sonixax نوشته: مهربد جان این را ولش کن ! همه که روی پُل نمیروند رنگ بزنند ! شما بگرد دنبال کارهای کم خطر تر مثلن :
این فهرست برنامه نویسان مشهور جهان است ! یعنی کسانی که بازیهای کامپیوتری ، سیستم های عامل ، فرمورهای (سیستم عامل های کوچک) دستگاه های دیجیتالی و ... را مینویسند :
List of programmers - WiKi
چند زن درشان میبینید ؟
برنامه نویسی کار فکری و سخت است ؟ چند مغازه که تمام کارهایش با یک زن (مخصوصن از نوع ازدواج کرده!) باشد میشناسید ؟ نهایتن اگر زنی صاحب مغازه ای چیزی باشد یا با سرمایه شوهر جون آن هم برای وقت گذرانی آن را باز کرده یا با سرمایه بابایی برای همان سرگرمی و وقت گذرانی یا مجرد است و چاره ای جز روی پای خودش ایستادن ندارد .
محل کار زنانی که خودشان صاحب آن شغل هستند به خصوص در مورد ایران و زن ایرانی (چه خارج از ایران چه داخل ایران) اغلب بیشتر از آنکه شبیه محل کار باشد شبیه پاتوق دوستان و مکانی برای غیبت کردن و اینهاست !!!
MEHDI نوشته: اگر می پرسید برنامه نویسی کار فکری و سخت است بله واقعا کار فکری، سخت و خلاقانه ای است. مسائل مورد اشاره شما تایید کننده این نکته است که باید تفاوت های زن و مرد را شناخت. هر چقدر این تفاوت های زیست شناختی را بهتر درک کنیم راحت تر می توانیم با تفاوت هایمان کنار بیاییم و زندگی کنیم. وگرنه برخورد از روی تعصب با چنین مسائلی فقط رضایت و شادی را از دو جنس می گیرد. زنان مناسب کارهای سخت ذهنی و فیزیکی نیستند. به تاریخ علم و فلسفه نگاه کنید و ببینید نام چند دانشمند زن را پیدا می کنید که تاثیر شگرفی بر جهان گذاشتند.دیدگاه استراتژیک و تصویرسازی و دید فضایی مناسبی ندارند و قدرت استدلال و منطق قوی ندارند و در شرایط سخت و زیر فشار عصبی، به ندرت تصمیمات درستی می گیرند. شما برنامه نویسی را مثال زدید به عنوان یک شطرنج باز این را به شما می گویم که زنان در شطرنج هم جایی که نیاز به خلاقیت،دید استراتژیک و منطق و محاسبه و قضاوت دقیق و گرفتن تصمیمات درست در لحظات مهم است حرفی برای گفتن در مقابل مردان ندارند و فقط نام یک زن را در بین 150 شطرنج باز برتر جهان می بینید. اصولا علاقه دختران به مسائل intellectual به مراتب کمتر از پسران است. به ازای هر 13 دانش آموز استثنایی پسر یک دانش آموز استثنایی دختر در ریاضیات وجود دارد. دلیلی وجود دارد که زنان همیشه زیر سلطه مردان بوده اند و دلیلش فراتر از مسائل محیطی و اجتماعی است.
دوستان گرامی بدبختانه این خودش نشانگر شستشوی مغزی کامیابی است که ما مردان و پسران را دادهاند. به زبان ساده, همینکه
شما میاندیشید چون مردان در کارهای هوشیک و اندیشیک بسیار سرتر از زنان هستند, پس "برتر" هم هستند همانا سخت بیراههرویای بیش نیست.
میدانیم که کارآمدی میشود اینکه با کاربرد چند کارمایه, چند بازده داشته باشیم. اکنون اینگونه به فرهِشتِ جُستار بنگرید,
یک زن و یک مرد, هر کدام باید چه اندازه کارمایه بسوزانند تا بتوانند به ایستار یکسانی از بهزیستی و آسایش در زندگی دستیابند؟
امروزه یک مرد برای کامیاب بودن باید از مغز اش بسختی کاربکشد, باید دانا به چند زبان زنده باشد, باید همانجور که گفتید از پس دانشهایِ
نوینی چون برنامهریزی و مزدائیک پیشرفته بربیاید و بسیاری بسیاری چیزهای دیگر و از همهیِ اینها مهندتر, باید به توانایی خودش در انجام همهیِ اینکارها
بنازد.
در دست دیگر ما یک زن را داریم, نون همین زن برای اینکه بتواند به اندازهیِ همان مرد کامیاب باشد چه اندازه کارمایه باید بسوزاند؟ آیا جز این است که با اندکی رسیدن به
سر و روی خود اش و آرایش و خرید چند جامهیِ گرانمایه و برازنده (آنهم بپول بابایی {= یک مرد دیگر}) میتواند دِل یکی از همین مردهای توشمند و آتاو را بُرده و با همسری, از هوش و توش وی بآسانی بهره ببرد؟
یک زن به چیزهایی که شما گفتید هیچ ارزشی درونیای نمیدهد, اینکه شما بتوانید برنامهنویسید یا ننویسید چه ارزشی دارد؟ مغز یک زن را میتوانیم بگوییم برای کنترل
مغز یک مرد فرگشته و بمانند زبرنگری میماند که تنها به بازده و فرجام کار شما مینگرد و هیچ کاری به اینکه چگونه و به چه راهی انجام میشود دیگر ندارد.
برای یک زن برنامهریزی/برنامهنویسی بدرستی چیزی بیشتر از این نیست که از آن چه درمیاید و مرد برنامهریز چه اندازه گرایندیِ کامیابی در زندگی دارد.
پس اگر نیک بنگرید, بالش و نازش به اینکه ما مردان میتوانیم این کارها را بهتر بکنیم
بمانند کارگرهایِ کارخانهای میماند که به اینکه چه خوب میتوانند با آچار و افزار کارکنند, میلافند (;
پارسیگر