دفترچه

نسخه‌ی کامل: برهان شر
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26
ahlobit نوشته: من خیلی در باب مسئله شر و برهان شر غور کرده ام
ولی گویا مغزتان نکشیده:
ahlobit نوشته: ه نظرم پاسخش همان مصلحت خداست
یعنی قطعا پیش آمده که در کارهایی که نمی دانستم چه فوایدی دارند و به خاطر شر قلیلش از آنها دوری گزیدیم و بلعکس
یعنی ما قشنگ مفهوم مصلحت را در تجربه شخصی مان تجربه کردیم.
حال می گوییم چرا خدا شر را آفرید؟
می گوییم چون خدای قادر و عالم مطلق خیرخواه است و به همین خاطر بنابر حکمت و مصلحت تو کار می کند شر را آفرید تا از گلوگاه آن به خیر برسی.
گفتیم که ، زمانی که مسلمان به بن بست میرسد میگوید مصلحت خدا،
همان خدایی که می بایست از راه نشان دادن اینکه چرا بدی را آفریده، بودن او را پایور نماید!
چرا یارو از ساختمان ۳۰۰ متری افتاد روی کف بتونی و هیچ چیش نشد؟ چون مصلحت خدا بوده!
چرا خدا جهان را آفرید؟ : مصلحت بوده بابا ، کفر نگو!
چرا خدا گذاشت که چوب توی کون امام حسین بکنند؟ : مصلحت اسلام بوده!
چرا خدا آمریکا و کفار را به مسلمین برتری داد؟ : مصلحت این بوده، بعد ها !! متوجه میشیم !!
چرا خدا گذاشت که دختری را در زندان بهش تجاوز کنند و سپس خفه کنند؟ : مصلحت بوده جانم !
چرا سونامی فرستاد و چرا رودبار را از روی زمین پاک کرد؟ : مصلحت بوده، شایدم نماز درست نمیخوندن!
E415
ما بندگان ناتوان کی هستیم که مصلحت خدا را زیر پرسش ببریم ؟ هه هه هه ....
E415
روشن است که در پاسخ درمانده اید که چرا باید آن خوبی های پایانی (؟) از این "گلوگاه" بگذرد
و سخن هم بر سر همین است که چرا این گلوگاه(=بدی) را آفرید و یکراست همه را در بهشت خوشبختی نبرد؟

پارسیگر
کوشا نوشته: متاسفانه ایشان از این جهت اختیاری از خود ندارند لذا نباید ناراحت شد

نیش عقرب نه از ره غرض است ترک عادت موجب مرض است
و
از کوزه همان برون تراود که در اوست
انتظار استشمام بوی عطر و گلاب از چاه فاضلاب انتظار بی جایی است و اگر به این منظور آن را هم زنی جز تعفن بیشتر نصیبی نخواهی برد !
هر چه از روز ازل گفت، همان میگویم !!
مزدك بامداد نوشته: همین پاسخ نابجاست.
یارو از ساختمان ۳۰۰ متری افتاد با مغز روی کف بتونی ولی هیچ چیش نشد:
پاسخ: خواست خدا بوده !!
هر چیز نافرنودین را میتوان به خواست خدا پیوند داد، (شما ها هم که گویا دفتردار الله هستید و میدانید
که هربار خواست او چه بوده ! اگر هیتلر آمده، خواست خدا بوده و اگر چوب به کون امام حسین کرده اند
هم خواست خدا بوده ...) که خود در این جستار، سفسته ی چرخه ی پوچ است.
رج دوم نوشته ی شما هم خودش، پاسخ شما را ناکار میکند:
خدا که میتوانسته بهشت بسازد، نساخته بجایش میکرب ایدز و سونامی و اهریمن را آفریده است!
اخوی دوزاری کج افتاده است !

آن دو جمله مکمل یکدیگرند.
مزدك بامداد نوشته: هر چه از روز ازل گفت، همان میگویم !!

إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً

ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاكر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!
کوشا نوشته: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً

ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاكر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!

بیجاست،
شما گفتید که از خود اختیاری نداریم، اکنون باز پس رفتید؟
تازه، هر کسی میتواند داوگر راه راست باشد و بگوید که
ما راه راست را به او نشان دادیم و ... مهند پایور کردن
فرنودین و خردپدیر ان است .
= سفسته ی شعار!


پارسیگر
کوشا نوشته: اخوی دوزاری کج افتاده است !

آن دو جمله مکمل یکدیگرند.
آها، پس هرکدام از آن گزاره به تنهایی کمی و کاستی دارند!
اگر میگویید خواست خدا بوده دیگر روشنگری بیشتر نیاز نبود!
اینکه گزاره ی دوم را آوردید، نشان میدهد که خودتان هم
دریافتید که گزاره ی نخست، دادگاه پسند و خردپذیر نمیباشد !
ولی همچنان که نشان دادیم، داستان بر سر همان گزاره ی دوم
است که چرا از آغاز مردم را بهشتی نکرده و به رنج و شکنجه و
بدی ها گرفتار نمود. اگر هم باز بگویید که آزمایش ! بوده، پوزش
بدتر از گناه خواهد بود و بیشتر در گنداب فرو خواهید رفت!

*دیگر اینکه من اخوی شما نیستم و نه مادر من آخوند پسند بود
و نه پدر من زنهای واپس مانده ی چادر چاقچوری را میپسندید !


پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: بیجاست،
شما گفتید که از خود اختیاری نداریم، اکنون باز پس رفتید؟

پس نگرفتیم
با اختیار می شود اختیار را از خود سلب کرد.
با اختیار که از پشت بام فرود آیی با مغز بر زمین آمدنش دیگر به اختیار شما نیست.
مزدك بامداد نوشته: آها، پس هرکدام از آن گزاره به تنهایی کمی و کاستی دارند!
اگر میگویید خواست خدا بوده دیگر روشنگری بیشتر نیاز نبود!
اینکه گزاره ی دوم را آوردید، نشان میدهد که خودتان هم
دریافتید که گزاره ی نخست، دادگاه پسند و خردپذیر نمیباشد !
ولی همچنان که نشان دادیم، داستان بر سر همان گزاره ی دوم
است که چرا از آغاز مردم را بهشتی نکرده و به رنج و شکنجه و
بدی ها گرفتار نمود. اگر هم باز بگویید که آزمایش ! بوده، پوزش
بدتر از گناه خواهد بود و بیشتر در گنداب فرو خواهید رفت!
تکرار یک حرف پوچ و خودخواهانه !

چرا خدا آنگونه که من می پسندم نیست !؟

نقل قول:*دیگر اینکه من اخوی شما نیستم و نه مادر من آخوند پسند بود
و نه پدر من زنهای واپس مانده ی چادر چاقچوری را میپسندید !
همین مقدار که نیای مشترک به شامپانزه یا هر کوفت دیگری می رسد در اثبات این نسبت کافی است.
کوشا نوشته: تکرار یک حرف پوچ و خودخواهانه !

چرا خدا آنگونه که من می پسندم نیست !؟


همین مقدار که نیای مشترک به شامپانزه یا هر کوفت دیگری می رسد در اثبات این نسبت کافی است.

بیجاست!
همچنین که گفتیم، به پسند من کاری ندارد.
بدی و رنج و درد، چیزی است که همه هومنی
گرفتار آن است. پس پرسش بجای خود است!
+++
اینکه نیای ما یکسان است، من و شمارا
برادر نمیکند، همچنان که نیای شما و غورباغه
هم یکی است و شما برادر وزغ نیستید!


پارسیگر
کوشا نوشته: پس نگرفتیم
با اختیار می شود اختیار را از خود سلب کرد.
با اختیار که از پشت بام فرود آیی با مغز بر زمین آمدنش دیگر به اختیار شما نیست.
اینهم بیجاست. خدا خودش مرا اینجوری آفریده و
زیسبوم مرا هم ، از پیش از آفرینش هم میدانسته
که من خودم را پرت میکنم = نبود شایندگی و آزادی گزینش!!

پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26