دفترچه

نسخه‌ی کامل: واقعیت داستان حمله اعراب به ایران چیست ؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7
Havadar_e_Democracy نوشته: ریاکتور جان شما انگار مطالب صفحه قبلی رو نخوندی!!!
#20
این بحث دخالت موبدها به نظر من دیگه الان قابل استناد نیست.دلیلش رو هم تو همین لینکی که گذاشتم میتونی ببینی...
من هم قبول ندارم سلمان فاکتور اصلی بوده...جنگ ایران و اعراب که حرف یه روز و دو روز نبوده که یه نفر بتونه در همه مسیر تاثیر گزار باشه..تازه حالا سلمان مثلا چه اسرار نظامی رو داشته که بخواد به عرب ها بگه؟
ولی این نکات دیگه ای هم که گفتین مثل شهبانوی ایرانی با چشمان گیرا و داستان مست کردن یزدگرد و زیر فیل انداختن حاکم حیره به اندازه داستان سلمان غیر منطقی هستن.نمیدونم چقدر مستند تاریخی دارن!!!بیشتر شبیه افسانه هایی در حد استر و مردخای به نظر میرسن و به فرض حقیقت داشتن هم باز تاثیر گزار نیستن آنچنان.

شما بفرمایید علت چه بوده؟

حتی اقوام مغول مهاجم هم با تمام آن قدرت نظامی و خشونت آیین خود را نیاوردند بلکه در پی زمان اسلام گرفتند. تمام شمال آفریقا نیز در پی حمله مسلمان شدند. به همین ترتیب داستان بربرهای مهاجم امپراطوری رم بود. آنها هم مسیحی شدند. (بنگرید به پاسخ من به راسل گرامی در این باب)
به نظر می رسد دوستان باید در این بحث تاریخی دیدگاه خود نسبت به اسلام را کمی جراحی کنند و از دیدگاهی بی طرفانه این دین را بدون داشتن نفرت و درد در مسایل آن دوران مورد بررسی قرار دهند. این دید سیاه و پر نفرت نسبت به اسلام را ما با تمام تجربیات فرافردی خود با دسترسی به انبوهی اطلاعات و تجربیات و آگاهی در قرن بیستم و یکم داریم. باید سعی کرد 1400 سال پیش و شرایط آن دوران را درک کرد.
Reactor نوشته: اینکه سلمان خائن بود درست. ولی شکست و تجزیه ی یک امپراطوری دلایل زیادی داره. سیستم حکومتی ساسانی یک حکومت فوق العاده دینی و طبقاتی بوده. مثل حکومت کلیسا در اروپا! انتخاب موبد زرتشتی در انتخاب شاه بیشترین تاثیر رو داشته. موبد های زرتشتی با ایجاد دسیسه ها و القای آموزه های چرند دینی و همینطور ایجاد فتنه در حرمسراهای شاهان و بزرگان حکومتی نقشی کلیدی رو در اکثر مرگ شاهان و جنگ سالاران دلیر ساسانی و همینطور شکست های ارتش ساسانی و عدم پیشروی و گسترش مرزهای ایران در آن زمان ایفا میکردند. همینطور گرفتن مالیات سنگین و عدم خدمات متقابل به مردم شرایط رو برای نارضایتی مردمی مساعد میکرد. این دخالت بیش از حد دین در حکومت مردم رو از حکومت زده کرده بود. مورد بسیار مهم دیگر اینکه قبل از یزدگرد پادشاه ایران یک زن زیبا و البته باهوش و صلح طلب بوده که ظاهرا چشمان خیلی گیرایی هم داشته. پدر رستم فرخزاد که حاکم پارت بوده قصد ازدواج با اون زن رو میگیره که اون زن هم قبول نمیکنه و پس از کش و قوس های فراوان دست آخر پدر رستم فرخزاد توسط شهبانوی ایرانی کشته میشه. رستم فرخزاد به خونخواهی پدر لشکری رو گرد آوری میکنه و به کاخ شاهی حمله میکنه و شهبانوی ایرانی رو اسیر میگیره و چشمانش رو در میاره و سپس میکشدش و یزدگرد رو که از اقوامش بوده و از همون ابتدا آدم بی عرضه و ترسو و فرمانبرداری بوده رو به تخت شاهی مینشونه. یزدگرد کارهای احمقانه ی زیادی در طول پادشاهیش کرده که از احمقانه ترین کارهاش که دلیل موجهی برای حمله ی اعراب به ایران شد میتوان به کشتن حاکم شهری مرزی بین ایران و عربستان اشاره کرد. حاکم این شهر یک عرب بود که جد اندر جد بسیار به شاه ایران وفادار بود. یزدگرد در یکی از شبها که بر اثر شراب خواری بیش از حد سیاه مست کرده بوده این حاکم رو برای تفریح زیر دست و پای فیل ها میندازه که این حاکم به طرز فجیعی میمیره. همین باعث میشه ایران با عربستان هم مرز بشه. لازم به ذکره که قبل از حمله ی اعراب به ایران هم شورش های زیادی در این منطقه رخ میداده که اکثرا توسط حاکمان بومی وفادار به شاه ایران دفع میشده. در کل سقوط یک امپراطوری رو نمیشه در خیانت یک فرد خودی خلاصه کرد. حتی در موفقیت یا بدبختی یک فرد معمولی هم چندین فاکتور دخیلند چه برسه که ما بخواهیم این رو در ابعاد بسیار بزرگ بررسی کنیم. تجزیه ی یک امپراطوری هم صد در صد دلایل بسیار محکم تری داشته مثل بی عرضگی پادشاه و بزرگان حکومتی تا خیانت یک موبد زاده مثل سلمان! همین الان 99% آدم های گردن کلفت جمهوری اسلامی خیانت کار و دشمن و خائن شناخته شدند و اکثرشون در خارج از کشور 24ساعته مشغول ضربه زدن به نظامند اما ج.ا هنوز سر جاش هست!اینکه سلمان خیانت کرد درست! اما شاید خیانت سلمان 1% به پیروزی اعراب به ایران کمک کرد. بقیه رو باید در فاکتورهای دیگر جستجو کرد

با عرض پوزش،دوست گرامی لطفا مطلب را در پاراگراف های کوچک بنویسید تا خواندن آن در مانیتور راحت باشد.
Kaveh نوشته: به نظر می رسد دوستان باید در این بحث تاریخی دیدگاه خود نسبت به اسلام را کمی جراحی کنند و از دیدگاهی بی طرفانه این دین را بدون داشتن نفرت و درد در مسایل آن دوران مورد بررسی قرار دهند. این دید سیاه و پر نفرت نسبت به اسلام را ما با تمام تجربیات فرافردی خود با دسترسی به انبوهی اطلاعات و تجربیات و آگاهی در قرن بیستم و یکم داریم. باید سعی کرد 1400 سال پیش و شرایط آن دوران را درک کرد.

کاوه جان شما دقیقن چه بخش دیدگاه ما را مغرضانه میبینید؟
من فکر میکنم تفاوت چندانی دیدگاه ما و شما نداشته باشد،شما هم معتقدید در ایران چیزی ارزشمند از جنس تمدن و فرهنگ و هنر بوده که از دست رفته.ما میگوییم تا قبل از حمله اعراب فراز و فرود بوده ولی تمدن ادامه داشته ولی بعد از آن اتفاقی افتاده (که نمیدانیم دقیقن چیست و سوال ماست) که دیگر نتوانستیم کمر راست کنیم.
در آنچه ما میگوییم اینست که اسلام یک ایدئولوژی نظامیست بسیار متفاوت از مسیحیت و یهودیت (اگر چه بظاهر و بعلت قرار دادن الاهیات این دو در اسلام شبیه بنظر میرسند) که هدف آن جمع کردن مسلمانان برای بدست آوردن غنیمت یا گرفتن جزیه بوده.نتیجه اش هم این شده که بعد از گسترش اسلام و غارت تمدنهای دیگر،دیگر درامدی درکار نبوده و خون تمدنهای تحت سلطه هم مکیده شده بوده در نتیجه همگی مانند اعراب بادیه نشین بگدایی افتاده ایم تا اینکه یک حرکت جدیدی صورت گرفته در ایران و دوباره از صفر شروع کرده ایم ولی هرگز به انچه تمدن قبلی داشته نرسیده ایم بعنوان یک تمدن یکپارچه و سربلند.

نقل قول:امپراطوری رم از میان رفت. ژرمن ها و سایر بربرها دین مسیحیت را بر خود گرفتند و مسیری در تبدیل به تمدن را در پیش گرفتند. (جزئی شدند از فرهنگ مسیحی رم غربی) دین قبلی آنان پاگانیسم بود که از بین رفت. در آن دوران مساله دین مرزبندیها را مشخص می کرد و امکان بقا در قلمرو اروپا بدون حمایت مسیحیت نبود و پاپ نبود.

در ایران اما مردم ایران بودند که دین جدید را بر خود گرفتند و دین قدیم را از دست دادند. در اسپانیا اما دین مسیحیت دلیل خوبی برای بیرون ریختن حکومتهای اسلامی آن منطقه بود چون اتصال با دنیای مسیحیت داشت و با این سیاست می شد مردم را برای مقابله با کفار مسلمان اجیر کرد و آنها را از اسپانیا بیرون ریخت.
در کل این ماجراها اهمیت دین به عنوان یک عنصر حیاتی قابل بررسی است. دنیای آن دوران به دو قلمرو اسلام و مسیحیت تقسیم شد. در این میان سیاست به هیچ سردار و سلسله پادشاهی در ایران اجازه نمی داد در میان قلمرو اسلام به عنوان خروج از اسلام و بازگشت به فرهنگ و دین ایران قدیم سر برآورد. در نهایت هم برای اتحاد ایران تشیع را وام گرفتند.
خوب شما هم سخن ما را میگویید،در نبرد بربرها و همچنین حمله مغول این بربرها بودند که بعد از پیروزی نظامی دین تمدن مغلوب را پذیرفتند،در ایران و سایر تمدنهای تحت سلطه اعراب این برعکس است و سوال ما هم دقیقن همینجاست که چرا؟
و نکته ما هم همین است که با از دست رفتن دین بومی و جایگزینی اسلام بوده که ما به این روز افتاده ایم.شما میگویی که تمدنها و قبایل به هم میخورند جنگ میکنند و ترکیب فرهنگها اتفاق میافتد و دینها بر اساس شرایط سیاسی تغییر میکنند،این درست است ولی گاهی اوقات یک حمله با چنان توحشی و خسارتی همراه میشود که یک تمدن بکل از صفحه تاریخ حذف میشود.ما هم با اینکه از صفحه تاریخ حذف نشدیم ولی چیزهای بسیار ارزشمندی را مثل اینکه گم کردیم.
Havadar_e_Democracy نوشته: ریاکتور جان شما انگار مطالب صفحه قبلی رو نخوندی!!!
#20
این بحث دخالت موبدها به نظر من دیگه الان قابل استناد نیست.دلیلش رو هم تو همین لینکی که گذاشتم میتونی ببینی...
من هم قبول ندارم سلمان فاکتور اصلی بوده...جنگ ایران و اعراب که حرف یه روز و دو روز نبوده که یه نفر بتونه در همه مسیر تاثیر گزار باشه..تازه حالا سلمان مثلا چه اسرار نظامی رو داشته که بخواد به عرب ها بگه؟
ولی این نکات دیگه ای هم که گفتین مثل شهبانوی ایرانی با چشمان گیرا و داستان مست کردن یزدگرد و زیر فیل انداختن حاکم حیره به اندازه داستان سلمان غیر منطقی هستن.نمیدونم چقدر مستند تاریخی دارن!!!بیشتر شبیه افسانه هایی در حد استر و مردخای به نظر میرسن و به فرض حقیقت داشتن هم باز تاثیر گزار نیستن آنچنان.

من نمیگم اعراب در ایران کشتار نکردند. مطمئنا کشتار زیادی کردند. نه من و نه آقای شاهین نژاد در اون زمان زندگی نمیکردیم که دیده هامون رو بگیم. اما اگر بخواهیم منطقی نتیجه بگیریم فکر کنم بهترین راهه. دین مردم ایران در اون زمان زرتشتی بوده. هیچ ملتی هم بدون اینکه زور و خشونت زیادی در حد مرگ بالای سرش باشه حاضر به عوض کردن دینش نیست چون یک باورمند به دین فقط دین خودش رو حق میدونه و برگشتن از دینش رو کفر و نارضایتی خدا از بنده اش میدونه و به سبب روانی فشارهای بسیار زیادی رو متوجه فرد میکنه.
پس مطمئنا اعراب در ایران کشتار و ایجاد رعب و وحشت زیادی کردند تا تونستن حتی درصدی کم از مردم متعصب اون زمان رو به یکباره مسلمان کنند!
من نمیگم اعراب کشتار نکردند و بقول آخوندها ایرانی ها با دسته گل و شیرینی از عرب های مهاجم به اموال و ناموسشون استقبال کردند×!
کشتار و تجاوز و رعب و وحشت و جزیه و ... برای عرب ها یک جور سنت پدر به فرزندی بوده که حتی در جنگ های خودی بین اعراب هم وجود داشته و مثل یک قانون بهش عمل میکردند و در مورد ایرانیان اینقدر زیاد بوده که در 1400 سال بعد و تا نسل ما هم به اسم اسلام ادامه داشته. من نظرم اینه که بزرگترین مقصر دستگاه حکومتی ساسانیان بوده و شرایطی رو مهیا کرده که حمله ای که میشد با تدبیر درست یک سیستم حکومتی سالم مانند شورش یک عده ای ناراضی سرکوب بشه تبدیل شد به جنگ ایران با اعراب!!
هر حکومتی هرگاه که با ضعف مواجه بشه به سمت سقوط میل میکنه. همه ی حکومت ها دشمنانی دارند که همیشه و همه حال مشغول توطئه و دسیسه چینی هستند. وقتی سیستم ضعیف بشه این شورشیان مانند ویروس به سیستم حمله ور میشوند و ضربه های مهلکی به سیستم وارد میکنند.
برای اینکه منظورم رو بهتر برسونم بدن دو انسان یکی انسان سالم و یکی بیمار آلوده به اچ آی وی رو تصور کنید. در اطراف هردو ویروس های زیادی مشغول پرسه زدن هستند. یک انسان سالم میتونه سرما بخوره و در کمتر از 2-3روز خوب و سرحال بشه.
اما همین ویروس سرماخوردگی کوچک میتونه بیمار مبتلا به اچ آی وی رو بکشه!

هر امپراطوری یک نقطه ی شکوفایی و سقوطی داره. این سقوط دیر یا زود اتفاق میوفته. نقطه ی شکوفایی اش مربوط به بحث ما نیست. اما در مورد سقوط ساسانیان باید بگم تاریخ ثابت کرده که سقوط هر امپراطوری پیوسته فاکتورهایی نظیر بی لیاقتی شاهان و بی عرضه گی بزرگان و دسیسه چینی افراد و دخالت افراد غیر واجد شرایط در حکومت(در مورد ساسانیان موبد ها و چند خانواده ی قدرتمند و زنان حرمسراها) رو همواره همراهش داشته و نمیشه یک حکومتی که متشکل از چندین حکومت و کشوره به یکباره در طی یک شبانه روز از صفحه ی روزگار محو بشه.
Agnostic نوشته: با عرض پوزش،دوست گرامی لطفا مطلب را در پاراگراف های کوچک بنویسید تا خواندن آن در مانیتور راحت باشد.
باور کنید من همه ی پاراگراف ها رو از هم جدا میکنم ولی این یور فریدام دوباره همه ی نوشته رو در هم نشون میده. الان دارم با tor کار میکنم فعلا که خیلی بهتره. پاراگراف ها رو هم حذف نمیکنه
ببینید در مورد اعراب فاکتور های زیادی وجود داره که باید بررسی بشند .

ایران آن دوران یک کشور متمدن محسوب میشده و ارتش حرفه ای داشته . یعنی شهروندان عادی آموزشهای نظامی نمیدیدند و فقط بخشی از اونها زیر عنوان ارتش یا هر چیزی که اون موقع اسمش رو گذاشته بودند به حکومت خدمت میکردند .

از این طرف اعراب یک مشت وحشی بیابان گرد بودند که مدام با هم در جنگ بودند - در نتیجه حد اقل هر مرد عربی آموزش های نظامی میدید .
شما فرض کنید امروز به یکباره نظامی ها و ارتش آمریکا حذف شوند . هر ارتشی از پس مردم آمریکا بر می آید .

در مورد ایران هم همین طور بوده - یعنی در یک یا چند نبرد نیروی نظامی ایران منهدم شده و بعدش اعراب شروع کردند به کشتار مردم و گسترش اسلام آن هم به زور .

حالا چه طور شده که نیرو های نظامی ایران نابود شدند خودش جای بحث داره . من در جایی خونده بودم که ایران برای ترساندن دشمن همیشه جلوی سپاه خودش چند فیل رو حرکت میداده و از اونجایی که معمولن دشمن چنین جانوری ندیده بوده میترسیده و ایرانی ها هم از اون ترس استفاده میکردند و شکستشون میدادند .
سلمان فارسی گویا از این داستان اطلاع داشته و این مورد رو به عراب گوشزد کرده بوده در نتیجه اعراب هنگام حمله چند خوک در میدان نبرد رها میکردند و باعث رم کردن فیلها میشدند و فیلها برای فرار از روی سپاه ایران رد میشدند و این طوری تقریبن چیزی از سپاه باقی نمیمونده .
از اونجایی که سپاهی نمونده بوده و مردم عادی هم آموزشهای نظامی ندیده بودند تسلط به کشور با نیروی نظامی اندک هم نباید کار زیاد سختی میبوده .

اما اسلام آوردن مردم خود یک داستان دیگریست - میدانیم که نا مسلمان یا باید جزیه میداده و اگر نمیداده کشته میشده و زن و فرزندانش برده میشدند یا باید اسلام می آورده . در چنان شرایطی معقولانه است که مردم برای رهایی از جزیه و نجات جان خود اسلام بیاورند حتا در ظاهر . و از آنجایی که اسلام به فرهنگ ایران و ایرانی همخوانی نداشته رفته رفته سیستم شاه و شاهزاده ی ایرانی به شکل شیعه و امام و امامزاده به صحنه بر میگرده و تا به امروز هم باقیه . با این تفاوت که شاه و شاهزاده منشا قدرتشون ثروت و بعضن محبوبیت و قدرت نظامی در اختیارشونه ولی امام و امام زاده منشا قدرتشون خدا و پیغمبر و آسمانه و این چیزیه که این نظام رو خطرناک تر هم میکنه ، چون یک سپر دفاعی بسیار مستحکم به نام دین جلوشه . دلایل دوام آوردن ۱۴۰۰ ساله ی این سیستم هم شبیه همینهاست .

اینکه چه طور میشود مغولها هم اسلام میاورند خیلی چیز مبهمی نیست . مغولها وحشی بودند و در پی کسب قدرت و تجاوزگری و کشتار و ... خوب چه راهنمایی بهتر از اسلام ؟!
اگر دوستان کتاب فروپاشی ساسانیان نوشته امیرحسین خنجی را که لینکش را در پستهای قبلی این تاپیک داده ام، بخوانند خیلی چیزها برایشان روشن میشود. کتابی مختصر و مفید است و یک تا چند روز مطالعه اش طول میکشد.

1) درزمان حمله اعراب ایران دچار نوعی جنگ داخلی بوده ایران چندین استان داشته که والی هر استان ادعای پادشاهی ایران را داشته.

2) اعراب به هر استان که حمله میکرده حکام دیگر استانها خوشحال میشدند و کمک نمیکردند!! در پی این بودند که اعراب رقبا را نابود کنند و این اندیشه به اشغال و شکست کل استانها منتهی میشود.

3) اعراب به هر ده و شهری میرسیدند آن را کاملا غارت می کردند و زنان و دختران و بچه ها را به بردگی می بردند. مردم شهرها و روستاها که می دیدند ده و شهر مجاورشان دچار چه بلایی شده یا مسلمان میشدند یا پیمان جزیه و مالیات دادن میبستند تا دارایی و خانواده خود را حفظ کنند.

4) بعد از اشغال ایران اعراب با استفاده از قانون تبعیض بین مسلمان و نامسلمان عرصه را برای زرتشتی ها و مسیحیان ایران تنگ کردند تا آنها نیز یا مهاجرت کردند یا با زور مسلمان شدند.

5) رفته رفته بر اثر تبلیغات و دورماندن نسلهای بعدی از فرهنگ ایرانی، فرهنگ اسلامی تقریبا جای خود را به فرهنگ ایرانی و زرتشتی داد. با این وجود ایرانیان برخلاف مردم قبطی مصر و فینیقی لبنان و سریانی های شام و ... کاملا فرهنگ عرب را نپذیرفتند.
Kaveh نوشته: منظور از جایگاه باشکوه پیشین چیست؟ وسعت قلمرو؟ ابرقدرت جهانی بودن؟ یا پیشرفته بودن فرهنگی علمی؟

جایگاه باشکوه به نگر من همان فرهنگ خوب و خرد‌دوستی و خردگرایی آن زمان است.

اگر سرچشمه را گاثاهای زردشت و نبشته‌های بجامانده در نگر گرفته و هر اندازه هم مٌغان آن زمان را فاسد ببینیم، باز هم با آیینی که داشتیم منطق‌وار چیز بهتری از اسلام از آن درمی‌آید.
Russell نوشته: کاوه جان شما دقیقن چه بخش دیدگاه ما را مغرضانه میبینید؟
من فکر میکنم تفاوت چندانی دیدگاه ما و شما نداشته باشد،شما هم معتقدید در ایران چیزی ارزشمند از جنس تمدن و فرهنگ و هنر بوده که از دست رفته.ما میگوییم تا قبل از حمله اعراب فراز و فرود بوده ولی تمدن ادامه داشته ولی بعد از آن اتفاقی افتاده (که نمیدانیم دقیقن چیست و سوال ماست) که دیگر نتوانستیم کمر راست کنیم.
در آنچه ما میگوییم اینست که اسلام یک ایدئولوژی نظامیست بسیار متفاوت از مسیحیت و یهودیت (اگر چه بظاهر و بعلت قرار دادن الاهیات این دو در اسلام شبیه بنظر میرسند) که هدف آن جمع کردن مسلمانان برای بدست آوردن غنیمت یا گرفتن جزیه بوده.نتیجه اش هم این شده که بعد از گسترش اسلام و غارت تمدنهای دیگر،دیگر درامدی درکار نبوده و خون تمدنهای تحت سلطه هم مکیده شده بوده در نتیجه همگی مانند اعراب بادیه نشین بگدایی افتاده ایم تا اینکه یک حرکت جدیدی صورت گرفته در ایران و دوباره از صفر شروع کرده ایم ولی هرگز به انچه تمدن قبلی داشته نرسیده ایم بعنوان یک تمدن یکپارچه و سربلند.
همینجاست اختلاف دیدگاه و بقیه را نمی آورم. ما تفکر اسلام را به سیاه ترین قسمتهایش تخلیص کرده ایم. بنابر این روی همین دید نمی توانیم بپذیریم که این تفکر اصولا قابل قبول بوده برای مردمان آن زمان.
قبل از آنکه هوادار دموکراسی مرا به شستن سیاهیهای اسلام متهم کند چند واقعیت تاریخی را بررسی کنیم.
آیا تعداد اعراب اصیل برای کنترل مردم کل ایران با شمشیر و زور برای بیش از 2 قرن کافی بوده؟ خیر, پس خود مردمان ایران به اسلام گرویده و خود مجریان اجرای شریعت و گسترش و تبلیغ دین شده اند.
اما در بخش دوم صحبت شما. اگر برگردیم سر دنیای آن دوران، اسلام در شرق و مسیحیت در غرب. دوره ای به نام دوره طلایی اسلام وجود دارد که دوستان اینجا از گروهی هستند که دوست دارند آن را به کل نادیده بگیرند و نفی کنند. در این دوره اسلام بود و در کنارش دانش و فرهنگ و تجارت و پیشرفت وجود داشت. در آن دوران دنیای متمدن و پیشرفته دنیای اسلام بود. مساله غارت و فقر پس از حمله اعراب اتفاق نیافتاد و اتفاقا این قلمرو بدون مرز گسترده موجب تولید ثروت بسیار و رونق اقتصادی شد. همه اینها در تاریخ هست و آثار باستانی باقیمانده هم از اسپانیا تا هند این را نشان می دهد. در طی جنگهای صلیبی و پس از آن مسیحیت به اسلام رسید و در پی حمله مغولان و تسلط ترکان عثمانی به مرزهای اسلام و مصیحیت ارتباط شرق و غرب قطع شد. قلمرو اسلام رو به زوال و مسیحیت رو به پیشرفت. در قلمرو اسلام شروع کردند به ممنوع کردن فلسفه و علم (امام محمد غزالی) در غرب شروع کردن به فکر کردن و بازخوانی آثار دانشمندان اسلام و یونان...
باز بگویم هدفم این نیست که بگویم اسلام خوب هم داریم. هدف این است که خود اسلام در دوران اولیه فاکتوری متحد کننده بود و نه محدود کننده و به دلیل ماهیت همین اسلام و اشکالات قرآن بود که غزالی فیلسوف دید یا باید دینش را کلا کنار بگذارد یا فلسفیدن را ادامه دهد چون تناقضات روز به روز بیشتر می شدند.



Russell نوشته: ولی گاهی اوقات یک حمله با چنان توحشی و خسارتی همراه میشود که یک تمدن بکل از صفحه تاریخ حذف میشود.ما هم با اینکه از صفحه تاریخ حذف نشدیم ولی چیزهای بسیار ارزشمندی را مثل اینکه گم کردیم.
دلیلی نمی بینم تاریخ ایران بعد از اسلام را نبینیم. از هر نظر که بنگرید تمدنی می بینید پویا و قوی و رو به پیشرفت. حتی بعد حمله خانه بر انداز مغولان هم باز تمدن ایران زنده ماند.
عمله دین البته همیشه بودند و چون ویروسی به جان این تمدن ولی چه فرقی دارند با عمله دین قبل اسلام؟ کارکردشان که یکی بود.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7