نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پارسی را پاس بداریم ( کارگاه آموزش واژگان ریشه‌دار زبان پارسی )
#4

برز شماره ی 2

نقل قول: [SIZE=3] این بوسهل مردی امام‌زاده و محتشم و فاضل و ادیب بود. اما شرارت و زَعارتی در طبع وی مؤکّد شده ـ و لا تَبدیلَ لِخَلقِ‌الله ـ و با آن شرارت، دل‌سوزی نداشت، و همیشه چشم نهاده بودی تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری حشم گرفتی و آن چاکر را لَت زدی و فروگرفتی، این مرد از کرانه بجَستی و فرصتی جُستی و تضریب کردی و المی بزرگ بدین چاکر رسانیدی و آنگاه لاف زدی که فلان را من گرفتم ـ و اگر کرد، دید و چشید ـ و خردمندان دانستندی که نه‌چنان است، و سری می‌‌جنبانیدندی و پوشیده خنده می‌‌زدندی که وی گزافگوی است. جز استادم که وی را فرو نتوانست برد، با آن‌ همه حیلت که در باب وی ساخت. از آن در باب وی به کام نتوانست رسید، که قضای ایزد با تضریب‌های وی موافقت و مساعدت نکرد، و دیگر که بونصر مردی بود عاقبت‌نگر، در روزگار امیر محمود، رضی‌الله عنه، بی‌آن‌که مخدوم خود را خیانتی کرد ، دل این مسعود را، رحمه‌الله‌علیه، نگاه داشت به همه چیزها، که دانست تخت مُلک پس از پدر وی را خواهد بود. و حال حسنک دیگر بود ، که بر هوای امیر محمد و نگاهداشتِ دل و فرمان محمود، این خداوندزاده را بیازرد و چیزها کرد و گفت که اَکفاء آن را احتمال نکنند تا به پادشاه چه رسد.[/SIZE]


نزدیک ترین واژگان پارسی جایگزین شده در برز شماره ی 2



نقل قول:[SIZE=3]این بوسهل مردی امام‌زاده و [SIZE=3]شکوهمند و فرهیخته و ادب مند بود. ولی [SIZE=3]کژنهادی [/SIZE]و [SIZE=3]دژخویی [/SIZE] در سرشت وی [SIZE=3]هایسته [/SIZE] شده ـ و لا تَبدیلَ لِخَلقِ‌الله ـ و با آن شرارت، دل‌سوزی نداشت، و همیشه چشم نهاده بودی تا پادشاهی بزرگ و ستمگر بر فرمانبری حشم گرفتی و آن چاکر را لَت زدی و فروگرفتی، این مرد از کرانه بجَستی و فرصتی جُستی و سخن چینی کردی و دردمندی بزرگ بدین چاکر رسانیدی و آنگاه لاف زدی که فلان را من گرفتم ـ و اگر کرد، دید و چشید ـ و خردمندان دانستندی که نه‌چنان است، و سری می‌‌جنبانیدندی و پوشیده خنده می‌‌زدندی که وی گزاف گوی است. جز استادم که وی را فرو نتوانست برد، با آن‌ همه فریب که درباره ی وی ساخت. از آن درباره ی وی به کام نتوانست رسید، که داوری ایزد با سخن چینی های وی همس[SIZE=3]ازی [/SIZE]و همیاری نکرد، و دیگر که بونصر مردی بود عاقبت‌نگر، در روزگار امیر محمود،پروردگار [SIZE=3]بیامرزاد اش [/SIZE]، بی‌آن‌که سرور خود را کژ پیمانی کرد ، دل این مسعود را، [SIZE=3]پروردگار[/SIZE]او را ببخشاید، نگاه داشت به همه چیزها، که دانست تخت پادشاهی پس از پدر وی را خواهد بود. و حال حسنک دیگر بود ، که بر هوای امیر محمد و نگاهداشتِ دل و فرمان محمود، این خداوندزاده را بیازرد و چیزها کرد و گفت که اَکفاء آن را گمان نکنند تا به پادشاه چه رسد[/SIZE][/SIZE]
پاسخ


پیام‌های این موضوع

موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان