10-16-2013, 11:08 AM
10-16-2013, 02:45 PM
درود
حدود آزادی – بشر موجودی اجتماعی است . و زندگی در میان جمع . خواه ناخواه ایجاد محدودیت می كند . فرضا دونفر كه باهم دوست می شوند باید به فرهنگ . خلقیات و باورهای هم احترام بگذارند . یا فردی كه در تیم فوتبال بازی می كند . آزاد نیست توپ را به هرشكل كه بخواهد پرتاب كند . بلكه او ناچار است در محدوده قواعد بازی و همكاری تیمی عمل نماید . حال اگر شخص در چند گروه عضویت داشته باشد . محدودیت های بیشتری را باید تحمل كند .
در زندگی اجتماعی هم آزادی مطلق ممكن نیست . حضور در جامعه و عضویت در نهادهای اجتماعی ایجاب می كند تا فرد محدودیت هائی را گردن نهد . آزادی بی حد و مرز برای یك فرد . می تواند در تضاد با آزادی دیگران قرار گیرد و افراد جامعه را از خود بیآزارد . برای آنكه آزادی بقیه افراد جامعه حفظ شود . و ضعیفان از تعدی ستمگران در امان بمانند . و آزادی به هرج مرج نگراید .
جامعه از طریق نهادهای ذیصلاح . حدو حدودی بر آزادی تعین می كند . و رفتارهای اجتماعی را درچارچوبی قانونمند قرار می دهد . الگوی عمل یا هنجار جامعه محدودیتهای قانونی است كه فرد برای برقراری نظم در زندگی جمعی شهرنشینی می باید بپذیرد و در صورت عدم رعایت مجازات می شود . با توجه به این واقعیتهاست كه شیلر می گوید آزادی مطلق وجود ندارد . مگر در عالم خیال . بنابراین آزادی یك امر نسبی است و در جوامع گوناگون درجات متفاوتی دارد . استبداد هم همینطور .
برای شناخت درجه استبداد یا درجه آزادی در یك جامعه باید به نشانه های آن توجه کرد . فلاسفه معتقدند اگر آزادی در مهار قانون در نیآید مخل نظم و امنیت می شود . امنیت سیاسی . دینی . مالی و امنیت شغلی . و نیز مشوق ولنگاریسم و بی بند و باری خواهد بود .
مكدونالد می گوید : آزادی این نیست كه هركس هرچه دلش خواست بكند . بلكه آزادی اراده شخص را در چارچوب قانون قوت می بخشد .
مونتسكیو (1689-1755) می گوید آزادی واقعی آن نیست كه فرد هرآنچه خواست انجام بدهد . چه در اینصورت فرد تبدیل به یك مستبد و زورگو می شود .
جرج برنارد شاو می گوید : معنی حقیقی آزادی . مسئولیت است و به همین دلیل است كه اغلب از آن می ترسند .
شارل دو منتسكیو می گوید . آزادی عبارت است از حق انجام هركاری كه قانون اجازه می دهد و انجام ندادن آنچه قانون منع كرده است .
موریس مترلینگ می گوید : برای چه توقع دارید كه خیالات . تصورات . احساسات . اقدامات و به طور خلاصه زندگی ما آزاد باشد و حال آنكه به چشم خود می بینیم . كهكشانهای بزرگ كه منظومه خورشیدی ما در برابر آنها هیچ است . در حركات خود آزاد نیستند و مجبور شده اند از قوانین خاصی پیروی كنند . و خط سیر ویژه ای را بپیمایند .
اصولا آزادی در چارچوب قانون تعریف می شود . و هرج و مرج خارج از قانون . اما كیفیت قانون در میان ملتها متفاوت است . شاید بتوان گفت آزادی آرمانی است كه هنوز تعریف درستی از آن در دست نداریم .
حدود آزادی – بشر موجودی اجتماعی است . و زندگی در میان جمع . خواه ناخواه ایجاد محدودیت می كند . فرضا دونفر كه باهم دوست می شوند باید به فرهنگ . خلقیات و باورهای هم احترام بگذارند . یا فردی كه در تیم فوتبال بازی می كند . آزاد نیست توپ را به هرشكل كه بخواهد پرتاب كند . بلكه او ناچار است در محدوده قواعد بازی و همكاری تیمی عمل نماید . حال اگر شخص در چند گروه عضویت داشته باشد . محدودیت های بیشتری را باید تحمل كند .
در زندگی اجتماعی هم آزادی مطلق ممكن نیست . حضور در جامعه و عضویت در نهادهای اجتماعی ایجاب می كند تا فرد محدودیت هائی را گردن نهد . آزادی بی حد و مرز برای یك فرد . می تواند در تضاد با آزادی دیگران قرار گیرد و افراد جامعه را از خود بیآزارد . برای آنكه آزادی بقیه افراد جامعه حفظ شود . و ضعیفان از تعدی ستمگران در امان بمانند . و آزادی به هرج مرج نگراید .
جامعه از طریق نهادهای ذیصلاح . حدو حدودی بر آزادی تعین می كند . و رفتارهای اجتماعی را درچارچوبی قانونمند قرار می دهد . الگوی عمل یا هنجار جامعه محدودیتهای قانونی است كه فرد برای برقراری نظم در زندگی جمعی شهرنشینی می باید بپذیرد و در صورت عدم رعایت مجازات می شود . با توجه به این واقعیتهاست كه شیلر می گوید آزادی مطلق وجود ندارد . مگر در عالم خیال . بنابراین آزادی یك امر نسبی است و در جوامع گوناگون درجات متفاوتی دارد . استبداد هم همینطور .
برای شناخت درجه استبداد یا درجه آزادی در یك جامعه باید به نشانه های آن توجه کرد . فلاسفه معتقدند اگر آزادی در مهار قانون در نیآید مخل نظم و امنیت می شود . امنیت سیاسی . دینی . مالی و امنیت شغلی . و نیز مشوق ولنگاریسم و بی بند و باری خواهد بود .
مكدونالد می گوید : آزادی این نیست كه هركس هرچه دلش خواست بكند . بلكه آزادی اراده شخص را در چارچوب قانون قوت می بخشد .
مونتسكیو (1689-1755) می گوید آزادی واقعی آن نیست كه فرد هرآنچه خواست انجام بدهد . چه در اینصورت فرد تبدیل به یك مستبد و زورگو می شود .
جرج برنارد شاو می گوید : معنی حقیقی آزادی . مسئولیت است و به همین دلیل است كه اغلب از آن می ترسند .
شارل دو منتسكیو می گوید . آزادی عبارت است از حق انجام هركاری كه قانون اجازه می دهد و انجام ندادن آنچه قانون منع كرده است .
موریس مترلینگ می گوید : برای چه توقع دارید كه خیالات . تصورات . احساسات . اقدامات و به طور خلاصه زندگی ما آزاد باشد و حال آنكه به چشم خود می بینیم . كهكشانهای بزرگ كه منظومه خورشیدی ما در برابر آنها هیچ است . در حركات خود آزاد نیستند و مجبور شده اند از قوانین خاصی پیروی كنند . و خط سیر ویژه ای را بپیمایند .
اصولا آزادی در چارچوب قانون تعریف می شود . و هرج و مرج خارج از قانون . اما كیفیت قانون در میان ملتها متفاوت است . شاید بتوان گفت آزادی آرمانی است كه هنوز تعریف درستی از آن در دست نداریم .
10-16-2013, 03:51 PM
homayoun نوشته: یا همون کاریکاتور ناسزا به پیامبر اسلام....
شخص 1400 سال پیش مرده حق و حقوقی ندارد .
همچنین فحش دادن به ممد چوپان هم نه تجاوز به حقوق کسی است و نه آسیب رساندن به کسی .
10-16-2013, 04:10 PM
sonixax نوشته: همچنین فحش دادن به ممد چوپان هم نه تجاوز به حقوق کسی است و نه آسیب رساندن به کسی
ناسزا و ازادی بیان 2 چیز جداگانه اند.
نگامی که دو تن سیاسی سخن میگویند با ازادی بیان... میتوانند همه چیز را به هم بگویند...ولی ایا میتوانند به پدر و مادر هم ناسزا بگویند؟
ایا در روزنامه میتوان از واژگان زشت کاگرفت؟ پاسخ نه هست. اگر شما میگویید اره... منه میگویم نه..
10-16-2013, 04:23 PM
homayoun نوشته: ناسزا و ازادی بیان 2 چیز جداگانه اند.
نگامی که دو تن سیاسی سخن میگویند با ازادی بیان... میتوانند همه چیز را به هم بگویند...ولی ایا میتوانند به پدر و مادر هم ناسزا بگویند؟
ایا در روزنامه میتوان از واژگان زشت کاگرفت؟ پاسخ نه هست. اگر شما میگویید اره... منه میگویم نه..
طبق آزادی بیان شما میتوانید به هر کسی و ناکسی که خواستید ناسزا بگویید ! چون با ناسزا دادن آسیبی به کسی نمیرسانید .
اینکه در جامعه و روزنامه و اینجا و ... ناسزا گفتن ممنوع است به خاطر به حاشیه کشیده نشدن مباحث است و بس .
10-16-2013, 05:21 PM
یک نکته ای درباره آزادی بیان هست.
گاهی بیان کردن یک سخن به مثابه انجام دادن یک عمل است.
مثلا وقتی من بگویم: من هیتلر را محکوم می کنم، همزمان دارم عملِ محکوم کردن را هم انجام می دهم.
یا وقتی بگویم من شما را تحسین می کنم همزمان دارم عمل تحسین کردن را هم انجام می شوم.
یا وقتی فی المثل به یک سیاهپوست بگوییم "کاکاسیاه"، داریم "نژادپرستی" می کنیم.
سخن من این است که گاهی مرز میان "عمل" و "سخن" چندان روشن نیست، و این موضوع، لااقل در ظاهر، ایده "آزادی بیان مطلق" را با مشکل مواجه می کند.
گاهی بیان کردن یک سخن به مثابه انجام دادن یک عمل است.
مثلا وقتی من بگویم: من هیتلر را محکوم می کنم، همزمان دارم عملِ محکوم کردن را هم انجام می دهم.
یا وقتی بگویم من شما را تحسین می کنم همزمان دارم عمل تحسین کردن را هم انجام می شوم.
یا وقتی فی المثل به یک سیاهپوست بگوییم "کاکاسیاه"، داریم "نژادپرستی" می کنیم.
سخن من این است که گاهی مرز میان "عمل" و "سخن" چندان روشن نیست، و این موضوع، لااقل در ظاهر، ایده "آزادی بیان مطلق" را با مشکل مواجه می کند.
10-16-2013, 05:30 PM
Bibak نوشته: آزادی بیان به نظر من هیچ مرزی ندارد. کسی می تواند استثنایی نام ببرد؟
آزادی با مرزبندیِ آنچه آزاد نیست کراننمود میشود, پس نمیتواند بیمرز باشد!
پارسیگر
10-16-2013, 06:37 PM
Philo نوشته: یک نکته ای درباره آزادی بیان هست.
گاهی بیان کردن یک سخن به مثابه انجام دادن یک عمل است.
مثلا وقتی من بگویم: من هیتلر را محکوم می کنم، همزمان دارم عملِ محکوم کردن را هم انجام می دهم.
یا وقتی بگویم من شما را تحسین می کنم همزمان دارم عمل تحسین کردن را هم انجام می شوم.
یا وقتی فی المثل به یک سیاهپوست بگوییم "کاکاسیاه"، داریم "نژادپرستی" می کنیم.
سخن من این است که گاهی مرز میان "عمل" و "سخن" چندان روشن نیست، و این موضوع، لااقل در ظاهر، ایده "آزادی بیان مطلق" را با مشکل مواجه می کند.
این میشود همان توجیهی که با آن در اروپا سعی میکنند آزادی بیان را محدود کنند .
با استناد به همین استدلال در کشورهایی مانند ایران جلوی سخن گفتن افراد را میگیرند و زندان و شکنجه و کشتار میکنند .
10-16-2013, 06:57 PM
sonixax نوشته: این میشود همان توجیهی که با آن در اروپا سعی میکنند آزادی بیان را محدود کنند .من هم محدود کردن آزادی را به بهانه های واهی محکوم می کنم.
با استناد به همین استدلال در کشورهایی مانند ایران جلوی سخن گفتن افراد را میگیرند و زندان و شکنجه و کشتار میکنند .
اما متوجه نشدم چرا آن سخن اشتباه است؟ و اینکه چگونه می توان از آن سوء استفاده کرد؟
10-16-2013, 07:09 PM
Philo نوشته: من هم محدود کردن آزادی را به بهانه های واهی محکوم می کنم.
اما متوجه نشدم چرا آن سخن اشتباه است؟ و اینکه چگونه می توان از آن سوء استفاده کرد؟
ببینید آزادی بیان حد و مرز ندارد و نباید داشته باشد .
بیان اندیشه به خودی خود خطرناک نیست هر چند که میتونه باعث تحریک افراد بشه .
در کشورهایی مثل کشور خودمون با این استدلال که مرز مشخصی بین بیان و عمل در برخی جاها وجود نداره اشخاص رو زندانی ، شکنجه و اعدام میکنند .
کاکاسیاه گفتن به یک سیاهپوست بله عملی نکوهیده است ولی به هیچ سیاهپوستی روی زمین آسیبی نمیرساند .
آسیب زمانی میرسد که من بروم یک سیاهپوست را بگیرم به خاطر رنگ پوستش تا میخورد کتک بزنم ، بکشم ، برده کنم ، اموالش را تصاحب کنم و ...