دفترچه

نسخه‌ی کامل: کدام فیلسوف؟ نگر شما چیست؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11
خوب؛ اگر گفتمان های فلسفی در اینجا بخوابد؛ چندان انگیزه ای به نگاشتن ندارم!
امیدوارم از این جستار نسبت به جستارهای پیشینم استقبال بهتری شود؛ نشود هم چندان مهم نیست!E402
در این جستار قصد دارم به طور کلی به مقایسه فیلسوفان و فلسفه آنها بپردازیم.
اینکه از چه فیلسوفی بیشتر الهام گرفته اید و فلسفه وی را کامل تر می دانید. هر چه در گرو نظرتان فرنود ها و توضیحات بیشتری بنگارید؛
به باورم؛ باریک اندیشی بیشترِ فلسفی خودتان را نمایان ساخته و برای دیگران هم درک نگرشتان راحت تر و دقیق تر خواهد بود.:e303:

اگر هم فلسفه را بیخود می دانید؛ همچنان فرنودتان را بنویسید!
فیلسوفان دیگری هم بودند که ممکن است جایشان در فهرست نگرسنجی خالی باشد.
امکان اضافه کردن بیشتر نبود؛ و می توان جدا از فهرست فیلسوفان نگرسنجی هم، از فرد دیگری نام برد.
نخست باید بگویم که دانستنی های من درباره ی فلسفه بسیار اندک است و تاکنون هم آثار اندکی از فلاسفه را خوانده ام و اساسا باور دارم که با پیشرفت تکنولوژی و دانش، زمینه های کمی برای فلسفه باقی مانده است و ترجیح می دهم یک مطلب علمی را بخوانم تا یک کتاب فلسفی ِ محض.اما از میان همین آثار اندک کسی که براستی تاثیر شگرفی بر روی من داشته "نیچه" بوده.بهتر بگویم تنها کسی بود که برایم "چیز" تازه ای برای گفتن داشت.
چه درباره ی روانشناسی ِ فردی،چه برانداختن بنیان های اخلاقی. چه آنجایی که از در آغوش گرفتن زندگی می گوید و چه آنجا که از کناره گیری از عوام سخن می راند.
از لحن عامدانه تند و کوبنده ی او هم بسیار خوشم می آید.تلاش گسترده ی او برای ارج نهادن به فردیت و همچنین کوبیدن ِ بی رحمانه ی "زنانگی" و دین و خدا هم از دیگر جنبه های مثبت اندیشه ی اوست.
اما این میان برخی از باورهایش را نیز نمی پسندم:مانند ارزش بخشیدن به قدرت و اصالت نژادی و غیره
از دیگر کسان هم آثار راسل را خوانده ام(که البته اگر او را فیلسوف بدانید) . لحنی بسیار منطقی دارد،اما چون خداباوری و دین دیگر موضوعی چندان مهم برایم نیست،سخنان اش برایم تازگی ندارد.(یا دست کم آنهایی را که خوانده ام)
بقیه هم کامو و سارتر است که البته کامو را خیلی ها فیلسوف نمی دانند.با این همه نوشته های کامو را بسیار می پسندم.
این اواخر هم با نابغه ای به نام Otto Weininger آشنا شده ام و مشغول خواندن تنها اثر او می باشم.کسی که شوربختانه در 23 سالگی خودکشی کرد.
جای خالی افلاطون و هگل و مارکس و ویتگنشتاین و پوپر شدیدا حس می شود، ولی حتی اگر این ها در لیست شما بودند باز انتخاب من هیوم بود، چون او مرا از خواب جزم اندیشی بیدار کرد و از شر چرندیات متافیزیکی برای همیشه نجات داد، و موجب شد که از آن پس به جای جستجوی خدا و روح و جوهر و ذات و ...، زمان محدود زندگی ام را، در حد توان و امکاناتم، به افکار و نوشته های مربوط به شناخت شناسی و تحلیل فلسفی، ریاضیات و علوم اختصاص دهم.
Nevermore نوشته: اساسا باور دارم که با پیشرفت تکنولوژی و دانش، زمینه های کمی برای فلسفه باقی مانده است و ترجیح می دهم یک مطلب علمی را بخوانم تا یک کتاب فلسفی ِ محض

در جستار "فلسفه چیست؟" گفتگو هایی پیرامون ارزش فلسفه و کاربردهای آن در دنیای مدرن امروزی صورت گرفته و البته من هم موافقم که شاخه های گوناگون دانش؛ از فلسفه مستقل شده اند و هر کدام مستقلا به روشی خاص مطالعه می شوند؛ اما گمان نمی کنم نقش ریشه ای فلسفه برای ما کم رنگ و کم اهمییت شده باشد!



Nevermore نوشته: رخی از باورهایش را نیز نمی پسندم:مانند ارزش بخشیدن به قدرت
چرا؟



Nevermore نوشته: نوشته های کامو را بسیار می پسندم.
من از او چیزی نخوانده ام؛ اگر امکان دارد، در مورد نظریاتش توضیح دهید. E402



Nevermore نوشته: این اواخر هم با نابغه ای به نام Otto Weininger آشنا شده ام و مشغول خواندن تنها اثر او می باشم.کسی که شوربختانه در 23 سالگی خودکشی کرد.
اگر تمایل داشتید؛ در مورد او نیز به گفت و گو می نشینیم؛
پیرامون دلیل اصلی خودکشی او و نگرش زنامردانه اش!
Philo نوشته: انتخاب من هیوم بود، چون او مرا از خواب جزم اندیشی بیدار کرد و از شر چرندیات متافیزیکی برای همیشه نجات داد، و موجب شد که از آن پس به جای جستجوی خدا و روح و جوهر و ذات و ...، زمان محدود زندگی ام را، در حد توان و امکاناتم، به افکار و نوشته های مربوط به شناخت شناسی و تحلیل فلسفی، ریاضیات و علوم اختصاص دهم.
کدام کتاب و رساله هایش را خوانده اید؟:e405::e303:
گویا هیوم خیلی ها را از خواب جزم اندیشی بیدار کرده(یادآوری بیداری فلسفی کانت). و آنچنان برهان های خداشناسی همچون "علیت" و "نظم" را در هم خراب کرده که در تاریخ فلسفه کم نظیر است.
البته بیش از پیش در فلسفه تجربه گرایی خود غرق شده و حتی خواسته بدیهیات عقلی را هم، تجربه و توهم معنا کند!
[MENTION=48]Russell[/MENTION] و [MENTION=286]آلیس[/MENTION] ؛
من پرسش هایی پیرامون فلسفه سقراط در ذهن دارم؛ آیا می توانم امیدوار باشم که شما فلسفه او را برایم تبیین نمایید و نقد هایم را پاسخ دهید؟E402

[MENTION=2]kourosh_bikhoda[/MENTION]
کمی توضیح می نگاشتید؛ محض خشنودی آقا امام نقی(دایم الجماع).
Rationalist نوشته: کدام کتاب و رساله هایش را خوانده اید؟:e405::e303:
گویا هیوم خیلی ها را از خواب جزم اندیشی بیدار کرده(یادآوری بیداری فلسفی کانت). و آنچنان برهان های خداشناسی همچون "علیت" و "نظم" را در هم خراب کرده که در تاریخ فلسفه کم نظیر است.
البته بیش از پیش در فلسفه تجربه گرایی خود غرق شده و حتی خواسته بدیهیات عقلی را هم، تجربه و توهم معنا کند!
متاسفانه تنها شرح "رساله درباره طبیعت انسانی" را خوانده ام و نه خودش را، به این دلیل که به زبان انگلیسی تسلط کافی ندارم (البته بعید می دانم تسلط مشکل را کاملا حل کند، چون حتی انگلیسی زبان ها هم نمی توانند انگلیسی زمان هیوم را به راحتی بفهمند). خود کانت هم رساله را نخوانده بود، تنها خلاصه شده اش را که خود هیوم نوشته بود (تحقیق در فهم انسانی) را خواند و بیدار شد.
گفتگوها درباره دین طبیعی و تاریخ طبیعی دین را (که ترجمه شده اند) تقریبا به طور کامل خوانده ام و از شیوه استدلال های هیوم در گفتگوها (خصوصا در رد همان برهان نظم که شما هم اشاره کردید) بسیار لذت برده ام و از مطالعه تاریخ طبیعی دین، با ایده های هوشمندانه ای درباره منشا دین آشنا شده ام.

درباره علم من هیچ گاه جزم اندیش نبوده ام، ولی هیوم و پوپر مرا در این باره واکسینه کرده اند، پس نمی توانم تاثیر شک هیوم درباره استقرا را در زندگی ام یک تاثیر اساسی بشمارم. ولی درباره متافیزیک من مدت ها غرق در برهان های گیج کننده و پیچیده، و البته بی حاصل آن بودم و راه فراری از آن متصور نبودم، هیوم اما به من فهماند که چرا متافیزیک را هیچ گاه درست درک نمی کرده ام (و درک نمی کرده اند، چرا که اصلا درک کردنی نیست). هیوم مسیر تحقیق مرا از خدا به سوی معرفت شناسی تغییر داد، و این حادثه مهمی بود.

توصیف او از تاثر و تصور، و بی معنی نامیدن تصوارتی که هیچ جزیی از آن ها، ما به ازایی در تاثرات ندارند، منطقا نتیجه می دهد که کلمات کلیدی متافیزیک، و احتمالا همه چیزهایی که شما بدیهیات عقلی می نامید، بی معنا هستند. برای نقد نتیجه باید به همین توصیف ها و تعریف ها و اصول انتقاد کرد.
Rationalist نوشته: @Russell و @آلیس ؛
من پرسش هایی پیرامون فلسفه سقراط در ذهن دارم؛ آیا می توانم امیدوار باشم که شما فلسفه او را برایم تبیین نمایید و نقد هایم را پاسخ دهید؟

@kourosh_bikhoda
کمی توضیح می نگاشتید؛ محض خشنودی آقا امام نقی(دایم الجماع).
من هم شبیه به شهریار گرامی (Nevermore) هستم و اتفاقا من هم میخواستم قدری درباره‌یِ تاثیر اخیر واینینگر برخودم بنویسم که با دیدن پست شهریار منصرف شدم، رای من به سقراط بر میگردد به همان الهام بخشی نگاه او، نگرش پویای او به اخلاق، Irony و دیالکتیک؛ وگرنه من هم شاید به هیوم یا راسل رای میدادم که در رهایی کامل من از ماورالطبیعه نقش اساسی داشتند.من در فلسفه و انتخاب دستگاه فلسفی هنوز نوآموز هستم و تا مرحله‌یِ آمادگی برای همآوردی راه درازی در پیش دارم !!
Rationalist نوشته: @Russell و @آلیس ؛
من پرسش هایی پیرامون فلسفه سقراط در ذهن دارم؛ آیا می توانم امیدوار باشم که شما فلسفه او را برایم تبیین نمایید و نقد هایم را پاسخ دهید؟

در باورهای من که فیلسوف ویژه‌ای هنایش نداشت، ولی افزون بر سوکرات از کامو هم خوشم میاید،
دکارت را هم دوست دارم.
انگیزه‌ی من از گزینش سوکرات فلسفه‌ی یونان باستان بود که دوران تلایی آن زمان همیشه برای من
حال و هوای مرموز و دوست‌داشتنی دارد. وانگهی به فلسفه‌ی اسلامی از همه بیشتر چیرگی دارم! :))

پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11