نقل قول:ولی در تنهایی خویش سرخورده و ناآرام است و هیچ پدرام(خوشحال) نیست.
منکه راحتم.
اتفاقا برای اینکه راحت باشی، بهتره وابستگی خودت به دیگران رو کم کنی، و بتونی با تنهایی هم حال کنی.
هرچی وابستگی های برونی کمتر باشن بهتره.
فقط تنها چیزی که بهم فشار میاره نداشتن همسر و همدم و سکس نکردن هست، که اونم باز میتونم تحمل کنم، و در قبال این همه راحتی و آرامشی که دارم فکر میکنم هزینه ای پرداختنی باشه. هرچند اگر بتونم هردو رو با هم داشته باشم که خیلی خوبه؛ ولی این نیاز به قدرت فوق العاده ای داره که من سالهاست دنبالش هستم و در این راه جد و جهد کرده ام و البته با اینکه شاید دست یافتن به اون درجه از قدرتی که بنظرم برای داشتن تقریبا همه چیز نیاز بوده ممکن نباشه/نشه، ولی همین قدرتی هم که تا اینجا بدست آوردم قابل توجه و کاملا موثر بوده و بصورت حداقلی هم که شده و تاحال راضی هستم.
قدرتی که ازش صحبت میکنم منظورم
قدرتهای اصیل و درونی است.
قدرت ذهن، علم، جسم، روان، روح.
نقل قول:کدام آدم آزمندی[SUP][٣][/SUP] بسیار شاد و پدرام است؟؟
خب آزمندی که خوب نیست اصلا قدرت نیست بلکه ضعف و بیماریست.
این چیزیه که خود آدم رو هم علاف میکنه و آزار میده.
پس قدرت در اینه که آزمند نباشیم.
اما اینم در اصل و در نهایت بر اساس همون منافع شخصی خودمونه.
یعنی نیازی نیست حتما غیر از این باشه.
طبیعی هست که با گشاده دست بودن آدم هم خودش راحتتره و هم وجدانش نسبت به دیگران راحتتره.
نقل قول:کدام آدم خشمگین و قدرتجویی آرام است؟؟!!
ابتدا باید تعریف خشمگین و قدرتجو رو روشن کنیم.
برای من خشم در یک حد کنترل شده مطلوب و خوشایند هم بوده و مایهء نیروی مضاعف و پیشرفتم واقع شده.
خشم بطور مثال باعث شجاعت بیشتر میشه، که این خودش باعث از بین رفتن رنج ترس و موانع پیشرفت میشه.
ولی خشم بی دلیل و زیادی و غیرقابل کنترل هم خب خوب نیستش، باوجودی که بنظر من حداقل از بزدل بودن بهتره.
البته بنده هم همیشه خشمگین نیستم.
قدرتجویی هم بد نیست بنظر بنده. حداقل به خودی خودش بد نیست.
منظورم البته بیشتر قدرتهای اصیل و درونی است.
بهرحال ما به این قدرتها نیاز داریم، وگرنه رنج بیشتری خواهیم کشید.
من زحمتی به خودم میدم مثلا ورزش میکنم، در علم و فن زحمت میکشم، ولی خب فایده داره و نتایجی که بدست میده بنظر من ارزش زحمتش رو داره.
همین اراده و حاکمیتی که انسان بر جسم و روان خودش پیدا میکنه چیزیه که خوشاینده برای آدم و آدم دلش نمیخواد از دستش بده و دوباره به حالتی که جسم و روانی ضعیف و تنبل و خموده براش تعیین تکلیف میکنن و موقع مشکلات هم فرار میکنن و هیچ عرضه ای برای رفع کردن اونا ندارن، برگرده.
به مرور با تمرین و تلاش، ارادهء انسان بر جسم و روان خودش قویتر میشه و زحمت و رنجش هم کمتر میشه. یعنی این کار براش راحتتر میشه. این تجربه ای بوده که بنده شخصا داشتم.
الان مثلا هروقت بخوام ورزش میکنم و برام زیاد سخت نیست و حتی لذتهایی هم درش یافت میشه. نمیدونم لذت همون لحظه و حوالی آیا از زحمت و رنجش تجاوز میکنه یا برابری میکنه یا نه، ولی نسبت به گذشته زیادتر شده این لذت. بعدش هم که مسلما در میان مدت و طولانی مدت بهرهء بیشتری و لذت بیشتری از بابت این ورزش و سلامتی و قدرت میبریم.
باید اراده رو اونقدر تقویت کرد که تا نهایت مرزهای ممکن و جایی که دیگه شاید جسم و ماده محدودیت اساسی پیش بیاره پیش بریم.
این یکی از اهداف هوشمندانهء بنده بوده و هست. و میتونم بگم تا همون حدی هم که بهش نزدیک شدم از نتایجش راضی هستم و حاضر نیستم راه دیگری رو برم. حاضر نیستم دوباره به موجود ضعیف تر و حقیرتر و تنبل و رنجوری که قبلا بودم برگردم.
شاید شما تجربه نکردید، زحمت نکشیدید، درک نمیکنید، ولی من اینا رو عینا در زندگی دیدم و تجربه کردم. چنین چیزهایی هست. حداقل تاحالا که بنظرم اینطور بوده و دلیل و سند و تجربه ای بر خلافش ندیدم.
نقل قول:پس برای درون و روان خود باید کمی هم دیگرخواهی[SUP][٤][/SUP] و مهر را پیشه[SUP][٥][/SUP] کنیم.
و دل از کینه[SUP][٦][/SUP] بپردازیم و اندیشه از ویر[SUP][٧][/SUP] بزداییم[SUP][٨][/SUP].
با اینا که مشکلی ندارم. چون لزوما منافاتی با نظر و راه و روش بنده ندارن.
اما نمیشه به بقیهء مردمان دل بست و زیاد روشون حساب کرد و اعتماد داشت.
نمیشه باهاشون موند.
دیگران در نظر من موجودات ضعیف و در معرض خطری هستن که جز رکود و حقارت چیز زیادی ازشون برنمیاد.
من میخوام از این موجودات جدا و ممتاز بشم و فراتر برم. شانس خودم رو امتحان میکنم. شاید براستی شدنی باشد.
با مردم میشه مهربان بود، ولی وابستگی و دلبستگی فایده ای نداره که ضرر هم داره و آدم رو عقب و مثل خودشون بدبخت و ضعیف نگه میدارن.
خیلی از مردم عادی مثل میکروب هستن که اگر قوی باشی میتونن میکروب مفید باشن توی بدنت کار مفید بکنن و برای سلامتی و قوی شدن بهت کمک کنن، اما اگر ضعیف باشی همون میکروب ها حتی بدون اینکه لزوما خودشون بخوان میتونن تو رو بیمار کنن، بهت صدمه بزنن، و حتی نابودت کنن.