نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک پیشنهاد!
#41

سارا نوشته: همیشه دوست دارم مشترکات را پیدا کنم و تقویت کنم. وقتی با ایرانی ها هستم از بزرگان و نام آوران ایرانی می گویم وقتی با مذهبی ها (هر مذهبی اسلام ، یهود و..) از بزرگان دینی و مذهبی . خلاصه در روابطم سعی دارم فقط به اشتراکات فکر کنم و در برابر تفاوت ها بی تفاوت باشم.

بله شما همیشه روی مشترکات تاکید کرده اید! مثلا در این فروم از بزرگان بیدین و بیخدا سخن گفته اید! ما توهم زده ایم که شما در این فروم از پیامبر اسلام با اون همه جنایات اثبات شده در کتب خود مسلمین دفاع کرده اید!

[SIGPIC][/SIGPIC]
پاسخ
#42

سارا نوشته: ابوالحسن خرقانی یکی از بزرگترین عرفای ایران بر سر در خانقاهش این را نوشته بود:
هرکس به این سرای در آمد او را نان دهید و از ایمانش مپرسید
چرا آنکس که در بارگاه خدا به جان ارزد در سرای ما به نان ارزد

در آیین اسلام کفار غیر اهل کتاب باید یا مسلمان شن یا بمیرن پس ایشون مسلمان تشریف ندارن!

[SIGPIC][/SIGPIC]
پاسخ
#43

سارا نوشته: با سلام از وقتی اینجا آمده ام صفات گوناگونی را به من نسبت داده اند و انگ های عجیبی به بنده زده اند. اینهم آخریش (البته امیدوارم) اسلامیستی که سعی دارد با ملی گرایی ایرانی مقابله کند!

انگی به شما زده نشد ... خواستم بدونید ناخواسته ممکنه تحت تاثیر چه جریانی قرار گرفته باشید !! همین دید ایده آلی که به یونان باستان و دید منتقدانه ای که به ایران باستان داشتید رو وقتی اصلاح کردین که من بهتون متذکر شدم و منبع بر خلاف گفته های شما آوردم و گرنه یک سره در حال کوبیدن ایران باستان و تقدیس یونان باستان بودین !!

یونان باستان به هیچ وجه اون چیزی نیست که غرب در حال تبلیغش هست و فیلم هایی نظیر 300 براش میسازه ...
پاسخ
#44

Anarchy نوشته: انگی به شما زده نشد ...
بله قربان می دانم انگ نبود واقعیت بود!

Anarchy نوشته: خواستم بدونید ناخواسته ممکنه تحت تاثیر چه جریانی قرار گرفته باشید !!

من اگر اینقدر تاثیر پذیر بودم الان اینی نبودم که هستم. متاسفانه یا خوشبختانه به محیط و آدمهای اطرافم زیاد شبیه نیستم!

Anarchy نوشته: همین دید ایده آلی که به یونان باستان و دید منتقدانه ای که به ایران باستان داشتید رو وقتی اصلاح کردین که من بهتون متذکر شدم و منبع بر خلاف گفته های شما آوردم و گرنه یک سره در حال کوبیدن ایران باستان و تقدیس یونان باستان بودین !!

یونان اگر ایده آل بود که سقراط نباید آن جام تلخ را می نوشید و دست از جان شیرینش می شست!
یونان اگر مدینه فاضله بود که افلاطون نباید آروزی مدینه ی فاضله می کرد!
یونان اگر پر از انسان و انسانیت بود که دیوژن نباید در روز روشن چراغ دستش می گرفت و بدنبال انسان می گشت!

نمی دانم چرا شما گمان کردید که من ایران را با یونان بطور کلی مقایسه کردم. مقایسه بنده فقط در مبحث دموکراسی بود همین. اجازه بدهید برای بیشتر روشن شدن قضیه یک مثالی بزنم:
فرض کنید دو ماده الف و ب را داریم. مفروض است که الف دارای مقاومت حرارتی بالاتر و در نتیجه رسانایی پایینتری نسبت به ب می باشد.
حال می خواهیم که یکی از این ها را به عنوان عایق بکار بریم.خب مسلماً آن ماده ای که مقاومت حرارتی بالاتری دارد و یا بعبارت دیگر رسانایی پایین تری دارد بهترین گزینه برای عایق خواهد بود یعنی الف!
حال فرض کنید بخواهیم یکی از این دو ماده را بعنوان رسانا انتخاب کنیم . خب آنکه رسانایی بالاتری دارد یعنی ب باید انتخاب شود.
چنانچه که دیدید هر دوی این ماده ها در شرایط گوناگون بهترین انتخاب یا بدترین انتخاب خواهند بود . پس نمی توانند یک ماده ایده آل در همه شرایط باشند. بحث بنده هم در مورد ایران و یونان همین بود در یک حالت خاص ، یونان را با ایران مقایسه کردم همین بنده اصلا قصدم مقایسه کلی نبود.
شاید گفتنش خالی از لطف نباشد که بگویم من وقتی کودک بودم بشدت از یونان و یونانی ها بیزار بودم. بخاطر مرگ سقراط و بخاطر همان شکنجه های عجیب و غریبشان که شما فقط یک نمونه کوچکی از آن را ذکر کردید. هنوز سنم دو رقمی نشده بود که یک مجموعه چهار جلدی در مورد مهرداد ششم پادشاه پنت از سبکتگین سالور بدستم رسید. یادم نمی رود چند روز نه خواب داشتم و نه خوراک فقط واژه و کلمه می خواندم و می خوردم و چقدر از شکنجه های یونانی ها که در حق ایرانی ها روا می داشتند گریستم.
مولانا جلال الدین فرموده هیچ چیزی مطلق نیست نه بد مطلق وجود دارد و نه خوب مطلق و کسی که در مورد هر چیزی بطور مطلق صحبت می کند نادان و جاهل است و در جهل مرکب. من به همه چیزها منجمله دین و اعتقاد با دید نسبی نگاه می کنم و اگر در سخن هر کسی راستی و حقیقت را دیدیم بی هیچ عنادی قبول می کنم کما اینکه در مقابل شما این حالت پیش آمد و بنده سخن شما را بی هیچ اعتراضی پذیرفتم. بر خلاف عده ای که مثلا می گویند مطلقا فلان دین بد است و سیاه است و استدلال هایشان فقط فحش و دشنام و ناسزا و مغالطه است و بیان داستان ها و روایات عجیبی که حتی دشمنان و منکران آن دین هم در مناظراتشان از استفاده از این جفنگیات ابا دارند و تازه دعوی ارشاد هم دارند و می خواهند چشم و گوش دیگران را هم باز کنند :))))
این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند
در خرقه اشان غیر منم تحفه ای میاب

شما تنها کسی در این فروم بودید که برایم به قول دوستان فرنگی challenge ایجاد کردید و باعث شدید دوباره تاریخ باستان را مروری بکنم و دوباره همان دختربچه ی کنجکاو شوم . بسیار سپاسگزارم
E032
هرچند استادم پوستم را بابت تاخیر مقاله ام خواهد کند:))))






پاسخ
#45

سارا نوشته: بر خلاف عده ای که مثلا می گویند مطلقا فلان دین بد است و سیاه است و استدلال هایشان فقط فحش و دشنام و ناسزا و مغالطه است و بیان داستان ها و روایات عجیبی که حتی دشمنان و منکران آن دین هم در مناظراتشان از استفاده از این جفنگیات ابا دارند و تازه دعوی ارشاد هم دارند و می خواهند چشم و گوش دیگران را هم باز کنند :))))

خب گرفتم که منظورتان من است! مشکل از من نیست مشکل از شما است که نمیخواید واقعیات رو باور کنید وگرنه خیلی راحت میگفتید که مدرک من چیست ولی چرا نگفتید؟! چون نمیخواید با واقعیات روبرو شوید.

من همینجا میگم برای همه حرفایی که در انتقاد از قرآن و اسلام و پیامبر و صحابه زدم مدرک دارم شما هم اگه خیال میکنید اینها جفنگیات است پس باید قبول کنید قرآن جفنگیات است سنت جفنگیات است چون همه حرفایی که من در انتقاد از اسلام زدم براساس قرآنی هست که صحابه نزدیک پیامبر جمع آوری کردند براساس سنتی هست که معتبر است و در زمانی جمع آوری شده که یک حکومت اسلامی راس کار بوده و اینکه میبینید نویسنده فلان کتاب تاریخی یا سنت یا حدیث خیلی راحت گفته که پیامبر یا صحابه یا مسلمین فلان کار رو کردن که از نظر شما جنایته باید به شما بگم که این بخاطر اینه که در اون زمان فرهنگ غالب فرهنگ اسلامی بوده و اخلاق رو دین تعریف میکرده نه منطق پس اینکه اینها فلان جنایات رو کردن از نظر مردم عقب مانده فرهنگی اون زمان و حکام حاکم که همین جنایات رو میکردن و روحانیونی که مهر تایید بر این جنایات میزدند اصلا جنایت نبوده که بخوان راجع بهش بحث کنن!

میل خودتونه! اگه میخواید درخواست مدرک کنید تا بهتون نشون بدم اسلام براساس خود منابع اسلامی یک مسلک ضد بشری هست و اگر هم نمیخواید در حماقت خود بمانید تا یک وقت به ایمانتان خدشه وارد نشود و بهشتتان را از دست بدهید!

[SIGPIC][/SIGPIC]
پاسخ
#46

سارا نوشته: مقایسه بنده فقط در مبحث دموکراسی بود همین.

خب همون دموکراسی به مفهوم امروزین هم در یونان باستان وجود نداشته ... در مورد حق رای هم برای شما سند آوردم که اقلیت خاصی حق رای داشتند !! حالا این چه دموکراسی بوده من نمیدونم ...

مطلب دیگه ای که یکی از دوستان نوشته و شاید آوردنش خالی از لطف نباشه :

nsolhdoust نوشته:
دموکراسی یونانیان!!!

The term originates from the Greek δημοκρατία (dēmokratía) "rule of the people",[1] which was coined from δῆμος (dêmos) "people" and κράτος (kratos) "power" or "rule" in the 5th century BCE


واژه [SIZE=2]δημοκρατίαرا به[/SIZE]δῆμος و κράτος تقسیم کرده اند و هرکدام از این لغات را به مردم و قانون/قدرت ترجمه کرده اند!!!

δῆμος = شهرستان/شهر؟!!
κράτος = دولت/حکومت؟!!

چرا دولت شهر ترجمه نکرده اند؟!

واژه مردم را در زبان یونانی باستان جستجو کنید به نتایج جالبی برخواهید خورد [عکس: 11.gif]

لغت بالا یعنی دموکراسی به الفبای یونانی آن معنی دولت شهر می دهد و مفهوم آن وجود حکومت های مستقل شهری می باشد و نه حکومت مردم کوچه و بازار [عکس: 11.gif]

تا آنجایی هم که من می دانم در مجلس های تصمیم گیری یک فرد از مردم عادی نمی توانست راه یابد مگر اینکه جزو خواص می گردید و این کرسی ها متعلق به خانواده های اشراف بودند و نه مردم عادی کوچه و بازار.

حال بگزارید خود واژه اصلی را بشکافیم:

[SIZE=2]δημοκρατία = [/SIZE][SIZE=2]δημο +[/SIZE] [SIZE=2]κρατία[/SIZE]

[SIZE=2]δημο = (معنی قابل قبولی برای آن نمی بابید[/SIZE])
[SIZE=2]κρατία = جمهوری[/SIZE]

فرض بگیریم همان معنی که مفسرین زبان غربی می گویند درست باشد آنوقت می شود:

جمهوری مردم؟!!!


جمهور خودش گروهی از مردم می باشد، آنوقت مردم گروهی از مردم یعنی چی؟[عکس: 11.gif]

به هر حال اساتید با واژگان بازی می کنند و با کمی تغییر δήμιος را به δῆμος تغییر می دهند و جالب این است که δήμιος معنی جلاد می دهد.

و اگر [SIZE=2]δημο را به شکل اصلی آن یا گونه دیگر آن نگاه کنیم می شود [/SIZE] δήμιο یعنی جلاد.

لینک زیر که این بازی ها و گزینشی برخورد کردن ها را بیشتر نشان می دهد:
Georg Autenrieth, A Homeric Dictionary, δήμιος


[SIZE=2]δημοκρατία[/SIZE]
جمهوری/مردم جلاد؟!

شاه هان و سلاطین در فرهنگ مردم هم شکل جلاد و خون ریز را دارند و هم شکل شایسته ترین افراد و دادگران

اما مطلبی که در ارتباط با واژه جمهور و تغییر مفهوم آن به مفهوم آشنای امروزی آن باید کمی بیشتر سخن گفت.

جمهور = جم + هور = بسیار + خورشید/خدا = خدایان

و تصور نمی کنم مفهوم قدیمی آن با مفهوم امروزی آن یکی باشد.
و آنطور که می بینید با فرم به اصطلاح یونانی خود نیز با معنی است.

شاه هان جلاد!!!!

البته جلاد هم معنی خونریز را دارد و هم مجری قانون

بستگی دارد مفسر چه چیز خوشش آید؟!!![عکس: 11.gif]

البته در ارتباط با واژه جلاد و جلال/شکوه (شاکوه) در حال جستجو می باشم و بعد از تکمیل برای اثبات بیشتر و همه جانبه گفته خود در پستی دیگر خواهم آورد.


قانون شاهان = دموکراسی [عکس: 11.gif]


و اما این واژه دموکراسی که از دموکراتیای یونانی گرفته اند.


کراتیا = کراسیا = کرسیا = کرسی
کرسی = تخت
تخت = کرسیی که شاه در روز بار و سلام روی آن می نشیند.

دمو = Demo = آزمایشی = آزمودن ؟!![عکس: 11.gif] قانون/جلاد

این هم مفهوم دمو در زبان زنده امروزی انگلیسی

(راجع به آن تخت آزمونی که در اسطوره ها آمده است شنیده اید[عکس: 11.gif] )

در شاهنامه مجالسی که برای گفتگو و تصمیم گیری ترسیم می شوند همه به یک تخت یا کرسی ختم می شوند. و بزرگ یا شاه بر تخت می نشست و دیگر گردان و پهلوانان در اطراف آن.

کراتیا = کرادیا = کراد = گراد = کرد = گرد

در ابتدای این پست آمد که
κράτος = دولت/حکومت/کشور؟!!

خود متخصصین زبان غربی آنرا κράτος (kratos) power or rule ترجمه کردند.

قدرت = نیرو

گرد و کرد و گراد امروز به معنی شهر هم استفاده می شوند.


درضمن،
دوستانی که به روستای حسنلو در جنوب دریاچه ارومیه رفته باشند و تپه حسنلو و ارگ/اریکه/تختگاه آن را دیده باشند محوطه ای در آن وجود دارد که جایگاه یا سکویی در وسط محوطه ای دارد که در دو و یا سه طرف آن، جایگاه نشستن افراد وجود دارد و بر روی سکو مرکزی تخته سنگی مکعب مستطیل شکل بصورت عمودی قرار دارد که گویا برای اجرای مراسم گردن زدن (جلادی) یا اجرای قانون بوده است.

توجه داشته باشید که نباید آن زمان را با این زمان مقایسه نمود و اگر این کار صورت می پذیرد صرفا جهت تعیین تغییرات و تفاوت ها باید باشد و اشتباه است که ملاک های خوب و بد را در گذشته و امروز یکی بدانیم. قانون گذشته شاید بی قانونی امروز باشد.


در تاریخ نوشتاری ایران و بخصوص شاهنامه این گونه مجالس دموکراسی را بسیار می بینید.


پاینده باشید


nsolhdoust نوشته:
مطلب دیگری در ارتباط با عبارت [SIZE=2]δημοκρατία دموکراتیا[/SIZE]
[SIZE=2]
واژه دموکراتیا همانطور که اکثر زبان شناسان عنوان می دارند از دو بخش دمو و کراتیا تشکیل شده است که همانطور که در پست قبل آمد کراتیا را به قانون و قدرت ترجمه کرده اند که با اگر به مفاهیم درونی واژگان قدرت و قانون توجه کنیم حاکمیت یا حکمیت نیز در آن نهفته می باشد.

در لهجه انگلیسی واژه کورت/ Court به معنی دادگاه/ دیوان/ دربار می باشد که محل وضع و اجرای احکام در گذشته و حتی امروزه بوده و می باشد.

در ارتباط با واژه جلاد که در پست پیش در ارتباط با معنی دموس/دیموس یونانی گفتم، در وبلاگ دوست عزیز آقای انوش راوید به آن پرداخته اند که در لینک زیر می آید:
[/SIZE]
گفتمان دروغهای تاریخ

بانوی عدالت:

[عکس: 156.jpg]

این بانوی شمشیر بدست (تیغ بلند) نماد عدالت و قضاوت در محاکم می باشد.

واژه کورت به معنی تختگاه/جایگاه/کرسی با واژه دمو در ابتدای آن همان مفهومی را داشته که امروز واژه کورت/Court به تنهایی یدک می کشد.


پاینده باشید



سارا نوشته: شما تنها کسی در این فروم بودید که برایم به قول دوستان فرنگی challenge ایجاد کردید و باعث شدید دوباره تاریخ باستان را مروری بکنم و دوباره همان دختربچه ی کنجکاو شوم . بسیار سپاسگزارم

E032
پاسخ
#47

مطلب دیگه در این زمینه :

Hannibal نوشته:
به نام خداوند جان و خرد



جایگاه یونانی ها و ایرانی ها در طول تاریخ


.......................................................


درود بر همگی عزیزان و کاربران گرامی هم میهن...


مطالعه ای که اخیراً پیرامون پژوهش های بئانته دیگناس در رابطه با جایگاه یونان در تاریخ داشتم مرا واداشت تا گزارشات مهم این پژوهشگر باستان را برای کاربران عزیز گردآوری کنم


پیش از آغاز به جمله ی مشهور کلاوس شیپمان در کتاب مبانی تاریخ پارت ها رجوع می کنم:


یونانی ها سعی داشتند دین زرتشت را از یاد و خاطره ی ایرانیان محو سازند. ولی ایرانیانی که از دیر باز با یکتاپرستی آشنا بودند هرگز تن به پرستش الهه های متعدد یونانی هایی که در داستان های ساخته و پرداخته ی خود آنان حضور داشتند نمی دادند.



طبق گزارشات دیگناس:


قلمرو وسیع امپراطوری پارس، پیش از اینکه به قدرت بازوان پارسیان و مادی ها بنیان نهاده شود، با تدبیر و تدبری رشد و نمو یافت که امروزه کمی برای قرن ششم و پنجم پیش از میلاد غیر قابل حضم می باشد.


بئانته دیگناس، نظام حکومتی پارس ها - ص 11:


بخشش و بزرگواری کوروش در شکل گیری امپراطوری وسیع نقش عمده ای داشت. او به واسطه ی ذات نی کوی خویش یاران و و فاداران بسیاری را گرداگرد خویش جمع کرد. ولی این وفاداری سایرین به شهریار هخامنشی فقط در زمان حیاط او ممکن می شد و هیچ دلیلی برای پیروی از جانشینان کوروش برای حاکمانی که می توانستند گوشه ای از امپراطوری عظیم را تحت فرمان خویش در آورند وجود نداشت.


هخامنشیان بنیان نظام خویش را بر پایه ی احترام به عقاید و فرهنگ های سایر ملل پایه ریزی نمودند و در پی این وسعت نظر، قانون اساسی که برای تمامی قلمرو امپراطوری وضع شد در قانونمندی و رعایت حق شهروندی در عهد باستان تاکید بیشتر داشت. همچنین ابداع سرویس بیمه و دستگاه قضایی در عهد هخامنشیان انجام شد که هر دو مهم در زمان داریوش بزرگ به وقوع پیوست. با تکیه بر گزارش هاید ماری کخ، داریوش تمامی خانواده هایی را که بی سرپرست بودند، تحت حمایت دولت ایران قرار داده و قسم عظیمی از گنجینه های خزانه را صرف خانواده های بی سرپرست می کرد. طبق قانونی که در زمان داریوش، توسط هیئت قضایی دولت ایران وضع شده و توسط شخص داریوش شاه تایید شد، سربازانی که در جنگ کشته می شدند، خانواده هایشان تا آخرین لحظه ی زندگی زیر پوشش دولت ایران به زندگی خویش ادامه می دادند. همچنین دستگاه قضایی، با قانونی بسیار مستحکم بنیان نهاده شد که در تصمیم رئیس قضاوت قضایی، حتی شخص شاه هم نمی توانست دخالت کند و تصمیم هیئت قضایی و قاضی اعظم به طور کاملاً مستقل اتخاذ می شد.


ایران در قرن پنجم پیش از میلاد چنین دولت سازمان یافته ای را بر پایه ی علم و آگاهی دولت مردان ایرانی پایه ریزی نمود و حال اینکه یونانی های غربی هرگز بویی از این قوانین نبرده بودند. طبق گزارشات زنوفون، یونانی های آتن و اسپارت، به دلیل اینکه فاقد دستگاه قضایی و سیستمی منظم بودند، برای حل اختلافات خویش از ایرانیان داوری می خواستند و دستگاه قضایی ایرانیان با تایید اردشیر اول مسئولیت حل اختلافات یونانی ها را بر عهده گرفت. یونانی ها خویش را مهد فلسفه می خوانند و شاید فقط علم خویش را صرف همین فلسفه نموده و در هیچ زمینه ی دیگری رشد نداشته اند.


دیگناس، نظام حکومتی پارس ها، ص 102:


متاسفانه یا خوشبختانه عجز یونانی ها در علم و دانش زمانی مشخص می شود که آنان نشان دادند هرگز با نظامی سیاسی و دستگاه قضایی آشنایی ندارند. در مقایسه ی این موضوع باید نگریست که ایرانیان پس از کوروش حکومت را به همان شکل حفظ کردند و امپراطوری پارس دوامی به طول دو قرن داشت. ولیکن امپراطوری عظیم یونان پس از مرگ اسکندر حتی ثانیه ای دوام نیاورد و سران یونانی مانند گرگ های به خون یکدیگر تشنه به جان یکدیگر افتادند.


هیچ کس برای آرمان اسکند اهمیتی قائل نبود و این مشخص بود که در میان سیل عظیم این ملت فقط و فقط اسکندر از شیوه ی حکومت داری و نظام اداری سر در می آورد و بقیه فقط گوش به فرمان بودند.


این شوند قاطعی برای سقوط حکومت یونان بود و شوندی دیگر برای اینکه یونان دیگر تا قرنهای بسیار سر افتاده شد و فقط زیر سلطه ی کشورهای بیگانه قرار گرفت.


بلعکس، شاید همین آگاهی و دانش سیاسی که ایرانیان از هخامنشیان به ارث برده بودند باعث ایستادگی آنان در مقابل امپراطوری سترگ روم شده بود. رومی ها با تک حمله های کوچک کشور یونان را به تصرف در آورند. خاندان بروتی ها کسانی بودند که یونان را به زانو در آوردند و دقیقاً کراسوس از همین خاندان آهنگ تصرف ایران کرده بود که ایرانیان او را شکست دادند و خود کراسوس نیز در جنگ کشته شد.


کلاوس شیپمان در گزارش تاریخ پارت می گوید : یکی از دلایل عمده ی پیروزی ایرانیان در نبرد کرهه، یاد گذشته ی معتبر آنان بود و این شوندی بود که ایران هرگز در مقابل عظمت امپراطوری روم احساس سرافکندگی نکند و به آنان بفهماند پایه و اساس حکومتی بزرگ، پیشتر توسط ایرانیان ریخته شده بود.




با مطالعه ی این منابع، نتیجه ی بسیار خوبی می گیریم. در واقع، علم و دانشی که در کتاب خانه ی ایران در تخت جمشید و سایر شهرهای و ولایت های فلات پهناور ثبت و ظبت شده بود، توسط اسکندر مقدونی به باد غارت و نابودی رفته و این نابودی زیانی بود که یونانی ها به تاریخ علم و دانش وارد آوردند. کینه ای که یونانی ها نسبت به شهریاران هخامنشی و همچنین به اهالی پارس می ورزیدند فقط و فقط شوند آن را می توان عدم توانایی مردان یونان برای تشکیل دولتی سازمان یافته بود. و این ضعف باعث می شد که یونانی ها دست به قلم شده و فقط با یاوه بافی خود را همپایه ی ملتی متمدن و با فرهنگ چون ایران کهن نشان دهند. در صورتی که هرگز به چنین مهمی نائل نیامدند.


ایرانیان با اینکه در زمان حضرت زرتشت، به یکتاپرستی روی آوردند و آموزه های نیک اوستا را نگاشتند، درست زمان حیوان پرستی یونانی ها بود که مار و گوسفند را پرستش می کردند. در اینجا جمله ی فیلیپ بسیار جالب توجه است. که می گوید: من از مار خواران و گوسفند پرستان یک ملت ساختم. یونانی ها را تا زمانی که دستشان را نگیری و به راهی هدایتشان نکنی هیچ تلاشی برای پیشرفت خویش نخواهند کرد و همیشه فقط با اگر و کاش زندگی می کنند.


جمله ای دیگر از ممنون نیز جالب توجه است:


بی اراده ترین ملتی که تا به حال در عمرم دیده ام یونانی ها هستند. آنان حتی به خویشتن هم رحم نمی کنند.به همین دلیل من از یونان گریختم...


جمله ی ممنون دقیقاً به کشتار ترمونی ها و تسالی ها به دست نیروهای متحد اسپارت و آتن بوده است. آنان برای ابراز مخالفت با اسکندر مقدونی، بسیاری از زنان و فرزندان تسالی و ترمون را کشتند و شهرهای آنان را به نابودی کشاندند تا که خسارتی به اسکندر وارد ساخته باشند. آیا برای مقابله با ظلم، می بایست بی گناهی را از بین برد؟


شرایط ایران و یونان در صدر اسلام:


در مورد شرایط یونان در اطراف تاریخ صدر اسلام فقط یک کلمه می توانم بگویم. زیر سلطه!!!!


زیر سلطه ی بیزانسی ها و سپس عثمانی ها.


پس هیچ گزارشی وجود ندارد که از یونان در آن زمان به دست دهیم و این درست مربوط به فقر فرهنگی و بی پشتوانگی یک ملت می باشد که هیچ بایدی برای رهایی خویش از یوغ بیگانگان ندارند. حال اینکه ایرانیان با قیام های متعددی خویشتن را از یوغ بیگانگان رهانیدند.


پس از سقوط دولت کبیر ساسانی، قیامهای ابومسلم خراسانی، بابک خرمدین، یعقوب لیث صفاری و ... اولین اقدامات برای آزادی ایران بودند که در آخر سرداری به نام شاه اسماعیل صفوی موفق به ایجاد دولتی مستقل و احیای حکومتی مرکزی و مستقل در ایران شد. شاه ساماعیل با زورگویان زمان، که سردسته ی آنان دولت عثمانی بود نبردهای بسیار کرده و آنان را شکست داد. شکست شاه اسماعیل در نبرد چالدران که به شکلی تراژدی در آمده است، نشان از شجاعت بی حد و اندازه ی ایرانیان دارد. چرا که ایرانیان با شمشیر و کمان، در مقابل توپ و تفنگ دلیرانه جنگیدند و نشان دادند خون می دهند و یک وجب از خاک نمی دهند.


با توجه به این حوادث، اگر سیر وقایع تاریخی را در سرتاسر تاریخ مطالعه کنیم، برتری و پشتوانه ی ایرانیان، نسبت به ملتی که فقط گفت و هیچ کار نکرد مشخص می شود.



شاعران و طبیبان از ایران برخواستند و یونانی ها فقط منم منم می کردند.


ابن سینا، یا پورسینا، ابداع کننده ی طب سنتی بود که زکریای رازی آن را به طب مدرن تبدیل نموده و الکل را کشف نمود. حال ما نمی دانیم در این میان یونانی ها چگونه ادعای سهم در علم طبابت دارند.


اگر کتب ساسانیان به دست اعراب نمی سوخت قطعا به شکل واضح تری دانش ایرانیان حتی در زمینه ی موسیقی و نجوم نیز هویدا می شد.


هم اکنون چندین کتاب از موسیقی و هنر از دوره ی ساسانیان به جای مانده که آثار اساتید برجسته ی آن دوره بوده است.


....................................


جمع بندی:


به طور کل، اقوام یونانی، با زندگی لجام گسیخته ای که در پیش گرفته بودند، و عدم اتحادی که میان شهر های یونانی وجود داشت، آنان را به ملتی ضعیف در هر زمینه ای تبدیل نموده بود که فقط با سخنگویی برای خویش افتخار می تراشیدند. ضمن اینکه با در نظر گرفتن اوضاع و احوال یونان در طول تاریخ، می توانیم به این مهم پی ببریم که آنان مردمانی بدون پشتوانه ی تاریخی و فرهنگی بودند که تا مدت زمان بسیاری اقدام به پرستش الهه های یونانی خویش می نمودند و سپس با فشار دولت بیزانس (روم شرقی) به راحتی به مسحیت روی آوردند و حتی ذره ای برای خدایان پر تعدادی که سالهای سال آنان را می پرستیدند ارزش قائل نشدند و فقط چیزی را قبول می کردند که منافعشان را در مخاطره قرار ندهد.


ایرانیان، که از دیرباز یکتاپرست بودند و همچنین عقاید و آموزه های نیکوی ایشان، به اصطلاح فیلسوف(؟؟؟) های یونان را که فقط کارشان جستجو در گفته های دیگران و تز دادن بدون خلاقیت بود را تحت تاثیر خویش قرار داده بود.


شاید کل آن یونان باستان فقط از فلسفه سر در می آورد.


حتی زمانی که رومی ها جکومت جمهوری تشکیل دادند، ایرانیان، حکومت اشکانی را به شکل ملوک الطوایف در اورده (استقلال عمل برای همه ی شهر ها و ولایت ها) و همچنین مجلس کبیر مهستان را پایه گذاری نمودند و تا حتی با رجوع به گفته ی دکتر پرویز رجبی مردم نیز در انتخاب ولیعهد نقش داشتند و هیچ عملی از سوی شاه بدون مشورت با مجلس به وقوع نمی پیوست. این نشست های سیاسی و دولتی، علم بالای یک ملت و کشتار این تسالی ها به دست آتنی ها و اسپارتی ها نیز نشان از فقر فرهنگی و عقب ماندگی قبایل یونان است.




.
پاسخ
#48

Anarchy نوشته: خب همون دموکراسی به مفهوم امروزین هم در یونان باستان وجود نداشته ... در مورد حق رای هم برای شما سند آوردم که اقلیت خاصی حق رای داشتند !! حالا این چه دموکراسی بوده من نمیدونم ...

با سلام و درود
خیلی ممنون از مطالب ارزشمند و البته آنتی یونانی !!
ما پیش از اینکه به معنا برسیم به کلمات رسیدیم. هرکسی خب تعریفی از دموکراسی داره. الان هم همه ی کشور های دنیا با ساختارهای حکومتی کاملا متفاوت ادعای دموکراسی را دارند. بنده آدم قانعی هستم همین که در آنزمان یک عده ی اندکی می توانستند رای دهند بسیار جای شکر دارد:) و البته مسلما همان عده ی اندک هم از دانشمندان و حکما و البته بزرگان بوده اند که همه ی آنها از زمره ی افراد با سواد و با دانش محسوب می شدند. به هر حال باید قبول کنیم که در آنزمان اکثریت مردم از نعمت سواد محروم بوده اند و بیشتر پی کسب مال بوده اند تا دانش.
حتی همین فلاسفه بزرگ یونان با این امر که حق رای برای همه مردم باشد کاملا مخالف بودند و مواردی چون برتر بودن یک دانشمند به یک فرد عامی را مطرح می کردند که چگونه هر دوی اینها می توانند دارای یک رای باشند در حالیکه رای و نظر یک دانشمند و یک حکیم بسیار بسیار ارزشمند تر از یک فرد عامی است. این همان چیزی است که افلاطون در مدینه فاضله اش مطرح می کند. در مدینه ی فاضله، افلاطون حق حکومت را تنها از آن فلاسفه و حکما می داند و بس. ارسطو در رساله ی سیاست می گوید " [FONT=&amp]دموکراسی مظهر حاکمیت طبقه‌ی پست جامعه است[/FONT]" . در حقیقت همه ی این حکما بنوعی معتقد بودند که حکومت ایده آل حکومتی است که اندیشمندان و خردمندان در آن صاحب نظر و رای باشند.
برای اینکه بیش از این متهم به یونانی پرستی نشوم مثالی از یکی از بزرگترین فلاسفه ی جهان ، شهاب الدین سهرودی می آورم. شیخ اشراق حتی پا را فرا تر از فلاسفه ی یونانی گذاشته و گفته است اولی آن است که عارف، کسی که به عقل سرخ رسیده است بر جامعه حاکم باشد بدون توجه به رای مردم.

بنده مطالبتان را کامل خواندم. راستش می دانم هر چه بگویم متهم می شوم به اسلامیست ضد ملی گرایی بودن! در حالیکه خیلی چیز ها در اسلام هست که هنوز برایم لاینحل باقی مانده است . خیلی چیز ها هست که فهمش برایم سنگین است. فقط جسارت کرده و این نکته را عرض می کنم که یونان آنقدر ها که شما اظهار داشتید حقیر نبوده است.
حتما می دانید که داریوش اول چگونه پادشاه شد با کشتن مغ گئومات (بردیای دروغین) با کمک شش تن از نجبای پارس. بعد از کشتن مغ ، داریوش و آن شش تن دیگر جلسه ای بر پا می دارند تا در مورد آینده ی حکومت ایران تصمیم بگیرند. هوتن (اتانس) حکومت دموکراسی را پیشنهاد می دهد و در نکوهش نظام شاهنشاهی سخن ها سر می دهد ولی خب آن شش نفر دیگر نظرش را نمی پسندند و حکومت پادشاهی در ایران تداوم می یابد. نمی دانم آیا می دانید که چرا هوتن که خود از اشراف بود از نظام پادشاهی اینقدر بیزار بود. داستانی دارد که اگر بیان کنم باز شما تذکر خواهید داد و باز هم متهم خواهم شد.
با سپاسE032






پاسخ
#49

سارا نوشته: البته مسلما همان عده ی اندک هم از دانشمندان و حکما و البته بزرگان بوده اند که همه ی آنها از زمره ی افراد با سواد و با دانش محسوب می شدند.

چرا حرف اشتباهتون رو دوباره تکرار میکنید ؟

Only adult male Athenian citizens who had completed their military training as ephebes had the right to vote in Athens.The percentage of the population that actually participated in the government was 10 to 20% of the total number of inhabitants, but this varied from the fifth to the fourth century BC.
[SUP][11][/SUP] This excluded a majority of the population: slaves, freed slaves, children, women and metics (foreigners resident in Athens).
[SUP][14][/SUP]The women had limited rights and privileges, had restricted movement in public, and were very segregated from the men.[SUP][15][/SUP]

Also excluded from voting were citizens whose rights were under suspension (typically for failure to pay a debt to the city: see atimia); for some Athenians this amounted to permanent (and in fact inheritable) disqualification.


سارا نوشته: نمی دانم آیا می دانید که چرا هوتن که خود از اشراف بود از نظام پادشاهی اینقدر بیزار بود. داستانی دارد که اگر بیان کنم باز شما تذکر خواهید داد و باز هم متهم خواهم شد.
با سپاس

بله اما نظرات بقیه هم قابل تامل هست . از اینجا به بعد :

Herodotus, The Histories, Book 3, chapter 80

ولی همین که 6 نفر دور هم نشستن و تصمیم گرفتن خودش مطلب جالبیه !!

لازم به ذکره ، انتقاد به دموکراسی در همون یونان باستان هم وجود داشته :

Athenian democracy - WiKi
پاسخ
#50

Anarchy نوشته: چرا حرف اشتباهتون رو دوباره تکرار میکنید ؟

Only adult male Athenian citizens who had completed their military training as ephebes had the right to vote in Athens.The percentage of the population that actually participated in the government was 10 to 20% of the total number of inhabitants, but this varied from the fifth to the fourth century BC.
[SUP][11][/SUP] This excluded a majority of the population: slaves, freed slaves, children, women and metics (foreigners resident in Athens).
[SUP][14][/SUP]The women had limited rights and privileges, had restricted movement in public, and were very segregated from the men.[SUP][15][/SUP]

Also excluded from voting were citizens whose rights were under suspension (typically for failure to pay a debt to the city: see atimia); for some Athenians this amounted to permanent (and in fact inheritable) disqualification.

قربان بنده قصد جسارت نداشتم ولی خب بر طبق حرف شما عرض کردم . چون در آن دوران آتن را می توان به دو دسته تقسیم کرد شهری ها (همان اتنی ها) و خدمتگزاران که شامل بردگان و بردگان آزاد شده و نسلشان و خارجی ها بودند. خب تعداد شهری ها بسیار بسیار کمتر بوده و آنها از نعمت سواد بهره مند بودند چون مشاغل اداری و دبیری و کلا هر کاری که نیاز به دانش و سواد داشت بر عهده ی آنها بود و در مقابل کارهای خدماتی و کشاورزی و دامداری بر عهده دسته ی دوم بود. حتی ارسطو هم در کتاب سیاست ، بسیار این امر را پسندیده می داندو معتقد است که بردگان و نژاد غیر یونانی باید به نژاد یونانی خدمت کنند و حق حاکمیت هم باید بر عهده نژاد یونانی باشد که نژاد برتر است! خب در همان متن انگلیسی که شما قرار دادید تنها مردان آتنی می توانستند رای دهند که در بین مردان آتنی در آنزمان شما بهتر از بنده می دانید چقدر فیلسوف و حکیم وجود داشته.
Anarchy نوشته: بله اما نظرات بقیه هم قابل تامل هست . از اینجا به بعد :

Herodotus, The Histories, Book 3, chapter 80

ولی همین که 6 نفر دور هم نشستن و تصمیم گرفتن خودش مطلب جالبیه !!

لازم به ذکره ، انتقاد به دموکراسی در همون یونان باستان هم وجود داشته :

Athenian democracy - WiKi

بنده هم در پست پیشین آرا فلاسفه یونانی چون افلاطون و ارسطو را عرض کردم که در نقد دموکراسی بود.
امیدورام بنده را مورد مواخذه قرار ندهید ولی راستش بنده سال ها پیش یک مقاله از آلبرت اومستد خواندم که ایشان معتقد بود که داستان آن مغ را خود داریوش در آورده است و در حقیقت داریوش بردیای واقعی را برای تصاحب تاج و تخت کشته است حتی دکتر زرین کوب هم این نظر را نا درست نمی داند .
نظریه یکسان بودن گئومات مغ و بردیا - WiKi

راستی قربان یک سوال ! چرا شما اینقدر از یونان بیزار هستید؟






پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان