Mehrbod نوشته: کسرا جان هنگام نامگزینی باید دقت کرد دیگر!
شما همینجور که جستار مینامی، به یک دختر هم رسیدی به جای "من دوسِت دارم" میگویی "من میپرستمت"!!؟
خیر ، ولی شما هم دیگر شورش را در آوردید!! ، هرجا به کلمات دیگران گیر میدهید ، الان ۳-۴ تا تاپیک هست بحث اصلی منحرف شده دارید با بقیه سر اینکه کدام کلمه درست است بحث میکنید.
David Hume نوشته: من هم مخالف این مفهوم multicultralism در غرب هستم ، تمامی فرهنگها با هم برابر نیستند ، مثلا فرهنگ یک اروپایی از یک جانور طالبانی که به لندن میآید بهتر است!
در خود چندفرهنگگرایی (multiculturalism) نیامده که همه فرهنگها برابر هستند، تنها آمده که فرهنگهای گوناگون چگونه میتوانند در کنار یکدیگر همزیستی آشتیآمیز داشته باشند.
David Hume نوشته: خیر ، ولی شما هم دیگر شورش را در آوردید!! ، هرجا به کلمات دیگران گیر میدهید ، الان ۳-۴ تا تاپیک هست بحث اصلی منحرف شده دارید با بقیه سر اینکه کدام کلمه درست است بحث میکنید.
من جایی به واژگان "دیگران" گیر ندادم، به اینکه نام درست چیزها (= فرایافت، concept، مفهوم) بکار نرفته اشاره کردم.
نکند از فردا به کسی بگوییم «فرهنگدوستی» درست است نه «نژادپرستی»، باز هم به "واژگان" گیر دادهایم!؟
1. گیر دادن من به واژگان دیگران میشود اینکه بگویم شما در نوشتهات باید بجای "کلمات" مینوشتی "واژگان"، که به یاد ندارم چنین چیزی هرگز گفته باشم.
2. نام این جستارم کس دیگری یا خودت عوض کردی، نه من.
Mehrbod نوشته: من جایی به واژگان "دیگران" گیر ندادم، به اینکه نام درست چیزها (= فرایافت، concept، مفهوم) بکار نرفته اشاره کردم.
نکند از فردا به کسی بگوییم «فرهنگدوستی» درست است نه «نژادپرستی»، باز هم به "واژگان" گیر دادهایم!؟
گیر دادن من به واژگان دیگران میشود اینکه بگویم شما در نوشتهات باید بجای "کلمات" مینوشتی "واژگان"، که به یاد ندارم چنین چیزی هرگز گفته باشم.
برای این کار بهتر است پیغام خصوصی بدهید به کاربر نه اینکه بحث جستار را عوض کنید ، بفرمایید به این جستار هم ...دید تمام شد رفت!! ، الان باز داریم سر کلمهها بحث میکنیم
David Hume نوشته: برای این کار بهتر است پیغام خصوصی بدهید به کاربر نه اینکه بحث جستار را عوض کنید ، بفرمایید به این جستار هم ...دید تمام شد رفت!! ، الان باز داریم سر کلمهها بحث میکنیم
1. "ریدید" رفت ناسزای شخصی به من است.
2. نوشتههای من هم سراسر بجا بودند و "بحث جستار را عوض نکردند"، چرا که شما دگرسانی میان «میهنپرستی»، «میهنگرایی» و «میهندوستی» را نمیدانستید و من برایتان باز کردم.
3. کسی پیش روی شما یا این همه گرداننده را نگرفته، هر زمان احساس کردید و کردند که جستار به بیراهه رفته، میتوانند پیکها را جدا کنند.
من واقعا نمیدونم چی بگم این هم سومین یا چهارمین جستاری که دارد به فنا میرود ، اگر من پاسخ جناب مهربد را بدهم ۱۰ صفحه باز بحث نا مربوط ادبیات پارسی ادامه پیدا میکند.:e108:
David Hume نوشته: من واقعا نمیدونم چی بگم این هم سومین یا چهارمین جستاری که دارد به فنا میرود ، اگر من پاسخ جناب مهربد را بدهم ۱۰ صفحه باز بحث نا مربوط ادبیات پارسی ادامه پیدا میکند.:e108:
اینجا ما درباره ادبسار پارسی سخن نگفتیم، درباره نادرستی پندارههای بکار رفته گفتیم.
نقل قول:مانند این است که شما بیایید بنادرستی بجای «عاشقی» درباره «دوست داشتن» سخن بگویید ولی منظورتان همان «عاشقی» باشد.
کاری که من کرده باشم هم به سادگی این بوده: عاشق بودن ≠ دوست داشتن
->
مانند این است که شما بیایید بنادرستی بجای «میهندوستی» درباره «میهنپرستی» سخن بگویید ولی منظورتان همان «میهندوستی» باشد.
کاری که من کرده باشم هم به سادگی این بوده: میهنپرستی ≠ میهندوستی
اکنون این چه پیوندی به ادبسار پارسی داشت؟
شما میتوانید بجای میهندوستی همانجور که در فرنام جستار آمده بگویید Patriatism (پِیتریاتیسم). من جایی آیا گفتم نگویید پِیتریاتیسم، بگویید میهندوستی؟ :e405:
روی هم رفته:
1. من یکجا نام جستار شما را از «مخزدن» کردم «فریفتن»، هر دو واژه هم اگر اندکی بیاندیشید میبینید پارسی هستند! ولی یکمی اندکی بار دشنامآمیز دارد و بس (پس سخن بیهوده درباره پارسی)
2. در جُستار دیگر، کاربران iranbanoo و viviyan آغازیدند به اینکه فرنام جستار از
تیمارستان - صفحه 9 بشود آسایشگاه روانی یا همچین چیزی، که در آنجا من
در پاسخ نوشتم که نیازی نیست و چرا.
3. در همین جستار بوده که به شما گفتم دارید درباره چیز نادرستی سخن میگویید، منظورتان احتمالا «میهندوستی» است.
جو دادن هم نمیخواهد، گفتیم گرداننده نیاز دید (که این چند پیک پایانی نیاز هست را) میجداید
پ.ن.
این اشتباهها را همه میکنند، برای نمونه خود من هم پیشتر اینجا «فرافیزیک» را بنادرست بجای «ابرطبیعت (ماوراالطبیعه)» بکار برده بودم و کاربر کوروش لغزش مرا گرفتند:
آیا خداوند میتواند سنگی خلق کند که خود نتواند آن را بلند کند ؟ - صفحه 3
پس رنجش هم ندارد.
David Hume نوشته: من به عنوان یک ناسیونالیست یهودی(صهیونیست) و یک ناسیونالیست ایرانی و کسی که به گذشته فرهنگی ایران افتخار میکند همیشه یک سوال برایم پیش آماده است و آن این هست که همه ما به صورت کاملا اتفاقی در یک نقطه از جهان به دنیا آمدیم ، مثلا ممکن بود من در یک خانواده سنی بلوچ به دنیا بیایم و هیچ احساس ناسیونالیستی نسبت به اسرائیل نداشته باشم یا اصلا در سیبری یا قطب شمال! اصولاً چرا ما باید به چیزی که تنها بر اساس شانس اتفاق افتاده است افتخار کنیم و افتخار کردن به محل تولد و کشور چه معنی میدهد؟
پیشینه زادبُنی که در آن زاده میشوید بخشی از
شناسنامه و
کیستی شما را پایه ریزی میکند
که سُتودن آن با ناسیونالیسم دگرسان است و با هومنی نیز ستیزنده نمی باشد
!
گزاره های خانواده من خانواده من هستند ولی می توانستند نباشند
، نام من زیباست ولی
پدر و مادرم برایم برگزیدند و من هیچکاره بودم
، چهره ام زیباست ولی می توانست نباشد و ...
خواه ناخواه اکنون نام و نشان شما را در برمیگیرند و "کیستی" شما را روشن می سازند
؛
در سراسر زندگانی نیز ما با فرآیندهای گرایندی ِ (احتمالاتی) همسانی سر و کار داریم که هرکدام
به ما پیوند دارند
!
پس شما در جایگاه یک ایرانی سزامند سُتودن تاریخ و فرهنگ ایرانشهر و بزرگانی چون کوروش
و بابک و فرزان خیام و... هستید چون پیشینه و سرگذشت سرزمینتان
، بخشی از شناسنامه و
چیستی تان را میسازد
؛ بدین ترتیب میهن دوستی یا
Patriotism و نه
Nationalism ؛ نه تنها
پسندیده است
، از جاییکه با "هویت" شما نیز در یک پیوند دوسویه همکنش دارد
؛ میشود
بایستگی اش را روشن ساخت
!
Alice نوشته: پیشینه زادبُنی که در آن زاده میشوید بخشی از شناسنامه و کیستی شما را پایه ریزی میکند
که سُتودن آن با ناسیونالیسم دگرسان است و با هومنی نیز ستیزنده نمی باشد !
گزاره های خانواده من خانواده من هستند ولی می توانستند نباشند ، نام من زیباست ولی
پدر و مادرم برایم برگزیدند و من هیچکاره بودم ، چهره ام زیباست ولی می توانست نباشد و ...
خواه ناخواه اکنون نام و نشان شما را در برمیگیرند و "کیستی" شما را روشن می سازند ؛
در سراسر زندگانی نیز ما با فرآیندهای گرایندی ِ (احتمالاتی) همسانی سر و کار داریم که هرکدام
به ما پیوند دارند !
پس شما در جایگاه یک ایرانی سزامند سُتودن تاریخ و فرهنگ ایرانشهر و بزرگانی چون کوروش
و بابک و فرزان خیام و... هستید چون پیشینه و سرگذشت سرزمینتان ، بخشی از شناسنامه و
چیستی تان را میسازد ؛ بدین ترتیب میهن دوستی یا Patriotism و نه Nationalism ؛ نه تنها
پسندیده است ، از جاییکه با "هویت" شما نیز در یک پیوند دوسویه همکنش دارد ؛ میشود
بایستگی اش را روشن ساخت !
درست است ، ولی باز همه اینها از روی شانس تنها اتفاق افتاده ، بالیدن به چیزی که من نقشی در آن نداشتم چه معنی میدهد؟ مثلا اینکه من در یک منزل ساکن هستم ، ۲۰۰ سال قبل آنجا یک قصر از الماس بوده است و من به آن قصر افتخار کنم! این به نظر شما احمقانه نیست؟
به نظر من هم افتخار کردن به این چیزها درست نیست، وقتی بهشون افتخار کنیم یعنی برای خودمون امتیاز می دونیمش و این امتیازها باعث برتر دیدن خودمون از دیگران میشه.اونچه هم که مهربد گفت درباره فرهنگ دوستی، من فکر نمی کنم فرهنگ دوستی از وطن پرستی یا وطن دوستی جدا باشه بلکه بسته به شدت و ضعفش از اونها ناشی میشه، به همین خاطر ما به فرهنگ ایران باستان علاقه نشون می دیم و دوست داریم اون رو توی جامعه پیاده کنیم نه فرهنگ سوییس رو و به همین خاطر هست که غرب زدگی و عرب زدگی از سوی گروههای مختلف ویژگیهای منفی شناخته میشه.