Kaveh نوشته: مضخرف کامل؟ اینهم شد جواب؟ حداقل کمی سخنان این فیلسوف را می خواندید و یک تحقیقی می کردید من در مورد نظریات او پرسیدم نه برهان نظم!
من به سخنان این فیل سوف نگفتم مزخرف ! به برهان نظم گفتم . در ضمن کاوه گرامی در نظریات ایشون اشاره به برهان نظم شده ! مگر اینکه منظور شما بقیه ی نظریات ایشون باشد !!!! و البته بهتر بود شما هم بقیه نوشته بنده را میخواندید !
بعد کسی که در مورد فرگشت و انتخاب طبیعی نمیدونه و میاد از قول بیولوژیست ها اظهار نظر دروغ میکنه دیگه اسمش فیل سوف نیست !
مگر اینکه آن ترجمه ای که آورده باشید توسط حاج آقای بازرگان تحریف شده باشد که البته امکانش هم هست ، چون خدا باورین به هر چیزی چنگ میندازند که حقانیت دری وری جات خود را اثبات کنند .
برای مثال به این قسمتش توجه کنید :
Kaveh نوشته: آخرين نشست در اين زمينه مباحثاتي بود كه توسط مؤسسه تحقيقات فوق علمي در ماه مي سال ۲۰۰۳ در تگزاس برگزار شد .
کدام موسسه فوق علمی ؟ این موسسه علمی باید یک نام و رسمی داشته باشد دیگر ؟ بعد این نتایج در کجا به چاپ رسیده ؟ در کدام نشریه علمی ؟
امیدوارم با شبه علم آشنایی داشته باشید
و همچنین امیدوارم این فیل سوف اینچنین آبکی خداباور نشده باشد و آنچه که وی در باره تغییر عقیده اش بیان کرده چیزی از جنس دری وری جات ترجمه شده به دست بازرگان نباشد که اگر این طور باشد .... ->
Kaveh نوشته: (گرچه آنتونی فلور صراحتا دانشمندان را دارای صلاحیت برای ورود به حیطه فلسفه ندانسته و به همین دلیل نظارتشان را بی پایه شمرده است)
کاوه جان یک وقت هایی فلسفه به جاهایی مثل این کشیده میشود :
[ATTACH=CONFIG]442[/ATTACH]
که بعدها که میبینند گندش در آمده آن را از حقیقت به میتولوژی (اسطوره - افسانه) تغییر نام میدهند !
نمیشه گفت فلسفه بر علم برتری داره و به عکس . اصولن فلسفه علم نیست یک ابزاره مانند ریاضی که بدون این ابزار علم مشکل پیدا میکنه ولی داده های اولیه برای استفاده از این ابزارها هم بر شیوه ی استفاده شان خیلی تاثیر میگذارد . یعنی این دو باید در کنار هم و به خوبی استفاده شوند تا نتیجه مطلوبی به دست بیاد .
حالا ایشون چه طور دور دانشمندان را یک خط قرمز کشیدند ! یک مقداری عجیب است .
Kaveh نوشته: « تحقيقات بيولوژيست ها روي DNA ( ساختار ژنتيكي ) پيچيدگي شگفت آور غير قابل باوري از نظم و سازماندهي را نشان مي دهد كه لازمه توليد حيات است و چنين مقدمات و تناسباتي بدون دخالت اراده اي هوشمند ممكن نيست ».
« حتي اقدام به انديشه و تصور تدوين يك تئوري طبيعت مدارانه از تكامل تدريجي باز توليد اولين اورگانيسم حياتي بي اندازه مشكل است. »
« من به اين نتيجه سوق داده شده ام كه پاسخي براي اين سئوال كه چگونه اولين نشانه حياتي از ماده غير زنده اي پديد آمده و آنگاه در پيچيده ترين شكل خلقت توسعه يافته است ، وجود ندارد ».
در این نگاه هیچکدام از ما هم نباید اینجا باشیم. بسنده میکند به این شایمندی و احتمال
بیاندیشم که هر کدام از ما بایسته چه پروسه درازی را گذرانده باشد تا اکنون در این فاروم سرگرم نوشتن باشد:
- آشنایی پدر و مادر
- عاشق شدن پدر و مادر
- سکس و بچهدار شدنشان
- همزمانی سکس با چرخه باروری
- برگزیده شدن از میان چند میلیارد اسپرم و تخمک
- کشته نشدن به دست جفت خود در جنین (نزدیک به چند درسد و اندی)
- ناینداختن بچه و سقط جنین
- نمردن در برابر بیماریهای گوناگون؛ جنگ؛ تصادف و ..
- ...
- ...
- آشنایی با دفترچه و این جستار
با این حساب شایمندی که همه ما اینجا گردهم آمده و گفتگو کنیم هم به اندازه سرسامآوری کوچک و اندک است، پس شاید ما [باید] اینجا نباشیم؟
در حقیقت نگرای مغز-بولتزمن (
Boltzmann Brain) میگوید که شایمندی اینکه همه مغز ما و دانستههای درون آن از چینش تصادفی ماده در
اسپاش ساخته شده باشد میتواند بیشتر از آن باشد که براستی مهبانگ و بدنبال آن فرگشت روی داده باشد و ما اینجا باشیم.
Kaveh نوشته: دكتر ورنر گيت ( Werner Gitt ) استاد فيزيك و تكنولوژي اين حقيقت را چنين متذكر شده است :
« سيستم كد گذاري هميشه نتيجه يك تلاش مغزي است . . . چنين امري مؤكداً آشكار مي سازد كه ماده به خودي خود قادر بر ابداع هيچ كدي نمي باشد و در اينجا خلاقيت ضرورت دارد . . . هرگز نه قانوني در طبيعت شناخته شده است كه از آن طريق ماده بتواند به اطلاعات دسترسي پيدا كند و نه هيچ فرآيند فيزيكي يا پديده مادي تشخيص داده شده است كه بتواند چنين كند.»
این بخش سراسر نادرست است. در حقیقت این مهاد و اصل که پردازش یک چیز روزمره است
بتازگی به دانش آمده و ما فهمیدهایم سرشت جهان ما بیشتر از آن که پیشتر گمان میکردیم هم پردازشیک هست.
برای نمونه نیروی گرانش چیزی بیشتر از قانونمندی ماده نیست که در راستای نیروی گرانش، چینش گیتیک (physical state) خود را پردازش میکند و یک چینش نو میگیرد.
چیزی که ما به نام کُد میشناسیم تنها تراز پیچیدگی بالاتری از همین پردازش میشود. در کتاب ساعتساز نابینای ریچارد داوکینز برای نمونه ما از یکی از سادهترین
شیوههای کُد زدن جهان که همان الک کردن (sieving) است میخوانیم. با داشتن یک گردآیه (set) از چیزهای ریز و درشت و رَندم، یک سوراخ در اسپاش (space) و گذر
زمان مایه آن میشود که چیزهای ریزتر از سوراخ گذشته و از چیزهای درشت سوا شوند: یک پالایشگر (filter) بسیار ساده و پردازشیک که در گیتیک روزمره میبینیم.
ببینید دوستان این جهانی که ما داخلش قرار داریم توی یک سیاه چاله ی بزرگ هست که این سیاه چاله درست مثل یک مکانیسم عمل میکنه که کلا با فیزیک و قوانین فیزیکی این مکانیسم در حال کار کردنه و یک چیز غیز طبیعی هم چیزی هست که خارج از قوانین فیزیکی باشه پس چطور امکان داره که یک چیز یا موجود غیز طبیعی در این جهان ما وجود داشته باشه؟!کلا طبیعی و غیر طبیعی با هم تناقض دارن!چطور ممکنه یه چیز غیر طبیعی در یک جای طبیعی وجود داشته باشه؟!به نظر من اگر یک چیز غیر طبیعی در این جهان وجود داشته باشه این میشه اختلال در مکانیسم این جهان که منجر به نابودی این مکانیسم میشه!ثانیا اگر موجودی به نام خدا خود به خود میتونه وجود داشته باشه پس این جهان و موجوداتش هم خود به خود میتونن وجودداشته باشن!مگه غیر از اینه؟!
به نظر من اگر خدایی وجود داشت و سازنده ی این جهان و ما بود پس خودش هم میتونست وجود خودش رو به ما اثبات کنه!به جای اینکه بنده ی خودش بیاد موجودی به نام خدا رو به ما معرفی کنه!من خودم بچه بودم از پدر و مادر خودم میپرسیدم خدا کیه!خیلی از بچه ها رو هم دیدم که میپرسن خدا کیه!مسخره نیست این؟!اگر خدایی وجود داشت قطعا قدرت اثبات وجود خودش رو هم داشت!
D@mneD نوشته: ببینید دوستان این جهانی که ما داخلش قرار داریم توی یک سیاه چاله ی بزرگ هست که این سیاه چاله درست مثل یک مکانیسم عمل میکنه که کلا با فیزیک و قوانین فیزیکی این مکانیسم در حال کار کردنه و یک چیز غیز طبیعی هم چیزی هست که خارج از قوانین فیزیکی باشه پس چطور امکان داره که یک چیز یا موجود غیز طبیعی در این جهان ما وجود داشته باشه؟!کلا طبیعی و غیر طبیعی با هم تناقض دارن!چطور ممکنه یه چیز غیر طبیعی در یک جای طبیعی وجود داشته باشه؟!به نظر من اگر یک چیز غیر طبیعی در این جهان وجود داشته باشه این میشه اختلال در مکانیسم این جهان که منجر به نابودی این مکانیسم میشه!ثانیا اگر موجودی به نام خدا خود به خود میتونه وجود داشته باشه پس این جهان و موجوداتش هم خود به خود میتونن وجودداشته باشن!مگه غیر از اینه؟!
دو سیستم گوناگون برای اندرکنش (interaction) با هم نیاز به یک اَندَرروی (interface) دارند. اگر خدایی از جنس ناماده
باشد، برای کنشمندی در جهان مادی ما نیاز به بکارگیری این اندرپیوند خواهد داشت که آن را شناساپذیر میکند.
sonixax نوشته: وسط مؤسسه تحقيقات فوق علمي
sonixax نوشته: کدام موسسه فوق علمی ؟ این موسسه علمی باید یک نام و رسمی داشته باشد دیگر ؟ بعد این نتایج در کجا به چاپ رسیده ؟ در کدام نشریه علمی ؟
فوق علمی را نمیدانم از چه کلمه انگلیسی ترجمه کردهاند؟ metaphysics یا super-scientific? اگر metaphysics باشد که آن علم نیست ، فوق علمی هم من نمیدونم چه معنی میده ،
David Hume نوشته: فوق علمی را نمیدانم از چه کلمه انگلیسی ترجمه کردهاند؟ metaphysics یا super-scientific? اگر metaphysics باشد که آن علم نیست ، فوق علمی هم من نمیدونم چه معنی میده ،
super-scientific
البته کسرا جان metaphysics میشود فراگیتیک و دانش پیوند قانونهای گیتیک به یکدیگر است:
http://plato.stanford.edu/entries/metaphysics/
ادیان درباره معجزاتی که خداوندشان نشان داده دروغ بسیار گفته اند. برخی از این معجزات به قدری بی پایه اند که فوری باطل بودن آن مشخص میشود مثلا معجزه شق القمر و یا معجزه ای که خورشید به عقب برگشت تا علی نمازش را بخواند!
حال معجزاتی دیگر مثلا شفا دادن بیمار و اطلاع رسانی از آینده اولا فقط مختص به پیامبران نبوده بلکه در تاریخ هست که منجمین هم خبر از آینده داده اند. ثانیا بر فرض موجودی مافوق انسانی در این معجزات یاری رسانده باشد ثبات نمی کند که آن موجود خالق کل جهان است بلکه فقط ثابت می کند که آن موجود به انسان از بعضی لحاظ برتری دارد.
مثل انسان که بر سگ در هوش برتری دارد ولی سگ هم برتری هایی نسبت به انسان دارد مثلا می تواند تندتر از انسان بدود یا حس بویایی اش قوی تره.
مهربد نوشته: دو سیستم گوناگون برای اندرکنش (interaction) با هم نیاز به یک اَندَرروی (interface) دارند. اگر خدایی از جنس ناماده
باشد، برای کنشمندی در جهان مادی ما نیاز به بکارگیری این اندرپیوند خواهد داشت که آن را شناساپذیر میکند.
یک سئوال.
تصور کنید ما در یک کامپیوتر دنیایی خلق کنیم و با یکسری فرمولهای مشخص که خودمان تنظیم کرده ایم به موجوداتی هوشمند در این دنیای مجازی حیات دهیم و برای آنهایی محیطی درست کنیم که طبق همان فرمولها ایجاد شده و رشد کند و در نهایت از بین رود. این موجودات هوشمند چگونه می توانند از وجود ما و حتی کامپیوتر (رابط) مطلع شوند؟
Kaveh نوشته: یک سئوال.
تصور کنید ما در یک کامپیوتر دنیایی خلق کنیم و با یکسری فرمولهای مشخص که خودمان تنظیم کرده ایم به موجوداتی هوشمند در این دنیای مجازی حیات دهیم و برای آنهایی محیطی درست کنیم که طبق همان فرمولها ایجاد شده و رشد کند و در نهایت از بین رود. این موجودات هوشمند چگونه می توانند از وجود ما و حتی کامپیوتر (رابط) مطلع شوند؟
این چیزی که شما میگوئید شبیه آرمان گرایی جورج برکلی است. بر طبق این نظریه جهان وجود خارجی ندارد و میتوان مثلا از طریق یک کامپیوتر دادههایی را به یک مغز داد که آن مغز احساس کند در آن جهان مورد نظر ما است. این عقیده مذهبیهای فیلسوف است که در مقابل ماده گرایی آن را قرار میدهند و میگویند که همه چیز از ماده نشأت نمیگیرد. ولی ما قوانین فیزیک داریم ، شیمی داریم و غیره ، ماده وجود خارجی دارد و تصور ذهنی ما نیست ، البته آن شرایط دیگر هم امکان وجودش هست که یک جهان همهاش خیال باشد.