دفترچه

نسخه‌ی کامل: نمایارها (آواتارها)
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5
مهربد نوشته: ری‌اکتور من متوجه نشدم، نماد آواتارت یک آتئیست است که با استدلال خود دارد
کتاب دین را پاره می‌کند یا یک آتئیست پرزور و کله شق است که دین را پاره پاره می‌کند؟

اگر در اینجا "زور و قدرت" نماد "استدلال و منطق" هستند که خوب تیپ این آقا چیزی که بهمنیار گفت نخواهد بود:

بله. چون حرف این دوستمون تناقضه!
فردی که تِزِش این باشه: " تا زور داری عقلت را به کار نیانداز" یک آدم دگر اندیش نمیتونه باشه. دگر اندیش بودن پیش نیاز های هوشی و عقلی لازم داره. یعنی اصولا این آدم تزی در زندگیش نداره که بخواد بر اساس اون برنامه ریزی کنه. به نظر من رفتار این افراد مثل حیوان ها از الگوریتم های از پیش تعیین شده ای پیروی میکنه که در ژنوم تمام انسان ها نوشته شده و بر میگرده به زمانی که انسان ها بالای درخت بودند و برای زنده موندن بیشتر از هر چیزی نیازمند به قدرت بدنی بالا بودند. هر کسی زور بیشتری داشت برنده بود.
این موجودات که هنوز هم نسلشون پابرجاست و تِزی که دوستمون گفت رو دارن در حقیقت آدم های احمقی هستند که تفکر و دگر اندیش بودن و دقیق شدن به محیط و فکر و پیش بینی و تحلیل و از این قبیل چیزها اصلا با ذات پایه های فکریشون ناسازگاره!
پس نمیتونند در یک جامعه ای که همه یک ساز میزنند(همه مسلمونن) ساز دیگری بزنند(نا مسلمونی)
البته این یک رابطه ی دو طرفه نیست. یعنی لزوما هر کسی که زور داره دلیل این نیست که آدم احمقی باشه یا همچین تزی داشته باشه.



مهربد نوشته: من هم با این سراسر موافقم و فکر می‌کنم آن برداشتی که ما از روشنفکری و آدم‌های
روشنفکر زمانمان داریم نیاز به دگرگونی‌هایی بنیادین و اساسی در فلسفه زندگی کردن ایشان دارد.

برای نمونه نخستین چیزی که از فکر کردن به "روشنفکر" به ذهن ما می‌آید یک آدم لاغر و
جسمی نسبتا ضعیف است که عینک می‌زند، به ظاهر خود چندان نمی‌رسد و به مادیات
و پول هم علاقه ویژه‌ای نشان نمی‌دهد و در یک دستش سیگار و دست دیگر کتاب گرفته است.

این به نگر من، بایستی اینگونه باشد که زمانی که می‌گوییم "روشنفکر"، تصور
یک آدم ورزیده (اگر مرد بود) با ظاهری آراسته و تمیز، و جسمی سالم و تندرست
جلوی چشم بیاید که از دید مادی و ثروت نیز در تنگدستی و فقر و نداری به سر نبرد.

چرا کسی که باید لامذهب یا آتئیست باشه به خودش نرسه و سکس نکنه و مشروب نخوره و تفریح نکنه و منزوی و گوشه گیرباشه؟ با این اوصاف چرا نمیره مسلمون بشه؟
همه میدونیم اسلام به زور چپون کردن این جفنگیات معروفه. امر به معروف و نهی از منکر برای همینه. خوب کسی که این ریتم زندگی رو دوست داره بره مسلمون بشه دیگه؟!
به نظرم فلسفه ی دین گریزی به این خاطره که هر آدمی افسار زندگیش رو تو دست های خودش بگیره و دیگه اون برده ای نباشه که دین میگه. مثل آدم زندگی کنه نه مثل برده.
اما اینکه چرا یک لامذهب و خرد گرا باید خودش رو شبیه برده ها درست کنه؟
ما بعضی وقت ها یادمون میره که خود انسان در درجه ی اول اهمیت قرار داره. این که انسان یک دیتا بیس متحرک معلومات ضد اسلامی باشه خیلی خوبه ولی نه اینکه فقط یک دیتا بیس باشه و از جنبه های دیگر زندگیش غافل باشه. نا مسلمون بودن و خردگرا بودن برای اینه که ما بهتر از دیگران زندگی کنیم. نه اینکه خردگرا باشیم و دیگه زندگی نکنیم!!
اگر قراره بد زندگی کنیم پس چرا خودمون رو زحمت بدیم و آتئیست یا خرد گرا بشیم؟! این همه زحمت برای چی؟
آدم تک بٌعدی چیز جالبی نیست. یک آدم فرهیخته باید چند بٌعدی باشه و بیشتر به اون آدم ایده آل و متکامل نزدیک باشه. خصوصا بخاطر اینکه طرز فکرش با آدم های اطرافش جفت و جور نیست یک وقت بخاطر اظهار نظر دچار سرخوردگی و مجبور به ترک اجتماع و گوشه نشینی نشه. جذابیت ظاهری باعث میشه که جذابیت باطنی نمود پیدا کنه و حرف بر روی مخاطبت تاثیر گذار باشه. اینجوری فرد بقیه رو وادار به عقب نشینی و فکر کردن به طرز فکرش میکنه.
این یک فایده ش بود. هر آدمی نیاز به پول و کار و پیشرفت و ارتباطات و تفریخ و دختربازی و ... داره. جذابیت ظاهری خیلی تو این موارد به هر آدمی کمک میکنه.
80% درک مطلب ما از محیط بصریه! یعنی با چشم سر و کار داره. پس فردی که جذابیت ظاهری داشته باشه 80%بیشتر نسبت به فردی که از این جذابیت بی بهره ست جلوتره. شاید بخاطر همینه که میگن مردم عقلشون به چشمشونه.
این قانون طبیعته و بهانه آوردن که چرا مردم ظاهر بین هستند و چنین و چنان نیستند فقط باعث سرشاخ شدن فرد با طبیعت میشه که نتیجه اش هم از قبل معلومه!
پس قبل از اینکه فرد بازنده طبیعت باشه بهتره یک دستی به سر و روش بکشه و اون جذبه رو در خودش بوجود بیاره.
نه بخاطر اینکه وقتی در یک جایی نشست و اظهار نظر مذهبی کرد حرفش خونده بشه بلکه بخاطر خودش و کیفیت زندگیش و اینکه لیاقت داره و باید با کیفیت زندگی کنه.

مهربد نوشته: یک روشنفکر به نگر من بایستی در همه گوشه‌های زندگی خود روشنفکر باشد،
اگر نه چیزی بیشتر از یک هنرمند نخواهد بود که هنر وی در استدلال آوردن کوتاه می‌شود.

این جمله , قصار بود
Ouroboros نوشته: بهمنیار جان درک هر کس از نمادها و سیگنال‌ها متفاوت است. من فکر می‌کنم بهتر است هرکس این تلقی را بنویسد تا بقیه از ذهنیتی که آواتارشان در دیگران ایجاد می‌کند اطلاعاتی کسب بکنند: آواتار مهربد برای من تداعی‌کننده‌ی سکشوالیته‌ی محض است. اگر قرار باشد مهربد را "فقط" از طریق آواتارش بشناسم، می‌گویم "آدم خوش صحبت و دون‌ژوان‌وار دخترپسند، با مقدار زیادی اعتماد به نفس". عدم انتخاب آواتار از طرف شما «مبتدی» ، «محتطات» یا «بی‌تفاوت» را در ذهن ِ من تداعی می‌کند(کسی که یا هنوز بلد نیست آواتار انتخاب بکند، یا از دادن سیگنال عوضی به دیگران نگران است، یا اهمیتی به ظاهر خود نمی‌دهد). آواتار Reactor بلافاصله در ذهن من آدم پایبند و معتقد را یادآوری می‌کند، کسی که به حقانیت موضع خود کاملا مطمئن است و ابایی هم از نشان دادن این اطمینان ندارد. آواتار سونیکسکس نشان می‌دهد که با مذهب بطور کل و با اسلام به طول خاص مشکل دارد، آدمی که به مسلمان نبودن خالی رضا نمی‌دهد و علاقه دارد هم عدم پایبندی خود به مذهب را نشان بدهد و هم دیگران را با لحنی جدی و خروشنده به آن دعوت بکند. آواتار ِ doubt (و اسمش) بلادرنگ اگناستیک را در ذهن تداعی می‌کند. آواتار راسل(+ آواتار قبلی او)اصلا نماد ِ کارکتر «هوشمند ِ دگرآزار» است، تیپ آدمی که در گفتگوهای روزمره کامنت‌های کوتاه ِ ریشخندآمیز و هوشمندانه می‌اندازد و به نحو روح‌آزاری سرد و منطق‌گراست. آواتار خودم هم نشانه‌ی تعلقات فکری‌ست، شاید کمی حاوی اداهای روشنفکری.


درود بر همگی
گمان کنم امروز برای من روز خوبی است و حسابی شاد هستم. امیدوارم شما هم همین گونه باشید.
ولی امیر گرامی من یک نکته بگویم این که درست نیست شما نماد و سیگنال را کنار هم بگذارید. سیگنال یا تکانه ، یک پالس الکتریکی است از میان عصب ها تولید شده به وسیله سنسورهای زیستی است که مغز تفسیری بر آن می گذارد ولی نماد یا سمبل نشانه پیچیده است که چه بسا هزاران تکانه را ایجاد کرده و دست کم چند دقیقه زمان مغز بر تفسیر آن گذاشته شود. نمادها را نمی شود تفسیرهای دلبخواه نمود. چون از نام آن پیدا است. برای نمونه چلیپا یا صلیب نماد ترسایی است برداشت دلبخواه از آن درست نیست.

Reactor گرامی

من درنیافتم شما از کجا در پست من برداشت کرده اید که من ندار و بی چیز و برده و تک بعدی و مخالف حال کردن شما هستم؟
پرسش و خرده نخست من این بود که چرا آواتار شما کتاب را پاره می کند؟
و این به دلیل کاری بود که شما روی این تصویر انجام داده بودید. که با گذاشتن تصویر اصلی از سوی Nocturne دشواری کمابیش زدوده شد.
نخست به هیچ رو و اصلا این نماد نیست بلکه یک تصویر کارگردانی شده و یک پوستر است. چون شما نوشته های آن را پاک کرده بودید و آواتار شما کوچک شده آن بود و درست جزییات را نشان نمی داد.
اگر دقت کنید می بینید که اصلا سر آدم نیست و کمابیش بیشتر میمون و گوریل است که نشانه فرگشت و نه آفرینش می باشد همین گونه دست های پر از مو به ویژه از آرنج تا سر دست ها که با برچسب گادز تورو روشن می سازد که در واقع کتابی پاره نشده بلکه چون نمادی از راستگویی خدا پاره می شود. زمانی که آواتار شما را دیدم گمان کردم عینک آفتابی زده، در حالی که چشم ها به طور دقیق از میمون پیروی شده است.
Reactor نوشته: ثروت( یعنی پول و هر چیزی که بشه با پول خرید! (از همه مهمتر و هرچی بیشتر بهتر))


من تنها در میان همه ی بیخدایان تا کنون دو تا نفر را دیده ام که به پول خود بیشتر از انسان بودن و به ویژه خردمند بودن ارزش می دهند. یکی از آن ها شما هستید. البته بزرگترین پند به انسانی که معیار برتری خود را تنها پول می داند این است که دین و خدا به شما در نگهداری پول و نابرابری به وجود آمده با پول و ثروت کمک می کنند. هیچ دلیلی آرام کننده تر از این که خواست خداست که شما فقیر باشید و من دارا نمی تواند جلوی توده مردم را بگیرد.
بهمنیار نوشته: درود بر همگی
گمان کنم امروز برای من روز خوبی است و حسابی شاد هستم. امیدوارم شما هم همین گونه باشید.
ولی امیر گرامی من یک نکته بگویم این که درست نیست شما نماد و سیگنال را کنار هم بگذارید. سیگنال یا تکانه ، یک پالس الکتریکی است از میان عصب ها تولید شده به وسیله سنسورهای زیستی است که مغز تفسیری بر آن می گذارد ولی نماد یا سمبل نشانه پیچیده است که چه بسا هزاران تکانه را ایجاد کرده و دست کم چند دقیقه زمان مغز بر تفسیر آن گذاشته شود. نمادها را نمی شود تفسیرهای دلبخواه نمود. چون از نام آن پیدا است. برای نمونه چلیپا یا صلیب نماد ترسایی است برداشت دلبخواه از آن درست نیست.

چه خوب،
روزهای ما که مثل هم هستند!

بهمنیار عزیز اینجانب خدا و شیطان را می‌گذارم کنار هم، چه برسد به «سیگنال» و «نماد». البته اشاره‌ی ِ بجایی کرده‌اید، اما مقصود من از سیگنال(و چه بسی نماد!)کاربرد روزمره و دم‌دستی آنها بود نه معانی ِ فلسفی/علمی‌شان. مثلا در عمل ِ روحانی و نبوی ِ «مخ زدن»، چشمک یک سیگنال است(اشاره‌ی مستقیم)، اخم کردن ِ دلبرانه یک نماد(اشاره‌ی غیرمستقیم، یعنی عمل حاوی ِ چیزی بجز جوهر خودش است).


نقل قول:من تنها در میان همه ی بیخدایان تا کنون دو تا نفر را دیده ام که به پول خود بیشتر از انسان بودن و به ویژه خردمند بودن ارزش می دهند. یکی از آن ها شما هستید. البته بزرگترین پند به انسانی که معیار برتری خود را تنها پول می داند این است که دین و خدا به شما در نگهداری پول و نابرابری به وجود آمده با پول و ثروت کمک می کنند. هیچ دلیلی آرام کننده تر از این که خواست خداست که شما فقیر باشید و من دارا نمی تواند جلوی توده مردم را بگیرد.

حقیقتا بزرگترین جنایت مذهب همین خدمت به نهادهای نامشروع قدرت است.
بهمنیار نوشته:
Reactor گرامی

من درنیافتم شما از کجا در پست من برداشت کرده اید که من ندار و بی چیز و برده و تک بعدی و مخالف حال کردن شما هستم؟

عزیز دل انگیز این موضوع کلی بود و اصلا ربطی به شما نداشت؟ بنده در هیچ جای پست خودم از شما و شخص دیگری اسمی نبرده بودم. بنده که روی شما شناختی ندارم و حتی اگر داشته باشم هم به خودم اجازه نمیدهم که اظهار نظر شخصی خودم رو در یک محیط جمعی بخوام بلند بلند داد بزنم.
روی صحبت من با شما دوست عزیز یا دوست عزیز دیگری نبود و حتما سوء برداشت شده ودر هر صورت من عذر میخوام.

بنده در زندگی شخصی و اجتماعی خودم و همینطور توجه کردن به زندگی افراد اطراف خودم و تجربه ای که تا الان بدست آورده بودم به یک دید کلی راجع به این قضیه رسیده بودم که هدف من از این کار باید به فلان کار یا فلان چیز ختم بشه و اگر غیر از این باشه بنده ول معطلم.
خودم رو عرض میکنم.
بنده اگر قرار باشه خصوصیات منفی که بالا عرض کردم رو داشته باشم و از ویژگی های مثبتی که باز هم بالا عرض شد بدم بیاد و فراری باشم به نظر شما و بقیه دوستان بهتر نیست که بروم دنبال کارم و یک مسلمان زیغی بوگندو باشم؟!
اصلا چه فایده ای داره که همچین آدمی اتیکت خردگرائی یا بیخدایی داشته باشه؟ کسی به این آدم توجه میکنه تا بخواد به حرفاش هم توجه کنه؟ این آدم رو هر کس ببینه فکر میکنه هر کس که از اسلام بد بگه و حرف از روشنفکری بزنه مثل این آدمه. چون این آدم رو نماینده ی این قشر میبینه.
یک مثال میزنم. به احمدی نژاد خوب نگاه کنید! نباید باعث تعجب بشه که یک فرد خارجی فکر کنه همه ی ایرانی ها مثل این موجود چرک و کثیف و زشت و ژنده پوش(ظاهری) و دروغ گو و سفسطه گر و دزد و احمق(باطنی) هستند.
تازه اگر این فرد خارجی بدونه که ایران کجاست چه برسه که بدونه رئیس جمهور کیه!!71

برگردیم سر اصل مطلب...
منظورم من اینه که با تکیه بر تجربیات و دیده هام برای خودم یک الگوریتم ساده طراحی کردم تا به حد ممکن به خواسته هام برسم و موفق باشم. مگه هدف ما در این دنیا غیر از اینه؟
این یک نگاه کلی هست که من همیشه در زندگیم دارم و خیلی هم ازش فایده بردم و همیشه سعی دارم تا خودم رو با این نگاه طراز کنم.

نقل قول:پرسش و خرده نخست من این بود که چرا آواتار شما کتاب را پاره می کند؟
و این به دلیل کاری بود که شما روی این تصویر انجام داده بودید. که با گذاشتن تصویر اصلی از سوی Nocturne دشواری کمابیش زدوده شد.
نخست به هیچ رو و اصلا این نماد نیست بلکه یک تصویر کارگردانی شده و یک پوستر است. چون شما نوشته های آن را پاک کرده بودید و آواتار شما کوچک شده آن بود و درست جزییات را نشان نمی داد.
اگر دقت کنید می بینید که اصلا سر آدم نیست و کمابیش بیشتر میمون و گوریل است که نشانه فرگشت و نه آفرینش می باشد همین گونه دست های پر از مو به ویژه از آرنج تا سر دست ها که با برچسب گادز تورو روشن می سازد که در واقع کتابی پاره نشده بلکه چون نمادی از راستگویی خدا پاره می شود. زمانی که آواتار شما را دیدم گمان کردم عینک آفتابی زده، در حالی که چشم ها به طور دقیق از میمون پیروی شده است.

خوب؟
بهمنیار نوشته: من تنها در میان همه ی بیخدایان تا کنون دو تا نفر را دیده ام که به پول خود بیشتر از انسان بودن و به ویژه خردمند بودن ارزش می دهند. یکی از آن ها شما هستید. البته بزرگترین پند به انسانی که معیار برتری خود را تنها پول می داند این است که دین و خدا به شما در نگهداری پول و نابرابری به وجود آمده با پول و ثروت کمک می کنند. هیچ دلیلی آرام کننده تر از این که خواست خداست که شما فقیر باشید و من دارا نمی تواند جلوی توده مردم را بگیرد.

چرا حرف در دهان من میگذارید؟
1. من هیچوقت نگفتم پول از انسان بودن ارزشش بیشتره یا کمتره . انسان بودن یک موجودیته و پول هم یک موجودیت. فکر کنم مشکل شما این باشه که فکر میکنید کسی که پولداره الزاما انسانیتش رو زیر پا گذاشته تا به پول رسیده.
این طرز فکر میتونه در مورد خیلی ها صدق کنه ولی در مورد همه اشتباهه.

2.هر چند که آدم بی دین و ایمانی باشم ولی به قدرت پول ایمان دارم.
پول بخش خیلی مهمی از زندگیه و هر کس غیر از این بگه داره خودش رو گول میزنه. کسی که از پول فراری باشه از دنیا فراریه و باید سعادتش رو در دنیای آخرت و بعد از مرگ جستجو کنه!!!!!!!

برای من نوعی انسان بودن و خردگرایی خیلی مهمه. اگر نبود این راهم نبود. ولی پول هم فاکتور بسیار مهمیه. ما داریم در دنیای واقعی زندگی میکنیم که دنیا برای ما حکم میکنه نه ما برای دنیا!! در این دنیا پول خیلی قدرت داره و خیلی حرف ها میزنه.
این که بخواهیم خودمون رو گول بزنیم و حرف از توده و خلق و ... بزنیم و برخلاف جاذبه ی زمین حرکت کنیم فقط داریم وقت و انرژیمون رو هدر میدیم و با قوانین طبیعت سرشاخ میشیم که نتیجه اش هم قبلا گفتم از قبل معلومه! شکست...

ما همه ماده ایم و از این جهان مادی بوجود اومدیم و این طبیعت مادی حکم میکنه که پول ارزش خیلی زیادی داشته باشه. پول قانون طبیعته چه خوشمون بیاد چه نیاد و میدونیم که مقاومت هر قدرتی جلوی قانون طبیعت محکوم به شکسته!

بهتره وقت و انرژیمون رو بر سر اختراع و اکتشافاتی که قبلا انجام شده قرار ندیم و سعی نکنیم تا چرخ رو از نو اختراع کنیم.
سعی هم نکنیم انسانیت رو در مقابل پول قرار بدیم. میشه بدون قربانی کردن هیچ کدوم از این دو به اون یکی هم رسید.
Reactor نوشته: برای من نوعی انسان بودن و خردگرایی خیلی مهمه. اگر نبود این راهم نبود. ولی پول هم فاکتور بسیار مهمیه. ما داریم در دنیای واقعی زندگی میکنیم که دنیا برای ما حکم میکنه نه ما برای دنیا!! در این دنیا پول خیلی قدرت داره و خیلی حرف ها میزنه.
این که بخواهیم خودمون رو گول بزنیم و حرف از توده و خلق و ... بزنیم و برخلاف جاذبه ی زمین حرکت کنیم فقط داریم وقت و انرژیمون رو هدر میدیم و با قوانین طبیعت سرشاخ میشیم که نتیجه اش هم قبلا گفتم از قبل معلومه! شکست...

من فکر می‌کنم دوستان دیگر نگر بالا را درست برداشت نکردند، اما من نمود آنچه در بالا گفته شد
را زندگی به خوبی می‌بینم. خردگرایانی که در دانش و هوش بسیار سرتر از دیگران هستند، در پوشش
و رفتار و شیوه برخورد خود با اطرافیان ضعف‌های شخصیتی بسیاری دارند و معمولا آن اندازه در
بحث‌های فکری غرق شده‌اند که به چیزهای زمینی‌تر مانند ظاهر، جسم و درآمد خود اهمیتی نمی‌دهند.


ویژگی‌های بدتری نیز میان خردگرایان به چشم می‌خورد، فکر می‌کنم همه دوستان با این امر که آدم‌های
سبک‌سر و نادان همواره از خود مطمئن هستند و خردگرایان همواره در گمانه‌زنی و شک به سر می‌برند موافق باشند.

از دیدگاه خردگرایی و منطق، روشن است که ما نمی‌توانیم درباره هر چیزی مطمئن باشیم،
نمی‌توانیم حتی به خوبی درباره یک آواتار و مفهوم نماد پشت آن از خود مطمئن باشیم، ولی
نبایستی پروانه اینکه این مطمئن نبودن ما را به منفعل بودن و سکون بکشاند را نیز به خود بدهیم.




بهمنیار نوشته: هیچ دلیلی آرام کننده تر از این که خواست خداست که شما فقیر باشید و من دارا نمی تواند جلوی توده مردم را بگیرد.


[عکس: 53.gif]

در کتاب سینوحه، پزشک فرعون نیز همواره به این رویکرد قدرتمند دین به زیبایی و تفصیل اشاره می‌شد.
مهربد نوشته: من فکر می‌کنم دوستان دیگر نگر بالا را درست برداشت نکردند، اما من نمود آنچه در بالا گفته شد
را زندگی به خوبی می‌بینم. خردگرایانی که در دانش و هوش بسیار سرتر از دیگران هستند، در پوشش
و رفتار و شیوه برخورد خود با اطرافیان ضعف‌های شخصیتی بسیاری دارند و معمولا آن اندازه در
بحث‌های فکری غرق شده‌اند که به چیزهای زمینی‌تر مانند ظاهر، جسم و درآمد خود اهمیتی نمی‌دهند.


ویژگی‌های بدتری نیز میان خردگرایان به چشم می‌خورد، فکر می‌کنم همه دوستان با این امر که آدم‌های
سبک‌سر و نادان همواره از خود مطمئن هستند و خردگرایان همواره در گمانه‌زنی و شک به سر می‌برند موافق باشند.

از دیدگاه خردگرایی و منطق، روشن است که ما نمی‌توانیم درباره هر چیزی مطمئن باشیم،
نمی‌توانیم حتی به خوبی درباره یک آواتار و مفهوم نماد پشت آن از خود مطمئن باشیم، ولی
نبایستی پروانه اینکه این مطمئن نبودن ما را به منفعل بودن و سکون بکشاند را نیز به خود بدهیم.

به نظرم مطالعه فلسفه و فلسفی فکر کردن میتونه شخصیت یک خردگرا رو منزوی و غیر اجتماعی و برزخی کنه.
یک مسلمان وقتی بشه یک لامذهب , منطقیه که نظم فکری و زندگیش بهم میریزه ولی کم کم این نظم به حالت عادیش برمیگرده.
اما گرفتار فلسفه شدن هست که همه ی زندگی فرد رو تبدیل میکنه به سوال و شک های سنگین و فرد رو ممکنه یک عمر بین زمین و هوا نگه داره و دست اخر هم نتیجه ای به بار نیاره.
برای همین من یکی که از فلسفه و فلسفه بافی فراریم!
Reactor نوشته: به نظرم مطالعه فلسفه و فلسفی فکر کردن میتونه شخصیت یک خردگرا رو منزوی و غیر اجتماعی و برزخی کنه.
یک مسلمان وقتی بشه یک لامذهب , منطقیه که نظم فکری و زندگیش بهم میریزه ولی کم کم این نظم به حالت عادیش برمیگرده.
اما گرفتار فلسفه شدن هست که همه ی زندگی فرد رو تبدیل میکنه به سوال و شک های سنگین و فرد رو ممکنه یک عمر بین زمین و هوا نگه داره و دست اخر هم نتیجه ای به بار نیاره.
برای همین من یکی که از فلسفه و فلسفه بافی فراریم!

مهربد نوشته: خردگرایانی که در دانش و هوش بسیار سرتر از دیگران هستند، در پوشش
و رفتار و شیوه برخورد خود با اطرافیان ضعف‌های شخصیتی بسیاری دارند و معمولا آن اندازه در
بحث‌های فکری غرق شده‌اند که به چیزهای زمینی‌تر مانند ظاهر، جسم و درآمد خود اهمیتی نمی‌دهند.

مشکل از فلسفه نیست، مشکل از فلسفیدن ِ ماست.

کلا این مسائل به مراتب شخصی‌تر از آن هستند که ما قادر به صدور احکامی چنین جامع پیرامون ِ آنها باشیم، با وجود این من تصور می‌کنم سرآمدی در هوش و دانش قطعا میزانی مشخص از غرور و پیرو ِ آن بیزاری از حماقت را در پی خواهد داشت. به گمان ِ من «دلیل» این پدیده غرق شدن در افکار ژرف و والا نیست، اینست که آدم به محض ِ آنکه سرش به تنش ارزید، از آنچه عوام‌الناس دیپلمه درباره‌اش می‌اندیشند فارغ می‌شود و به جای تلاش برای رفتن به ویترین «آدم‌های_از بعد اجتماعی_موفق» می‌کوشد آنطورکه می‌پسندد و راحت است زندگی بکند، و یک چیز ِ تقریبا عمومی اینست که آدم با موی ژولیده و ریش ِ نتراشیده و شغل ِ کمتر مزاحم به مراتب آسوده‌تر است تا آرایشگاه ِ هفتگی و صورت ِ سه تیغ و حرفه‌ای با پرستیژ و درآمد(و طبعا مسئولیت)بالا. آدم ِ حسابی در بند ِ تائید ِ آقای مهندس ِ همسایه و خانم دکتر فامیل نمی‌تواند باشد، که اگر باشد دیگر آدم حسابی نیست!

در بازگشت به بحث: ما در ایران قشری عینی و واقعی به نام «خردگرا» نداریم، یک جنبش ِ روشنفکری دانشگاهی است که پوپر می‌خواند و چایکوفسکی گوش می‌کند و پیرو ِ محرک نسلی ِ خود لامذهب است و به علم بیشتر از دین احترام می‌گذارد، یک روشنفکر حاشیه‌ای داریم که فوکو می‌خواند و نامجو گوش می‌کند و سیگار می‌کشد و پیرو محرک نسلی ِ خود لامذهب است و به علم با تردیدی پست‌مدرنیستی نگاه می‌کند. اغلب فکر می‌کنم صد سال بعد جوانهای نزدیک سی سال درباره‌ی جوانهای نزدیک سی سال ِ زمان ما چه فکری خواهند کرد. ما از هرچه در غرب دارند(از طیاره و طلبه و طبیب گرفته تا روشنفکر و خردگرا و هنر)، یک کاریکاتورش را داریم.
صفحات: 1 2 3 4 5