kourosh_bikhoda نوشته: واقن جالب بود آنارشی جان. من خیلی تحت تاثیر فرار گرفتم.
دوستان حتمن ببینید.
من که دیشب با دیدنش گریه کردم
!! هم یه زاویه متفاوتی از جنگ رو نشون میداد هم اینکه دو نفر بعد از این همه سال همدیگه رو ببینن ... اگه ایران هم هالیوود داشت ، شاید فیلم زیبایی میشد ازش ساخت !!
Anarchy نوشته: دوستان توصیه میکنم این مستند رو ببینید !! سرباز ایرانی تو عملیات فتح خرمشهر که نیروهای ایرانی هر سرباز زخمی عراقی رو که میدیدن تیر خلاص میزدن ، یه سرباز زخمی عراقی رو نجات میده ... این سرباز عراقی 17 سال تو ایران اسیر بوده و بعد هم به شکل غیر قانونی میره کانادا و بعد اتفاقی اونجا هم دیگه رو میبینن !!
از دیدن این مستند ، احساس خیلی عجیبی پیدا کردم ...
من این را مدتها پیش دیده بودم. گویا کتابی در این مورد نوشتهاند. جنگ یک تناقض است! هر چقدر که میزانِ قصاوت بالاتر میرود، مواردِ اینچنین نادرِ آزادگی و انسانیت نیز عظمتِ بیشتری پیدا میکند.
Anarchy نوشته: من که دیشب با دیدنش گریه کردم !! هم یه زاویه متفاوتی از جنگ رو نشون میداد هم اینکه دو نفر بعد از این همه سال همدیگه رو ببینن ... اگه ایران هم هالیوود داشت ، شاید فیلم زیبایی میشد ازش ساخت !!
اون آژیر خطر که توی فیلم میزنه کابوس بچگی های من بود. خیلی صدای وحشتناکی بود. هنوزم میشنوم مو به تنم سیخ میشه. لعنت بر صدام حسین ملعون که بر عمر این رژیم افزود.
یکبار زمان جنگ من یادمه یه موشک Scud عراقی افتاده بود توی کوچه ما عمل نکرده بود ، منم بچه ۳ ساله یادم هست با بچه محلها میرفتیم سنگ میزدیم به موشک Scud!
۲-۳ ساعت بعدش سپاه اومد موشک رو خنثا کرد انگاری و برد!
Theodor Herzl نوشته: یکبار زمان جنگ من یادمه یه موشک Scud عراقی افتاده بود توی کوچه ما عمل نکرده بود ، منم بچه ۳ ساله یادم هست با بچه محلها میرفتیم سنگ میزدیم به موشک Scud!
۲-۳ ساعت بعدش سپاه اومد موشک رو خنثا کرد انگاری و برد!
اوااااه کسرا تو چطوری موشک بارونها یادته ؟!
من تنها چیزی که یادمی یک لوله بالای سقف پناهگاه بود که روش موشها رفت و آمد میکردند و بس!