Nilftrondheim نوشته: :Ubiquitous surveillance
اگر همه کس همه جا تحت نظر باشند حتی در خصوصی ترین موقعیت ها میتوان از وقوع فاجعه جلوگیری کرد. هر کسی حاضر میشود امنیت را به قیمت حریم خصوصی بفروشد. آمریکا را بنگرید که پس از 9/11 چه با خود کرد.
این استدلال پیوند کمی به آنچه آورده شده دارد, و خود در چند تراز نادرست است.
سخن آنجا این بیشتر بود که دامنگیری (دامنهیِ آسیبرسانی)
تکنولوژی رو به افزایش است; به دیگر زبان, تیغها دارند هر چه تیز میشوند:
Lao Tzu: the sharper the tools, the darker the times.
این از یکسو, از سوی دیگر دسترسیپذیری به این ابزارها روز به روز بیشتر و آسانتر میشود و نمونهوار با پیشرفت کنونی
دور نیست روزیکه هر کس با هوش نسبتا بالا بتواند نمونهوار جنگافزارهای بیولوژیکی را در زیرزمین خانهاش بسازد.
اگر این دور از باور میاید, میتوان به این نمود از پیشرفت پرداخت که چند دهه پیش رایانهها اندازهیِ
یک ساختمان بودندو تُندای پردازشیِ کمتر از یک گوشی موتورولای به درد نخور امروزین را داشتند, یا
همهیِ دستگاه چاپی که گوتنبرگ با هزار کبکبه و دبدبه درست کرده بود را امروز یک چاپگر
لیزری بهترش را فراهم ساخته است و چاپگرهای سه بُعدی نیز رو به پیشرفت روزافزوناند.
یا نمونهیِ باز دم دستتر, میتوان به این پرداخت که امروز هرکس با اندکی هوشمندی و
پژوهمندی (resourcefulness) میتواند با جستجوی اینترنت راه بمبسازی را یاد بگیرد.
نکته در همه اینها این است, اگر تا دیروز تنها ابزارهایی مانند کارد و چاقو در دسترس بودند, آسیبرسانی
آنها نیز بسیار
مرزمند بود. این مرز و نیز
دسترسپذیری آنها, هر دو رو به افزایشاند.
--
نکتهیِ دوم, آنچه شما آوردید استدلال و راهکار سستی است. نخست بگذارید چکیدهیِ سخن شما را دریابانیم:
در برابر افزایش همزمان آسیبرسانی و دسترسپذیری تکنولوژیهایِ گوناگون, ابزار بازدارندهای به نام نظارت همگانی نیز درست شده است که میتواند جلوی همهیِ اینها را تا اندازهیِ بالایی بگیرد.
چند نکته:
١- ابزار نظارت همگانی بازدارندگی بسیار پایین داشته و بیشتر کارکرد پیگیری قانونی دارد.
٢- ابزار نظارت همگانی بسختی فرزام (perfect) است زیرا از سوی نیروی آدمی کنترل میشود و خطاپذیری بالا دارد.
٣- نظارت همگانی همچون دیگر راهکارها تنها در جایگاه یک "واکنش" به پدیدهیِ بزرگتری از خود پدید آمده و همراه با خود, بمانند دیگر تکنولوژیها, بدیهایِ بسا بزرگتری نیز به همراه آورده است, یک نمونهیِ آن کاهش حریم شخصی و آزادیهایِ کس باشد.
روشن است این نظارت همگانی نمیتواند به همینجا کوتاه بشود و با پیشرفت بیشتر تکنولوژی نیاز به باز "نظارت همگانی" بالاتری میاید
و این بخوبی در راستای گفتگوی دیگر این جُستار پیش میرود که:
گامهایِ خُرد و در خود سودبخش, میتوانند به برایندهایِ بزرگ و بسیار زیانآور بیانجامند.
در همین نمونه, دیده میشود که تکنولوژی توان نابودسازی بالا و به بهای اندکی را در دسترس میگذارد — و این فرایند
در کنترل هیچکس نیست و خواه ناخواه همهیِ تکنولوژیها دیر یا زود همگانی میشوند — و سپس, در گام دوم واکنش ناخودآگاه
پدید آوردن یک بازدارنده است که سیستم را
موقتا هم شده از نابودی بازداشته و راستای آن را نگه دارد, برای نمونه سیستم
«نظارت همگانی» پدید میاید. هر آینه از این نقطه به آنور یک فرایند دیالکتیک را داریم که در هر گام خُرد از آن اینجور به
چشم میاید که دارد کاری سودبخش انجام میشود, بخشی ازینرو که براستی چه کسی میتواند بگوید نظارت همگانی زمانیکه از سوی
آدمهای چشم و دست پاک و نیک¹ باشد بد است, بویژه زمانیکه تنها و تنها برای پاسداری و مراقبت از ما باشد؟
هر آینه, روشن است که شرایط اینگونه نمیتواند بمانند. با پیشرفتهتر شدن تکنولوژیها و نمونهوار چاپگرهایِ سهبعدی
و ابزارهای دستکاری ماده در ترازهای اتمی و رایانههایِ تندتر و پیشرفتهتر, نظارت همگانی نیز مینیازد که پیشرفتهتر
و پیشبینیگرانهتر بشود و خب اگر ما امروز داریم رفتار مردم را از بیرون نگاه میکنیم, چرا با ابزارهای مغزخوانی مغز و اندیشهیِ
آنان را از درون ننگریم و تفتیش فکر نکنیم؟ یا چرا بهتر از آن, با ابزارهای کنترل مغزی از وقوع جرم و جنایت اصلا پیش نگیریم؟
و درست همانگونه که امروزه "نظارت همگانی" چندشآوری بسیار پایینی برای آدم امروزین دارد (چیزیکه برای
بسیاری از تیرههایِ نخستینی نابرتافتنیست که کسی بخواهد آنان را بپاید و به حریم و دامنهیِ
آزادی آنان دست بدرازاند), فرداروز برای آدم فردائین هم چندشآوریِ بسیار پایینی خواهد داشت
که کسی بخواهد مغز و اندیشهیِ او را تفتیش کند تا مبادا او اندیشههایِ "بد" و "سیستمستیز" در سر داشته باشد.
پس این راه "نظارت همگانی" اگر چه واکنشی در جای خود سودبخش,
ولی در دیرزمان تنها به بار آمدن مشکلاتی باز بزرگتر و راهکارناپذیرتر خواهد انجامید.
¹ اینجا ما دیگر به این نمیپردازیم که این گفته چه اندازه خام و سادهانگارانه است,
و نیز به این گره فلسفیک و کهن نمیپردازیم که پس «چه کسی ناظران را نظارت کند؟»