09-23-2012, 08:57 PM
صفحات: 1 2
09-23-2012, 09:09 PM
نقشه خودم اینه
میرم کنار یه حوضی یا ابنمایی که چند تا دارو درخت هم داشته باشه
یه صندلی راحتی جور میکردم
روش لم میدادم .. و در همون حال قلیون نعنایی میکشیدم
مهمترین نکته یه سازو و آواز مرتب از استاد شجریان
احتمالا همون سازو اوازی که بیت اولش اینه
برخیز تا یکسو نهیم ..............
میرم کنار یه حوضی یا ابنمایی که چند تا دارو درخت هم داشته باشه
یه صندلی راحتی جور میکردم
روش لم میدادم .. و در همون حال قلیون نعنایی میکشیدم
مهمترین نکته یه سازو و آواز مرتب از استاد شجریان
احتمالا همون سازو اوازی که بیت اولش اینه
برخیز تا یکسو نهیم ..............
09-23-2012, 09:11 PM
زیاد بهش فکر نکردم...اما میترسم آخرش پای همین انجمن دفترچه لحظات آخر عمرم رو سپری کنم و در جمع دوستان!!
09-23-2012, 09:49 PM
mamad1 نوشته: دوستان اگر مثلا میدونستید که اخرین روز های زندگی هست
این مدت باقی مونده رو چه طوری سپری میکردید؟
میرفتم قطب جنوب همونجا میموندم - آیندگان جسد یخ زدمو پیدا کنند
09-23-2012, 10:27 PM
sonixax نوشته: میرفتم قطب جنوب همونجا میموندم - آیندگان جسد یخ زدمو پیدا کنند
میلاد خب چرا این همه راهو میخوای بری....برو تو فریزر به کسی هم نگو!! آیندگان همون طور یخ زده پیدات میکنند تضمینی !!!
09-23-2012, 11:06 PM
من بدونم روزهای آخر زندگیم هست برمیگردم ایران و اونجا چند تا آخوند هم همراه خودم میکنم در این سفر مرگ
09-23-2012, 11:15 PM
Anarchy نوشته: میلاد خب چرا این همه راهو میخوای بری....برو تو فریزر به کسی هم نگو!! آیندگان همون طور یخ زده پیدات میکنند تضمینی
ای بابا مگه ما چیمون از ماموت کمتره ؟
09-24-2012, 08:01 AM
Anarchy نوشته: میلاد خب چرا این همه راهو میخوای بری....برو تو فریزر به کسی هم نگو!! آیندگان همون طور یخ زده پیدات میکنند تضمینی !!!همون قطب جنوب بهتره
حس باستان شناسی و این حرفا داره
تو یخچال یه کم مصنوعیه
09-24-2012, 08:04 AM
David Hume نوشته: من بدونم روزهای آخر زندگیم هست برمیگردم ایران و اونجا چند تا آخوند هم همراه خودم میکنم در این سفر مرگجدا کلی خندیدم
دست درد نکنه
اگر بخوای جنتی و امثال جنتی رو با خودت همراه کنی که بعید میدونم موفق بشی
اینها مثل انرژی هستند
نه به وجود میان و نه از بین میرن فقط از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشن:e057:
09-24-2012, 12:57 PM
بدنبال راهکار برای نمردن میگشتم :e405:
صفحات: 1 2