نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

به لحظه‌ایی رسیدیم (می‌رسیم) که باید انتخاب کنیم: آیا باید سر ما...
#1

من مایلم که جزو گناهکاران باشم، در واقع مایلم که بزرگترین گناهکار (طاغی) باشم.
من مایلم که کسی باشم که سرِ مادرِ تکامل رو از تنش جدا میکنه! (یا دست کم جزو کسانی باشم که در حال انجام این کارن.)
از زمانی که داروین پرده رو از روی این بازی‌گردان جهان ما کنار زده هر بار که دانشمون نسبت بهش بیشتر شده و روش های بازی‌گردانیش رو بهتر شناختیم، ضربه‌ی چاقویی سنگین بر پیکرش وارد کردیم و از محیط زندگیمون دورترش کردیم، اما بعد از تمام این ضربات مادر ما هنوز زندس و هنوز داره مارو کنترل میکنه!
من عاشق اون لحظه‌ام که به تعبیر نیچه: خدای خودمون میشیم، بدون هیچ "تو بایدی". بدون هیچ مادری. خودمون، خودمون رو میسازم. (چقدر لذت بخش!!)
برای رسیدن به این نقطه باید دانشمون خیلی بیشتر از اینی که هست که بشه، برای رسیدن به روز گناه بزرگ این دانش‌ها به طور مستقیم به ما کمک میکنن:
مهندسی ژنتیک (Genetic engineering)
علوم شناختی (Cognitive Science)
روان‌شناسی تکاملی (Evolutionary psychology)
زیست‌فناوری (Biotechnology)
شما تا چه حد نسبت به مادر مشترکمون طاغی هستین؟ میل طغیان‌گری در شما چگونه است؟ مایل به کشتن مادرتون هستین؟ مایلید خدای خودتون بشین؟ برای ابر انسان شدن آماده‌اید؟
پاسخ
#2

خدای خود شدن در عمل سخته بیشتر زمانی که مشکلات زیادی داشته باشه و فریاد رس یا نجات دهنده ای نباشه.زمانی که انسان پی میبره همه ی باورهای پیرامونش تهی از حقیقت بوده و در واقع اون تنها یک بازیچه بوده که دیگرانی خواه به عمد یا غیر عمد سعی در تحمیق هر چه بیشتر ش داشته اند احساس یأس میکنه اما بمرور خودش رو پیدا میکنه و بقولی بار دیگر متولد میشه.
پاسخ
#3

به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی كُنتُم توعَدونَ﴿۳۰﴾ "
"چون کسانی گفتند پروردگارمان خداوندست پس خواستند برپاباشند چندمی فرستد بَرِشان داراگشته ها فرشته که نباشد می ترسید هم نباشد اندوهگین می شوید هم مژده بدهید به باغ همانکه بودید پیش پیمان می گرفتید 30"
خداوند تنها گناهی که نمی آمرزد همان همباز گذاریست بهش همانکه آفرید آسمان زمینُ پیوسته زمستان تابستان می شود شب روز می شود
اینها پیش پیمان وعده های تنتان هم بیهوده کار شیطان سرکش است که می خواهد برخی را بدر کند از راه درستِ خداوند که نفرین خشم سخت خداوند بَرش باد
خداوند خیلی برترست ای برتر مرا بندهء فرمانپذیرت همیشگی برجا دار که گدایی تو می کنم ای دانای پنهان ها هم آشکارا آنی که سنجیدی اندازه کردی باز نمایاندی همانی که درآوردی سبزه زار ها پسش گذاشتی خشکی پژمرده ای
پاسخ
#4

بعد از نوشتن این پست اتفاق جالبی برای من افتاد که فکر میکنم به گفتنش می ارزه.
البته چند بار پیش از این هم رخ داده ولی خب هر بار که رخ میده حس اعتماد به نفس جالبی همراه خودش برام میاره و متعاقبن میل به اشتراک گذاشتن!
من آنارشیسم رو خودم از نو کشف کردم بدون اینکه واقعن چیزی دربارش خونده باشم یا اصن بدونم همچین نامی برای این سری از تفکرات وجود داره، پست مدرنیسم و هرمنوتیک نوین رو هم همینطور.
بعدها وقتی متوجه میشدم برای این افکار مغشوش و در هم و بدون عنوان مشخص من نام هایی هست و مکاتبی فربه، بعضن به قدمت چند هزار ساله وجود داره از شدت شوق مو بر تنم سیخ میشد.
حالا همین اتفاق امروز دوباره برای من تکرار شد.
بعد از پست کردن نوشته های بالا، داشتم موضوعی رو در ویکی پدیا میخوندم که در انتهای صفحه در قسمت دسته بندی‌ها چشمم به واژه ی Transhumanism (ترابشیریت) خورد، کلیک کردم و کل افکار این چند وقتم بصورت طبقه بندی شده به همراه تاریخچه‌ای قدیمی جلوی چشمانم باله رقصیدند (E40d) هیجان داشتم و خون رو توی تمام رگ های بدنم حس کردم. (من بشدت کنجکاوم)
کافیه که ویکی پدیای انگلیسی رو باز کنید و واژه ی Transhumanism رو جستجو کنید، از خوندن لذا ببرید!!
خوراک فکری، موضوعات و کتابهایی که برای یک ماه آیندم میتونم بخونم جور شد. (I’m so happy)
پاسخ
#5

Rustin نوشته: من عاشق اون لحظه‌ام که به تعبیر نیچه: خدای خودمون میشیم، بدون هیچ "تو بایدی". بدون هیچ مادری. خودمون، خودمون رو میسازم. (چقدر لذت بخش!!)
برای رسیدن به این نقطه باید دانشمون خیلی بیشتر از اینی که هست که بشه، برای رسیدن به روز گناه بزرگ این دانش‌ها به طور مستقیم به ما کمک میکنن:
مهندسی ژنتیک (Genetic engineering)
علوم شناختی (Cognitive Science)
روان‌شناسی تکاملی (Evolutionary psychology)
زیست‌فناوری (Biotechnology)
شما تا چه حد نسبت به مادر مشترکمون طاغی هستین؟ میل طغیان‌گری در شما چگونه است؟ مایل به کشتن مادرتون هستین؟ مایلید خدای خودتون بشین؟ برای ابر انسان شدن آماده‌اید؟
شما تا به حال در این راستا چه قدر موفق بوده اید؟! چه راه کار هایی را آزموده اید و از آنها چه نتیجه ای گرفته اید؟

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#6

Rationalist نوشته: شما تا به حال در این راستا چه قدر موفق بوده اید؟! چه راه کار هایی را آزموده اید و از آنها چه نتیجه ای گرفته اید؟
جمله ی خودتون رو با کمی تغییر در پاسخ می نویسم.
از میل به زیستن مان تا کار روزمره و خوردن و خوابیدن و شهوت جنسی و میل به تولید مثل، و اخلاقیات و دین (اگه بشه دین رو یک محصول تکاملی دونست)
همه، بیگاری و بردگی ما برای تکامل است! برای هدف کور تکامل: ادامه‌ی حیات به هر قیمتی!
چه راه هایی رو آزمودم؟
کتاب خوندم و توی این رشت هایی که بالا نوشتم تا حد امکان تحقیق کردم، رشته ی تخصصی خودم یکی از همین بالایی هاست. دانشمند های این رشته ها سعی میکنن بفهمن تکامل چطور و چرا چنین سامانه هایی رو ساخته و روش هایی کشف میکنن تا بتونن این سامانه ها رو بهتر و توانمند تر بکنن و حتی نمونه های مصنوعیش رو بسازن (این برای من مفهوم طغیان رو داره، و یکی از دلایلی که به این رشته اومدم همین بوده.)
پاسخ
#7

منکه کار به این حرفا ندارم، فقط تلاش میکنم زندگی با کیفیت تری داشته باشم.
حالا میخواد این وسط برای تکامل هم کار کرده باشم، وقتی خودم خوشم خودم هم لذت میبرم دیگه به بقیش چکار دارم؟
اصولا خب راه دیگری وجود نداره. ما محکوم هستیم مجبور هستیم که نهایتا تحت یکسری چهارچوب و محدودیت در نظام طبیعت و ماده عمل کنیم. مثلا من ورزش میکنم، چون این باعث سلامتی و شادابی و قوی شدنم میشه که حالش رو میبرم. ورزش کردن خودش زحمت داره رنج داره، ولی مجموعا سود و لذتی که از بابت نتیجش بهم میرسه، و رنج هایی که جلوگیری میکنه، میبینم سودش خیلی بیشتر از اون زحمت و رنجش است.

درمورد زنان و سکس هم که باید بگم بستگی داره. اگر بشه با هزینهء کم ازش برخوردار شد صرف میکنه، وگرنه صرف نمیکنه! بخاطر همین من ازدواج نکردم و حتی اهل سکس خارج از ازدواج هم نبودم، چون شرایط و فرصتش به سادگی و کم هزینه برام هیچوقت وجود نداشته و اینقدر عقل و هوش و اراده داشتم که برای دست یافتن بهش دست به هرکاری نزنم و هر هزینه و ریسکی رو تقبل نکنم و مرتکب حماقت نشم! جلق زدن هم گرچه به اندازهء سکس مطلوب نیست، ولی خب حداقل برای تخلیهء فشار بیش از حد و یک ارضای حداقلی، گریزناپذیره! کم هزینه، همیشه در دسترس و تحت کنترل کامل، بهداشت و ایمنی حداکثری، درصورت نیاز با صرف کمترین زمان، خلاصه کلی مزیت داره که سکس طبیعی نداره :e057:

البته اینا که میگید شاید شدنی باشه و اینکه انسان به کمک علم و فناوری و خرد و ارادهء خودش به ابرانسان تبدیل بشه. ولی بهرحال آدم باید واقعگرا و عملگرا باشه، این حرفا علمی تخیلی البته قابل تحقق و نه چندان دور بنظر میرسه، ولی فکر نمیکنم به من و شما برسه! موضوع اینه که همین الان هم راههای هست و چیزهایی شدنی بوده حتی از گذشته و مثلا همین بدن ما اینقدر قابلیت هایی داره که خیلی ها نشون دادن و بهش رسیدن. مثلا همین کنگفو و شائولین و اینها نشون میدن که بدن و روان انسان چقدر قابلیت داره. پس بنظر من باید دنبال اینا بود. حالا من فرصت و شرایط ندارم به شائولین برسم، ولی یک حداقلی از ورزش و آمادگی بدنی رو دارم واسه خودم. در کنارش یادگیری علم و قوی کردن مغز و انباشتن اطلاعات و علوم و تخصص و توانایی و مهارت ها، که اینا باعث شده نسبت به دیگران برتری پیدا کنم و در زمینهء کاری و کیفیت زندگیم و راحتی ای که دارم خیلی موثر بوده. و من مدام به این پیشرفت ادامه میدم. تا هروقت که بتونم. در زندگی اینو فهمیدم که باید دائم در حال تلاش و پیشرفت باشی؛ چون اگر راکد بمونی میگندی! انسان مثل آب روان باید باشه، اگر راکد بمونه رو به فساد میره. اگر ورزش نکنی بدنت شروع میکنه به تحلیل رفتن، سلامتیت رو از دست میدی عمر سلامتیت کمتر میشه، همینطور مغزت، فکرت، روح و روانت هم ورزش و پیشرفت خودشون رو نیاز دارن.
حالا تاوقتی که میتونیم این کارها رو میکنیم ببینیم چی میشه. دیگه آخرش نمیدونم چی بشه، نهایت شاید طبیعت یا تقدیر به ما غلبه کنه، پیری و ضعف، و سرانجام مرگ. اما نمیشه این همه فرصت و سالهای جوانی و قدرت رو به این بهانه هدر داد و ناامید بود. این درست و عاقلانه نیست. غیر از اینه؟

من فکر میکنم ما همینطوریش هم قبلا از نظام تکامل تا حد زیادی خارج شدیم. نه اینکه بگم خارج شدیم، ولی تکامل اصولا چیزی هوشمند نیست و فقط یک برآیند طبیعی بی هدفه. ولی اگر فرض کنیم که هدف حفظ حیات، حفظ کرهء زمین، حفظ تنوع موجودات بوده، یا حتی حفظ پیشرفته ترین گونه، ... بنظر نمیاد که انسان زیاد با هیچکدام از این هدف ها سازگاری داشته باشه و تضمین زیادی بر این اهداف باوجود انسان دیده نمیشه! چون انسان همینطوریش ظرف مدت کوتاهی محیط زیست کرهء زمین، گونه های دیگر موجودات زنده، و حتی بقای خودش رو با چالش های جدی و ریسک های بزرگ واقعی مواجه کرده! حالا اگر هم شانش بیاره و این همه ریسک و چالش آخرش خودش رو هم منقرض نکنن، شاید بتونه به اون حد برسه که یک تمدن فضایی بشه.

ابرانسان شدن بوسیلهء فناوری هم ممکنه، ولی بنظر من با شرایط حاضر و در زمان حاضر، برای ما فکر بیهوده ایست و معلوم نیست آینده هم بالاخره عملی بشه یا نه. انسان درسته پیشرفت فناوری زیادی کرده، ولی هنوز اسیر پلیدی ها و ضعف های روانی خودش هم هست و هرچی قدرت فناوری بدست میاره از اونور پلیدی ها و ضعف هاش هم به این فناوری و قدرت مجهز میشن و بخاطر همینه که امروز در دنیا حتی به پیشروترین قدرت های دنیا هم نمیشه زیاد امیدوارم بود و خودشون متهم به جنایت و ظلم و تهدیدی برای کل بشریت هستن.
پاسخ
#8

Rustin نوشته: جمله ی خودتون رو با کمی تغییر در پاسخ می نویسم.
از میل به زیستن مان تا کار روزمره و خوردن و خوابیدن و شهوت جنسی و میل به تولید مثل، و اخلاقیات و دین (اگه بشه دین رو یک محصول تکاملی دونست)
همه، بیگاری و بردگی ما برای تکامل است! برای هدف کور تکامل: ادامه‌ی حیات به هر قیمتی!
معنای مدنظر شما از "اخلاقیات" چیست؟!
همچنین فرگشت، تقلا برای حیات، تولید مثل و هرگونه جبر ناشی از الگوی ژنی دیگر، تنها بخشی از این طبیعت و جهان رو به روی ماست. و اساسا برای ایجاد دگرگونی های طغیان گر در خود، ما با ژنتیک چندان کاری نداریم. زیرا موضوعات مورد بحث ژنتیک بیشتر پیرامون وراثت و ویژگی های وراثتی در ارگانیسم های زنده می باشد. ضمن اینکه دانش امروز هنوز در ابتدای این مسیر برای ایجاد دگرگونی های اساسی در انسان است، هزینه ی پژوهش ها سنگین و جلب نظر دیگران برای سرمایه گذاری پژوهشی/مالی در این زمینه ها دشوار است. پس به باور من، بهتر است همچون گذشتگانِ در این مسیر از مراقبه و تمرکز بر فلسفه و نیروهای روانی به طغیان گری پرداخت.


Rustin نوشته: چه راه هایی رو آزمودم؟
به گمانم قابل حدس باشد که پاسختان کُلی، و برایم بی استفاده بود!

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#9

mbk نوشته: به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی كُنتُم توعَدونَ﴿۳۰﴾ "
"چون کسانی گفتند پروردگارمان خداوندست پس خواستند برپاباشند چندمی فرستد بَرِشان داراگشته ها فرشته که نباشد می ترسید هم نباشد اندوهگین می شوید هم مژده بدهید به باغ همانکه بودید پیش پیمان می گرفتید 30"
خداوند تنها گناهی که نمی آمرزد همان همباز گذاریست بهش همانکه آفرید آسمان زمینُ پیوسته زمستان تابستان می شود شب روز می شود
اینها پیش پیمان وعده های تنتان هم بیهوده کار شیطان سرکش است که می خواهد برخی را بدر کند از راه درستِ خداوند که نفرین خشم سخت خداوند بَرش باد
خداوند خیلی برترست ای برتر مرا بندهء فرمانپذیرت همیشگی برجا دار که گدایی تو می کنم ای دانای پنهان ها هم آشکارا آنی که سنجیدی اندازه کردی باز نمایاندی همانی که درآوردی سبزه زار ها پسش گذاشتی خشکی پژمرده ای
الکسخل و لا تکلمون الکسشر فی‌ هر بست؛ لهذا اکهی‌ الکلکیری اگر ادامهون این بستهون آلا اردنگی فی‌ ماتحت الوسیله ادمینیه

"A Land without a People for a People without a Land"


پاسخ
#10

mahtab71 نوشته: خدای خود شدن در عمل سخته بیشتر زمانی که مشکلات زیادی داشته باشه و فریاد رس یا نجات دهنده ای نباشه.زمانی که انسان پی میبره همه ی باورهای پیرامونش تهی از حقیقت بوده و در واقع اون تنها یک بازیچه بوده که دیگرانی خواه به عمد یا غیر عمد سعی در تحمیق هر چه بیشتر ش داشته اند احساس یأس میکنه اما بمرور خودش رو پیدا میکنه و بقولی بار دیگر متولد میشه.
و من دوباره زاده شدمE011E032

به نامِ انسانِ بخشنده ی مهربان
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان