دفترچه

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
[SIZE=3]با سلام

از دوستان درخواست مي شود در ارسال مشاعره ها نكات زير را به جهت كمك به ما در انجام خدمت مطلوب تر لحاظ نمايند
[/SIZE][SIZE=2][SIZE=4]:

1_
هر كاربر فقط مجاز به ارسال يك مشاعره در روز مي باشد .

2_
ارسال ها بايد حداقل دو بيت باشند .

3_
اشعار ارسالي تكراري نباشند .

4_
اشعار ارسالي همراه با نام شاعر آن باشد .


[/SIZE][/SIZE]
[SIZE=4]مهر افزون[عکس: 1.gif][/SIZE]


آسمان رقصید و بارانی شدیم

موج زد دریا و طوفانی شدیم


بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
- دکتر محمود اکرامی فر -
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون

روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

حافظ
اي که در کوچه معشوقه ما مي‌گذري
بر حذر باش که سر مي‌شکند ديوارش


آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدايا به سلامت دارش


صحبت عافيتت گر چه خوش افتاد اي دل
جانب عشق عزيز است فرومگذارش


صوفي سرخوش از اين دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش


دل حافظ که به ديدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش



(حافظ)
شادی به روزگار گدایان کوی دوست

بر خاک ره نشسته بامید کوی دوست

گفتم به گوشه ای بنشینم ولی دلم

ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست

صبرم ز روی دوست میسر نمی شود

دانی طریق چیست تحمل ز خوی دوست

خاطر به باغ می رودم روز نوبهار

تا با درخت گل بنشینم به بوی دوست

سعدی
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ زآب حرام ما

حافظ زدیده دانه ی اشکی همی فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

دریای اخضر فلک و کشتی هلال

هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

(حافظ)

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار

نکته روح فزا از دهن دوست بگو

نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام

شمه ای از نفحات نفس یار بیار

حافظ
روز مردن سويم از رحمت نگاهي کرد و رفت
وقت رفتن به حسرت طرفه آهي کرد و رفت



دل حديث شوق خود در بزم جانان گفت و مرد
دادخواهي عرض حالش را به شاهي کرد و رفت



تا نظر بر عارضش کردم، خط مشکين دميد
تا به حشرم صاحب روز سياهي کرد و رفت



ترک چشم او ز مژگان بر سرم لشکر کشيد
غارت ملک دلم باز از سپاهي کرد و رفت



يارب آسيبي مباد آن کرکس مستانه را
زان که تا محشر مدام است ار نگاهي کرد و رفت



هم سفالين ساغرم بشکست و هم مسکين دلم
شحنه‌ي شهر امشب از سنگي گناهي کرد و رفت



ماهي از شوخي دلي پيش فروغي ديد و برد
شاهي از رحمت نظر بر دادخواهي کرد و رفت


(فروغي بسطامي)
تا که احمق باقی است اندر جهان / مرد مفلس کی شود محتاج نان؟!

(مولوی)
نفرین به زندگی که تو ماهی من آدمم
نفرین به من که پیش فراوانی ات کمم
نفرین به آنکه فرق نهاده است بین ما
تا تو بهشت پاکی تا من جهنمم
نفرین به خلقتی که مرا عرضه کرده است
من که تمام رنجم، من که فقط غمم

"سید رضا محمدی"
مهمان عزیزی که پی دیدن رویش - همسایه همه سرکشد از بام و در اینجاست

ساز خوش و آواز خوش و باده دلکش - آی بیخبر آخر چه نشستی خبر اینجاست


شهریار



به فروم دفترچه خوش آمدید گرامی 53
صفحات: 1 2 3