دفترچه

نسخه‌ی کامل: کارکرد زبان در اندیشه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
یکی از آوندهای من، یا بهتر بگوییم مهندترین آوند من در بکارگیری پارسی کارکرد مهند زبان در اندیشه است.

برداشت فراگیر کنونی میان زبان‌شناسان این است که زبان یک چیز فرگشتیک بوده و گوناگونی زبان‌های زنده امروزین
نخشی در فرایند اندیشیدن ندارد، یا اگر دارد این نخش اندک و چشمپوشیدنی است.

به سخن دیگر، مردمان جهان با همه زبان‌های گوناگون کمابیش یکجور میاندیشند و زبان نخشی در تراز هوتادین (کیفی) اندیشه ایشان ندارد.


نخستین بار که من از این برداشت آگاه شدم برایم بسیار شگفت‌انگیز و دور از باور آمد، چرا که دستکم در میان زبان‌های ساختگی، یا همان زبان‌های برنامه‌ریزی رایانه‌ای
هر کس که بیشتر از یک ارزن دانش داشته باشد میداند که گرچه همه زبان‌های ترازبالا (high-level) سرانجام به زبان ماشین یا assembly
می‌ترزبانند، ولی دگرسانی بسیار ژرف و بزرگی میان آنها هست، و اگرچه درست به مانند زبان‌های زنده میتوان با همه زبان‌های
برنامه‌ریزی ترازبالا (یا هتا ترازپایین) به برآیند خواستنی (= اندیشه خواستنی) رسید، ولی راه و هزینه رسیدن به آن بسیار بسیار می‌دگرد!

در نگرش به زبان‌های زنده نیز چنین چیزی بیگمان هست. زبان پایه‌ای‌ترین ابزار ما در اندیشیدن است و بسختی بتوان چنین چیزی را نادیده گرفته یا گفت هنود کمی دارد.

در این جُستار من میکوشم پاره‌هایی از ماتیکان (کتاب) آپلود شده Through The Language Glass را ترزبانم و در کنار آن از سرچشمه‌های دیگر نیز در راستای نشان دادن دگرسانی میان زبان‌های زنده سود ببرم.

خوانندگان نیز میتوانند نگر خودشان را در کنار آن آورده و بگویند که به دید ایشان زبان چه اندازه در اندیشه‌اشان نخش دارد.
آفرین خوب است، E00e
به نظر بدیهی می‌رسد که افکار برساخته و برآمده از زبان باشند. و نیز آشکار است که بسیاری عواطف، حالات، افعال و چیزها وجود دارند که در زبان فارسی نیست، و این به چم وجود نوعی ناتوانی در شخص متکلم به فارسی جهت «بیان»(در معنای کلی‌تر آن)خواهد بود.. پدیده‌ای مخرب که جهت برطرف کردن آن باید هرچه زودتر فکری کرد: یا وارد کردن مستقیم آن واژگان بیگانه که باعث ناهمگونی و از ریخت افتادن بیشتر زبان و پدید آمدن دشواری‌های گرامری خواهد شد، یا ساختن معادل‌های جدید برای آنها.. مثلا یک ایرانی «می‌داند» که «نوستالژی» یا «دژاوو» به چه چیز اشاره می‌کنند، اما واژه‌ای برای «بیان» آنها ندارد.. اگر این مانع برطرف بشود و شخص بتواند بدون نیاز به پل زدن میان زبان‌های گوناگون مقصود خود را برساند شاید اندیشیدن را تسهیل بکند، و اگر هم نه، دستکم بیان اندیشه بی‌گمان آسان‌تر خواهد شد و بهم چسباندن دو جمله‌ی ده کلمه‌ای در گفتار روزمره امری مطلقا غیرممکن نخواهد بود..
پیش از همه این داستان ها نیکوتر است من یک کران نمایی پایه ای از زبان را روشن سازمـــــ...

زبان یک توانایی ویری است و ریخت های گوناگون آن ؛ به انگیزه ی کاربرد گفتار ، نمودی آوایی به خود گرفته است !

برای نمونه ؛ نخستین آدمیان ، گرچه زبان ویژه ای نداشتند و نمی توانستند با یکدیگر گفتگو کنند ؛ پَن هنگامیکه
درباره پدیده های گوناگون زندگی خود اندیشه میکردند ؛ بیگمان از این توانایی بهره می جُستند ! سپس برای گفتگو و پیوندسازی با دیگران از نمود جنبشی (بوسیله جنبش سر و دست و...) سود بردند و دیرتر نمود آوایی آنرا ساختند که امروزه به ریخت زبان های گوناگون ؛ چون پارسی و انگلیسی و... آنان را می شناسیم ! (دبیره هم پیوندی با زبان ندارد که نخستین آن نیز از آن گوپتیان بود و دبیره های دیگر چون لاتین و دبیره عربی ، از هیروگلیف می تراود)

کنون هم زمانیکه ما با خود سخن می گوییم و می اندیشیم به پارسی است و یا یک عرب با زبان خودش با خود اندیشه می کند و سخن میگوید ؛ هتا کر و لالها نیز بی برو برگرد به اندازه دیگران از این توانایی ویری (زبان) برخوردارند که تنها به جای نمود آوایی ، نمود جنبشی ( جنبش لب ها و دست و...) را بکار می گیرند !


بر این پایه زبانهای گوناگون هرکدام شاخه ای از یک سرشاخه بزرگتر ؛ که همان "زبان" به چم یک توانایی ویری باشد شمرده می شوند ! E30e
Alice نوشته:

[COLOR=#cc00cc]بر این پایه زبانهای گوناگون هرکدام شاخه ای از یک سرشاخه بزرگتر
؛ که همان "زبان" به چم یک توانایی ویری باشد شمرده می شوند ! E30e


آلیس جان من نگرت را درست نگرفتم، شاید پاسخ به این چند پرسش روشنتر کند:

1. آیا یک آدم کر و لال که خواندن نمیداند، تراز اندیشیک یکسان با کسی دارد که میتواند بخواند؟
2. آیا شیوه اندیشیدن کسی که تنها انگلیسی میداند و کسی که تنها چینی میداند یکسان است؟
3. یا تراز اندیشیک (فکری) کسی که انگلیسی میداند، یکسان با کسی است که تنها زبان نماره (اشاره) میداند؟
ماتیکان Through the Language Glass (از ورای آییینک/شیشه زبان) درباره یک پیشگزاره بیشتر نیست:

Does the complexity of a language reflect the culture and society of its speakers, or is it a universal constant determined by hamun nature?



آیا ساختار یک زبان بازتابی از فرهنگ و همبود سخنگویان آن است، یا اینکه پایا‌یی (ثابتی) جهانیک است که براه سرشت آدمی روشن میشود؟


به سخن دیگر، آیا میتوان گفت که ساختار دگرسان دو زبان زنده به دو تراز اندیشیک گوناگون می‌انجامد، یا اینکه دو تراز اندیشیک یکسان در دو ساختار گوناگون زبان خود را می‌نمایانند؟


ماتیکان که نگارشی زیبا و گاه خنده‌آور دارد، با نگرش به نمونه‌های بیشمار میکوشد نشان دهد که گزاره یکم درست است: اینکه ساختار دگرسان زبان به اندیشه دگرسان می‌رسد و یا بهتر بگوییم، همکنشی که این دو (زبان و
اندیشه) بر یکدیگر دارند بسیار ژرف‌تر و گسترده‌تر از آنی است که زبان‌شناسان امروز کوشیده‌اند به ما بپذیرانند.

برخی از نمونه‌های بکار رفته این چنین هستند:
1. مارِش* رنگ - Color perception
2. مارش اسپاشیک* - Spatial perception
3. مارش پَرگیریک* - Environmental perception
4. ..

که به آنها یک به یک خواهیم پرداخت.


* ماردَن -> مارِش = to perceive, notice, feel
* اسپاش، اسپاشیک = space, spatial
* پرگیر = Environment
مارش پرگیریک

اینکه چگونه زبان در مارش ما از جهان و چگونگی رخداد رویدادها می‌هَناید (اثر میگذارد)، فراتر از آن میرود که پیش خود گمان میکنیم.
پرگیر (environment) چیزی بیشتر از جهان پیرامون ما نیست. در این نگاه، یک رویداد ساده در پرگیر را میتوان اینگونه دید:

زمانیکه می‌نِپاهیم* یک سنگ از ورای اسپاش به سوی زمین می‌جنبد.

[عکس: 1.gif]


ما این رویداد را اینگونه در مانه‌ی (ذهن) خود میبینیم:
سنگه می‌افتد.
.The stone falls

این شیوه نگرش که در زبان‌های هندواروپایی و پارسی که یکی از آنهاست دیده میشود، اینگونه به نگر ما میاورد که
تنها راه در روشنسازی چنین رویدادی نیز همین باشد. ولی این ناگزیری در بخشش رویداد به "سنگ" و "افتادن" یک پندارِ پوچ بیشتر نیست.

در فَرهود (حقیقت) و تا همین چند دهه پیش بنادرستی اینگونه انگاشته میشود که تنها راهی که میتوان چنین رویدادی را توضیح
داد همین بوده و کمابیش همه زبان‌شناسان درباره‌اش همرای بودند، هر آینه یک استثنا به ما نشان داد که اینچنین نمیباشد!

زبان نوتکا Nootka، که در آبخوست ونکوور Vancouver Island بکار میرود بشیوه سراسر دگرسانی کار میکند. در نوتکا هیچ پنداره‌ای که برابر کارواژه "افتادن"
ما باشد نیست، بجای آن کارواژه‌یِ ویژه‌ای به نام "سنگیدن - to stone" داریم که به جنبشِ سنگ می‌نمارد، که در توضیح رویداد این کارواژه با برواژه "پایین" همراه میشود.

پس رویدادی که ما به "سنگ" و "افتادن" بخش میکنیم، در نوتکا چیزی مانند "[آن] پایین می‌سنگد" در میاید!


  • نِپاهستن = to observe
مهربُد عزیز ؛ چون پرسشهایت پیوند سر راستی به گفتار من نداشت ؛ اگر رواداشت بداری من از پرسش هایت می گذرم و جُستار را برایت روشنتر می سازمــــ... !

..............................................................................................................................................

برای همه ما پیش آمده که هنگام گفتگو کردن گاهی گزاره ای را به نادرست بکار می بریم و بی درنگ لغزش خود را ویرایش می کنیم !
زبان شناسان فرنودآوری میکنند که لغزش یادکرده به سبب لغزش در "زبان" نیست ؛ زبان نیروی ست ویری که همچون جدول ضرب عاری از هرگونه لغزشی ست ! سهو و کاستی در عمل ضرب یا گفتار رخ می دهد !

من میکوشم که ساده تر بیان کنم ؛
همه ما "زبان" را از بَدو زایش در خانه به کمک پدر و مادر می آموزیم ؛ حال آنکه برای آموختن"دبیره و نوشتار" گزیری نداریم جز رفتن و آموختن از مکتب و آموزشگاه ! آنهم در درازایی کمابیش یکساله و با کوشش و برزش بسیار ؛

دگرسانی یادگیری زبان و نوشتار در چیست ؟

پاسخ اینجاست :

زبان شناسان باور دارند که "زبان" ریشه در ذات آدمی دارد و نیرویی ست ویری که همواره از آغاز تاریخ بشریت با او بوده و هست ؛ خط و نوشتار اما پیشینه درازی ندارد !

نوشتار خاستگاه فرهنگی و همبودین دارد ؛ برای آموختن خط الزاماً باید آنرا مانند دیگر ساخته های بشریت از راه درس و آموزشگاه بیاموزیم !
زبان اما همانگونه که بارها گفته شد ؛ توانایی ذاتی ماست و ما در گاه کودکی و یادگیری آن ؛ این استعداد ذاتی خود را در ریخت زبان های گوناگون ؛ بسته به همبودی که در آن هستیم ؛ (انگلیسی پارسی و...) ساختاربندی می کنیم ! برای همین یادگیری زبان به درس و مدرسه نیاز ندارد و هر انسانی از این توانایی برخوردار است ! (کر و لال ها)

این یک کران نمایی پایه ای و باریک از زبان بود !

پ ن : اگر بخواهیم به روند فرزامش زبان و اصول آن در گستره تاریخ نگاهی فراگیر بیاندازیم ؛ در می یابیم که آدمیان در آغاز ، زبان (توانایی ویری) را به ریخت گفتار درآورند ؛
سپس با یاری خط آن را به شکل نوشتار ! برای همین هم هنگام نوشتن گزاره ای آن را در ذهن خود بازگو می کنیم ! E30e
جالب هست این جستار با توجه به اینکه من هم چندیه با خواندن کتاب جناب استیون پینکر (The Stuff of Thought) درباره زبان این مساله زبان و زبانروانشناسی برایم جالبتر شده.به عبارت او زبان پنجره ایست به طبیعت انسان و چگونگی تفکر انسانها را نشان میدهد.از همه جالبتر این قابلیت دیدن موضوعات از زوایای متفاوت و تفاوتهای ظریف در زبان و مخصوصا افعال است.
Russell نوشته: جالب هست این جستار با توجه به اینکه من هم چندیه با خواندن کتاب جناب استیون پینکر (The Stuff of Thought) درباره زبان این مساله زبان و زبانروانشناسی برایم جالبتر شده.به عبارت او زبان پنجره ایست به طبیعت انسان و چگونگی تفکر انسانها را نشان میدهد.از همه جالبتر این قابلیت دیدن موضوعات از زوایای متفاوت و تفاوتهای ظریف در زبان و مخصوصا افعال است.

هر چند در این کتاب درباره Steven Pinker آمده که بیشتر به سرشتین بودن زبان بها میدهد تا کارکرد زبان (+ فرهنگ) در اندیشه.

For some critics, such as Steven Pinker, the fact that our mother
tongue constrains neither our capacity to reason logically nor Our ability
to understand complex ideas is an irredeemable anticlimax. In his
recent book, The Stuff of Thought, Pinker argues that since no one has
ever managed to show that speakers of one language find it impossible,
or even extremely difficult, to reason in a particular way that comes
naturally to the speakers of another language, then any remaining
effects of language on thought are mundane, unsexy, boring, even trivial.

Obviously, what's sexy is a matter of personal taste. But in what follows,
I hope to show that while the actual effects oflanguage on thought
are very different from the wild and woolly claims of the past, they are
far from boring, mundane, or trivial.

Mehrbod نوشته: هر چند در این کتاب درباره Steven Pinker آمده که بیشتر به سرشتین بودن زبان بها میدهد تا کارکرد زبان (+ فرهنگ) در اندیشه.
البته اندیشه شدیدتر درباره سرشتین بودن زبان وجود دارد ولی پینکر هم معتقد است المانهای سرشتین در زبان هست،ولی چنین ادعایی که این نویسنده درباره او کرده درست نیست تا جایی که من فهمیدم،در کتاب من مخالفتی با تفاوتها بین زبانهای مختلف ندیدم برعکس مثال از این اختلافها کم نزده در کتاب.
صفحات: 1 2