03-03-2016, 05:38 PM
Mehrbod نوشته: من هم پیشتر از چند تا تارگردانهایِ بالاتراز خواسته بودم دسترسی tor را بگشایند, ولی نکردند و من هم ناچار همکاری را کنار گذاشتم.
در ویکیپدیا؟ چرا اصرار داشتی با تور بری؟
Mehrbod نوشته: من هم پیشتر از چند تا تارگردانهایِ بالاتراز خواسته بودم دسترسی tor را بگشایند, ولی نکردند و من هم ناچار همکاری را کنار گذاشتم.
Nikzad Mehrazmanesh نوشته: در ویکیپدیا؟ چرا اصرار داشتی با تور بری؟
Nilftrondheim نوشته: واقعا دست گلشان درد نکند نیچه و امیر که اینقدر متحمل فشار شده اند و ما را از حیوان بودن انسان آگاه کرده اند! مشکل اینجاست که ده هزار سالی میشود آدم ها جامعه و تمدن تشکیل داده اند و کسی را که رفتار هایی بر ضد آن بروز میدهد را عنصر نامطلوب تلقی میکنند. تشبیه اینها به گرگ در میان گوسپندان هم بی انصافی هست، حتی درنده ترین گرگ ها هنوز هم موجودات اجتماعی هستند! بیش از این غیبت نکنم، اگر امیر عزیز افتخار حضور دهند با ایشان حرف هایی در این باره دارم.
Mehrbod نوشته: از روز یکم با Torبودهام
Mehrbod نوشته: او بایستی در ریشه دچار "دگردیسی" شده باشد.
جوینده یابنده است.
Mehrbod نوشته: من با نام Mehrbod از روز یکم با Torبودهام, آنجا هم گفتم با همین بروم.
اینی که بیرون کشیدید مال چند سال پیش بود که من یکی از "فعّالان اجتماعیِ" فریب خورده بودم.
سارا نوشته: تعریف سر راست و ساده از عشق و شعر و شاعر و عارف..... بنظرتان این کار شدنی است؟ شما که به دنبال یک گفتگوی فلسفی هستید حتما نیک می دانید که بعضی از مفاهیم را نمی توان با بطور کامل تعریف کرد! افلاطون در رساله هایش مدام می کوشید که همین کار را انجام دهد . وی در رساله ی لاخس کوشید تا تعریف ِ شجاعت را پیدا کند و در رساله ی جمهوری تلاش کرد تا تعریف عدالت را دریابد! در حقیقت افلاطون گمان می کرد که کشف کردن ِ تعاریف نیز جز اهداف ِ اصلی فلسفه است! اما اینجا یک پرسش پیش می آید که آیا تعاریف کشف می شوند یا ساخته می شوند و آیا برای هر مفهومی یک تعریف راستین وجود دارد؟تعریف و توضیح قرار نیست فقط به واژگان محدود شود. استفاده از زبانِ نوشتار و گفتار تنها یکی از روش ها و ابزارهاست. جهت تعریف یک مفهوم می توان نقاشی آن را کشید...مجسمه اش را تراشید...در قطعهی موسیقی توضیحش داد... شعرش را سرایید...و هر روش دیگری که بتواند بهتر و عمیق تر مفهوم مورد نظر را توضیح دهد.
سارا نوشته: و خب هنگامی که خواستم همان واژگانی را که از بنده خواسته بودید تا تعریف کنم را تعریف کنم! در همان ابتدا متوقف شدم که چه نوع تعریفی را می توان از این واژگان ارائه داد؟ آیا قراردادی هستند یا نه گزارشی؟!خیر، متوقف شدن و ابراز چنین پرسش هایی توجیهی ندارند!
سارا نوشته: برای نمونه همین "عشق" تعریفش قراردادی هست یا گزارشی؟ وقتی نیک به اطراف بنگریم هر احساس و کشش تند و آتشین و البته مثبت به یک فرد یا یک چیز را عشق می نامند!! و آیا این همان "عشق" است؟ اگر شما بتوانید هستی را تعریف کنید منهم می توانم عشق را برایتان تعریف کنم! چون من هستیِ هستی را در گروی عشق می بینم! و در حقیقت عشق را اصل و اصیل می دانم و هستی را زاده ی عشق.بسیار خوب، پس اینجا مسئولیتتان در مورد توضیح مفهوم "عشق" بیشتر شد! زیرا اساسا معتقدید هستی از عشق به وجود آمده!
در نگاه ساده و کلی یا بهتر است بگویم که از دید همگان، عشق از دل بر می خیزد و متولد می شود و هرکس که دل دارد پس توانِ عشق ورزیدن دارد و.... در حالیکه اگر به دنبال ِ عشق و حقیقت عشق برویم می بینیم که ابتدا عشق بوده و بعد دل! بقول ابوسعید ابالخیر:
سر نشتر عشق بر رگِ روح زدند
یک قطره از آن چکید و نامش دل شد
پس عشق آفریننده ی دل است و نه دل !
من حقیقت هستی را همان عشق می دانم