دفترچه

نسخه‌ی کامل: چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27
kourosh_iran نوشته: هه جالب بود!
ولی فک نمیکنم حتی آخوندها با اون اسلامشون اونقدر دیوانه باشن که خودشون رو همراه بقیه ملت به فاک بدن. یعنی امروزه روز اصلا شرایط و جایگاهش نیست آخه از دید درون دینی هم بخوای نگاه کنی.

کشتی ایران نیست, جهان فندزده و فندپرست است. خود شما نمونه‌وار یکی از فندزدگان به شمار میروید که
میاندیشید اینترنت به آدمی آزادی بخشیده یا برای نمونه, با یادگیری #C در زندگی کنترل و توان اثرگذاری
پیدا میکنید (که روشنه در زودزمان پیدا میکنید, ولی در دیرزمان کنترل باز بیشتری از دست میدهید.)
Russell نوشته: حالا جنگ ایران و عراق که خوب است آنارشی جان، در ناموجه‌ترین جنگ‌ها هم، مثلا جنگ ویتنام
هم شجاعت و فداکاری و ارزش هست و اینکه سیاستمداران در آن بالا چه میکنند

گفته‌هایِ شما رویهم میشود اینکه معنویات و سنت خوب است, چون در آنها نکته‌هایِ پنهان و ناملموسی است که خردگرایی خام
نمیتواند ببیند و از همینرو از بیخ و بن یا نادیده میگیرد, یا هستی آنها را انکار میکند (چیزیکه نسیم نیکلاس طالب naive rationalism مینامد).

در پایان روز ولی, هرکس تنها و تنها سود خود را در نگر میگیرد و
همان پاسداری و بها دادن به خانواده هم سود نایکراست خودش را دارد.

هتّا فداکاری برای خانواده هم سود نایکراست خودش را دارد: مرد سنتی که آماده‌یِ
فداکاری برای خانواده است, تا زمانیکه نیاز به فداکاری پیش نیامده باشد جایگاه اجتماعی بسیار
بالاتری از همسر خود دارد, چرا که دارد هزینه‌یِ این را با آمادگی در فداکاری میپردازد.

امروز نگاه بر این است که کس بجای بها دادن به گروه کوچک خود, به گروهی
بزرگتر از خودش, همچون میهن و کم کم جهان (= سیستم تکنولوژیک) پایبند باشد.

از همینرو نیز نهاد خانواده امروز چیزی بیشتر از یک شوخی به شمار نمیرود, یا دوستی‌ها چیزی بیشتر از سرگرمی نیستند
و بجز این هم نمیتواند باشد:
شایسته‌سالاری (meritocracy) با خویشاوندسالاری (nepotism) سازگار نیست.


کارفرمایی که در بهمان شرکت کارفرمایی میکند, اگر بخواهد به ارزش‌هایِ دوستی و گروه کوچک خود بیشتر پایبند باشد, بهترین و
پردرآمدترین کارها را نه به کارشناسترین و خبره‌ترینان, بساکه به دوستان و آشنایان و خویشاوندان نزدیک خودش خواهد سپرد.

هر آینه, همچو روشی از همان آغاز محکوم به شکست است و رویکردهای شایسته‌سالارانه بسیار بهتر و بهینه‌تر و
با بازدهی بالاتر کار خواهند کرد, اگر چه در ستیز با ارزش‌هایِ آدمی که همان بها دادن بیشتر به دوستان و نزدیکان باشد.
andishmand نوشته: درود بر حقجویان. خوشحالم که چنین بحثی را می بینم که افراد از دلایل تحولاتشان می گویند. من در خانواده ای نسبتاً غیرمذهبی به دنیا آمده ام و خویشاوندانی دارم که چندان پایبند به اسلام نیستند.

درود و عرض خوش آمد گویی به شما دوست گرامی . شما همون کاربر andishmand انجمن گفتگو دات کام هستین ؟


andishmand نوشته: احتمال می دهم بعد از این پست از من دعوت شود که در بحثهایتان شرکت کنم، ولی اگر چنین درخواستی داشته باشید، بنده نمی توانم بپذیرم، زیرا: اولاً شالوده ی شما بیخدایی است و من بدون اینکه قصد جسارت داشته باشم، این شالوده را بی ارزشتر از آن می دانم که بخواهم مبنای بحث قرارش بدهم. ثانیاً فضای سایت شما هم با گفتگوداتکام مو نمی زند و مسلمان در اینجا به کیسه بوکس تبدیل می شود و مقدساتش محترم نیستند. ثالثاً اصلاً فرصت زیادی برای بحثهای دیالوگی ندارم، و بیشتر وقتم به طرح پرسش از علمای ادیان و تحقیقات می گذرد. رابعاً سابقه بحث با اسلامستیزان در گفتگوداتکام و پالتاک، نشان داده است که آنها اصلاً به دنبال جواب نمی گردند و فقط حرفی را منطقی می دانند که در تأیید خودشان باشد؛ چنانکه در صفحات پپیشین تحلیل یکی از کاربران در مورد کسانی که حاضر نیستند از اسلام دست بکشند را می خوانیم. البته این کار را به دلیل مهمتر دیگری درست نمی دانم که نمی توانم بازگو کنم.

خب اگر قصد بحث نداشتین و اینجا رو هم مشابه گفتگو دات کام میدونین با توصیفاتی که داشتین ، چرا اینجا عضو شدین و همچین پست عریض و طویلی گذاشتین E40d ؟!
sonixax نوشته: اصولن اگر کسی با هدفی غیر از وقت گذرانی و سرگرمی و در بعضی موارد پیدا کردن پاسخ به چنین جاهایی سر زد باید به عقلش شک کرد!!!
به نظر من این آویزونهای فیس بوک که کار و زندگیشون شده فیس بوک یک سری بی عقل و بی فکر هستند.

نمونه‌یِ شما و سرکار [MENTION=31]Anarchy[/MENTION] اینجا جز این نیست که ما خودمان آگاهیم که کاره‌ای نیستیم
و کنترلی روی شرایط زندگی خود و جهان براستی نداریم و تنها اینجاییم, که بسیار زیرکانه و هوشمندانه از
زمانمان زده و با ناشناسانی روی اینترنت ساعت‌ها گفتگو و گفتمان کنیم که سرگرم شده باشیم (!)

چند نکته:
١- در برابر شرایط بیرونی شما کنترلی ندارید, بدرستی ازهمینرو که میباورید کنترلی ندارید. در حقیقت ستیز
با روند آزادی‌ستیز تکنولوژی همین امروز یک راهکار روشن و شدنی و در دست دارد, آنهم ستیز یکراست و
نابودی یکباره‌یِ سیستم تکنولوژیک و همه‌یِ تکنولوژی‌هایِ نوین است. این راهکار بخوبی کار میکند, زیرا ویراندن بارها بار آسانتر از ساختن است.

٢- من از استدلال شما سردر نمیاورم, زیرا فعالیت در فیسبوک دستکم سود روشن و ملموسی دارد و آنهم اینکه کس میتواند
نمونه‌وار زمان برای دختربازی و پسربازی بگسارد و یک چیزی در پایان روز به او برسد, ولی گفتمان بر سر سیاست و
آینده‌یِ جهان با مشتی ناشناس روی اینترنت, هنگامیکه کوچکترین تاثیری در روند اینها نخواهد داشت و هنگامیکه
خود کس هم به این نکته که نخواهد داشت آگاه بود, چگونه از فیسبوک بهتر است؟


این همان داستان ملانصرالدین است که شبانه زیر چراغ برق دنبال چیزی میگشت, رهگذری او را دیده و
میپرسد «یا ملا داری دنبال چه میگردی», میگوید «دنبال کلیدم». میپرسد «آن را اینجا گم کرده ای؟» میگوید, «نه در
خانه». میپرسد: «پس چرا اینجا داری دنبال آن میگردی!؟» ... ملا در پاسخ این در میاید که «چون اینجا روشن‌تر است»!

شما دو تن هم با اینکه بخوبی میدانید سود و اثری راستین در کار نیست, ولی چون این گفتمان‌ها "حس خوبی"
میبخشد و نزد و درون خود حس میکنید کاری سودمند میانجامید آنرا همچنان پی میگیرد, هنگامیکه «کلید» جای دیگری‌ست.
Mehrbod نوشته: شما دو تن هم با اینکه بخوبی میدانید سود و اثری راستین در کار نیست, ولی چون این گفتمان‌ها "حس خوبی"
میبخشد و نزد و درون خود حس میکنید کاری سودمند میانجامید آنرا همچنان پی میگیرد, هنگامیکه «کلید» جای دیگری‌ست.

:))
حرفتو قبول دارم. منطقی هست.
ولی آدمها خیلی از کارهاشون سودمند نیست. تفننی هست. اینجا بودن یک نوع تفنن هست که در کنارش بحث هایی هم زده می شه و آگاه سازی هایی هرچند با تفکر غالب و محدود ایجاد میشود. کسانی که اینجا هستن هیچکدوم دنبال سود و منفعت نیستن. حتی خودت. مدتی که اینجا بودی چه سودی کردی؟ یادمه میگفتی ضرر هم کردم..
Mehrbod نوشته: با یادگیری #C

C# ؟!؟!؟
چرا این را مثال زدید ؟!
Mehrbod نوشته: این یک لغزش فراگیر است که "زور" بیشتر نشانه‌یِ "درستی" راه به شمار میرود.
در گفتمان تکنولوژی هرگز این دیدگاه که کشورهایی که تکنولوژی پیشرفته‌تر دارند
در پیروزی و فروگیری کشور‌هایِ کمتر پیشرفته کامیاب‌اند, نادرست برشمرده نشده است.

نه نه به هیچ‌وجه! من مخالف سر سخت «قدرت حق اقواست» هستم.
در سیر تکامل هم انگل‌ها و ویروس‌ها رقبای بسیار قدرتمندی هستند.
ولی، آنچه مسلم است این‌ست که بقا لازمه‌یِ حیات است. کسی که
کُک میزند و هر روز دنبال سکس و پارتیست هم مثلا یاغی‌گری میکنند،
تمدن هم دربرابر طبیعت یاغی‌گری میکند ولی اینکجا و آنکجا!



Mehrbod نوشته: من یک نمونه‌یِ امروزین‌تر میآورم, شما که گرایش به فوتبال هم دارید اگر به بازی‌هایِ امروزین بنگرید, آن تیمی امروز همواره برنده
است که بیشتر از همه سیستماتیک و گروهی بازی کند, و از همینرو نیز هیچ بی علت نیست که تیم آلمان با سیستماتیک‌ترین بازی هر
دوره برنده‌یِ جام جهانی میشود.

هر آینه, پرسشی که اینجا به این میاید این است: کدام بازی زیباتر و "انسانی"تر است؟

این دیدگاه که بازی آلمان‌ها در فوتبال "خشک" و "ماشینی" است, یک دیدگاه بسیار فراگیر
میباشد, هنگامیکه جاییکه سخن برای نمونه از زیباترین گل جهان در همه‌یِ تاریخ
فوتبال به میان میاید, همگان یاد از یکه‌روی مارادونا و گل باشکوه و ابرزیبای او
میکنند, شیوه‌ای که نه سیستماتیک است, نه در دیرزمان به پیروزی پایدار میانجامد.

پس ما باید ببینیم درباره‌یِ چه سخن میگوییم و ارزش ما آنجا چیست. نمونه‌وار, در همین فوتبال
آیا ارزش تنها "بـُرد" به هر بهایی است؟ اگر آری, پس روبات‌هایِ فردا میتوانند همانگونه که در چیزهای دیگر از ما
برتر‌ اند, در همه‌یِ بازی‌ها هم برتر و پیروز باشند — چیزیکه در شترنگ همین امروز میبینیم — تا آن زمان, تیم‌هایی که
هر چه ماشینی‌تر و سیستماتیک‌تر بازی کنند, بیگمان بیشترین بردها را از آن خود خواهند نمود و
همه‌یِ اینها همچنان بی پیوند به زیبایی یا زشتی ِ یک بازی, از دیدگاه آدمی خواهند ماند.

اتفاقا مثال خوبی زدی مهربد جان، جایی میخواندم که یکی از اعضای گروه رامشتاین گفته بود
که تنها جایی که آلمان‌ها می‌توانند آلمانی باشند هواداری فوتبال است (ژیژک بی‌جهت درباره‌یِ رامشتاین
سخن نگفته، آن‌ها حقیقتا درباره‌یِ چیز مهمی سخن می‌گویند). حتی غرور ملی آلمان‌ها با اولین
قهرمانی آن‌ها در 1954 گره خورده و برخی آنرا منشا معجزه‌یِ اقتصادی آلمان میبینند. من دراینباره
شاید بیشتر نوشتم. ولی آری، ربات‌ها و ویروس‌ها خیلی خوب از پس کار برمی‌آیند و شاید تمدن
بشری جرقه‌ای کوچک بوده در میان آشوب بقول نیچه Will to Power.

درباره‌یِ آلمان هم اینرا اضافه کنم که رقیب بسیار قوی دارد بنام ایتالیا که
تاریخ تقابل میان آندو با تاریخ شکست آلمان یکی‌ست. آلمان اتفاقا نه تنها
هر سال قهرمان جام جهانی نبوده که 20 سال بود که هیچ جام مهمی بدست نیآورده
بود. همین سال 2012 همین تیم آلمان که دیگر در اوجش بود و مدعی اصلی
بود از یکی از ضعیفترین تیم‌های ایتالیا شکست خورد و حذف شد. سال 2014
هم خوشحالی من در هنگام حذف ایتالیا دست کمی از برد آلمان نداشت. چون
میدانستم اگر همان تیم ایتالیا از گروهش صعود کند آلمان را حذف خواهد کرد !!
و البته گمان نکنم لازم باشد من درباره‌یِ تفاوت ایتالیا و آلمان مخصوصا در دوره معاصر
یعنی بعد از جنگ دوم جهانی توضیح دهم. قدرت ذهنی و جنگندگی که ایتالیا دارد،
هیچگاه این تیم چند ملیتی آلمان نداشته.



Mehrbod نوشته: تمدن لازمه‌یِ زندگی‌ست, چرا؟
زیباترین تجربیات زندگی ما چیست مهربد جان؟
مارکس درباره‌یِ اوتوپیا می‌گوید جایی‌ست که در آن در زمان روز به شکار و ماهی‌گیری
میکنی و شب می‌فلسفی. ولی حقیقت امر این‌ست که تمام آنچه دوست داشتنی‌ست.
عدالت، عشق و هرآنچه که ما در کنش با انسان‌ها حس میکنیم تا زبان،
هنر در شکل اصیل (یا بقول بعضی فاشیستی) آن و هرچه فکرش را بکنیم دسترنج تمدن
بشری‌ست که ما امروز مصرفش می‌کنیم، حالا اینکه به آن معترف هستیم یا نه بحث دیگری‌ست.
دِین ما به گذشتگاه فرهنگی‌ست نه تکنولوژیک، و جالب این‌ست که تنها چیزی
که امروز مورد توجه و تقدیر قرار می‌گیرد بخش تکنولوژیک آن‌ست. در حالی که ابزار آلات
تکنولوژیک دربرابر فرهنگ و معنای زندگی که به ما رسیده به معنی واقعی کلمه مشتی
آت‌آشغال هستند.
Mehrbod نوشته: نمونه‌یِ شما و سرکار @Anarchy اینجا جز این نیست که ما خودمان آگاهیم که کاره‌ای نیستیم
و کنترلی روی شرایط زندگی خود و جهان براستی نداریم و تنها اینجاییم, که بسیار زیرکانه و هوشمندانه از
زمانمان زده و با ناشناسانی روی اینترنت ساعت‌ها گفتگو و گفتمان کنیم که سرگرم شده باشیم (!)

ساعتها ؟!
من بیشترین زمانی که برای نوشتن و خواندن در اینجا میگذارم به زور به یک ساعت میرسد تازه آن هم بعد از GTA V E14c


Mehrbod نوشته: - من از استدلال شما سردر نمیاورم, زیرا فعالیت در فیسبوک دستکم سود روشن و ملموسی دارد و آنهم اینکه کس میتواند
نمونه‌وار زمان برای دختربازی و پسربازی بگسارد و یک چیزی در پایان روز به او برسد, ولی گفتمان بر سر سیاست و
آینده‌یِ جهان با مشتی ناشناس روی اینترنت, هنگامیکه کوچکترین تاثیری در روند اینها نخواهد داشت و هنگامیکه
خود کس هم به این نکته که نخواهد داشت آگاه بود, چگونه از فیسبوک بهتر است؟

من هرگز دنبال تاثیر گذاشتن بر دیگران نبوده و نیستم! چون شما پیش فرض را بر این گرفته اید که هدف من تاثیر گذاری بر افراد است به این تناقض میرسید و استدلال من را درک نمیکنید.
فیس بوک هم در حقیقت چیزیست شبیه همینجا با بودجه متفاوت! ما ماهی 100 یورو خرج میکنیم ، فیس بوک 100 میلیون یورو و شاید هم بیشتر! پس طبیعتن کاربران و مخاطبانش هم به نسبت خرجی که میکند بیشتر است و البته به خاطر بودجه ی بیشتر تکنولوژی مورد استفاده اش هم خفن تر است! ولی اصل کارکردش که همانا سر کار گذاشتن کاربر باشد فرقی با اینجا ندارد. شبیه همان استفاده ها را هم میشود در اینجا داشت دست کم از نظر تئوری.
بعد من نگفتم اینجا بهتر از فیس بوکه! بلکه گفتم کسی که صبح تا شب کار و زندگی رو ول کرده و آویزونه فیس بوکه بی عقل و بی فکره. البته یک عده هم هستند از این آویزون بودن شبانه روزی درآمد کسب میکنند که جایگاهشان با دسته ای که مد نظر من هست فرق میکنه.


Mehrbod نوشته: این همان داستان ملانصرالدین است که شبانه زیر چراغ برق دنبال چیزی میگشت, رهگذری او را دیده و
میپرسد «یا ملا داری دنبال چه میگردی», میگوید «دنبال کلیدم». میپرسد «آن را اینجا گم کرده ای؟» میگوید, «نه در
خانه». میپرسد: «پس چرا اینجا داری دنبال آن میگردی!؟» ... ملا در پاسخ این در میاید که «چون اینجا روشن‌تر است»!

شما دو تن هم با اینکه بخوبی میدانید سود و اثری راستین در کار نیست, ولی چون این گفتمان‌ها "حس خوبی"
میبخشد و نزد و درون خود حس میکنید کاری سودمند میانجامید آنرا همچنان پی میگیرد, هنگامیکه «کلید» جای دیگری‌ست.

همان طور که گفتم من دنبال هدف خاصی از نوشتن در اینجا نیستم! شاید در پشتیبانی فنی اش و ... اهدافی داشته باشم ولی در نوشتن و وقت گذراندن در اینجا نه!
من هرگز در توهم مبارزه با اسلام، بیدار کردن اذهان خفته، مبارز راستین با جمهوری اسلامی و تاثیر گذاری بر فکر دیگران نبوده ام و نیستم - همین دو زار نوشتن ها موقعیت من در ایران را عملن از بین برده ولی این وقت گذرانی و نوشتن برایم ارزش بیشتری دارد تا امکان سفر به ایران و فخر فروشی به دوست و فامیل و در فرنگ به ما پیشنهاداتی شد!!!!!!
این را پیشتر هم سعی کردم به خودت بگویم و بارها هم در لابلای برگه های اینجا عنوان کرده ام که هدفی در کار نیست جز پر کردن چند دقیقه ای از وقت خالی و نباید بیشتر از این به اینجور جاها بها داد. شاید این وسط 10 نفر هم از نوشتار من خوششون اومده باشه و تفکرشون به کمونیسم و اسلام و ... تغییر کرده باشه ولی به راستی که چنین چیزی بی اهمییت و بی ارزشه. خمینی با یک فرمانِ قرون وسطایی میلیونها نفر را مجبور کرد خودشان، کشورشان و آینده شان را به گا دهند!!! تاثیر گذار یعنی آن! نه اینکه 10 نفر، 100 نفر، 1000 نفر یا اصلن 100000 نفر را بیخدا ، اسلام ستیز، کاپیتالیست، کمونیست یا علاقمند به پارسی گویی شان کنیم.
نیک که بنگریم قدرت کلام ، بیان، منطق و استدلال ما در دنیای واقعی و یا مجازی در حدیست که نمیتوانیم به افرادی که ادعای خردمند و انسان بودنشان کون خر را پاره کرده حالی کنیم وسط اتاق نباید رید!!!! برو توی توالت در رو هم پشت سرت ببند دست آخر هم گندی که زدی رو تمیز کن!!!!
Mehrbod نوشته: گفته‌هایِ شما رویهم میشود اینکه معنویات و سنت خوب است, چون در آنها نکته‌هایِ پنهان و ناملموسی است که خردگرایی خام
نمیتواند ببیند و از همینرو از بیخ و بن یا نادیده میگیرد, یا هستی آنها را انکار میکند (چیزیکه نسیم نیکلاس طالب naive rationalism مینامد).

در پایان روز ولی, هرکس تنها و تنها سود خود را در نگر میگیرد و
همان پاسداری و بها دادن به خانواده هم سود نایکراست خودش را دارد.

هتّا فداکاری برای خانواده هم سود نایکراست خودش را دارد: مرد سنتی که آماده‌یِ
فداکاری برای خانواده است, تا زمانیکه نیاز به فداکاری پیش نیامده باشد جایگاه اجتماعی بسیار
بالاتری از همسر خود دارد, چرا که دارد هزینه‌یِ این را با آمادگی در فداکاری میپردازد.

امروز نگاه بر این است که کس بجای بها دادن به گروه کوچک خود, به گروهی
بزرگتر از خودش, همچون میهن و کم کم جهان (= سیستم تکنولوژیک) پایبند باشد.

از همینرو نیز نهاد خانواده امروز چیزی بیشتر از یک شوخی به شمار نمیرود, یا دوستی‌ها چیزی بیشتر از سرگرمی نیستند
و بجز این هم نمیتواند باشد:

شایسته‌سالاری (meritocracy) با خویشاوندسالاری (nepotism) سازگار نیست.


کارفرمایی که در بهمان شرکت کارفرمایی میکند, اگر بخواهد به ارزش‌هایِ دوستی و گروه کوچک خود بیشتر پایبند باشد, بهترین و
پردرآمدترین کارها را نه به کارشناسترین و خبره‌ترینان, بساکه به دوستان و آشنایان و خویشاوندان نزدیک خودش خواهد سپرد.

هر آینه, همچو روشی از همان آغاز محکوم به شکست است و رویکردهای شایسته‌سالارانه بسیار بهتر و بهینه‌تر و
با بازدهی بالاتر کار خواهند کرد, اگر چه در ستیز با ارزش‌هایِ آدمی که همان بها دادن بیشتر به دوستان و نزدیکان باشد.

اتفاقا سنت نقطه‌یِ مقابل فامیل‌بازی‌ست. خانواده هسته‌یِ جامعه است ولی
فرهنگ پیوند انسان‌ها را به جامعه گسترش می‌دهد.
بله، خانواده از هم پاشیده و در مرحله‌یِ بالاتر میدانیم که جامعه از هم پاشیده.
اینکه غرب می‌توانست اینگونه جهان را در اختیار خود درآورد بخاطر چسب
محکم اجتماعی‌اش بود که دیگران دربرابر آن توان مقاوت چندانی نداشتند
وگرنه برتری تسلیحاتی خیلی بعدتر بوجود آمد و
با سلاح‌هایِ دوره‌یِ ویکتوریا نمی‌شد امپراتوری به آن وسعت را حفظ کرد.
شایستگی در سیستم سنتی مهم‌ست ولی همه چیز نیست.
جزا و پاداش، مسئولیت و حق در آن تناسب دارند ولی باز هم همه چیز نیست.

نکته‌یِ دیگر اینکه من گمان نمی‌کنم ایراد ار خردگرایی خام باشد. خرد اگر قرار است
تنها یک ماشین حساب باشد برای برآوردن امیال شخصی هر فرد. ایراد محاسباتی ندارد.
تئوری بازی مبنایش مگر دقیقا همین نیست؟ بامزمه نیست که نتیجه‌یِ آن به تعهد
به نابودی متقابل و «بازی ترسو» ختم می‌شود؟! غرور و شجاعت را از مدل روان آدمی حذف میکنیم
و دوباره کشفش میکنیم.

حقیقتش من شاید گنده‌تر از دهنم خیلی جاها حرف میزنم
و حرف زدن درباره‌یِ این چیزها مطالعه و تعمق بیشتری را میطلبد
ولی من در حال حاضر بنظرم این‌ها که گفتن بشکل
عجیبی درست هستند.

ما گنجینه‌ای را از گذشتگان خود به ارث برده‌ایم، میتوانیم برای دیگران
فداکاری کنیم ما هم برای دیگران درختی بکاریم، درختی که میدانیم
زیر سایه آن نخواهیم خوابید یا میتوانیم فقط و فقط بفکر خودمان باشیم
و قانونمان این باشد که تا آنجا خرج کنیم که سودش را میکنیم.
و البته تا اینجا که نتیجه‌یِ اعمال این قانون در همین زمان حال
هم فاجعه بوده چه برسد به آینده.
این‌ست که علم و خرد بما میگویند که دین افسانه‌ای بیشتر نیست، اینکه
چیز مقدسی وجود ندارد ولی اینرا هم بما می‌گوید که مرگ در انتظار
ماست و آنچه تا 5 دقیقه‌یِ دیگر خرج نکرده باشیم را از ما بازخواهد ستاند.
من ترک دنیا را تبلیغ نمی‌کنم چون حداقل خودم بزرگی لازم برای آنرا ندارم ولی
در عین حال انسان‌هایِ بزرگی هم بچشم خود دیده‌ام و میدانم وجود آن قصه نیست.

بنظر من فداکاری و چرتکه نیانداختن تنها شیوه‌ایست که دخل و خرج
میتواند باهم بخواند و بنیانگذاران تمدن و فرهنگ چیزها در خشت خام میدیده‌اند
که ما در تلویزیون پلاسما هم نمی‌توانیم آن‌ها را ببینیم.
andishmand نوشته: درود بر حقجویان. خوشحالم که چنین بحثی را می بینم که افراد از دلایل تحولاتشان می گویند. من در خانواده ای نسبتاً غیرمذهبی به دنیا آمده ام و خویشاوندانی دارم که چندان پایبند به اسلام نیستند. در مورد شکاکیت پیرامون اسلام، راستش ذهن کنجکاو من، از سنین خردسالی شروع به طرح سؤالاتی می کرد، مثل اینکه خدا چگونه به وجود آمده است و مادرم که دانش دینی زیادی نداشت، جواب می داد که خودش، خودش را به وجود آورده است!!
...
چنانکه در صفحات پپیشین تحلیل یکی از کاربران در مورد کسانی که حاضر نیستند از اسلام دست بکشند را می خوانیم. البته این کار را به دلیل مهمتر دیگری درست نمی دانم که نمی توانم بازگو کنم.
همه پستت رو خوندم.
باید بگم همش ادعا و نظرات شخصی بود.
بعد هم که میگی:
نقل قول: احتمال می دهم بعد از این پست از من دعوت شود که در بحثهایتان شرکت کنم، ولی اگر چنین درخواستی داشته باشید، بنده نمی توانم بپذیرم، زیرا: اولاً شالوده ی شما بیخدایی است و من بدون اینکه قصد جسارت داشته باشم، این شالوده را بی ارزشتر از آن می دانم که بخواهم مبنای بحث قرارش بدهم.
جون تو یعنی فکر کردی هوش ما اونقدر کمه که مغلطه و فریب موجود در این سخنان گهربار را نفهمیم؟
یا شایدم فکر کردی این متن رو بذاری واسه آدمهای خداباور و دین باور یا در مراحل ابتدایی شک که میان این تاپیک رو بخونن که دلشون خوش بشه و از راه بدر نشن E105

نقل قول:این شالوده را بی ارزشتر از آن می دانم که بخواهم مبنای بحث قرارش بدهم.
خداییش اینجا که اوج مغلطه و بی منطقی!
یعنی در دنیا چیزی هم هست که پیشاپیش بتونیم اینطور دربارش قضاوت کنیم؟ اونم بدون بحث و استدلال و همفکری و سند و اثبات؟

برو بابا برو خدا روزیت رو جای دیگه حواله کنه.
من در طول سالها دیگه با همه این اراجیف بافی های مذهبیون و مدعیان ادیان کاملا آشنا هستم.
در کل طول تاریخ کار امثال شما همین بوده؛ مغلطه و دروغ و حقه بازی.
حالا یا از روی نادانی و احمق بودن و ندانسته یا از روی حقه بازی که البته بسیاری از به اصطلاح روحانیون ادیان درش کاملا حرفه ای هستن. اصولا این یکی از درسهای ضمنی هست که هر روحانی زرنگی خودش متوجه میشه و یاد میگیره. وگرنه که وقت کم آوردن چکار کنن اونوقت؟!

حالا تو میخوای هرچی بگو. همش هم اشاره کردی به توهین و اینطور چیزها از جانب مخالفان. و البته این حتی اگر واقعیت داشته باشه بازم مغلطه است. من شخصا با هرکس بحث میکنم چه توهین بکنه چه نکنه، چون توهین مانع از جدا کردن و برداشتن استدلال و سندهای بدردبخور از صحبتهای کسی نمیشه. انتظار هم نمیشه داشت که همه یا اکثریت دنیا آدمهای مودبی باشن یا هیچوقت عصبانی نشن و توهین نکنن. این انتظار غیرواقعگرایانه و محدودکننده است. آدمها بهرحال موجودات بی نقص و Perfect و مصون از عیب و خطا نیستن، ولی هرکس نقاط قوت و ضعف و دانسته ها و کاربرد و خاصیت های مفید خودش رو میتونه داشته باشه. در جریان یک بحث حداقلش برای خود من اینه که نسبت به قبل قوی تر میشم. بطور معمول البته!
ضمنا در این فروم هم کسی شما رو به این سادگی ها اخراج یا پستهاتون رو سانسور نمیکنه. از فرومهای مذهبی ها خیلی بیشتر توش آزادی بیان هست.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27