دفترچه

نسخه‌ی کامل: در تونس هم انقلاب شد!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6
Ouroboros نوشته: اغلب ِ پیروان دیدگاه های ِ ارتجاعی و فاشیستی چنان پنجره های ِ ذهن خود را بسته اند که حتی خنجر کلام و خرد را به دل ِ آن راهی نیست. مثلی هست در زبان فرانسه شبیه به امضای شما در ظاهر، متفاوت در ساختار مبنی بر «آنچه از طریق ِ منطق به ذهن وارد نشده را نمی توان با منطق از آن خارج کرد». یک مسلمان از طریق استدلال ِ منطقی و دستگاهی فلسفی و شواهد علمی مسلمان نشده که گفتگو بر اساس این اصول بر او تأثیری بگذارد.


هدف از گفتگو با اين افراد متقاعد كردن آنها نيست لزوماً،بلكه اين هست كه نشون بديم اين عقايد متحجر رو نميتونند همه جا به زور بخورد مردم بدند و يكي ممكن هست پيدا بشه و نشون بده كه بيپايه هست اين مسائل.مخصوصاً اين گفتگو اگر بصورت عمومي و مناظره باشه تاثير گذار هست.و نكته ديگه اين هست كه در ضمير ناخودآگاه اين افراد ميمونه و باز در بلند مدت اثر گذار هست.اما انجام چنين گفتگوهايي ميشه گفت نوعي فداكاري هست چون چندان ممكنه دلچسب نباشه براي همه ولي به نظر من ضروريترين هست در جامعه و شايد بودنش در جوامع خودش رو نشون نده ولي اجتناب از چنين بحثهايي در جامعه منجر به فاجعه ميشه.به قولي شبيه به كار لوله كشي ميمونه كه تا وقتي همه چيز درست باشه كسي متوجه كار شايد بي اهميت و بظاهر بيحاصل اين افراد نيست.


Ouroboros نوشته: در مورد ِ ما هم آنچه مرا به سکوت واداشت اینست که دوستان برای مطرح کردن مواضع خود هم ادبیات ِ بسیار بدی اتخاذ کرده اند، هم مفاهیمی بسیار ارتجاعی را ترویج می دهند.

البته اين نظر شخصي است و فرد به فرد ميتواند متفاوت باشد.


Ouroboros نوشته: چیز ِ دیگری که تعجب ِ مرا برانگیخته اینست که چرا شما بجای ِ ابراز علاقه به رفتار ِ من(که اغلب همینگونه مهمل و دشمنی برانگیز است!)برای ابراز بیزاری از سخنانی همچون «مردم را باید گله وار و کشان کشان به دروازه های سعادت رساند» اشتیاقی نشان نمی دهید؟ حقیقتا پایبندی ِ افلیج ِ من به آزادی بیان و «اخلاق ِ گفتگو» جالب تر از دیدگاه های ِ دوستان پیرامون ِ اختیار ِ جامعه بر آنچه بر آن می گذرد ا


اول اينكه من با اين گفته‌هاي دوستمون مخالفت نميكنم لزوماً به معني موافقت من نيست بلكه دلايل ديگري مثل كمي وقت و روشن بودن موضوعو... داره.من هم البته با اينكه سواد سياسي عمومي بسيار پايين هست موافقم(بعلت انجام ندادن آزمون خطا با انتخاب) ولي معتقدم ايرانيانها هم انسان هستند (نه لزوماً بهتر يا بدتر از مردم ديگه) و اگر در مدت لازم تحت شرايط سياسي درستي باشند ميتونند انتخابهاي سياسي خوبي هم بكنند.
علت مطرح كردن نظر من درباره رفتار شما(كه ارتباطي به من نداره) اين هست كه بعد از ترك انجمن توسط جناب كسري قصد شما براي ترك بحث كمي برام عجيب بود و ميخواستم علتش رو بفهمم چون من شخصاً عقايدم درباره بحث جور ديگه‌ايست و درك موضع شما كمي برام سخت هست.
sonixax نوشته: خوب ایرن برای من از طرف شیوه فکری که پرچم یک کشور را به رسمیت نمیشناسد و به جایش پرچم قرمز کمونیستی و شوروی را برتر و بهتر میداند چیز خیلی عجیبی نیست .



در ظاهر چنین است ، ولی در عمل جنبش سبز یک طرح از پیش آماده بود که اندکی از کنترل خارج شد ولی دوباره حکومت توانست کنترل اوضاع را در دست گیرد .


53



اگر منظور شما مشروعیت نزد مردم است ، که این مشروعیت بیش از 20 سال است نابوده شده و هیچ اثری ازش باقی نمانده - اگر منظور شما مشروعیت در دید کشور های دیگر و امور سیاسیست دیدم که اینچنین نشد و تمام کشور ها رئیس جمهوری انتصابی را به رسمیت شناختند و این جنبش کوچکترین تاثیری در رفتارشان نداشت چرا که آنها مردم ایران را نگاه نمیکنند ، مردم خودشان را نگاه میکنند - و درک این موضوع گویا برای شما دشوار است .



بنده در هیچ کجا نگفته ام کروبی یا موسوی رهبر هستند ، بلکه عنوان کرده ام ابزار های کنترل جمعیت است که حکومت در دست دارد و به راحتی و با زیرکی فراوان توانست با استفاده از همین ابزار ها اعتراضات سراسری که در ایران جاری بود را کنترل ، کمرنگ و محو کند و همه چیز را مانند سابق به داخل خانه ها و اذهان مردم و تاکسی ها و ... کشاند - حال تا این نفرت و انزجار عمومی دوباره قوت بگیرد که توانایی یک شورش گسترده ی دیگر را داشته باشد جمهوری اسلامی چند سالی زمان دارد و اگر اوضاع به همین روال پیش برود و جنگی دامان ایران را نگیرد جمهوری اسلامی تبدیل به کره شمالی خواهد شد و نابود کردنش حتا با دخالت خارجی غیر ممکن ، آن زمان است که تمام اوپوزوسیون از چپی چپ بگیرید تا راستی راست باید برود سماق بمیکد برای همیشه .



همانطور که پیشتر گفتم ، تخلیه ی احساسات مردم و آرام کردنشان . یک دور بررسی کنید به خوبی رد پایش هویداست .



یکی از ابزار بسیار مهم و بزرگ جمهوری اسلامی تبلیغاتی است که با نمایش این انتخابات به راه میندازد و همان طور که بارها سران این حکومت اعلام کرده اند شرکت مردم در انتخابات به منزله یک آری دیگر به جمهوری اسلامی است و همین برایشان مشروعیت میخرد چه نزد طرفداران خودشان ، چه نزد کشور های دیگر و این دورنما را ایجاد میکند که جمهوری اسلامی حکومتی است که مردم آن کشور طالبش هستند حال به تعداد چشمگیر مخالف دارد ولی این مخالفین در اکثریت نیستند .



راهی که شما پیشنهاد میکنید را کشور های دیگر رفته اند و همه شان از دم نابود شده اند ، همان طور که شما نمیتوانید یک حکومت کمونیستی درست و حسابی در طول تاریخ نشان دهید و همگی یا استالینیزه شده اند یا تجزیه یا نابود ، ولی در طرف مقابلش کشور هایی که من با استناد به نظام سیاسی آنها سخن خود را میگویم همگی دارای پیشرفتهای چشمگیر ، رفاه بسیار بالا و اقتصاد های آنچنانی هستند .



خیر ، در همان زمانها هم همین مردم دست آورد هایی که قشر نخبه و روشنفکران راستین با سختی های فراوان فراهم کرده بودند را بر باد فنا دادند و کار را به جمهوری اسلامی کشاندند ، و اکنون شما تلاش روشنفکران آن زمان را به پای مردمی مینویسید که تمام آن دستاورد ها را نابود کردند و ایران را حتا از دوران قاجار هم عقب تر راندند .



البته این نظر شماست و با حقیقتی که در جامعه ایران در جریان است در تضاد کامل است ، این طور که من برداشت کرده ام شما هم به مانند دیگر باورمندان سرسخت کمونیسم و سوسیالیسم همواره باورهای خود را بر حقیقت مقدم میشمارید و حاضر به قبول حقیقت جاری نیستید .



اینکه من از اسلام بیزارم یک حقیقت است و به هیچ عنوان آن را تکذیب نمیکنم . و هرگز وارد معقوله های انسان ستیزی نمیشوم ولی در عین حال چشمانم را بر روی حقیقت به خاطر اینکه ممکن است کسی خوشش نیاید نمیبندم و برای همین با لحن سخنی که میگویم مشکلی ندارم .

اینکه رفتار ایرانیان را بابت روش نگرش به مسائلی که زندگیشان را مختل کرده و درس عبرت نگرفتن از آنها گوسفندوار بنامیم توهین به کسی نیست ، همچنین شما هم دچار همان اسوطره سازی ها و تعارف های الکی شده اید چیزی که بد ترین و وحشتناکترین بخش موجود در فرهنگ ما ایرانیان محسوب میشود و باعث نوعی خودبرتر بینی و نادیده گرفتن حقایق میشود .

اینکه ما حماقت های افراد را با واژه هایی که تعریف دیگری از آنها ارایه میکند بیان کنیم هیچ کمکی به حل مشکلاتی که گریبانگیرش شده ایم نمیکند و به عکس اوضاع را بدتر هم میکند .

جامعه ما جامعه ای است که نباید با چربزبانی و چاپلوسی ایرادهایش را برایش بازگو کرد چون نه تنها متوجه آنها نمیشود بلکه به ادامه دادن به کارهای اشتباهش اصرار هم میورزد ، شخصن زمانی این موارد را درک کردم که از ایران خارج شدم و دچار مقایسه بین جوامع مترقی با جامعه واپسمانده ی خودمان شدم . تا زمانی که شما داخل همان جامعه زندگی میکنید خیلی از این ایرادها را متوجه نمیشوید ولی زمانی که از آن خارج میشوید میبینید که این مدل تعارف های بیجا و الکی در جوامع دیگر وجود ندارد و اگر کسی یا کسانی کار احمقانه ای انجام دهد خیلی روشن آنها را احمق خطاب میکنند و کسی هم دلگیر نمیشود ولی در فرهنگ و جامعه ما فورن دلخوری پیش می آید و همین دلخوری به سمتی میرود که افراد را خفه میکنند و هیچ تغییری در وضع موجود ایجاد نمیشود .

همچنین وقتی شما وارد جوامعی میشوید که توع فرهنگی بسیاری دارد متوجه رفتار عجیب ایرانیان در مقایسه با ملیت ها و فرهنگ های دیگر میشوید ، رفتاری که من آنها را رفتار احمقانه و گوسفندوار مینامم و شما برای تعریفش هیچ کلمه مناسبی در اختیار ندارید در نتیجه هرگز نمیتوانید آنها را خیلی صریح و واضح بازگو کنید .



من هرگز از تندی سخنان کسی نمیرنجم ، این تندی یکی از خاصیت های بحث کردن است و همان طور که خودم بسیار بسیار تند سخن میگویم از اینکه کسی تند سخن بگوید نارحت نمیشوم 53

ولی اگر جریان بحث به سمت یک درگیری لفظی و حمله به یکدیگر شود و از مسیر طبیعی اش منحرف شود از بحث کناره گیری میکنم تا باعث آزردگی طرف مقابل و سایر کاربران نشوم ، چرا که افرادی هستند که از صریح سخن گفتن من برداشتهایی مانند وابستگی به نازی ها ، یا طرفداری از قشری خاص و ... میکنند و پس از آن در تمام بحث ها نسبت به آنچه گفته میشود گارد میگیرند و استدلال نمیکنند و این جو ، جو خوشایندی نیست .

0_ اینجور کوت های پی در پی جز به آشفتگی ِ کلام نمی انجامد، قطعا من بدون این تدقیق ِ اضافی هم خواهم دانست که پاسخ شما به کدام بخش از حرفهای ِ منست.

1_ پیش از هرچیز، این اتهام ِ «کمونیست» بودن ِ منرا از کجا درآوردید؟ کجای ِ نوشته های من تعلق به کمونیسم را در خود داشت؟ یا آنکه چپ را در کمونیسم ِ هذیانی ِ ایرانی محدود می دانید؟ آیا امضای ِ من که از سوی هرنوع مارکسیستی به عنوان «انحراف خرده بورژوایی» تقبیح می شود برای رفع ِ اتهام کافی نیست؟

2_ درباره ی ِ برنهاده ی ِ بنیادین ِ ادعاهای ِ شما، مبنی بر «برنامه» بودن ِ جنبش سبز چنانکه قبل تر نیز گفتم هیچ مدرک ِ عینی وجود ندارد، درحالی که برای ِ خصم آن ده ها گواه ِ زنده هست. خود ِ شما از اقامه ی ِ یک شاهد ِ معتبر عاجزید و به روش ِ بچه مسلمانها بجای پاسخ به دشواری، مرا به «نگاه ِ دقیق تر» و «دقت ِ بیشتر» حواله می دهید. من تابحال انتقادات ِ زیادی به جنبش سبز را شنیده ام، از لیبرالها بخاطر آنکه چهره های ِ پیشتاز ِ آن حاضر نیستند راه ِ خود را تا پایان ادامه بدهند(نفی ولی فقیه و قانون اساسی و اسلامی سیاسی و غیره)، از چپهای قدیمی که حاضر نیستند گذشته ی ِ امثال موسوی و گنجی و حجاریان را ببخشند و به پاک شدن ِ پرونده ی ِ آدمها اعتقادی ندارند چراکه اینها را سلاخ و قاتل ِ رفقایشان می دانند، وانگهی اولین بار است که با اینجور مکاشفات ِ الهی و کشفیات ِ دایی جان ناپلئونی درباره ی ِ خاستگاه ِ جنبش روبرو می شوم. ادعای ِ ثقیلی مثل ِ بودن ِ تمام سررشته ها در دست ِ ج.ا به دلایلی به مراتب ِ درجات قوی تر و استوارتر از حرفهای ِ خنده آوری همچون «خالی کردن باتری ِ مردم» دارد.

3_ فقدان ِ مشروعیت هم به مانند مشروعیت دارای درجات ِ گوناگونی ست. تا پیش از جنبش سبز ج.ا هرگز مردم ِ عادی ِ کوچه و خیابان را هدف قرار نگرفته بود، همیشه فعالین و مبارزان ِ سیاسی هدف نوک پیکان ِ سرکوب آن بودند. اینست که جنبش سبز آخرین ذرات مشروعیت نظام را بر باد داد، چنانکه امروز حکومت بجز مشتی جیره خوار و جنایتکار ِ وابسته دیگر طرفداری ندارد. اعدام ِ فله ای ِ اعضای ِ یک گروه چریکی چه بخواهیم یا نه متفاوت است با آتش گشودن به روی ِ مردم رهگذر و شهروندان معمولی.

4_ انتخابات را همه می دانند که نمایشی بیش نیست و بهره برداری حکومت هم هرگز چیزی فراتر از تبلیغات ِ طبیعی ِ یک نظام دیکتاتوری برای ِ خود نیست. احمدی نژاد دور اول از تحریم برآمد و هیچکس از طبقه ی ِ متوسط ِ تحصیلکرده ی ِ شهرنشین ایرانی او را نمی خواست. اما هنوز توضیح نداده اید که چطور در خانه نشستن مردم آسیب بیشتری به ج.ا می زد تا اعتراض آشکار خیابانی.

5_ جنبش برخلاف تصور شما نه کمرنگ شده و نه محو، آتش ِ زیر ِ خاکستر هم نیست، بلکه خیلی ساده تنها مانده. هوشمندی در جبهه حاکمیت و خرفتی در جبهه پرولتاری، باعث شد که اتحاد میان ایندو بزرگترین طبقه ی ِ اجتماعی کشور میسر نشود و طبیعی ست که هیچکدام نمی توانند بدون ِ کمک دیگری به پیروزی برسند. چنانکه در سال 57 حمایت ِ و پیوستن طبقه متوسط به انقلاب بود که پیروزی آن را تضمین کرد. متاسفانه 30% کف ِ جامعه آنقدر بصیرت ندارند که بفهمند سیاستهای احمدی نژاد از راست ِ افراطی هم فضاحت بارتر است. دلیل دیگری که جنبش در طفیلی ماند می تواند غیرانقلابی بودن ِ آن باشد. توافق پیرامون ِ آنچه نمی خواهند، اختلاف درباره ی ِ آنچه می خواهند. اگر انقلاب را به یک خط که از نقطه ای شروع می شود و در نقطه ای پایان می یابد تشبیه بکنیم، نقطه ی ِ پایان ِ این جنبش هرگز وجود نداشت.

6_ برنامه ی ِ ج.ا اینست که قشر متوسط را از میان ببرد، با تبدیل کردن ِ مردم به جیره خوار حکومت، با وارد کردن ِ فشار شدید ِ اقتصادی که دغدغه های سیاسی را طبیعتا(و برخلاف ِ تصور ِ اپوزیسیون هخازده)تحت تاثیر منفی قرار می دهد، با انتقال کارمندان و غیره به شهرستانها، با وارد کردن نئاندرتال از دهات به شهر و محاصره ی ِ آن از اطراف، با سرکوب ِ نهادهای مدنی ِ آنها و غیره.

7_ نخبگان و روشنفکران را سی سال است دیده ایم که بدون حمایت مردم بجز تودهنی خوردن از حاکمیت و فرار کردن به خارج و انقلاب اینترنتی کاری از پیش نبرده اند، پس بیان اینکه دستاوردهای سیاسی مردم ایران قبل از انقلاب 57 کار روشنفکران بوده همانقدر مضحک است که باقی حرفهای شما. من خواستار ِ احترام به توده ی ِ مردم به عنوان عضوی از آنها هستم نه بستن ِ پنجره ی ِ نقد. اینکه ملت نمی فهمند مگر سرشان داد بزنید یکی دیگر از دیدگاه های خان منشانه و کدی ِ شماست که نیاز به پاسخ ندارد. من فقط نظر خواننده را به تشابه بی نظیر نظریات شما و اخوندیسم در بنیاد جلب می کنم و از این بحث می گذرم.

8_ هیچکس خواستار تعارف و چاپلوسی نشده، اینکه اگر همه مردم را از دم خر و گاو بدانید یک آدم خودنخبه پندار ِ عقده ای بنظر خواهید رسید، با طلب پیوستن به مهمل بافی های ناسیونالیستی تفاوت می کند. شما باید این تفاوت را بفهمید.[color="silver"]

---------- ارسال جدید اضافه شده در 02:59 pm ---------- ارسال قبلی در 02:53 pm ----------

[/color]
russell نوشته: هدف از گفتگو با اين افراد متقاعد كردن آنها نيست لزوماً،بلكه اين هست كه نشون بديم اين عقايد متحجر رو نميتونند همه جا به زور بخورد مردم بدند و يكي ممكن هست پيدا بشه و نشون بده كه بيپايه هست اين مسائل.مخصوصاً اين گفتگو اگر بصورت عمومي و مناظره باشه تاثير گذار هست.و نكته ديگه اين هست كه در ضمير ناخودآگاه اين افراد ميمونه و باز در بلند مدت اثر گذار هست.اما انجام چنين گفتگوهايي ميشه گفت نوعي فداكاري هست چون چندان ممكنه دلچسب نباشه براي همه ولي به نظر من ضروريترين هست در جامعه و شايد بودنش در جوامع خودش رو نشون نده ولي اجتناب از چنين بحثهايي در جامعه منجر به فاجعه ميشه.به قولي شبيه به كار لوله كشي ميمونه كه تا وقتي همه چيز درست باشه كسي متوجه كار شايد بي اهميت و بظاهر بيحاصل اين افراد نيست.

خوب این رهیافت که متفاعد کردن طرف مقابل را از اهمیت ساقط بدانیم می انجامد به همان مخاطب قرار دادن ِ موضوع و نه شخص باورمند ِ به آن. همان کاری که من آنرا موعظه می کنم.

russell نوشته: علت مطرح كردن نظر من درباره رفتار شما(كه ارتباطي به من نداره) اين هست كه بعد از ترك انجمن توسط جناب كسري قصد شما براي ترك بحث كمي برام عجيب بود و ميخواستم علتش رو بفهمم چون من شخصاً عقايدم درباره بحث جور ديگه‌ايست و درك موضع شما كمي برام سخت هست.

من قطعا نمی توانم دلیلی بهتر از به رسمیت نشناختن یک گفتمان را برای سرزدن از گفتگو مطرح بکنم. من هرگز با یک نئونازی وارد گفتگو نخواهم شد. هرگز به او فرصت دفاع از "عقایدش" را نخواهم داد و بلادرنگ از آزادی ِ نشنیدن و آزادی سکوت کردن ِ خود برعلیه آزادی بیان او استفاده خواهم کرد.
Ouroboros نوشته: 1_ پیش از هرچیز، این اتهام ِ «کمونیست» بودن ِ منرا از کجا درآوردید؟ کجای ِ نوشته های من تعلق به کمونیسم را در خود داشت؟ یا آنکه چپ را در کمونیسم ِ هذیانی ِ ایرانی محدود می دانید؟ آیا امضای ِ من که از سوی هرنوع مارکسیستی به عنوان «انحراف خرده بورژوایی» تقبیح می شود برای رفع ِ اتهام کافی نیست؟

من تنها از شیوه ی بیان شما و عقایدی که ابراز میکنید و نظام سیاسی که به آن باور دارید و عنوان کرده اید چنین برداشتی کردم و اگر اشتباه کردم ، که گویا اشتباه هم کرده ام از شما پوزش میطلبم 53

Ouroboros نوشته: 2_ درباره ی ِ برنهاده ی ِ بنیادین ِ ادعاهای ِ شما، مبنی بر «برنامه» بودن ِ جنبش سبز چنانکه قبل تر نیز گفتم هیچ مدرک ِ عینی وجود ندارد، درحالی که برای ِ خصم آن ده ها گواه ِ زنده هست. خود ِ شما از اقامه ی ِ یک شاهد ِ معتبر عاجزید و به روش ِ بچه مسلمانها بجای پاسخ به دشواری، مرا به «نگاه ِ دقیق تر» و «دقت ِ بیشتر» حواله می دهید. من تابحال انتقادات ِ زیادی به جنبش سبز را شنیده ام، از لیبرالها بخاطر آنکه چهره های ِ پیشتاز ِ آن حاضر نیستند راه ِ خود را تا پایان ادامه بدهند(نفی ولی فقیه و قانون اساسی و اسلامی سیاسی و غیره)، از چپهای قدیمی که حاضر نیستند گذشته ی ِ امثال موسوی و گنجی و حجاریان را ببخشند و به پاک شدن ِ پرونده ی ِ آدمها اعتقادی ندارند چراکه اینها را سلاخ و قاتل ِ رفقایشان می دانند، وانگهی اولین بار است که با اینجور مکاشفات ِ الهی و کشفیات ِ دایی جان ناپلئونی درباره ی ِ خاستگاه ِ جنبش روبرو می شوم. ادعای ِ ثقیلی مثل ِ بودن ِ تمام سررشته ها در دست ِ ج.ا به دلایلی به مراتب ِ درجات قوی تر و استوارتر از حرفهای ِ خنده آوری همچون «خالی کردن باتری ِ مردم» دارد.

این گفته شما تا حدودی خنده دار و تنها از روی احساسات است ، اگر سند و مدرکی دال بر این مدعا بود دیگر نیازی به استدلال و بررسی نتایج و تاریخچه ی جنبش سبز نبود ! در ایران حکومت هنوز بر سر کار است و به دست آوردن مدارکی در این باره از دل حکومت تقریبن غیر ممکن است - مگر اینکه ویکی لیکسی چیزی از جنس ایرانیش بوجود آید .
اگر شما در گفتگو هم عضو میبودید یحتمل جستاری با نام "مردم بی بخار شده اند" را مطالعه کرده اید ، آن زمان اوج جنبش سبز و تظاهرات میلیونی مردم بود و من در همانجا به این مساله اشاره کرده بودم و رفتاری که موسوی و کروبی قرار بود در پیش گیرند را هشدار داده بودم و گفته بودم حکومت از اینها برای کنترل جامعه استفاده خواهد کرد ، و همان هم شد - خوشبختانه یا شوربختانه پیش بینی من تا به اینجا درست بود .
برای همین در رابطه با مواردی مانند جنبش سبز که مدرکی در دست نیست تنها و تنها باید مسیر رشد ، تکامل ، نقطه اوج ، عملکرد سران و ... اش را بررسی کرد و نتیجه گیری کرد - که این نتایج یا درست هستند یا نیستند ، که گذر زمان آن را روشن خواهد کرد و امیدوارم که من اشتباه کرده باشم هر چند تا به اینجای کار آنچه که حدود 2 سال پیش گفته بودم درست از آب در آمده .

Ouroboros نوشته: 3_ فقدان ِ مشروعیت هم به مانند مشروعیت دارای درجات ِ گوناگونی ست. تا پیش از جنبش سبز ج.ا هرگز مردم ِ عادی ِ کوچه و خیابان را هدف قرار نگرفته بود، همیشه فعالین و مبارزان ِ سیاسی هدف نوک پیکان ِ سرکوب آن بودند. اینست که جنبش سبز آخرین ذرات مشروعیت نظام را بر باد داد، چنانکه امروز حکومت بجز مشتی جیره خوار و جنایتکار ِ وابسته دیگر طرفداری ندارد. اعدام ِ فله ای ِ اعضای ِ یک گروه چریکی چه بخواهیم یا نه متفاوت است با آتش گشودن به روی ِ مردم رهگذر و شهروندان معمولی.

چرا هدف گرفته بود شما یا به خاطر نمی آورید یا دنبالش نبودید - حوادث خیابان امیر آباد تهران ،سلاخی و کشتار دانشجویان و هر جنبنده ای که در آن حوالی تردد میکرد و حوادثی از این دست که عامه ی مردم را هدف گرفته بود .
حکومت میدانست که میخواهد تقلب کند و میدانست قرار است مردم اعتراض کنند ، کما اینکه کسانی مثل من که تحریم کرده بودیم انتخابات را ، این نکته را بارها و بارها گوشزد کردیم که چه شما رای بدهید چه ندهید احمدینژاد رئیس جمهوری اش تمدید میشود ولی با پاسخهای کودکانه ای مانند این که اگر جمعیت زیاد باشد حکومت نمیتواند تقلب کند مواجه شدیم و باز هم آنچه که از قبل پیشبینی شده بود اتفاق افتاد .
آنچه که من را بسیار ناراحت میکند این است که اغلب حرکات جمهوری اسلامی به راحتی قابل پیشبینی است ولی مردم نه خودشان این امر را متوجه میشوند و نه کسانی که از وقوع آنها خبر میدهند را جدی میگیرند و همین یکی از دلایلی است که من میگویم جامعه ایران شعور و فهم سیاسی ندارد ، چه شما خوشتان بیاید چه خوشتان نیاید این یک حقیقت کتمان نا پذیر است .

Ouroboros نوشته: 4_ انتخابات را همه می دانند که نمایشی بیش نیست و بهره برداری حکومت هم هرگز چیزی فراتر از تبلیغات ِ طبیعی ِ یک نظام دیکتاتوری برای ِ خود نیست. احمدی نژاد دور اول از تحریم برآمد و هیچکس از طبقه ی ِ متوسط ِ تحصیلکرده ی ِ شهرنشین ایرانی او را نمی خواست. اما هنوز توضیح نداده اید که چطور در خانه نشستن مردم آسیب بیشتری به ج.ا می زد تا اعتراض آشکار خیابانی.

اتفاقن احمدی نژاد از تحریم بر نیامد و مردم شرکت کردند و حضور چشمگیری هم داشتند ، آنهایی که خطر را احساس کرده بودند میگفتند که به رفسنجانی رای دهیم که احمدی نژاد نشود و آنهایی که بیسوادتر و ساده لوح تر بودند عکس احمدی نژاد را بالا برده بودند .

Ouroboros نوشته: 5_ جنبش برخلاف تصور شما نه کمرنگ شده و نه محو، آتش ِ زیر ِ خاکستر هم نیست، بلکه خیلی ساده تنها مانده. هوشمندی در جبهه حاکمیت و خرفتی در جبهه پرولتاری، باعث شد که اتحاد میان ایندو بزرگترین طبقه ی ِ اجتماعی کشور میسر نشود و طبیعی ست که هیچکدام نمی توانند بدون ِ کمک دیگری به پیروزی برسند. چنانکه در سال 57 حمایت ِ و پیوستن طبقه متوسط به انقلاب بود که پیروزی آن را تضمین کرد. متاسفانه 30% کف ِ جامعه آنقدر بصیرت ندارند که بفهمند سیاستهای احمدی نژاد از راست ِ افراطی هم فضاحت بارتر است. دلیل دیگری که جنبش در طفیلی ماند می تواند غیرانقلابی بودن ِ آن باشد. توافق پیرامون ِ آنچه نمی خواهند، اختلاف درباره ی ِ آنچه می خواهند. اگر انقلاب را به یک خط که از نقطه ای شروع می شود و در نقطه ای پایان می یابد تشبیه بکنیم، نقطه ی ِ پایان ِ این جنبش هرگز وجود نداشت.

اصولن اگر این جنبش و رهبران به زور رهبر شده اش پتانسیل انقلابی داشتند شاید من در سخن گفتن و نظر دادنم در مورد آن خیلی خیلی با دقت رفتار میکردم . در باقی موارد هم با شما مخالفتی ندارم به جز اینکه جبهه حاکمیت را هوشمند نمیدانم ولی همان طور که گفتم جبهه مقابل را بسیار بیشتر از یک طرف خرفت میدانم و باور دارم طرف مقابل حکومت به جز نوک بینی اش نمیبیند و برای همین همواره در مقابل حاکمیت شکست خورده و مادامی که اینچنین باشد شکست میخورد و خواهد خورد .

Ouroboros نوشته: 6_ برنامه ی ِ ج.ا اینست که قشر متوسط را از میان ببرد، با تبدیل کردن ِ مردم به جیره خوار حکومت، با وارد کردن ِ فشار شدید ِ اقتصادی که دغدغه های سیاسی را طبیعتا(و برخلاف ِ تصور ِ اپوزیسیون هخازده)تحت تاثیر منفی قرار می دهد، با انتقال کارمندان و غیره به شهرستانها، با وارد کردن نئاندرتال از دهات به شهر و محاصره ی ِ آن از اطراف، با سرکوب ِ نهادهای مدنی ِ آنها و غیره.

خیر ، برنامه حاکمیت این است که در جامعه دو دستگی طبقاتی ایجاد کند یعنی بخشی در فقر مطلق باشند و بخشی در رفاه کامل در نتیجه این دو همیشه با هم در جدالند و فرصت اتحاد و مبارزه و همفکری مقابل حاکمیت را ندارند .
این بحثی که پس از قطع سوبسید ها مطرح شده که حاکمیت میخواهد مردم جیره خوارش شوند یک بحث سراسر غیر منطقی است ، حاکمیت در کوتاه مدت همانها را هم از مردم خواهد گرفت و هیچ چیزی در اختیار جامعه چه نقدی و چه غیر نقدی قرار نمیدهد ، در نتیجه کسی هم جیره خوار حکومت نمیشود - ولی آن تضاد طبقاتی که گفتم ایجاد میشود و در عین حال حذف سوبسید ها فشار ناشی از تحریم های بین المللی را از دوش حکومت بر میدارد و بر دوش مردم میندازد و به گسترش این تضاد دامن هم میزند .
در نتیجه آنهایی که ثروتمند ترند همواره برای جلوگیری از تغییرات و حفاظت از ثروت و قدرتشان در مقابل قشر ضعیف قرار میگیرند و همیشه با هم در جدالند - هدف از نابود کردن قشر متوسط دو قطبی کردن جامعه است که تا کنون حکومت در این امر موفق بوده .

Ouroboros نوشته: 7_ نخبگان و روشنفکران را سی سال است دیده ایم که بدون حمایت مردم بجز تودهنی خوردن از حاکمیت و فرار کردن به خارج و انقلاب اینترنتی کاری از پیش نبرده اند، پس بیان اینکه دستاوردهای سیاسی مردم ایران قبل از انقلاب 57 کار روشنفکران بوده همانقدر مضحک است که باقی حرفهای شما. من خواستار ِ احترام به توده ی ِ مردم به عنوان عضوی از آنها هستم نه بستن ِ پنجره ی ِ نقد. اینکه ملت نمی فهمند مگر سرشان داد بزنید یکی دیگر از دیدگاه های خان منشانه و کدی ِ شماست که نیاز به پاسخ ندارد. من فقط نظر خواننده را به تشابه بی نظیر نظریات شما و اخوندیسم در بنیاد جلب می کنم و از این بحث می گذرم.

سخن در مورد انقلاب مشروطه بود نه افتضاح سال 57 ، شورش سال 57 یک حرکت کاملن تهی از روشنفکر بود و به تکمیل نابود سازی دستاورد های انقلاب مشروطه کمک کرد و ایران را به قبل از دوران مشروطه باز گرداند .
ولی آنچه که در دوران مشروطه به دست آمد و با سر کار آمدن پهلوی دوم نابود شد ! سراسر نتیجه حرکات روشنفکران بود و اگر شما مدعی هستید که مردم آن زمان شعور و بینش سیاسی شگرفی داشته اند و توانسته بودند مشروطه را بنا کنند حرف بسیار خنده داری میزنید ، آن هم در شرایطی که اکثریت مطلق ایران نه تنها بیسواد بودند بلکه به خاطر اعتقادات اسلامی وحشتناکی که داشتند بازیچه دست ملایان و آخوندها بودند و توانایی اندیشیدن نداشتند - مردم آن زمان مردمی بودند که به خاطر چلوکبابی که در سفارت انگلیس سرو میشود شورش میکردند !!!
گویا شما نوشته های من را خیلی سرسری و یک خط در میان مطالعه میفرمایید و مدام نتیجه گیری اشتباهی میکنید !

Ouroboros نوشته: 8_ هیچکس خواستار تعارف و چاپلوسی نشده، اینکه اگر همه مردم را از دم خر و گاو بدانید یک آدم خودنخبه پندار ِ عقده ای بنظر خواهید رسید، با طلب پیوستن به مهمل بافی های ناسیونالیستی تفاوت می کند. شما باید این تفاوت را بفهمید.

من در جایی مردم را خر و گاو معرفی نکرده ام ، ولی جامعه را متهم به بیشعوری و نفهمی سیاسی و *گوسفندوار رفتار کردن در حرکات سیاسی کرده ام و تعویض حکومتشان برای آب و برق مجانی را اعلام آمادگی برای کولی دادن به سایرین تعریف کرده ام و تنها در یک جا کمی تند نوشته ام که آن هم اشاره به مردم ایران نبوده و اشاره به جوامعی بوده که خودشان با صدای بلند و رسا این آمادگی را اعلام میکنند و بر گفته خودم تا زمانی که خلافش ثابت نشود اصرار میورزم .
در ضمن همان طور که یک لیوان اسید با یک قطره بازی خاصیت قلیایی پیدا نمیکند و یا خنثا نمیشود ، یک لیوان حاوی مواد بازی هم با یک قطره اسید خاصیت اسیدی پیدا نمکند و یا خنثا نمیشود .
یعنی اگر در جامعه ایرانی افراد نخبه و فهیمی پیدا شوند این دلیل نمیشود که تمام آن جامعه فهیم و نخبه باشد و به وارون ، همچنین وقتی من میگویم جامعه یعنی میانگینی از عملکرد مردم ایران نسبت به جمعیت در جریانات سیاسی ، در نتیجه وقتی گفته میشود ایرانیان شعور و فهم و قدرت ادراک مسایل سیاسی را ندارند به این معنی نیست که تک تک آنها اینچنیند بلکه منظور آن است که اکثریت غالب آنها چنین اند و آن اندک نفراتی که درک درستی دارند در مقابل مابقی قدرتی ندارند و عملکردشان در نتایج حاصله از رفتار مابقی تاثیری ندارد .

Ouroboros نوشته: من هرگز با یک نئونازی وارد گفتگو نخواهم شد. هرگز به او فرصت دفاع از "عقایدش" را نخواهم داد و بلادرنگ از آزادی ِ نشنیدن و آزادی سکوت کردن ِ خود برعلیه آزادی بیان او استفاده خواهم کرد.

بنده برای عقاید شما شدیدن احترام قایلم ، و تنها به ذکر یک نکته در مورد این شیوه فکری شما بسنده میکنم که تمامن نظر شخصی من است 53 :

وقتی شما فقط از روی ظاهر قضاوت میکنید و به خاطر وابستگی های ذهنی یک شخص حاضر به شنیدن سخنانش نمیشوید ، در نتیجه هرگز نمیتوانید اطلاعات درستی از عقاید و باور های وی به دست آورید و در نتیجه گیری و قضاوت دچار اشتباه و اشکال میشوید و نمیتوانید با استناد به خرد خود نتیجه گیری کنید و تمام نتیجه گیری شما محدود به باور های جمعی و ابزار های تبلیغاتی ی در اختیار حکومت ها محدود میشود و اگر از این ابزار ها در جهت تبلیغات منفی و پروپاگاندی استفاده شود ممکن است شما دقیقن در جهت مخالف حقیقت و همسوی سیاست های حکومت ها قرار بگیرید .
به عبارت ساده تر این استفاده ی شما از حق آزادی نشنیدن و سکوت کردن باعث میشود نتوانید از آزادی اندیشیدن و استدلال کردن استفاده کنید و ناخواسته ممکن است در دام سیاست های ضد بشری بیوفتید و بازیچه شوید .

--------------------------------------------------

* - گوسفندوار رفتار کردن یعنی زمانی که شخصی حرکتی را انجام میدهد و نتیجه ای میگیرد ، مابقی افراد بدون اندکی تفکر و بررسی ی راه حل های احتمالی موجود و تنها با استنداد به تجربه ی وی دنباله رو او میشوند و همان مسیر را در پیش میگیرند ، چون یک گله گوسفند در برخی موارد مانند رد شدن از جوی آب ، رفتار مشابهی از خود نشان میدهند - برای همین حرکات تقلیدی دسته جمعی انسانها از فرد نخست را با استفاده از این واژه تعریف میکنند .
به طور کلی با ایرانی جماعت نمیشه متمدنانه و درست حرف زد چون وقتی این طوری باهاشون حرف میزنی حالشون نمیشه .

دقیقن حکایت اون بابایی هست که میگی بفرما ، میگه ها ؟ میگی بشین ، میگه ها ؟ میگی بتمرگ ، میگه آها !

سعی کنید توی بالاترین که افراد عضو درش به خوبی نماینده جامعه ایرانی از هر قشر و فکری هستند متمدنانه و درست صحبت کنید ببینید چی میشه ، بعدش مثل لات و لوت ها و با پرخاش باهاشون صحبت کنید اون وقت ببینید چی میشه .
صفحات: 1 2 3 4 5 6