The Mentalist
From Episode 6, Season 1
(Jane Describing his impression of the man's trade to a Las Vegas casino manager)
"There's no clocks or windows anywhere, so there's no passage of time. Low-priced alcohol is poured down you by attractive young women. Oxygen is pumped into the place to make you stay awake, and the constant symphony of bells and sirens make it seem like someone is winning all the time."
(To Lisbon on the subject of ghosts)
"They don't exist in your mind, but, if you believe they exist, they exist."
نقل قول:I've seen things you people wouldn't believe. Attack ships on fire off the shoulder of Orion. I watched C-beams glitter in the dark near the Tannhäuser Gate. All those moments will be lost in time, like tears in rain
Blade Runner
کسانی که این فیلم زیبا و انقلابی رو دیدند متوجه گیرایی فوق العاده ی این دیالوگ نهایی فیلم میشند... واقعا یکی از به یاد موندنی ترین دیالوگ های سینماست...
- من اجازه نمیدم که اسم من در تاریخ به عنوان بزرگترین قاتل توده ها از زمان آدولف هیتلر ثبت بشه
+ آقای رئیس جمهور،شاید بهتر بود که شما نگران مردم آمریکا باشید تا تصویرتون در کتاب های تاریخ!
دکتر استرنج لاو
نکته:البته رئیس جمهور این فیلم همینکه نگران تصویرش در کتاب های تاریخه از خیلی سیاست مدارا سر تره:))
سریال Dexter:
Christmas is a time of expectations. If you’re good, a red suited fat man will break into your house and leave you presents
But, "Santa Claus" doesn’t exist. The most wonderful time of the year celebrates a LIE
[video=youtube;OL5yplRHE9g]http://www.youtube.com/watch?v=OL5yplRHE9g[/video]
باید ببینید:))
Sheldon moves down to Texas and plans on teaching evolution to creationists :))
«من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامونم بود. (کریم آبمنگل. میشناسیش.)
آره، از ما نه، از اونا آره، که بریم دوا خوری. تو نمیری، به موت قسم اصلا ما تو نخش نبودیم. آره، نه، گاز، دنده، دم هتل کوهپایۀ دربند اومدیم پایین. یکی چپ، یکی راست، یکی بالا، یکی پایین، عرق و آبجو جور شد؛ رو تخت نشسته بودیم داشتیم میخوردیم.
اولی رو رفتیم بالا به سلامتی رفقا، لولِ لول شدیم. دومی رو رفتیم بالا به سلامتی جمع، پاتیل پاتیل شدیم. سومی رو، اومدیم بریم بالا، آشیخ علی نامرد ساقی شد. گفت: برین بالا؛ مام رفتیم بالا. گفت: به سلامتی میتی [مهدی]، تو نمیری، به موت قسم خیلی تو لب شدم. این جیب نه، اون جیب نه، تو جیب ساعتی، ضامندار اومد بیرون. رفتم و اومدم، دیدم کسی رو زمین خوابیدهاس.
پریدم تو اُتول. اومدم دم کوچه مهران، بغل این نُرقهفروشیه. [نقرهفروشی] اومدم پایین، یه پسره هیکل میزونه ـ اینجوریه ـ زد بههم، افتادم تو جوب. گفتم: هتهته گفت: عفت. یکی گذاشت تو گوشم. گفتم نامردا. دومیشم زد؛ از اولیش قایمتر زد.
دست کردم جیبم که برم و بیام؛ چشامو وا کردم دیدم مریضخونه روسام.
[مریضخانۀ روسها = بیمارستان شوروی]
حالا ما به همه گفتیم زدیم. شومام بگین زده. آره! خوبیت نداره؛ واردی که. . .»
undead_knight نوشته: باید ببینید:))
Sheldon moves down to Texas and plans on teaching evolution to creationists
اپیزود چندم هست این؟!
من نمی تونم از Youtube ببینم