Russell نوشته: گرایش و اندیشه را نمیشود ولی قصد را میشود.
اخلاق لزوما موضوعش عمل نیست انواع دیگر هم داریم.برای نمونه میشود کسی اقدام به قتل بکند و خانه کشی را منفجر کند ولی از شانس طرف آنروز خانه نباشد مثل همیشه.اینجا عمل قتلی صورت نگرفته ولی تنها چیزی که تغییر کرده شانس است.
لااقل یک مثال میزدی که نقض کنه این رو:)
بله دقیقا ولی اگر دقت کنیم میبینیم که جرم طرف چه از لحاظ اخلاقی و چه قانونی
اقدام به قتل هست نه فکر کردن به قتل.
undead_knight نوشته: لااقل یک مثال میزدی که نقض کنه این رو:)
بله دقیقا ولی اگر دقت کنیم میبینیم که جرم طرف چه از لحاظ اخلاقی و چه قانونی اقدام به قتل هست نه فکر کردن به قتل.
چرا نقض میکند دیگر.عمل قتلی صورت نگرفته،اگر صرفا مرجع عمل باشد باید طرف را بجرم آسیب به خانه طرف محاکمه کنند نه قتلی که وجود خارجی ندارد.
در در جه بدنی قتل (درجه یک و درجه دو و...) از عوامل تعیین کننده آگاهی متهم به عواقب عمل است و جرم طرف میتواند از قتل عمد به قتل غیر عمد تغییر کند و همچنین مجازات او فرق زیادی کند.این عمد بودن یا نبودن خودش یک عمل نیست بلکه همان وضعیت ذهنی طرف است.البته این با جرم کردن یا نکوهش اندیشه متفاوت است.اندیشه را من هم موافقم که بسیار احمقانه است که برایش جرم گذاشت همان پلیس فکر میشود.
Russell نوشته: چرا نقض میکند دیگر.عمل قتلی صورت نگرفته،اگر صرفا مرجع عمل باشد باید طرف را بجرم آسیب به خانه طرف محاکمه کنند نه قتلی که وجود خارجی ندارد.
در در جه بدنی قتل (درجه یک و درجه دو و...) از عوامل تعیین کننده آگاهی متهم به عواقب عمل است و جرم طرف میتواند از قتل عمد به قتل غیر عمد تغییر کند و همچنین مجازات او فرق زیادی کند.این عمد بودن یا نبودن خودش یک عمل نیست بلکه همان وضعیت ذهنی طرف است.البته این با جرم کردن یا نکوهش اندیشه متفاوت است.اندیشه را من هم موافقم که بسیار احمقانه است که برایش جرم گذاشت همان پلیس فکر میشود.
البته آگاهی هم نقش مهمی داره درسته.
حالا مسئله اینه که اینکه فرقه بین قصد کشتن کسی رو داشته باشیم تا اینکه اقدام به کشتنش کرده باشیم(ولی ناموفق)
یعنی هیچ وقت نمیشه گفت چون تو قصد کاری رو داشتی مجرم هستی بلکه اینکه اون شخص نیت و قصد خودش رو تبدیل به عمل کرده باعث این میشه که جرم تلقی بشه.
یعنی یک مسئله رسیدن به هدف هست و مسئله دیگه اقدام به نقشه ای که داشته.
یعنی در بررسی این مسئله یا شخص موفق به کشتن میشه یا نمیشه(که درجه جرم رو تغییر میده) یا اینکه شخص فقط انگیزه رو داره ولی دست به قتل نمیزنه(چه موفق چه ناموفق)
بنابراین تا موقعی که در فکر شخص هست هنوز تبدیل به چیزی نشده تا بشه بررسیش کرد.
undead_knight نوشته: البته آگاهی هم نقش مهمی داره درسته.
حالا مسئله اینه که اینکه فرقه بین قصد کشتن کسی رو داشته باشیم تا اینکه اقدام به کشتنش کرده باشیم(ولی ناموفق)
یعنی هیچ وقت نمیشه گفت چون تو قصد کاری رو داشتی مجرم هستی بلکه اینکه اون شخص نیت و قصد خودش رو تبدیل به عمل کرده باعث این میشه که جرم تلقی بشه.
یعنی یک مسئله رسیدن به هدف هست و مسئله دیگه اقدام به نقشه ای که داشته.
یعنی در بررسی این مسئله یا شخص موفق به کشتن میشه یا نمیشه(که درجه جرم رو تغییر میده) یا اینکه شخص فقط انگیزه رو داره ولی دست به قتل نمیزنه(چه موفق چه ناموفق)
بنابراین تا موقعی که در فکر شخص هست هنوز تبدیل به چیزی نشده تا بشه بررسیش کرد.
ببینید اینجا فرق است بین نیت و قضاوت فرد با میل داشتن که شروع بحث از اونجا بود.
مثلا یک بیمار پیدوفیلی میتواند میل داشته باشد که با یک بچه سکس داشته باشد ولی قصد سکس نداشته باشد و خودش را سعی کند کنترل کند یا من ممکن است میل داشته باشم غذای کسی را از دستش بگیرم بخورم ولی قصد اینکار را نکنم و بگویم بخودم این غذا برای کس دیگریست اینکار درست نیست.
با این توضیح یک قاتل زنجیره ای که در زندان است و قصد اینرا دارد که اگر از زندان رفت بیرون باز هم آدم بکشد قابل سرزنش اخلاقیست بنظر من هر چند این قصد هرگز به فعلیت هم نرسد و این فرصت را پیدا نکند.
اما در کل خود اینکه چه چیزی در اخلاق مهم است هم میتواند تفاوت داشته باشد و اختلاف نظر هست بر سرش،من هم بیشتر با همینکه عمل است که در اخلاق مهم است همنظرم ولی مثلا اخلاق فضیلت محور هم داریم که با این مساله موافق نیست و فضیلت را مهم میداند و حتی در خود ابزارگرایی انواع دیگر هم داریم مانند:
Rule utilitarianism - WiKi
Russell نوشته: ببینید اینجا فرق است بین نیت و قضاوت فرد با میل داشتن که شروع بحث از اونجا بود.
مثلا یک بیمار پیدوفیلی میتواند میل داشته باشد که با یک بچه سکس داشته باشد ولی قصد سکس نداشته باشد و خودش را سعی کند کنترل کند یا من ممکن است میل داشته باشم غذای کسی را از دستش بگیرم بخورم ولی قصد اینکار را نکنم و بگویم بخودم این غذا برای کس دیگریست اینکار درست نیست.
با این توضیح یک قاتل زنجیره ای که در زندان است و قصد اینرا دارد که اگر از زندان رفت بیرون باز هم آدم بکشد قابل سرزنش اخلاقیست بنظر من هر چند این قصد هرگز به فعلیت هم نرسد و این فرصت را پیدا نکند.
اما در کل خود اینکه چه چیزی در اخلاق مهم است هم میتواند تفاوت داشته باشد و اختلاف نظر هست بر سرش،من هم بیشتر با همینکه عمل است که در اخلاق مهم است همنظرم ولی مثلا اخلاق فضیلت محور هم داریم که با این مساله موافق نیست و فضیلت را مهم میداند و حتی در خود ابزارگرایی انواع دیگر هم داریم مانند:
Rule utilitarianism - WiKi
نکات جالبی رو مطرح کردی.
ولی ببین ما افکار زیادی توی ذهنمون میاد،حتی ممکنه به کاری که مثلا با استانداردهای ما غیر اخلاقی هم هست فکر کنیم.
ولی به نظرم باز حتی نقشه ریختن برای قتل غیر اخلاقی نیست!چون باز هم امکان اینه اجراش نکنید هست و هنوز این نقشه حتی اگر بیست سال درذهنتون باشه یک فکر هست در برابرش دقیقا از همون لحظه ای که شروع به اجرای نقشه میکنید با انجام اجرایی بودن انگیزه رو هم اثبات میکنید.
شاید بشه شروع اجرا رو نقطه ای دونست که واقعا قاطعیت انگیزه تائید میشه،یعنی اگر باز هم به مثال من برگردیم بیست سال نقشه قتل برای کسی کشیدن میتونه به جایی برسه که شخص در نقطه اجرا پشیمون بشه(پس انگیزه اونقدرا هم که به نظر میومده قوی نبوده)یا واقعا دست بهش بزنه که واقعی و کامل بودن انگیزه رو اثبات میکنه.
undead_knight نوشته: نکات جالبی رو مطرح کردی.
ولی ببین ما افکار زیادی توی ذهنمون میاد،حتی ممکنه به کاری که مثلا با استانداردهای ما غیر اخلاقی هم هست فکر کنیم.
ولی به نظرم باز حتی نقشه ریختن برای قتل غیر اخلاقی نیست!چون باز هم امکان اینه اجراش نکنید هست و هنوز این نقشه حتی اگر بیست سال درذهنتون باشه یک فکر هست در برابرش دقیقا از همون لحظه ای که شروع به اجرای نقشه میکنید با انجام اجرایی بودن انگیزه رو هم اثبات میکنید.
شاید بشه شروع اجرا رو نقطه ای دونست که واقعا قاطعیت انگیزه تائید میشه،یعنی اگر باز هم به مثال من برگردیم بیست سال نقشه قتل برای کسی کشیدن میتونه به جایی برسه که شخص در نقطه اجرا پشیمون بشه(پس انگیزه اونقدرا هم که به نظر میومده قوی نبوده)یا واقعا دست بهش بزنه که واقعی و کامل بودن انگیزه رو اثبات میکنه.
مساله اینه که ما در هر صورت در مواجهه با عواقب اعمال و آینده با پیش بینی مواجه هستیم و ناچار به اون.اینکه کسی که قصد انجام کاری رو داره نمیتونیم مثلا در دادگاه محکوم کنیم دلایلش چیزهای دیگه ی هست که یکمقدار هم در نگاه دقیق عجیب و غریب هست.ولی اینکه ما عمل را در قضاوت و دادگاه در نظر میگیریم بخاطر نشان دادن قصد و نیات متهم هست که اهمیت داره.کسی که برای نجات کسی با دقت تلاش میکنه ولی با بدشانسی باعث مرگ طرف میشه با کسی که اقدام به قتل طرف میکنه و شانسی با عملش باعث نجات جان کسی میشه خیلی خیلی متفاوت است.
علت تفاوت هم در دانشیه که ما از شخص مورد نظر از طریق تحلیل اعمال اون بدست میاریم و اگر از دید رو به آینده نگاه کنیم این دانش ما از فرد باعث میشه که ما بتونیم در مورد اعمال آینده متهم نظر بدیم.