دفترچه

نسخه‌ی کامل: درخودماندگی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6
Rustin نوشته: خود جنون پیشه ها و درخودمانده ها هم که از کشاکشون این سیستم ها ایجاد شدن گاهی اوقات مجبور شدن به سیستم بدن!
این همه جنگ به سیستم برای چیه آخه؟ یه کم شل کن بزار بکنه بابا! اونقدر هم بد نیست که گاهی اوقات حس مسئولیت رو بزاری یه طرف و بارش و سنگینیش رو بزاری رو دوش یکی دیگه (که خب یه سودی هم این وسط عایدش میشه)
من که خودم بعضی وقتا با کمال میل قمبل میکنم و به سیستم میدم! E404 (هر چند قبلا مثه شما خیلی یاغی بازی در میاوردم)

خب این دادن شما هم تا زمانی پابرجاست که نمونه‌وار بدست ماشین‌های هوشمند جایگزین نشوید یا ازسوی جنگ‌افزارهای زیست‌تکنولوژیک از
پا در نیایید, یا نمونه‌وار گرمایش زمین شما را نیست نکند, یا از همه‌یِ اینها پیش پا افتاده‌تر ابزارهای مغز‌خوانی و دستکاری مغزی خواستِ آزاد شما را پوچ نکنند.
Rustin نوشته: همین شادی و خوشی رو عمه من که برای نرمال ها تدارک ندیده! دیده؟
این شادی و خوشی رو جنون پیشه (گاهی هم درخودمانده) با دستکاری امیال و هیجاناتشون بهشون میده! تا خودشون رو درگیر سوالات بنیادی نکنن و چرخدنده های خوبی باشن و بخوبی بچرخن و کار کنن و ابزارهای منفعت درآورتری باشن!
یک مسابقه صوری براشون تدارک میبینه و آدرنالین و سروتونینشون رو براشون ترشح میکنه.
حس ترفیع و حس پیشرفت بهشون میده!
یا از این ساده تر همین دکمه لایک و دیسلایک، همین بازخورد آنی اینترنت، اینها همه حسی از لذت و خوشی برای فرد میسازن! کی اینها رو ساخته؟ به چه دلیلی؟ چرا باید من از نوشتن یک کامنت توی فلان صفحه احساس لذت کنم و دوپامین ترشح کنم و معتاد این تکنولوژی بشم؟ چون جنون پیشه سودش رو میبره و البته نرمال هم لذتش رو.

باید عمیقا درگیر این تز بشید تا بفهمید چقدر خوب میتونه همه چیز رو توضیح بده! البته من به هیچ وجه توضیح دهنده خوبی نیستم! شاید چون که همزمان خیلی چیزا تو ذهنم میگذزه (که از طرز نوشتنم هم معلومه) و اینکه معمولا بدون آمادگی مینویسم و از قبل آماده نمیکنم چیزی رو.....
در کل این مدل خوبیه، خیلی براحتی توضیح میده همه چیز رو! (و پیشبینی میکنه!)

اینها بیشتر به تئوری توطئه‌ی میمانند, منظور شما چیست اینها را چه کسی ساخته؟ دانشگاه داریم که آموزش «بازاریابی»
میدهد, روانشناسی داریم که آزمایش‌های روانی انجام میدهد و پژوهش‌نامه چاپ میکند, بازی‌سازان و مهندسان و برنامه‌نویسان
داریم که مینشیند از این یافته‌ها بهره میگیرند و بازی‌های "گیراتر" و اعتیادآورتر میسازند. چرا؟ خب چون پول ازشان در میاید, گرنه چه؟

همه‌یِ اینها تنها بخشی از گسترش فندآوری در همه‌سو میباشند و انگیزه‌یِ یاختگان درون سیستم که من و شما
هم دو تا از آنها باشیم در بیشتر زمانها بهینش شرایط زندگی خودمان میباشد و پول بیشتر در این زمینه همیشه راهگشاست.

پس اگر از دیدگاه تیغ اوکّام برنگریم, میبینیم که این نگره‌ی آورده از نگره‌یِ شما بسی ساده‌تر است
و به همان اندازه و بساکه بیشتر توضیح‌پذیری دارد و پس خردپذیرتر و منطقی‌تر به شمار میرود.
به شما که دیگه امیدی نیست، متاسفانه بسیار از مرحله پرت تشریف دارید و من فکر نمی‌کنم بتونم (یا وقتشو داشته باشم) که شما رو شیرفهم کنم.
اینو برای دیگران میگم.
ولی قبلش یه مسئله‌ای که هست اینه که در ذهن خودم، مسائل مرتبط با این موضوع کاملن روشن و واضح هستن ولی وقتی که به نوشته تبدیل میشن چیزی ناقص و معلول میشن. من از هیچکدوم از چیزهایی که اینجا توی این تاپیک نوشتم راضی نیستم چون حتی ذره ای از غنای فکری که درباره این مسئله دارم رو شرح نمیدن. (کسی مثه نیچه هم با زحمت فراوانی تونست تا حدی این مشکل رو رفع کنه، دیگه من که در مقابل نواموزی بیش نیستم.)
درباره بحث تکنولوژی، نتیجه‌گیری نهایی من اینه که: در نهایت بی اثر.
اینکه چطور به این نتیجه رسیدم رو نمیتونم به نوشتار تبدیل کنم (شاید هوش کافی رو ندارم، شاید وقت کافی رو ندارم شایدم اصن دلم نمیخاد)
ولی یک کتاب تاثیر بشدت زیادی بر روی این نتیجه گیری من داشت: «اینترنت با مغز ما چه میکند؟ از نیکلاس کار»
یکی از بهترین کتاب هایی که در چند سال اخیر خوندم.
تمام گفتمان کتاب رو تایید نمیکنم، ولی در کل کتاب فوق العاده‌ایه. و برعکس عنوانش، این کتاب صرفا درباره‌ی تاثیر اینترنت نیست، بلکه بطور کلی درباره تاثیر ابزار و تکنولوژیه.
بازم میگم نتیجه‌ی نهایی که من درباره بی اثر بودن تکنولوژی بر تمدن گرفتم رو به هیچ وجه این کتاب و نویسنده این کتاب تایید نمیکنن ولی کتاب عالی و درخشانیه... هر چند نتیجه گیری‌ش مشکل داره.
در کل خوندنش به شدت توصیه میشه! یه سرچی هم بکنید، مقالات و خلاصه‌های خوبی دربارش هست (هم فارسی هم انگلیسی).
Rustin نوشته: به شما که دیگه امیدی نیست، متاسفانه بسیار از مرحله پرت تشریف دارید و من فکر نمی‌کنم بتونم (یا وقتشو داشته باشم) که شما رو شیرفهم کنم.
اینو برای دیگران میگم.

شوخی میفرمایید; شما که دم از تئوری توطئه و نمیدانم جهان را آدمهای روانی (psychopath) روی انگشتانشان میگردانند
میزنید بسیار در باغ‌اید, ما که بسادگی گفتیم همچو چیزی بسیار دور از باور است و انگیزه و رانه‌یِ روشن از چیزهاییکه نوشته‌اید
همان رسیدن به پول و جایگاه اجتماعی و بالا رفتن از نردبان پیشرفت است نه بازیچه‌یِ دست یک مشت روانی بودن پرت میباشیم ..!

کمتر پریش‌اندیشی فرمایید و یک خرده با واقعیت‌های روشن پیرامون خودتان را آشنایی بدهید!





Rustin نوشته: ولی قبلش یه مسئله‌ای که هست اینه که در ذهن خودم، مسائل مرتبط با این موضوع کاملن روشن و واضح هستن ولی وقتی که به نوشته تبدیل میشن چیزی ناقص و معلول میشن. من از هیچکدوم از چیزهایی که اینجا توی این تاپیک نوشتم راضی نیستم چون حتی ذره ای از غنای فکری که درباره این مسئله دارم رو شرح نمیدن. (کسی مثه نیچه هم با زحمت فراوانی تونست تا حدی این مشکل رو رفع کنه، دیگه من که در مقابل نواموزی بیش نیستم.)
درباره بحث تکنولوژی، نتیجه‌گیری نهایی من اینه که: در نهایت بی اثر.
اینکه چطور به این نتیجه رسیدم رو نمیتونم به نوشتار تبدیل کنم (شاید هوش کافی رو ندارم، شاید وقت کافی رو ندارم شایدم اصن دلم نمیخاد)
ولی یک کتاب تاثیر بشدت زیادی بر روی این نتیجه گیری من داشت: «اینترنت با مغز ما چه میکند؟ از نیکلاس کار»
یکی از بهترین کتاب هایی که در چند سال اخیر خوندم.
تمام گفتمان کتاب رو تایید نمیکنم، ولی در کل کتاب فوق العاده‌ایه. و برعکس عنوانش، این کتاب صرفا درباره‌ی تاثیر اینترنت نیست، بلکه بطور کلی درباره تاثیر ابزار و تکنولوژیه.
بازم میگم نتیجه‌ی نهایی که من درباره بی اثر بودن تکنولوژی بر تمدن گرفتم رو به هیچ وجه این کتاب و نویسنده این کتاب تایید نمیکنن ولی کتاب عالی و درخشانیه... هر چند نتیجه گیری‌ش مشکل داره.
در کل خوندنش به شدت توصیه میشه! یه سرچی هم بکنید، مقالات و خلاصه‌های خوبی دربارش هست (هم فارسی هم انگلیسی).


این هم بی‌پیوند به روانی‌ها و درخودماندگان بود. اینکه اینترنت چگونه روی مغز اثر میگذارد یک پرسمان دیگر است
و دیری‌ست به آن از دیدگاه‌هایِ گوناگون پرداخته‌اند و چیز فراهنجاری هم در خود ندارد. اینترنت بخشی از زیستبوم امروزین
ماست و مغز بمانند فرگشت خودش را تا اندازه‌یِ بالایی به زیستبوم سازواری میدهد. در کتاب نامبرده نمونه‌وار میگوید که اینترنت
ما را از ژرف‌اندیشی بازمیدارد و به سوی سرسری‌نگری سوق میدهد که خب چیز کمابیش خودآشکاری‌ست. همه میدانیم این روزها
کمتر کسی حال خواندن یک رومان دراز را دارد و بجایش فیلم پرهوادار است. یا بلاگ‌نویسی که روزگاری بسیار گرم بود این روزها جایش را به توییتر داده.
1. معیاری که "تیغ اوکام" تعیین میکنه، یعنی سادگی، کس شعری بیش نیست! و دلیل ناامید شدن من از شما هم بیشتر به خاطر استفاده از این به اصطلاح معیار بود! من انتظارم از شما چیز بیشتری بود، که گویا اشتباه میکردم!
2. جنون پیشه یک شخص نیست، یک صفته! که میتونه کم و بیش در همه بروز پیدا کنه. در برخی ها شدیدتر در برخی کمتر.
3. برچسب "تئوری توطئه‌ای" که به من میزنید، نوعی پیش دستی است. نکند که من زودتر از این برچسب برای افکار شما استفاده کنم! (که البته خب برچسب ها چیزی نیستن که روی من تاثیری داشته باشن، چون خود من یک ابر برچسب زن بزرگ هستم.)
4. کتابی که من گفتم رو حتی نخونیدین (یحتمل فقط فصل اول) حتی احتمالا اونقدر جوش آوردین که مطلب من رو هم دقیق نخوندین... من نوشتم که

Rustin نوشته: برعکس عنوانش، این کتاب صرفا درباره‌ی تاثیر اینترنت نیست، بلکه بطور کلی درباره تاثیر ابزار و تکنولوژیه.

دلیل من برای معرفی این کتاب نه بررسی چیزی جزئی مثه اینترنته بلکه بخاطر تاریخچه‌ی نسبتا خوبی هست که این کتاب درباره‌ی "ابزارهای ذهنی" برای ما بازگو میکنه. تاریخچه ای که در "فصل های بعد از فصل یکم" گفته میشه و احتمالا شما بخاطر عجله در پاسخ دادن به من نرسیدن که بخونید.
من حتی گفتم که نتیجه گیری نهایی نویسنده رو نمی پذیرم. ولی کتاب خوبی می دونمش چون تاریخچه ی خوبی درباره ابزارها و تکنولوژی های که مرتبط با ذهن هستند رو بررسی میکنه. (اینکه چرا نمیپذیرمش رو تا حدی در نکته بعدی توضیح میدم ولی نه کامل)

5. توانایی تغییر کد ژنتیکی توهمی بیش نیست (توهمی که هم کسانی که میخان انجامش بدن و هم کسانی که مخالفش هستن دچارش شدن). ما توسط ژن‌هامون کنترل نمی‌شیم، ترکیبی از محیط (اپی‌ژنتیک) و ژنتیک هست که ما رو تبدیل به چیزی که هستیم می‌کنه!
کی ادعای فهم جامع ژنتیکی ما رو داره؟ هیچکس.
کی می‌تونه محیط رو کنترل کنه؟ هیچکس.
این قضایای کنترل توسط یوژنیک و تکنولوژی، گنده‌گوزی‌های یک سری متوهمه (اگه ناراحت نمیشین باید بگم یکسری جنون پیشه)، که یکسری‌های دیگه فکر کردن راست میگن!

این حیله‌ی سطح بالایی هست (که معمولا جنون پیشه در پیش میگیره): اینکه توهمی از در مسیر پیشرفت قرار گرفتن و فهمیدن بیشتر ساخته میشه، ولی در واقع چیزی که رخ داده نه پیشرفت، بلکه صرفا پیشروی در همون توهمه! ما کون خودمون رو هم پاره کنیم نخواهیم تونست محیط رو کنترل کنیم، ولی برای تسلی خودمون هم که شده توهمی از کنترل برای خودمون میسازیم و با پیشروی هر چه بیشتر در اون توهم گمان میکنیم پیشرفت کردیم. تعالی کس شری بیش نیست، هر چه هست فقط توالی!

6. در نهایت، واقعن خود من یک منقد جدی "نظر به بیرون" "نظر به ابزار" و "تکنولوژی" هستم.
یک مثال کوچک: من از دفترچه تلفن همراهم استفاده نمیکنم، تمام شماره ها رو حفظ میکنم. چرا؟ چون مایل نیستم به چیزی بیرونی وابسته بشم...یا بهتر بگم، چیزی بیرونی من رو کنترل کنه. من حتی مایل هستم که تمام مردم همین رویکرد رو در پیش بگیرن، بجای بیرون به درون دقت کنن. بجای ابزار به توانایی های ذاتی شون توجه کنن.
رنج رو پذیرا باشن چرا که ما از طریق رنج کشیدنه که قدرتمند میشیم و و این مسلک دوری از رنج و نازک طبعی و شل و ولی رو کنار بزارن. (من حتی برای امتحان شخصی مدتی از کفش و دمپایی استفاده نمیکردم، باورم نمیشد ولی بعد از مدتی پوست پام اونقدر کلفت شد که براحتی زمین داغ رو تحمل میکردم.)

من گمان میکنم شما هم همچنین رویکردی داشته باشید ولی شما بدلیل ترس از ویرانگری ابزارها میخاین کنارشون بزارین اما من به این خاطر که میدونم توهمی بیش نیستن!
ترس شما از ویرانگری ابزارها توهمی بیش نیست.... که البته توضیح دادنش (دسته کم برای من) بسیار سخته.... همین هایی هم که اینجا نوشتم حس میکنم گنگ و مبهم هستن ولی درست هستن.
من در حال حاضر در پربارترین دوره زندگیم (تاکنون هستم) آنچنان قدرت ذهنی (و بدنی) بالا رفته که آشنایان قدیمیم وقتی میبیننم بزحمت میتونن بشناسنم. من تاثیر عینی و واقعی این شکوفایی رو در روابط و اطرافیانم میبینم. چیزی که سالها بود زیر یک تفکر محدود کننده و مخرب پنهانش کرده بودم تازه داره شکوفا میشه و غرش میکنه. شاید چند سال دیگه بتونم تمام این افکار رو در یک قالب درست و حسابی و درخور ارائه بکنم ولی در حال حاضر نه، نمیتونم!

+ به این چیزایی که گفتم، "توزیع قدرت" رو هم اضافه کنید. مکانیسمی که جلوی پیشروی یک فرد رو برای تخریب گسترده میگیره!
Rustin نوشته: 1. معیاری که "تیغ اوکام" تعیین میکنه، یعنی سادگی، کس شعری بیش نیست! و دلیل ناامید شدن من از شما هم بیشتر به خاطر استفاده از این به اصطلاح معیار بود! من انتظارم از شما چیز بیشتری بود، که گویا اشتباه میکردم!

تیغ اوکام یک اصل منطقی/بدیهی‌ست همه جا کاربرد دارد.



Rustin نوشته: 2. جنون پیشه یک شخص نیست، یک صفته! که میتونه کم و بیش در همه بروز پیدا کنه. در برخی ها شدیدتر در برخی کمتر.

جنون‌پیشه کارورنام است, مانند «عاشق پیشه»:

نقل قول:عاشق پیشه
لغت‌نامه دهخدا

عاشق پیشه . [ ش ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که کار او عاشقی است .

پس جنون‌پیشه هم نام است هم زاب (صفت).


در کنار آن, سخن شما درست است ولی از دید فرگشت نگره‌ی شما سست‌مایه میزند.



Rustin نوشته: 3. برچسب "تئوری توطئه‌ای" که به من میزنید، نوعی پیش دستی است. نکند که من زودتر از این برچسب برای افکار شما استفاده کنم! (که البته خب برچسب ها چیزی نیستن که روی من تاثیری داشته باشن، چون خود من یک ابر برچسب زن بزرگ هستم.)

من بوارونه هیچکجا بر این باور نبوده‌ام که جهان روی انگشتان انگشت‌شماری میچرخد. تئوری‌های توطئه همگی این ویژگی
را مشترک دارند که نگره‌های من ندارند, زیرا ساختار جهان پیچیده‌تر از آن است که کس یا کسانی بتوانند بیشتر آنرا بگردانند.



Rustin نوشته: 4. کتابی که من گفتم رو حتی نخونیدین (یحتمل فقط فصل اول) حتی احتمالا اونقدر جوش آوردین که مطلب من رو هم دقیق نخوندین... من نوشتم که

من هم جایی نگفتم خوانده‌ام, برای دیگر خوانندگان گذاشتم و خودم هم سرسری نگاهی انداختم که درونمایه‌ی آن دستم بیاید.




Rustin نوشته: 5. توانایی تغییر کد ژنتیکی توهمی بیش نیست (توهمی که هم کسانی که میخان انجامش بدن و هم کسانی که مخالفش هستن دچارش شدن). ما توسط ژن‌هامون کنترل نمی‌شیم، ترکیبی از محیط (اپی‌ژنتیک) و ژنتیک هست که ما رو تبدیل به چیزی که هستیم می‌کنه!
کی ادعای فهم جامع ژنتیکی ما رو داره؟ هیچکس.
کی می‌تونه محیط رو کنترل کنه؟ هیچکس.
این قضایای کنترل توسط یوژنیک و تکنولوژی، گنده‌گوزی‌های یک سری متوهمه (اگه ناراحت نمیشین باید بگم یکسری جنون پیشه)، که یکسری‌های دیگه فکر کردن راست میگن!

خب اینها تنها باورهای پوچ شما اند, گرنه همین امروز که ما اینجا داریم مینویسم
ژن‌درمانی میکنند! به زبان دیگر, سخن از «میشود» نیست, سخن از «شده» و «دارد میشود» است.



Rustin نوشته: 6. در نهایت، واقعن خود من یک منقد جدی "نظر به بیرون" "نظر به ابزار" و "تکنولوژی" هستم.
یک مثال کوچک: من از دفترچه تلفن همراهم استفاده نمیکنم، تمام شماره ها رو حفظ میکنم. چرا؟ چون مایل نیستم به چیزی بیرونی وابسته بشم...یا بهتر بگم، چیزی بیرونی من رو کنترل کنه. من حتی مایل هستم که تمام مردم همین رویکرد رو در پیش بگیرن، بجای بیرون به درون دقت کنن. بجای ابزار به توانایی های ذاتی شون توجه کنن.
رنج رو پذیرا باشن چرا که ما از طریق رنج کشیدنه که قدرتمند میشیم و و این مسلک دوری از رنج و نازک طبعی و شل و ولی رو کنار بزارن. (من حتی برای امتحان شخصی مدتی از کفش و دمپایی استفاده نمیکردم، باورم نمیشد ولی بعد از مدتی پوست پام اونقدر کلفت شد که براحتی زمین داغ رو تحمل میکردم.)

من گمان میکنم شما هم همچنین رویکردی داشته باشید

به هر روی, ما با مغز کنونی نمیتوانیم با رایانه‌های آینده رقابت کنیم و هتّا باهوشترین آدم نیز در برابر باهو‌ش‌ترین رایانه
واخواهد داد, چنانکه برترین شترنگ‌باز جهان واداد.

من برای جوان نگه داشتن مغزم همچو رویکردهایی دارم, ولی کارکرد آنها روشن و همان ورزیده نگه داشتن مغزم است نه چیز دیگر.



Rustin نوشته: ولی شما بدلیل ترس از ویرانگری ابزارها میخاین کنارشون بزارین اما من به این خاطر که میدونم توهمی بیش نیستن!
ترس شما از ویرانگری ابزارها توهمی بیش نیست.... که البته توضیح دادنش (دسته کم برای من) بسیار سخته.... همین هایی هم که اینجا نوشتم حس میکنم گنگ و مبهم هستن ولی درست هستن.

من جایی از "کنار گذاشتن تکنولوژی راهکار من است» سخن نگفته‌ام, بساکه در
فرجام‌یابی از گفتمان‌ فندآوری آورده‌ام که تنها راهکار در دست و پیشنهاد شده, همین است و بس.



Rustin نوشته: من در حال حاضر در پربارترین دوره زندگیم (تاکنون هستم) آنچنان قدرت ذهنی (و بدنی) بالا رفته که آشنایان قدیمیم وقتی میبیننم بزحمت میتونن بشناسنم. من تاثیر عینی و واقعی این شکوفایی رو در روابط و اطرافیانم میبینم. چیزی که سالها بود زیر یک تفکر محدود کننده و مخرب پنهانش کرده بودم تازه داره شکوفا میشه و غرش میکنه. شاید چند سال دیگه بتونم تمام این افکار رو در یک قالب درست و حسابی و درخور ارائه بکنم ولی در حال حاضر نه، نمیتونم!

بالا رفتن توان ذهنی و هورمون‌های شما هم از درستی باورهای شما نمیگویند. برخی باورمندان مسیح آن اندازه پیش میروند
که با نیروی ذهن از دستانشان خون بیرون میزند, ولی این کار آنها اثبات ‌حقیقت داشتن مسیح نیست.
خب فکر کنم چیز خاصی دیگه باقی نمونده که بخام اینجا بگم. ولی صرفا به عنوان یک توصیه به مهربد، یک مطالعه‌ی عمیق بر روی آثار نیچه و بعد از اون تا حدودی میشل فوکو (مثلا تزش درباره تفاوت قدرت و سلطه) داشته باش! (بنظر من آدم باهوشی هستی و حیفه که خودت رو توی این سرداب نمور اندیشه‌های نه چندان عمیق درگیر کردی!)

+ این مدل جنون پیشه و ... هم مدتهاست که تاثیرش رو بر من از دست داده چون نمی‌تونه تمام مسائل رو برای من بدرستی تحلیل کنه! برای من مدلی که فلسفه نیچه توضیح میده بسیار بسیار جامع تر و زیباتر هست! نیچه اگر با قدرت و عمیق مطالعه بشه، تمام چیزهایی که اینجا درباره نازک طبعی، آنتی فمنیسم، آنتی تکنولوژی و این جماعت نفوذگرِ ذهن دوستِ یهودی‌منشِ به اصلاح جنون پیشه و اون یکی جماعت خیال‌پرورِ ایده‌آل گرای، خدادوستِ تعالی دوست، رو بخوبی توضیح میده! (یعنی کل، سیر کورمال کورمال اندیشه‌هایی که در این انجمن بهش پرداخته شده رو در چارچوبی درست و عمیق و پر قدرت تبیین میکنه، از نفرت از نازک طبعی و زن‌گرایی تا آنتی تکنولوژی و ذهن‌گرایی و تقدیس یهودی منشی یا همون زیرکی ضعیفان!)

++ فقط از طریق تجربه دست اول میشه واقعن اینها رو عمیقا فهمید! و در عمق مغز حک کرد! نوشتار، زبان و کتاب توان انتقال کل مفهوم رو ندارند، حتی اگر اندازه نیچه قدرتمند باشی!
+++ این سایت و این مطلب رو من امروز بصورت اتفاقی پیدا کردم! حیفم اومد اینجا نذارمش!
بسیار نوشته‌ی زیبایی هست که در رد تئوری‌های «سقوط» نوشته شده!
https://bourgeois.ir/بحران-بزرگ-پِهِن-۱۸۹۴/
Rustin نوشته: خب فکر کنم چیز خاصی دیگه باقی نمونده که بخام اینجا بگم. ولی صرفا به عنوان یک توصیه به مهربد، یک مطالعه‌ی عمیق بر روی آثار نیچه و بعد از اون تا حدودی میشل فوکو (مثلا تزش درباره تفاوت قدرت و سلطه) داشته باش! (بنظر من آدم باهوشی هستی و حیفه که خودت رو توی این سرداب نمور اندیشه‌های نه چندان عمیق درگیر کردی!)

+ این مدل جنون پیشه و ... هم مدتهاست که تاثیرش رو بر من از دست داده چون نمی‌تونه تمام مسائل رو برای من بدرستی تحلیل کنه! برای من مدلی که فلسفه نیچه توضیح میده بسیار بسیار جامع تر و زیباتر هست! نیچه اگر با قدرت و عمیق مطالعه بشه، تمام چیزهایی که اینجا درباره نازک طبعی، آنتی فمنیسم، آنتی تکنولوژی و این جماعت نفوذگرِ ذهن دوستِ یهودی‌منشِ به اصلاح جنون پیشه و اون یکی جماعت خیال‌پرورِ ایده‌آل گرای، خدادوستِ تعالی دوست، رو بخوبی توضیح میده! (یعنی کل، سیر کورمال کورمال اندیشه‌هایی که در این انجمن بهش پرداخته شده رو در چارچوبی درست و عمیق و پر قدرت تبیین میکنه، از نفرت از نازک طبعی و زن‌گرایی تا آنتی تکنولوژی و ذهن‌گرایی و تقدیس یهودی منشی یا همون زیرکی ضعیفان!)

++ فقط از طریق تجربه دست اول میشه واقعن اینها رو عمیقا فهمید! و در عمق مغز حک کرد! نوشتار، زبان و کتاب توان انتقال کل مفهوم رو ندارند، حتی اگر اندازه نیچه قدرتمند باشی!


نوشته‌های نیچه را من همگی, هر چه داشته و نداشته را پیشتر
بژرفی و به همان زبان آلمانی خوانده‌ام و درونمایه‌ی آنها پیوند بسیار اندکی با تکنولوژی دارند.

رویهمرفته نگره‌های او پیرامون «ابرمرد» یا «ابرهومن (superman)» بیشتر اوهام و
فانتزی میباشند, بویژه اینکه او مستعد دیوانگی هم بوده و سرانجام سیفلیس او را از پادرمیآورد.


ادبیات و چامه‌سرایی و درآمیزش با اندکی فلسفه و جهانبینی از هنرهای نیچه بوده‌اند, گرنه از دید
منطقی در بسیاری جاها سست و هتّا میتوان گفت بی‌مایه اند و ارزش گفتمانی, بویژه در گفتمان تکنولوژی را ندارند.
Rustin نوشته: +++ این سایت و این مطلب رو من امروز بصورت اتفاقی پیدا کردم! حیفم اومد اینجا نذارمش!
بسیار نوشته‌ی زیبایی هست که در رد تئوری‌های «سقوط» نوشته شده!
https://bourgeois.ir/بحران-بزرگ-پِهِن-۱۸۹۴/

این را نسیم نیکلاس طالب بزیبایی به آن پرداخته است و به آن نام سفسته‌ی بوقلمون را داده:

[ATTACH=CONFIG]5068[/ATTACH]

زندگی از دید بوقلمون کریسمس که با نگاه به زندگی خود میگویند: این آدمها چه خوب اند و چه اندازه خوبی
ما را میخواهند و برای ما خانه و خوراک فراهم کرده‌اند! و با گذر هر روز تئوری بوقلمون‌ها که آدمها تنها خوبی آنها را
میخواهند بیشتر و بیشتر تایید (confirm) میشود تا روز ۱۰۰۱ ام که با سورپرایزی بزرگ! سر بریده و خوراک شب کریسمس میشوند!


نسیم نیکلاس طالب زمانیکه من نوشته‌های او را اینجا به میان آورده بودم هنوز نویسنده‌ای کمابیش گمنام بود ولی امروز یکی
از سرشناس‌ترین اندیشمندان در زمینه‌ی اقتصاد و نیز تاثیرات ویرانگر و نابودکننده‌ی تکنولوژی شناخته میشود و خواندن یک
نوشته‌ی او در Opacity هزار بار سودمندتر از خواندن
نوشته‌های این بلاگر شماست که هنوز درنیافته "ریسک" از بیخ چیست و چجوری افمارده (calculated) میشود.
صفحات: 1 2 3 4 5 6