دفترچه

نسخه‌ی کامل: هپروت!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4
Mehrbod نوشته: در فرآیند خودآزاری و برآیند خوشی و درد, اندازه‌یِ خوشی بیشتر از درد میشود
Mehrbod نوشته: در پایان میزان خوشی بسیار بیشتر از درد خواهد بود و فرایند رویهمرفته خوشایند به شمار خواهد رفت.
خود ازاری البته انواع گوناگونی داره والبته با نکته بالا قابل توجیه است.حال بیایید با همین نکته مسئله خود-تخریبی را بررسی کنیم.در این جا ما با سیستم و شخص روبه رو هستیم.شخصی که در درون سیستمی زندگی می کنه ونهایتا دست به خود-تخریبی می زنه.خود –تخریبی نوعی از خودازاری شایع می باشد که از طرف سیستم پاداش داده می شود. سیستمی را در نظر بگیرید مثلا سیستم اسلامی یا تکنولوژیکی یا سیستم فمنیستی..این سیستم ها بر اساس اصول و قواعدی شکل گرفتند. تفسیری از درستی, غلطی ,اخلاق ,خوبی وبدی ,تعریف وتفسیری از عقلانیت ,ارزش ها و ضد ارزش ها ,تفسیری از نرمال بودن,قوانین و عرف............
سیستم با در دست داشتن قدرت ,خودش را معقول و نرمال ودرست واخلاقی جلوه می دهد.این قدرت هست که حقیقت را می سازه . شخصی را در نظر بگیرید که با این سیستم هماهنگ نیست یا در تضاده و در عین حال بدلیل حاکمیت اصول سیستم بر جامعه, احساس می کنه که سیستم معقول, اخلاقی, درست ونرمال هست پس من ایراد دارم من نرمال نیستم من اخلاقی نیستم من معقول نیستم.سیستم با روش های مختلفی مثل تمسخر, تحقیر, زیر سوال بردن صلاحیت اون شخص, تنبیه ,توهین , القای حساس شرمندگی یا گناه کار بودن, شخص را مورد تهاجم قرار می دهد .شخص در درون چنین سیستمی شروع به ارزیابی وقضاوتی منفی راجع به خودش میکنه.من مسخرم من بی عرضم ,من رفتارهام احمقانست, من یه وحشی ام, من گناهکارم ,من مریضم.در چنین حالتی شخص شروع به تغییر خود بر اساس اصول سیستم میکنه ونهایتا حسی از معقول بودن, نرمال بودن,سالم بودن, ارامش وحتی نوعی از آزادی و معصومیت رو تجربه می کنه.شخص آزار دیده از طرف سیستم ,حالا تبدیل به شخص خود-تخریبگر شده ,اون از تخریب خودش لذت می بره .
نمونه:در عرفان شخص با نابودی خود(فنا) احساس امنیت ,خوشی وازادی می کنه وبا اصل بنیادین سیستم (خدا)یکی و متحد می شه البته با خود ازاری بسیاری این فنا (خود –تخریبی) اتفاق می افته.
نمونه 2:در سیستم فمنیستی مرد از مرد بودن خود شرمنده ونهایتا با خود- تخریبی فمنیزه می شه.شخص فمنیزه شده احساس سلامتی می کنه.شخص فمنیزه شده با اصل بنیادین سیستم(مادین گرایی) هماهنگ و یکی می شه.
یماری اعتیاد یک بیماری اصلی، مزمن و عصبی است، که در اثر عواملی ژنتیکی، فیزیولوژیک و اجتماعی رشد و بروز پیدا می‌کند، به طوری که وجه مشخصهٔ این بیماری اختلال در کنترل انجام عملی، و یا احساس اجبار در انجام یک عمل مشخص، با وجود آگاهی نسبت به عواقب خطرناک آن باشد
انواع آن به شرح زیر است
1- تریاک: که بیشتر در بین افراد مسن درگذشته معرف آن رواج داشته اما امروزه در بین جوانان و نوجوانان توزیع و مصرف می‌گردد، ماده‌ای خواب آور بوده و شخص معتاد از مصرف آن احساس لذت ونشاطی «نئشگی» می‌نماید. معرف آن به تدریج باعث افزایش طلب می‌گردد و فرد لحظه‌ای به خود می‌آید که قادر به ترک آن نیست. ۲- مرفین: که از تریاک گرفته می‌شود و بدو صورت مایع و پودر مصرف می‌گردد، مصرف این مواد در بین جوانان زیاد است و ماده‌ای خواب آور و اثرات تریاک را دارد.
۳- هروئین: این مواد از ترکیبات شیمیایی ساخته شده و اثرش سه برابر مرفین بوده و خواب آور است، شخص معتاد همیشه در حال چرت زدن می‌باشد و چشمهای خواب آلود دارد.
۴- کوکائین: موادی تحرک زا، توهم آور و اغفال کننده‌است، کسانی که به این دارو معتاد می‌شوند معمولاً سادیسم جنسی پیدا می‌کنند و بهمین دلیل افراد بسیار خطرناکی هستند معتاد پس از مصرف این دارو احساس شعف زاید الوصفی پیدا می‌کند و شاد می‌شود و لذت جنسی او تشدید پیدا می‌کند، اثرات جسمی آن کم است در حالیکه از نظر روانی اثراتش از هروئین بیشتر است.
۵-ال. اس. دی: مصرف این مواد اعتیاد جسمانی ندارد ولی دارای اثرات مغزی و روانی زیانبخشی است، این مواد توهم زا بوده و اعتیاد روانی را بهمراه دارد.
۶-آمفتامین‌ها: موادی محرک زا و اعتیاد آور است. این مواد سیستم مرکز عصبی را تحریک می‌کند، این مواد در میان دانشجویان مصرف بیشتری دارد زیرا باعث کم خوابی بوده و شخص را در حالت محرکی قرار می‌دهد. مصرف این مواد باعث می‌شود بدن در برابر آن مقاوم شود لذا شخص معتاد ناگزیر می‌گردد بیشتر مصرف کند.
۷-ماری جوانا و حشیش: مصرف این مواد، اعتیاد جسمانی نداشته ولی اعتیاد روانی می‌آورند و بهمین جهت زیان آور هستند، مصرف این مواد اثرات مغزی ناگواری را به همراه داشته و اغلب به صورت سیگار مصرف می شونداثرات مخرب آن: خواب آرامش بخش، تشدید احساس، خنده‌های بی‌مورد و طولانی، لذت بخش بودن زمان و مکان، لکن وقتی تأثیر دارو تمام می‌شود شخص معتاد حالت و احساس بدی پیدا می‌کند و امکان ارتکاب جرم زیاد می‌شود و از سوی دیگر عاملی برای مصرف مواد مخدر قوی تر همانند هروئین می‌باشد.
۸- متادون: داروی مخدری است که به دلیل نیمه عمربالای آن بیش از۲۴ ساعت جهت درمان اعتیادبه کار برده می‌شود وفقطدرمراکزترک اعتیاد وتوسط پزشک بایدتجویز شود
۹-مواد استنشاقی:این گروه شامل مواد شیمیایی گوناگونی است که به سرعت تبخیرمی شوند. برخلاف سایرمواد موردسوء مصرف که براساس تاثیری که برسیستم اعصاب مرکزی می‌گذارند تقسیم بندی می‌شوند، این مواد برمبنای شیوه مصرف مشترکی که دارند دریک گروه جای گرفته‌اند. مواد استنشاقی براساس عملکرد داروشناختی خود به سه دسته تقسیم می‌شوند: حلال‌های فرار، نیتروس اکسید ونیتریت‌ها. گروه اول یعنی حلال‌های فرارشایع ترین مواد استنشاقی مورد سوء مصرف هستند. انواع سوخت‌ها مانند بنزین، گازوئیل وگازفندک، داروهای بیهوشی مانند اتر، چسب‌ها، انواع اسپری‌ها، رنگ‌های شیمیایی و... دراین گروه قرار می‌گیرند.

۱۰-تمجیزک:مایع زرد رنگ تزریقی است که پس از ترکیب با خون شخص مصرف کننده در رگ تزریق می‌شود
Mehrbod نوشته: سیستم تکنولوژیک در اینجا اشاره به سیستمی‌ست که در راستای گسترش و پیشرفت هر چه بیشتر تکنولوژی پیش میرود.
در گذشته آدمی در سیستم طبیعت میزیسته, امروزه در سیستم تکنولوژیک. این دو هر یک قانون‌ها و ساختارهای خودشان را دارند.





دورنمای «سیستم تکنولوژیک» در هیچیک از حالت‌هایِ خود به سودی آدمی نیست. پیش از پرداختن به این, در اینجا از یک همانندی
میتوان سود بُرد تا با مفهوم «ابرسازواره» آشنا شد. یک سازواره (organism) برای نمونه یک یاخته میتواند باشد که هسته و پوسته و
سازوکارهای درونی خودش را دارد, یک ابرسازواره هرآینه پیکر آدمی میباشد که خود از نزدیک به ≈٤٠ تریلیون سازواره‌یِ یاخته‌یِ زنده ساخته شده است.

بهمینسان, در ترازی بالاتر, ابرسازواره‌هایِ اجتماعی, شرکت‌هایِ چندملّیتی,
دولت‌ها و دیگرها را داریم و سرانجام سَرابرسازواره که همان «ابرسازواره‌یِ تکنولوژیک» باشد.

[عکس: 1.jpg]

در گفتمان ابرسازواره‌ها, دو نکته شایان برنگرش میباشند:
١- سود ابرسازواره همواره با سود سازواره‌ها همسو نیست.
٢- ابرسازواره‌ میتواند نیازها و خواسته‌هایی (فرارُسته = supervenience) داشته باشد که در سازواره‌هایِ خود نباشد.

با بهره‌گیری از همانندی بالا میتوان به این بهتر دو پرداخت. برای نمونه, در جاییکه ابرسازواره آدمی باشد و سازواره‌ها یاخته‌ها خود او,
سود ابرسازواره میتواند کام گرفتن از سیگار باشد, ولی بهای آن را سازواره‌ها که در این روند کشته و نابود میشوند خواهند پرداخت.

در اندرباره‌یِ دوّم, آدمی نیازها و خواسته‌هایی دارد که در هیچکدام از یاخته‌هایِ او یافت نمیشوند, ولی وارونه‌یِ همین درست نیست,
یعنی نیازهای یاخته‌هایِ او همگی در خود آدم نیز یافت میشوند, زیرا از آنها ساخته شده است. ازینرو, گرسنگی در آدمی, همان گرسنگی
برخاسته از نیاز یاخته‌ها به چرخه‌یِ سوخت و ساز انرژی میباشد. ولی نیازهای دیگر, برای نمونه نیاز به سرشناسی, نیاز به ارج و
گرام نزد دیگران, نیاز به احساس امنیت و ... نیازهایی فرارُسته میباشند که تنها در ابرسازواره پدیدار میباشند و نه در سازوارگان.

--
اکنون با بازگشت به پرسش که چرا «سیستم تکنولوژیک ما را بسوی نابودی میبرد», بایستی نخست این نکته را روشن نمود که
«سیستم تکنولوژیک» یک سیستم بسرشت پلید نیست که برای نابودی ما پدیدار شده باشد, بساکه تنها یک
ابرسازواره‌یِ طبیعی و فرارُسته از آدمی میباشد که از روی بدبیاری, در راستاهایی پیش میرود که هیچیک سود دیرزمان خود آدمی را دربر ندارند.

چندی از این راستاها باشند:
١- پیشرفت روزافزون هوشواره‌ها (Artificial Intelligence)
٢- پیشرفت روزافزون ابزارهای خواندن و کنترل, تا امروز فیزیکی و کم کم مغزی و اندیشیک
٣- دگرگونی سخت و ژرف زیستگاه آدمی: پیدایش بیماری‌هایِ روانی, تنهایی, گوشه‌گیری, افسردگی و گرایش‌هایِ خودکشی و جزآن.
٤- نابودی بنمایه‌هایِ‌ طبیعی: قماری هرروزه با سرنوشت آدمی, جاییکه بنمایه‌هایِ طبیعی میتوانند زودتر از آنچه همواره‌یِ وعده باززایی آنها داده میشود از دست بروند.
٥- ...











اینجور نیست. نخست آنکه در دیدگاهی شخصی من زندگی نیازی به معنا ندارد, ازینرو نیازی به معناآفرینی نمیبینم.

در سوی دیگر, از آن نوشته برداشت اندک نادرستی داشته‌اید. احساس بالندگی که شما دیده‌اید درست بوده, ولی آن احساس
ازینرو بوده که من توانسته‌ام از مغزشویی خود پیش‌بگیرم و در برابر آن ایمن باشم. اگر در یک کافی‌شاپ, هر کافی‌شاپی, امروزه
دمی بیاسایید و دیگران را تماشا کنید, میبینید که نزدیک به ٩٩% آنها به برده‌هایِ بدل شده‌اند که نمیتوانند یک دم آزاد و آسوده باشند.
هرکس همواره خود را سرگرم به کاری میکند و میبینید کس تا ننشسته گوشی خودش را از جیب درآورده و سرگرم به کار میشود. کس یا باید
کتاب بخواند, یا باید با کسی گپ بزند (آنهم بی هیچگونه درنگی در آن میان), یا باید یک چیزی تماشا کند, یا باید سرگرم پیغامرسانی با
یکی کیلومترها دورتر باشد, یا اینکه بیشتر از همه, باید سخت درگیر کار باشد: سر در لپتاپ خود فروبرده و کلید‌ها را یک به یک بفشارد.

آن احساس بالندگی ازینروست که من میتوانم هرروز بآسانی لم بدهم و هیچگونه نگرانی و استرسی نداشته باشم.
آنچه دیگران را برمیانگیزاند, آنها را به تکاپو وامیدارد, آنها را برده‌هایی ازخودبیزار و ازخودگزیر کرده است, بر من اثری ندارد.
1. این بحث رو در جایی دیگر از انجمن باز کردید؟ فکر کنم که بهتر باشه ادامه اش رو اونجا پیگیری کنیم (اگه همچنین جایی هست) چون این تاپیک به دلیل دیگری ساخته شده.
2. بحث معنا و معنا آفرینی و نیاز آدم و جامعه به معنا که یک بحث قدیمی روانشناسیه با شناختی که از شما (از طریق خوندن تاپیک هاتون) دارم فکر نمیکردم همچین حرفی ازتون بشنوم.
Mehrbod نوشته: من در اینباره پژوهیدم و این گمان درستی ندارد. گرچه نیازی به پژوهش هم نداشت, زیرا روشن است سازوکاری که درست پیش از
مرگ بخواهد فعّال شود تا ارگانسیم درد نکشد در روند گزینش طبیعی هیچ سودی نداشته و بخت فرگشتی هرگز نمیتوانسته داشته باشد.
این فقط یک حدس بود... تشکر بابت روشنگری.
Transcendence نوشته: خود ازاری البته انواع گوناگونی داره والبته با نکته بالا قابل توجیه است.حال بیایید با همین نکته مسئله خود-تخریبی را بررسی کنیم.در این جا ما با سیستم و شخص روبه رو هستیم.شخصی که در درون سیستمی زندگی می کنه ونهایتا دست به خود-تخریبی می زنه.خود –تخریبی نوعی از خودازاری شایع می باشد که از طرف سیستم پاداش داده می شود. سیستمی را در نظر بگیرید مثلا سیستم اسلامی یا تکنولوژیکی یا سیستم فمنیستی..این سیستم ها بر اساس اصول و قواعدی شکل گرفتند. تفسیری از درستی, غلطی ,اخلاق ,خوبی وبدی ,تعریف وتفسیری از عقلانیت ,ارزش ها و ضد ارزش ها ,تفسیری از نرمال بودن,قوانین و عرف............
سیستم با در دست داشتن قدرت ,خودش را معقول و نرمال ودرست واخلاقی جلوه می دهد.این قدرت هست که حقیقت را می سازه . شخصی را در نظر بگیرید که با این سیستم هماهنگ نیست یا در تضاده و در عین حال بدلیل حاکمیت اصول سیستم بر جامعه, احساس می کنه که سیستم معقول, اخلاقی, درست ونرمال هست پس من ایراد دارم من نرمال نیستم من اخلاقی نیستم من معقول نیستم.سیستم با روش های مختلفی مثل تمسخر, تحقیر, زیر سوال بردن صلاحیت اون شخص, تنبیه ,توهین , القای حساس شرمندگی یا گناه کار بودن, شخص را مورد تهاجم قرار می دهد .شخص در درون چنین سیستمی شروع به ارزیابی وقضاوتی منفی راجع به خودش میکنه.من مسخرم من بی عرضم ,من رفتارهام احمقانست, من یه وحشی ام, من گناهکارم ,من مریضم.در چنین حالتی شخص شروع به تغییر خود بر اساس اصول سیستم میکنه ونهایتا حسی از معقول بودن, نرمال بودن,سالم بودن, ارامش وحتی نوعی از آزادی و معصومیت رو تجربه می کنه.شخص آزار دیده از طرف سیستم ,حالا تبدیل به شخص خود-تخریبگر شده ,اون از تخریب خودش لذت می بره .
نمونه:در عرفان شخص با نابودی خود(فنا) احساس امنیت ,خوشی وازادی می کنه وبا اصل بنیادین سیستم (خدا)یکی و متحد می شه البته با خود ازاری بسیاری این فنا (خود –تخریبی) اتفاق می افته.
نمونه 2:در سیستم فمنیستی مرد از مرد بودن خود شرمنده ونهایتا با خود- تخریبی فمنیزه می شه.شخص فمنیزه شده احساس سلامتی می کنه.شخص فمنیزه شده با اصل بنیادین سیستم(مادین گرایی) هماهنگ و یکی می شه.
چقدر شبیه مهربد مینویسی یا چقدر مهربد شبیه تو مینویسه یا چقدر هر دو شبیه هم مینویسین یا اصن چقدر شبیه هم هستین یا در نهایت چرا شما یکی هستین؟ E421
Rustin نوشته: چقدر شبیه مهربد مینویسی یا چقدر مهربد شبیه تو مینویسه یا چقدر هر دو شبیه هم مینویسین یا اصن چقدر شبیه هم هستین یا در نهایت چرا شما یکی هستین؟
نه من مهربدم نه شبیه مهربد می نویسم.مهربد فارسی سره می نویسه اون هم با دقت زیاد.ولی خوب شاید علت مشابهت دقدقه های مشابه باشه.سیستم های مختلف حاکم بر جوامع که در حال شستشوی ذهنی و روانی ادمیان می باشند.سیستم های جنسی مذهبی سیاسی ....که با ایجاد ترس ,دلهره, نیاز های مجازی ,تلقین باورها,استفاده از سیستم پاداش و جزا و شرطی شدگی و ..... , نهایتا ذهن و روان ادمیان را مهندسی می کنند مطابق خواست سیستم خواست قدرت .توهماتی که تحت عناوین مختلف و به شکل های مختلف و به زیباترین شکل ممکن به خورد انسان ها داده می شه شبه علمی اخلاقی مذهبی یا عرفانی یا فلسفی . هیچ چیزی نزد من مضحکتر از "من ازادم" نیست.
صفحات: 1 2 3 4