دفترچه

نسخه‌ی کامل: سوالی که ذهن من رو هنوز مشغول کرده
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11
Aquarius نوشته: گفتم که اگر درکی از فرگشت ِ زیستی ندارید چه با شما گفتگو کنم چه با دیوار شما با همان تعالیم فلسفی-اسلامی ملاصدرا سر کنید که بدرد عمه عمو جنتی می خورد .
فرگشت یعنی بازگشت؟ خوب نمیدنم آخه :-(
قطعا از دیوار سودی به شما می رسد و از من نه :-))
یه نفر نوشته: فرگشت یعنی بازگشت؟ خوب نمیدنم آخه :-(
قطعا از دیوار سودی به شما می رسد و از من نه :-))

فرگشت ِ ملاصدرا چرا ؛ یعنی بازگشت ، بازگشت به چاه توالت یا چاه ِ جمکران و خداوند به چاه های فاضلاب آگاه تر است .

+دیوار سود های زیادی دارد علی الخصوص برای اسلامیست ها برای نمونه خراب کردن بر سر خود ارضای جنسی و از این قیبل احکام ددمنشانه که مخصوص جامعه دد و دون اسلامیست هاست E05a:e140:
یه نفر نوشته: نمیشه گفت سلول های خاکستری مغز ما و حافظه مغز ما این اطلاعات رو ذخیره کرده و خاطرات رو مرور میکنه. تقریبا هر 7سال تمام سلول های بدن انسان از بین رفته و دوباره از نو ساخته می شود. این فرآیند برای سلول های خاکستری مغز نیز وجود دارد..

البته منم با هر حاج آقایی در مورد این "من" صحبت کردم همین رو تحویل من دادن که بله سلول های بدن انسان هر 7 سال یه بار عوض میشن ولی اون "من" ثابت هست... البته حاج آقا کلا خودشون در این پیشرفت علم زحمتی نکشیدن و جز آداب بیت الخلا سودی برای مردم دنیا نداشتن ، اما اینجا به چنین دروغ هایی متوسل میشن...

Does the Human Body Really Replace Itself Every 7 Years? | LiveScience

من هم برای حاج آقا توضیح دادم که اگر روزی پیوند مغز مهیا شد خواهید دید که چطور اون "من" ثابت رو میشه از یک نفر به یک نفر دیگه منتقل کرد یا اینکه چطور یک انسان میتونه در اثر آسیب مغزی دچار تغییرات حالا شخصیتی بشه !! بیچاره این روح غیر مادی که انقدر تحت تاثیر حوادث مادی هست:e407: !!
یه نفر نوشته: نظریه حرکت جوهری از فیلسوف بزرگ ملاصدرای شیرازی رو شنیدی؟ میگه هرچیزی در حال تغییر و تحول است.
ایشون میگه که حالا 2 حالت بوجود میاد. اینکه 1- انسان همواره در حال تغییر است و استخوان و رنگ پوست و دندان و .. تغییر میکنه. ( صغری )
2- این همه تغییر پیوسته و لاینقطعه در پیکر مادی و جسمانی ما بوجود آمده ولی همچنان منیت ما حفظ شده است. من بعد از گذر سالیان سال با وجود از بین رفتن تمام سلول هایم و تولید سلول های جدید در بدنم، همچنان مهسا هستم و شما آلیس و او امید و علی و .. هیچکس نمیگه من این نیستم! خاطرات و وقایع گذشته هیچ تاثیری در منیت ما نداره ( کبری )
از مجموع 2مقدمه صغری و کبری این نتیجه به دست می آید که با وجود تغییر پیوسته بدن ما، حقیقت ثابت دیگری است که هرگز دستخوش تغییر نمی شود. اوست که شخصیت ما و منیت ما و معلومات ما را در خود حفظ کرده و نگهدارى میکند و هر وقت اراده کند، خاطرات گذشته و دیرینه را به یاد میآورد و در آنها تصرفات میکند.

نمیشه گفت سلول های خاکستری مغز ما و حافظه مغز ما این اطلاعات رو ذخیره کرده و خاطرات رو مرور میکنه. تقریبا هر 7سال تمام سلول های بدن انسان از بین رفته و دوباره از نو ساخته می شود. این فرآیند برای سلول های خاکستری مغز نیز وجود دارد..

از یه یعد دیگه به موضوع نگاه کنیم. من میگم روح انسان از خداست. خدایی که اگر چند لحظه بهش فکر کنی مغز انسان خسته میشه. پس مغز یه انسان محدود نمیتونه روح رو اثبات کنه.
یه نظریه دیگه : چشم ما نمیتونه هوا رو ببینه. پس دلیل بر نبودش نیست. عقل ما نمیتونه روح رو ببینه و درک کنه. دلیل بر نبودش نیست..

ولی دوست عزیز، تا قبل از اینکه بشر متوجه هوای اطرافش بشه، اگر جلوی بینی اش رو میگرفت، میمرد. پس خود را وابسته به چیزی میکرد که نه دیده و نه میشناختش.
اثبات روح نیز چنین است. شما به او وابسته هستید. وقتی وابستگی از روح رو کنار بگذارید، جسد بی تحرکی می شوید که به سرعت فرسوده میشه..

به فرض که هر 7 سال کل سلول های بدن عوض بشه باز هم این وسط نیازی به روح نیست تا "من" ثابت بمونه چرا که سلول های جدید بر اساس DNA سلول قبلی ساخته میشه. DNA رو که میدونید چیه؟ (نقش اصلی مولکول DNA ذخیره سازی طولانی مدت اطلاعات ژنتیکی می‌باشد)

مثال هواتون هم مثل مثال درد میماند. هر دوی اینها رو وجودشون رو میشه اثبات کرد. هوا رو در آزمایشگاه و درد رو از روی واکنش های سیستم عصبی.
به نگر من آنچه درباره موضوع استارت شده می توان گفت این است که قطعاً یک پدیده ی فیزیکی و طبیعی است و از راه های بسیاری قابل ِ توجیه است ، برای نمونه ما در فیزیک می گوییم دو جسم با جرم معین وقتی در کنار هم دیگر قرار می گیرند بهم دیگر نیرو وارد می کنند و با یک فرمول ِ ساده می توان این پدیده را فرمول بندی کرد همان قانون جهانی گرانش نیوتون حالا اگر هم قضیه به این سادگی نباشد بالاخره با عصب شناسی یا دانش خود آگاهی که پیوندی بین ریاضیات و فیزیک و عصب شناسی ایجاد کرده است و یا شاید همین فیزیک کوانتوم روزی شاید هم به همین زودی به توان توجیه علمی کرد نه شبه علمی ؛ ولی شاید به توان این را جرقه ای برای رسیدن به پاسخ نهایی دانست.
[ATTACH=CONFIG]2143[/ATTACH]

agn0stic نوشته: مطمئنا فردی که این دنیا رو شبیه سازی کرده بیمار روانی بوده حداقل از نظر من وقتی به زندگیم نگاه میکنم.


این جمله خیلی برای من آشناست ؛ گوته ؟ سقراط ؟ نمی دانم .
Aquarius نوشته: این جمله خیلی برای من آشناست ؛ گوته ؟ سقراط ؟ نمی دانم .

بنده این جمله رو به تقلید از کسی نگفتم اما اگه گوته یا سقراط یا امثالهم چنین چیزی گفته باشند باید در اولین فرصت برای خودم اسفند دود کنم!
agn0stic نوشته: بنده این جمله رو به تقلید از کسی نگفتم اما اگه گوته یا سقراط یا امثالهم چنین چیزی گفته باشند باید در اولین فرصت برای خودم اسفند دود کنم!


زرشکE105
viviyan نوشته: چیزی که من بهش میگم من شاید اصلا وجود خارجی نداشته باشه. من چندان ربطی به دست و پا نداره، چیزی که من رو میسازه مغز منه، اگر مغز من آسیب ببینه ممکنه من دیگر خودم رو نشناسم. یک فرد آلزایمری ممکنه دیگه نگه من، چون دچار دمانس و مرگ بعضی از سلول های مغزی شده.
درود
شما چی دوست عزیز؟،شما نیز شخصی که الزایمر گرفته را کس دیگری میدانید؟یا همان است با این تفاوت که فراموشی گرفته؟
همانطور که گفتید اگر اعضای بدنش را از دست دهد همانیست که قبلا بود اما اگر فراموشی نیز بگیرد و حافظه خود رااز دست دهد باز همان شخص است منتها اینکه رفتاروگفتارش مطابق با عاداتی که تاکنون داشته نمیباشد بنابراین شاید درمواقعی شماراغافلگیر کند اما شک نخواهید کرد که شخص دیگری نیست.نمیدانم این" تغییر من بودن" از کجا امده است من هرچه فکر میکنم تعریفی برای ان نمی یابم.اصلا امکان پذیر است؟
onali نوشته: درودشما چی دوست عزیز؟،شما نیز شخصی که الزایمر گرفته را کس دیگری میدانید؟یا همان است با این تفاوت که فراموشی گرفته؟همانطور که گفتید اگر اعضای بدنش را از دست دهد همانیست که قبلا بود اما اگر فراموشی نیز بگیرد و حافظه خود رااز دست دهد باز همان شخص است منتها اینکه رفتاروگفتارش مطابق با عاداتی که تاکنون داشته نمیباشد بنابراین شاید درمواقعی شماراغافلگیر کند اما شک نخواهید کرد که شخص دیگری نیست.نمیدانم این" تغییر من بودن" از کجا امده است من هرچه فکر میکنم تعریفی برای ان نمی یابم.اصلا امکان پذیر است؟
هویت شناختی که هر فرد برای خود قایل است با هویت اجتماعی که برای دیگران قایل میشود متفاوت است. فردی که به نحوی آسیب مغزی میبیند که نتواند خود را به خوبی بشناسد در واقع من قبلی نیست ولی دیگران میتوانند هنوز همان هویت اجتماعی قبلی را برای وی قایل شوند و این دو منافاتی با هم ندارند. یعنی میتوانند بگویند این فرد نامش چیست یا فرزند کیست یا نشانی منزلش کجاست و از این قبیل. منظور از من در اینجا همان خودآگاهی فرد است که دیگر وجود ندارد. ولی ما بدلیل اینکه هنوز خودآگاهی و دگر آگاهیمان وجود دارد او را به جا می آوریم. کافیست ما هم دچار ضایعه ی مغزی دیگری شویم تا نه خود را بشناسیم و نه دیگران را.
کیس مورد علاقه من جدا شدن دو نیمه‌یِ مغز است در افراد مبتلا رفتار‌هایِ بسیار جالبی مشاهده شده مانند اینکه بیمار با یک دست میخواهد یک کاری کند و دست دیگر سعی میکند جلو آنرا بگیرد.
جالب است هر بخشی از مغز آسیب ببیند آسیبی هم به ذهن فرد وارد میشود ولی وقتی همه مغز نابود میشود و فرد میمیرد بجای اینکه ذهن هم نابود شود ناگهان ذهن صحیح و سالم با روح او پر میکشد میرود !!
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11