این همه فشار رو بریزیم توی خودمون که میترکیم آخه!
مریض میشیم.
دیوونه میشیم.
نمیدونم این دین و مذهب چطوری میگن آدم همش صبر کنه و خودش رو کنترل کنه و فحش نده.
واقعا چطوریه شدنیه آخه؟
واسه چی همچین حرفی زدن؟
ناسزا گفتن یه مکانیزم دفاعی و تخلیهء فشاره.
حتی میشه گفت تحمل آدم رو هم بالا میبره.
undead_knight نوشته: البته من بین ناسزاگویی به دیگران در حضور خودشون و ناسزاگویی وقتی شخص مورد نظر حاضر نیست تفاوت میزارم.
وقتی ما به شخصی که در مقابلمون هست مستقیما ناسزا میگیم در واقع به جز تخلیه خشم و ناکامی هدفمون حداقل رسوندن آزار روانی به شخص هست در صورتی که در مورد دوم معمولا ناسزا با هدف تخلیه خشم صورت میگیره و گاهی حتی مخاطبش میتونند اشیا هم باشند! :)
این سخن رو من قبل از این از کسی نشنیده بودم.
اگه اشتباه نکنم یاس در یکی از ترانه هاش از اینکه مردم ایران عادت دارند جلوی طرف قربون صدقه برن و پشت سر ببندن به فحش و ناسزا، انتقاد کرده بود. آیا این حرف شما کار این افراد رو تایید میکنه یا چی؟ شما فکر میکنی این رفتار دورویی نیست و در واقع یجور تخلیه خشم هست؟ به بیان دیگر این ناسزاها از ته دل و از نفرت نیست؟ کلا تشریح کنید..
Bibak نوشته: این سخن رو من قبل از این از کسی نشنیده بودم.
اگه اشتباه نکنم یاس در یکی از ترانه هاش از اینکه مردم ایران عادت دارند جلوی طرف قربون صدقه برن و پشت سر ببندن به فحش و ناسزا، انتقاد کرده بود. آیا این حرف شما کار این افراد رو تایید میکنه یا چی؟ شما فکر میکنی این رفتار دورویی نیست و در واقع یجور تخلیه خشم هست؟ به بیان دیگر این ناسزاها از ته دل و از نفرت نیست؟ کلا تشریح کنید..
نه ببین،در حالت اول طرف معمولا هدفش اینه که با ناسزاگویی علاوه بر تخلیه خشم، طرف مقابل رو هم آزرده بکنه ولی وقتی کسی پیشش نیست هدفش تخلیه خشم هست و ربطی به این نداره که طرف از اون آدم ها بدش میاد یا نه.
البته اگر مخاطب آدم باشه طبیعتا همراه با نوعی نفرت هم هست ولی حجم این نفرت ارتباط خاصی به ناسزاگویی این شکلی نداره.
Mehrbod نوشته: بددهنی و ریشخند و گیسخند! و خوارداشت و ... هم ابزارهای خوبی هستند و کمگاه کارآمدی بالاتری میابند
در چه زمانهایی و کارآمدی بالاتر در چه چیزی؟
کاربرد دشنام در تخلیه خشم گوینده - و همفکرانش- هست و اگه باعث همراهی مخاطبان بشه به خاطر هیجان زده شدن اونهاست نه اینکه واقعا با فکر کردن دقیق به حرف گوینده باهاش همراه شده باشن, مثل یه سخنرانی پرشور انقلابی که شنونده ها رو هیجان زده می کنه و می شورونه, بنابراین اگه هدف گفتگو آگاه سازی مخاطبان باشه دشنام چه سودی داره؟
Angela نوشته: در چه زمانهایی و کارآمدی بالاتر در چه چیزی؟
کاربرد دشنام در تخلیه خشم گوینده - و همفکرانش- هست و اگه باعث همراهی مخاطبان بشه به خاطر هیجان زده شدن اونهاست نه اینکه واقعا با فکر کردن دقیق به حرف گوینده باهاش همراه شده باشن, مثل یه سخنرانی پرشور انقلابی که شنونده ها رو هیجان زده می کنه و می شورونه, بنابراین اگه هدف گفتگو آگاه سازی مخاطبان باشه دشنام چه سودی داره؟
لغزش شما اینجاست آنجلا جان که هومن را تنها یک ماشین اندیشگر انگاشتهای, هنگامیکه سُهشها نیز نقش بسزا و هتّا بیشتری در همان اندیشهیِ ما دارند.
اگر ساختار و درونمایهیِ سخن خردین و فرنودین است, سُهش رنگ و بو و شیوهای است که درونمایهیِ سخن رسانیده میشود.
من میتوانم گفتهیِ کسی را "چرت" بخوانم, میتوانم "چرت و پرت" بخوانم یا میتوانم پا را فرا برده و "کس و شعر" بخوانم: اینها
در مغز خواننده برداشت یکسانی نمیسازند و در فرهود, همچون یک رنگسار, سختی و هِرفتیِ دیدگاهِ مرا همراه با درونمایه میرسانند.
پارسیگر
درسته، احساسات به تاثیرگذاری سخن شما کمک می کنن اما همین تحریک احساسات باعث میشه که عده ای نتونن واقعا به درونمایه حرف شما فکر کنن و اون رو بفهمن بلکه همراهی شون از روی جوگیر شدنه، از طرف دیگه عده ای به لاک دفاعی میرن و میخوان مقابله به مثل کنن که نتیجه یک گفتگوی صد در صد احساسی بدون محتواست
Angela نوشته: درسته، احساسات به تاثیرگذاری سخن شما کمک می کنن اما همین تحریک احساسات باعث میشه که عده ای نتونن واقعا به درونمایه حرف شما فکر کنن و اون رو بفهمن بلکه همراهی شون از روی جوگیر شدنه، از طرف دیگه عده ای به لاک دفاعی میرن و میخوان مقابله به مثل کنن که نتیجه یک گفتگوی صد در صد احساسی بدون محتواست
آری این هم هست. ولی خب برای همین من گفتم یک ابزار است و برای همین گفتم «کمگاه» بجای «پُرگاه» به کار میاید. من هم مانند خود ات
دوست دارم آشتیآمیز و دوستانه با دیگران گفتگو و هماندیشی کنم, ولی خب اینها بیشتر آرمان و آرزوپروری هستند و ما (نژاد هومنی) هنوز آنجا نیستیم!
پ.ن.
کسی مانند هیتلر نمونهوار استاد همین شوراندن و برانگیزاندن سُهشهایِ شنوندگان خود اش بوده و میشود یک نمونهیِ خوب از کژبهره بردن.
پارسیگر