Ouroboros نوشته: به باور من در آیندهی بسیار نزدیک(نیم تا یک قرن)ممکن خواهد بود. اگر مذهبیون دست از سر دانشمندان بردارند(که بنظر نمیرسد چنان قصدی داشته باشند)و دائم به بهانهی «پا در کفش خدا کردن» به ایشان بند نکنند چه بسی تکتک ما انسانهایی که همچنان در دههی سوم زندگی هستیم به آن برسیم. پیشرفتهای پزشکی زیادی در راه هستند که میتوانند سلامت ما را تضمین بکنند، بیوتکنولوژی نویدهایی دلگرمکننده میدهد که با آن بتوان غذاهای مقوی، ارزان و طبیعتدوست را بصورت انبوه تولید کرد، عصبشناسی و روانشناسی هم قطعا تا آن زمان راههایی برای جلوگیری از «خودویرانگری» انسانها یافتهاند و...
رویکرد مهندسیوار (engineering approach) که پیشتر گفتیم میکوشد تنها به بیشینه عمر یا maximum life span جاندار همچنان که تکنولوژی پیش میرود بیافزاید:
در این نمای
Actuarial Escape Velocity که با برشمارش نارجگینی (non-linearity) بودن فرایند رشد دانش پزشکی - آنهم با در نگر گرفتن کمترین بَیوسِش
یا expectation از آن - ساخته شده، میتوان دید که اگر سن کسی همین امروز 50 سال باشد، همچنان شانس کم ولی خوبی دارد که بتواند از مرگ فرار کند.
دوستان بحثهای اخیر پیرامون جاودانگی باعث شد به مطالعهی کتابی که مدتها آنرا داشتم اما میلی به خواندنش پیدا نمیکردم بپردازم. پس از اتمام مطالعهی آن(چند دقیقه پیش)، پی بردم که تصورم پیرامون آن اشتباه نبوده و این نسک هرچند بسیار ارزشمند و مهم، شوربختانه از مشکل باقی کتبی که در این رشته نوشته شدهاند رنج میبرد: در نظر نداشتن پتانسیل خارقالعادهی دانش برای جهشهای بیمهابا در جهتها و راههای پیشتر ناشناخته شده. اما این هیچ از آموزندگی و نویدبخشی کتاب نمیکاهد، و ایرادیست جزئی که میتوان با اندکی چشمپوشی نادیدهاش گرفت.
نام کتاب هست «پایان پیری»، و نویسندهی آن آبری دو گری بیوژرونتولوژیست و سرپرست پروژهای بنام SENS در دانشگاه کمبریج است که میکوشد راههایی برای جلوگیری از پیری بیابد. او در این اثر تشریح میکند که چگونه طی چند دههی آینده، با پیشرفت تکنولوژی موجود در مسیری که هماکنون در حال ِ حرکت است، عمر متوسط انسانها به بیش از هزار سال خواهد رسید. او در این اثر توضیح میدهد که چطور تمام آنچه برای رسیدن به چنان وضعیتی لازم است یا امروز وجود دارد، یا در پروسهی بوجود آمدن است، یا اینکه ایدهایست بسیار علمی که امکان وجود آن بیش از ۹۰٪ است و یا اینکه با ترکیب تکنولوژیهایی که امروز وجود دارند بدست خواهد آمد. او به خوبی توضیح میدهد که دانش ما از پروسهی پیری در آستانهی رسیدن به مرحلهای بیسابقه است که پس از آن، تقریبا بلادرنگ قادر خواهیم بود به آسانی دست به دگرگون کردن و دستکاری آن بزنیم. بطور کلی او بسیار امیدوار است، و باور دارد حتی اشخاصی که امروز در دههی پنجم زندگی خود بسر میبرند، با توجه به پیشرفتهای موجود به آسانی صد را خواهند گذراند، و طی پنج یا شش دههی آینده خواهند توانست از تکنولوژی ِ مورد بحث او بهره بجویند.
دو نکته پیرامون این اثر بسیار جالب توجه و منحصربفرد بود: نخست آنکه نگاه نویسنده به موضوع از منظری یکسره دانشیک و غیرتخیلیست. حتی اگر او نقشی برای انقلابات علمی درنظر نگرفته و فقط خط پیشرفت کنونی را محور قرار داده، بازهم جای بسی شادمانیست که یک دانشمند برجسته و مشغول به تحقیق جدی و آزمایشگاهی(که همراه با موفقیت هم بوده)درحال نوشتن کتابی سراسر همسو با معیارهای علمی در اینباره است، نه یک رمال یا تئوریپرداز آماتور. دوم، تاکید مداوم و بسیار بجای نویسنده به نقش مهمی که ما، خوانندگان اثر او پیرامون این موضوع برعهده داریم، از آنجهت که ما باید به هر نحوی که میتوانیم برپاد پیری و فرهنگ بیتفاوتی نسبت به آن مبارزه بکنیم و بکوشیم دیگران را در این مبارزه همراه بکنیم و به هر نحوی خلاص بشویم از شر انکارها و خیالات ِ چندصد هزار سالهای که تا پیش از این مفید بودهاند(زیرا توان تابآوردن ِ زندگی ِ همراه با میرایی را به ما میدادهاند)، اما هماکنون مانع از پیشرفتهایی در دسترس و بسیار مهم و حیاتی برای خودمان، میشوند.
یک ایراد دیگر کتاب لحن رمانوار و غیرتکنیکی آنست، که به چشم خوانندهی جدی بد، و به نظر خوانندهی مبتدی آسان میرسد. بنظر میآید هدف دو گری همراه کردن تمام خوانندگان از هر قشری بوده، که از این جهت پیروز شده.
کتاب را در اینجا آپلود کردم. آنرا از دست ندهید.
Ouroboros نوشته: دوستان بحثهای اخیر پیرامون جاودانگی باعث شد به مطالعهی کتابی که مدتها آنرا داشتم اما میلی به خواندنش پیدا نمیکردم بپردازم. پس از اتمام مطالعهی آن(چند دقیقه پیش)، پی بردم که تصورم پیرامون آن اشتباه نبوده و این نسک هرچند بسیار ارزشمند و مهم، شوربختانه از مشکل باقی کتبی که در این رشته نوشته شدهاند رنج میبرد: در نظر نداشتن پتانسیل خارقالعادهی دانش برای جهشهای بیمهابا در جهتها و راههای پیشتر ناشناخته شده. اما این هیچ از آموزندگی و نویدبخشی کتاب نمیکاهد، و ایرادیست جزئی که میتوان با اندکی چشمپوشی نادیدهاش گرفت.
نام کتاب هست «پایان پیری»، و نویسندهی آن آبری دو گری بیوژرونتولوژیست و سرپرست پروژهای بنام SENS در دانشگاه کمبریج است که میکوشد راههایی برای جلوگیری از پیری بیابد. او در این اثر تشریح میکند که چگونه طی چند دههی آینده، با پیشرفت تکنولوژی موجود در مسیری که هماکنون در حال ِ حرکت است، عمر متوسط انسانها به بیش از هزار سال خواهد رسید. او در این اثر توضیح میدهد که چطور تمام آنچه برای رسیدن به چنان وضعیتی لازم است یا امروز وجود دارد، یا در پروسهی بوجود آمدن است، یا اینکه ایدهایست بسیار علمی که امکان وجود آن بیش از ۹۰٪ است و یا اینکه با ترکیب تکنولوژیهایی که امروز وجود دارند بدست خواهد آمد. او به خوبی توضیح میدهد که دانش ما از پروسهی پیری در آستانهی رسیدن به مرحلهای بیسابقه است که پس از آن، تقریبا بلادرنگ قادر خواهیم بود به آسانی دست به دگرگون کردن و دستکاری آن بزنیم. بطور کلی او بسیار امیدوار است، و باور دارد حتی اشخاصی که امروز در دههی پنجم زندگی خود بسر میبرند، با توجه به پیشرفتهای موجود به آسانی صد را خواهند گذراند، و طی پنج یا شش دههی آینده خواهند توانست از تکنولوژی ِ مورد بحث او بهره بجویند.
دو نکته پیرامون این اثر بسیار جالب توجه و منحصربفرد بود: نخست آنکه نگاه نویسنده به موضوع از منظری یکسره دانشیک و غیرتخیلیست. حتی اگر او نقشی برای انقلابات علمی درنظر نگرفته و فقط خط پیشرفت کنونی را محور قرار داده، بازهم جای بسی شادمانیست که یک دانشمند برجسته و مشغول به تحقیق جدی و آزمایشگاهی(که همراه با موفقیت هم بوده)درحال نوشتن کتابی سراسر همسو با معیارهای علمی در اینباره است، نه یک رمال یا تئوریپرداز آماتور. دوم، تاکید مداوم و بسیار بجای نویسنده به نقش مهمی که ما، خوانندگان اثر او پیرامون این موضوع برعهده داریم، از آنجهت که ما باید به هر نحوی که میتوانیم برپاد پیری و فرهنگ بیتفاوتی نسبت به آن مبارزه بکنیم و بکوشیم دیگران را در این مبارزه همراه بکنیم و به هر نحوی خلاص بشویم از شر انکارها و خیالات ِ چندصد هزار سالهای که تا پیش از این مفید بودهاند(زیرا توان تابآوردن ِ زندگی ِ همراه با میرایی را به ما میدادهاند)، اما هماکنون مانع از پیشرفتهایی در دسترس و بسیار مهم و حیاتی برای خودمان، میشوند.
یک ایراد دیگر کتاب لحن رمانوار و غیرتکنیکی آنست، که به چشم خوانندهی جدی بد، و به نظر خوانندهی مبتدی آسان میرسد. بنظر میآید هدف دو گری همراه کردن تمام خوانندگان از هر قشری بوده، که از این جهت پیروز شده.
کتاب را در اینجا آپلود کردم. آنرا از دست ندهید.
با پروانهات یک رونوشت هم اینجا آپلود کردم.
نسک (پایاندن پیرش) به دید من هم خوب بود - و تایید آن از امیر که سررشته در ژنتیک دارد مایه خوشنودی است. روی هم رفته نسک سه بخش دارد، بخش یکم و پایانی بیشتر درباره
آماج و اهمیت رسیدن به جاودانگی و آوردن خودآگاهی همگانی به این زمینه است، بخش دوم بیشتر فندیک (تکنیکی) است، ولی به نگارشی آسان و دریافتنی برای همه نوشته شده.
Aubrey de Grey در زمینه امُردادگی سرشناس است و تاکنون چند سازمان و بُنیاد پژوهشیک هم راهاندازی کرده:
SENS یا Strategies for Engineered Negligible Senescence یکی از همان راهبُردهای (استراتژی) مهندسیوار (engineering) است که
بالا دربارهاش گفتیم. در این راهبرد بجای پرداختن به همه دشواریها، تنها و گامبهگام به دشواریهای مهمتر پرداخته و همچنان که
دانش و تکنولوژی پیش میروند، فندهای ما نیز بهمراهی آن پیش رفته و به عمر بیشینه جاندار (maximum life span) میافزایند.