم.
همش رو قبول دارم جز اینکه نقش طبیعی بودن رو بخوایم نادیده بگیریم (این amoral رو هم بده مهربود پارسیش بکنه دیگه :)) )
چون ریشه خیلی از امیال هم همین طبیعته دیگه
undead_knight نوشته: همش رو قبول دارم جز اینکه نقش طبیعی بودن رو بخوایم نادیده بگیریم (این amoral رو هم بده مهربود پارسیش بکنه دیگه :)) )
چون ریشه خیلی از امیال هم همین طبیعته دیگه
خوب ریشه همه چیز طبیعت است برای یک طبیعتگرا.برای دیدن نقش طبیعت میشود خود عمل را تصور کرد.مثلا اینکه کسی میل کند کسی را بکشد در مقابل اینکه آن کس را بکشد،کشتن هم عملیست که در طبیعت و انواع حیوانات فراوان است.
undead_knight نوشته: (این amoral رو هم بده مهربود پارسیش بکنه دیگه :))

اخلاق که عربیست، ولی برابرهای درست اینها میشوند:

آناخلاقی = amorality؛ پیشوند آ یا آن - اگر واژه با "ا" میاغازید - چم را وارونیده یا خنثی میسازد، همریشه با a/an/ab: رفتاری که نه اخلاقی نیست نه نااخلاقی
نااخلاقی = immorality
وااخلاقیدن = demoralize: چیزی را گرفتن، اخلاقیات (خلق و خو) در اینجا.

undead_knight نوشته: یادته که سر اون معیار اخلاقی بودن به نتیجه نرسیدیم؟:)
در هر حال چیزی که من گفتم اینه که خود میل چیز غیر اخلاقی نیست ولی عمل به اون میل بسته به شرایط میتونه اخلاقی باشه یا نباشه.

اینکه خود گرایش یا میل نااخلاقی نیست را شاید بتوان جور دیگری نگریست، بگوییم
گرایش به سکس با نوزادان یا پدوفیلیای سخت، آیا این گرایش همیشه نااخلاقی نیست؟
Mehrbod نوشته: اینکه خود گرایش یا میل نااخلاقی نیست را شاید بتوان جور دیگری نگریست، بگوییم
گرایش به سکس با نوزادان یا پدوفیلیای سخت، آیا این گرایش همیشه نااخلاقی نیست؟
نه نیست
نقل قول:Branch of philosophy concerned with the nature of ultimate value and the standards by which human actions can be judged right or wrong.
فکر میکنم دلیل این باشه که ما چیزی رو ارزش گذاری اخلاقی میکنیم که به عمل تبدیل بشه،چیز ذهنی قابل ارزشگذاری اخلاقی نیست چون نمیشه یک چیز ذهنی رو به صورت تکی آنالیز کرد و درستی و نادرستیش رو درآورد.
وارد کردن اخلاق به میل و حتی اندیشه یک زیان کارکردی هم میتونه داشته باشه و اون توقف اندیشه به خاطر مرزهای اخلاقی هست.
Mehrbod نوشته: اینکه خود گرایش یا میل نااخلاقی نیست را شاید بتوان جور دیگری نگریست، بگوییم
گرایش به سکس با نوزادان یا پدوفیلیای سخت، آیا این گرایش همیشه نااخلاقی نیست؟
undead_knight نوشته: فکر میکنم دلیل این باشه که ما چیزی رو ارزش گذاری اخلاقی میکنیم که به عمل تبدیل بشه،چیز ذهنی قابل ارزشگذاری اخلاقی نیست چون نمیشه یک چیز ذهنی رو به صورت تکی آنالیز کرد و درستی و نادرستیش رو درآورد.
وارد کردن اخلاق به میل و حتی اندیشه یک زیان کارکردی هم میتونه داشته باشه و اون توقف اندیشه به خاطر مرزهای اخلاقی هست.
گرایش و اندیشه را نمیشود ولی قصد را میشود.
اخلاق لزوما موضوعش عمل نیست انواع دیگر هم داریم.برای نمونه میشود کسی اقدام به قتل بکند و خانه کشی را منفجر کند ولی از شانس طرف آنروز خانه نباشد مثل همیشه.اینجا عمل قتلی صورت نگرفته ولی تنها چیزی که تغییر کرده شانس است.
صفحات: 1 2