درود بر دوستان
بارها دیده ایم که یکی که فاروم می نویسد به ویژه اگر پارسی نویسی می کند، اگر در میان نوشته هایش در پرانتز واژه های آلمانی بیاورد چقدر چشم نواز و آموزنده و بجا میشود.
من آلمانی بلد نیستم ولی از همین واژه های آلمانی که همچون گُل های تَر میان گلشن واژگان پارسی جای می گیرد و برخی دوستان در پستها به کار می برند، چندتا یاد گرفته ام.
و میخواهم شمار اینها را به پنجاه تا برسانم.
البته نمی خواهم بدانم به آلمانی سنگ و کوه و آدم و دختر و پسر چه میشود بلکه بیشتر واژگانی که در گفتمانهای فلسفی و همبودشناختیک به کار می آید را باید بیاموزیم. دوستان هم کمک کنند.
Herkunft= خاستگاه
gesellschaft= همبود ، جامعه
این نادرست است دوست گرامی:
Spehr نوشته: همبودشناختیک
همبودشناس = sociologist
همبودشناسی = sociology
همبودشناسیک = sociologic / sociological
همهیِ سود کاربردن پسوند -یک این است که ساختار واژه یکسان بماند,
نه اینکه مانند برخی شود که برمیدارند دو واژهیِ نخست را میسازند, سپس به سومی
که میرسد همهیِ ساختار را رهانیده و سراغ ریشهیِ دوم واژه رفته و بزشتی بگویند "روانشناختی"!
پارسیگر
Alice نوشته: همچه چیزی نداریم.
نادرست از دیدگاه فرنودین, اگرنه روشنه شما میتوانید نخست بگویید همبودشناس, سپس همبودشناسی, سپس بونگارنیاشناختی و همچنان کارتان راه بیفتد :e405:
Mehrbod نوشته: نادرست از دیدگاه فرنودین, اگرنه روشنه شما میتوانید نخست بگویید همبودشناس, سپس همبودشناسی, سپس بونگارنیاشناختی و همچنان کارتان راه بیفتد
در هر سه تا میتوان از ریشهی شناخت هم بهره برد.
به جای همبودشناسی (sociology) میشود گفت همبودشناختی, تنها دگرسانی در خوگرفتگی میباشد.
Alice نوشته: در هر سه تا میتوان از ریشهی شناخت هم بهره برد.
به جای همبودشناسی (sociology) میشود گفت همبودشناختی, تنها دگرسانی در خوگرفتگی میباشد.
درسته, یا هر سه باید با شناخت- ساخته شوند, یا با
شناس-, نه با هر دو که آنجا واژهیِ یتیم بجا بماند.
ولی با این همه سخن شما همچنان نابجا بود, چون
خود من واژهیِ فرگشتیک را درست دانسته بودم, هنگامیکه فرگشت چهرهیِ
گذشتهیِ فرگشتن است, همچون شناخت از شناختن, در اینجا.
Mehrbod نوشته: درسته, یا هر سه باید با شناخت- ساخته شوند, یا با
شناس-, نه با هر دو که آنجا واژهیِ یتیم بجا بماند.
خب دوستمان سپهر که از ریشهی "شناس" واژه نساخت. نکند شما هم چشم بصیرت دارید؟
Alice نوشته: خب دوستمان سپهر که از ریشهی "شناس" واژه نساخت. نکند شما هم چشم بصیرت دارید؟
آری, باید بینش (= بصیرت) و دریافت خوبی از زبان داشته باشید, که شما هنوز بسنده ندارید (:
درست همانجور که سه واژه را باید با یکی از ریشهها ساخت (نه دو تا را با این ریشه, یکی را
با آن ریشه), همانجور هم در گسترایی بالاتر واژههایی که همسان هستند را یکدیس و یکسنج باید بدنبال هم ساخت.
اگر ما روانشناس (psychologist), مردمشناس, رفتارشناس (ethologist), تنکارشناس (physiologist) و ...
را با شناس- داشتیم, نمیشود میان همهیِ اینها ناگهان به همبودشناس (sociologist) که رسید آنرا با شناخت- بسازیم.
پارسیگر