شرایط پذیرش و تایید راوی طبق نظر اهل سنت:
جمهور پیشوایان و بزرگان عرصه ی حدیث و فقه،نظرشان بر این است که در راوی،دو شرط عمده و اساسی و محوری و بنیادین،شرط است که عبارتند از:
الف)عدالت:و مرادشان از عدالت راوی،این است که راوی:مسلمان،بالغ،عاقل،سالم از موارد فسق[از حدود خدا تجاوز نکند] و بدور از موارد شکننده ی جوانمردی و مردانگی باشد.
ب)ضبط و اتقان:و مرادشان از ظبط و اتقان راوی،این است کهه راوی:با روایت اشخاص مورد وثوق و مورد اعتماد مخالفت نکند.بد حافظه نباشد;زیا دچار اشتباه و خطا نشود;در فراگیری حدیث،غفلت و بی توجهی و بی اعتنایی و بی ملاحظگی نکند، و متصف به کثرت اوهام نباشد.
به چه وسیله ای عدالت راوی،اثبات میگردد؟
طبق نظر اهل سنت عدالت راوی به یکی از دو امر ذیل شناخته و ثابت میشود:
الف)یا اینکه علمای تعدیل[توثیق کننده ی راوی]، یا یکی از انها بر عدالت راوی،تصریح نمایند.
ب)و یا از روی شهرت و آوازه ی راوی،عدالت وی ثابت شود.
مشکل اینجاست که هر عالم تعدیلی به یک سازی میرقصد و آدمی نمیداند با ساز کدامشان برقصد!این حدیث بالاخره صحیح است یا نه:
[SIZE=2]أصاب الناس قحط فی زمن عمر رضی اللّه عنه، فجاء رجل إلى قبر النبی صلى اللّه علیه وسلّم، فقال: یا رسول اللّه! هلک الناس، استسق لأمّتک، فأتاه رسول اللّه صلّى اللّه [/SIZE][SIZE=2]علیه وسلّم فی المنام[/SIZE]، فقال: إئت عمر فاقرأه منّی[SIZE=2] السلام، [/SIZE]وأخبره أنّهم مسقون[SIZE=2]، وقل [/SIZE]له: علیک الکیس.[SIZE=2]
[/SIZE]قال: فأتى[SIZE=2] الرجل [/SIZE]عمر فأخبره،[SIZE=2] فبکى عمر[/SIZE] رضی اللّه عنه، وقال: یا ربّ ما آلوا إلاّ ما عجزت عنه
در زمان عمر، مردم دچار قحطى و خشکسالى شدند، مردى کنار قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)آمد و گفت: اى رسول خدا مردم نابود شدند، از خداوند براى امّتت طلب باران کن، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در عالم خواب به آن مرد فرمود: نزد عمر برو و از جانب من به او سلام برسان و بگو: بزودى باران خواهد آمد و سیرآب خواهید شد، و بگو: کیسه سخاوت را گسترده ساز.
آن مرد ماجراى خوابش را براى عمر نقل کرد، قطرات اشک از چشمان عمر جارى شد و گفت: خداوندا کوشش و جدیّت کردم، ولى همیشه ناتوان و عاجز بودم.
ابن حجر در فتح الباری و ابن کثیر در البدایه و النهایه این حدیث را صحیح دانسته اند.(فتح الباری: ۲/۴۱۲، فی باب سؤال الناس الإمام الاستسقاء إذا قحطوا، والبدایة والنهایة: ۷/۱۰۵٫ فی واقعة سنة ثمانی عشرة.)
اما شیخ آلبانی در کتاب التوسل (ص۱۳۲) در مورد این روایت می گوید: در این حدیث حجتی نیست زیرا مدار حدیث دور یک فرد مجهول می چرخد.و ذکر نام بلال بن حارث در روایت چیزی را عوض نمی کند زیرا سیف بن عمر محدثین در ضعفش اتفاق دارند وابن حبان در موردش میگوید که احادیث موضوع روایت می کرده.
خود علم مصطلح الحدیث به طور کلی سفسطه مصادره به مطلوب است.یعنی فرض کنید همین راویت را همه ی علمای جرح و تعدیل صحیح میدانستند اما اهل سنت انرا قبول نخواهند کرد چرا که میگویند بر خلاف قران است و پذیرفته نیست!یا مثلا یک حکم مضحک در حدیث صحیح وجود داشته باشد میگویند چون خلاف قران است و از محمد چنین کارهایی بعید است یا در شان محمد نیست پس پذیرفته نیست!!
در مورد ظبط و اتقات در پست اول توضیح دادم.عدالت راوی هم نیازی به توضیح ندارد چرا که میدانید کافران طبق گفته قران نجس هستند و نادان هستند وووو پس روایاتشون قابل قبول نیست!!
آیا جرح و تعدیل بدون بیان علت پذیرفته میشود؟
تعدیل راوی:مطابق مذهب صحیح و مشهور،تعدیل راوی آن هم بدون ذکر علت قابل قبول است،چرا که اسباب و دلایل تعدیل(توثیق راوی)بسیارند و شمارش و حساب تک تک انها کاری بس سخت و دشوار است.(ترجمه تیسیر مصطلح الحدیث،در آمدی بر علوم حدیث تالیف دکتر محمود طحان،ترجمه و تعلیق:فیض محمد بلوچ ص 256)
یعنی اگر همینجوری یه حدیثی رو یه عالم بدون ذکر علت گفته بود صحیح است،صحیح است دیگر قبول کنید حرفی هم نباشه((:
جرح راوی:در مورد جرح علت و دلیل جرح،ذکر شده و مشخص باشد.
یعنی مثلا بگه فلان راوی یهودی بوده پس روایتش مورد قبول نیست
حکم روایت کسی که حدیثی را روایت کرده و آنرا فراموش کرده است:
1-اگر با قطعیت و جزمیت،حدیثِ روایت شده از خود را نفی کند،روایتش پذیرفته نمیشود.مانند اینکه بگوید:به هیچ عنوان انرا راوایت نکرده ام یا اینکه بگوید او بر من دروغ بسته است و یا الفاظی شبیه اینها
2-اگر در نفی آن مردد باشد،همانند اینکه بگوید:"نمیشناسم" یا "به خاطر نمی آورم" و یا الفاظی شبیه این،حدیثش پذیرفته میشود.
یعنی اگه خودشم تو شک باشه و یا مطمئن نباشه که چنین چیزی گفته حدیثش قبول میشه!
من دیگه چیزی نمیگم!
cool نوشته: شرایط پذیرش راوی که در پست اول نوشته بودم از این لینک کمک گرفته ام:راوی - ویکی فقه
شایسته بود به جای بالای منبر رفتن میگفتید کجا اشتباه کرده ام.
اینجا:
نقل قول:5-عدالت:یعنی راوی باید مشهور باشد!
در منبع در مورد عدالت چنین آمده است:
نقل قول:← عدالت
شرط بودن عدالت در راوى به مشهور نسبت داده شده است.
در مقابل، گروهى آن را شرط ندانسته و گفته اند: وثاقت راوى یعنی مورد اعتماد و اطمینان بودن در نقل حدیث، براى پذیرش خبر وى کفایت مىکند. بسیارى از متأخران نیز این قول را برگزیده اند.
این نشان می دهد که شما حتی معنای عدالت را نمی دانید آن وقت می خواهید وارد یک بحث کاملا تخصصی شده و یک خط در میان با ریشخند کردن فهم خود از خواندن نوشته ها مثلا علم حدیث را نقد کنید.
محض اطلاع بد نیست بدانید معنای جمله ای که بعد کلمه عدالت به عنوان یکی از شروط راوی آمده این است که
عدالت را همه علمای این فن شرط نمی دانند بلکه لزوم این شرط، به مشهور (قولی که بین علما شناخته شده تر است) نسبت داده شده است.
معنای کلمه عدالت: عدالت یک حالت خداترسی است که شخص را از انجام گناه کبیره بازداشته و اصرار بر انجام گناه صغیره ندارد.
کوشا نوشته: این نشان می دهد که شما حتی معنای عدالت را نمی دانید آن وقت می خواهید وارد یک بحث کاملا تخصصی شده و یک خط در میان با ریشخند کردن فهم خود از خواندن نوشته ها مثلا علم حدیث را نقد کنید.
بحث مثلا تخصصی شده چون با پیچیده جلوه دادنش سعی در کسب اعتبار برای اون دارن... در حالی که با این اوصاف و شرایطی که گذاشته شده ، فقط قصد تایید مطالبی هست که دوست دارن... در کمترین حالت ، علم حدیث آلوده به مغلطه پرداختن به سخنگو شده...
کوشا نوشته: این نشان می دهد که شما حتی معنای عدالت را نمی دانید آن وقت می خواهید وارد یک بحث کاملا تخصصی شده و یک خط در میان با ریشخند کردن فهم خود از خواندن نوشته ها مثلا علم حدیث را نقد کنید.
محض اطلاع بد نیست بدانید معنای جمله ای که بعد کلمه عدالت به عنوان یکی از شروط راوی آمده این است که
عدالت را همه علمای این فن شرط نمی دانند بلکه لزوم این شرط، به مشهور (قولی که بین علما شناخته شده تر است) نسبت داده شده است.
معنای کلمه عدالت: عدالت یک حالت خداترسی است که شخص را از انجام گناه کبیره بازداشته و اصرار بر انجام گناه صغیره ندارد.
خلاصه اش همان است که گفتم.حال اگر بعضی علمای جرح و تعیل انرا قبول ندارند بحث ما نیست.اینکه گفتم عدالت راوی یعنی اینکه راوی مشهور باشد یعنی اینکه عادل بودن وی با مشهور بودن وی ثابت گردد.به همین دلیل است که بعضی راویان را مجهول میدانند چونکه مشهور نیستند و معلوم نیست چنین شخصی و جود داشته یا نه.متوجه شدی عزیزم؟(:
cool نوشته: خلاصه اش همان است که گفتم.حال اگر بعضی علمای جرح و تعیل انرا قبول ندارند بحث ما نیست.اینکه گفتم عدالت راوی یعنی اینکه راوی مشهور باشد یعنی اینکه عادل بودن وی با مشهور بودن وی ثابت گردد.به همین دلیل است که بعضی راویان را مجهول میدانند چونکه مشهور نیستند و معلوم نیست چنین شخصی و جود داشته یا نه.متوجه شدی عزیزم؟(:
اگر در کمال تواضع قبول می کردی اشتباه کردی خیلی بهتر از این ماستمالی فجیعی است که انجام دادید !
خدا کنه مخالفتت با اسلام در سایر حوزه ها همین قدر مستند ! و علمی ! نباشه
کوشا نوشته: اگر در کمال تواضع قبول می کردی اشتباه کردی خیلی بهتر از این ماستمالی فجیعی است که انجام دادید !
خدا کنه مخالفتت با اسلام در سایر حوزه ها همین قدر مستند ! و علمی ! نباشه
بسی خوشحال شدم که به من فهماندی که ماستمال یعنی چی!!