02-08-2013, 07:37 PM
درست می گویی، برای کارواژه ی بیخود "کافی بودن"، از "بسیدن" هم می توان بهرید (بهر برد) ولی به نگر من، "بسندیدن)" زیبا تر است. همچنین از نگر ریختواژه ایک، بسیار همانند "پسندیدن" است.
پسندیدن (to like) --> بن گذشته: پسندید (liked) --> بن کنون: پسند (like)
بسندیدن (to suffice, to be enough, to be sufficient) --> بن گذشته: بسندید (sufficed) --> بن کنون: بسند (suffice)
بسیدن (to suffice, to be enough, to be sufficient) --> بن گذشته: بسید (sufficed) --> بن کنون: بس (suffice)
می توان هردو از هردو بهرید (بهره برد) ولی من بسندیدن را بیشتر می پسندم!
زیرا اینگونه می توان یک نامواژه هم برای "کافی" داشت، زیرا "بسنده" زاب است و (هرچند که پارسی خمشپذیر است) تاکنون ندیده ام کسی از "بسنده" همچون نامواژه ببهرد (بهره ببرد).
ناموازه از بسندیدن --> بن کنون "بسند" + پسوند "ش": بسندش /Basandesh/ (با بفرستش لغزش نکنید!) :)
پسندیدن (to like) --> بن گذشته: پسندید (liked) --> بن کنون: پسند (like)
بسندیدن (to suffice, to be enough, to be sufficient) --> بن گذشته: بسندید (sufficed) --> بن کنون: بسند (suffice)
بسیدن (to suffice, to be enough, to be sufficient) --> بن گذشته: بسید (sufficed) --> بن کنون: بس (suffice)
می توان هردو از هردو بهرید (بهره برد) ولی من بسندیدن را بیشتر می پسندم!
زیرا اینگونه می توان یک نامواژه هم برای "کافی" داشت، زیرا "بسنده" زاب است و (هرچند که پارسی خمشپذیر است) تاکنون ندیده ام کسی از "بسنده" همچون نامواژه ببهرد (بهره ببرد).
ناموازه از بسندیدن --> بن کنون "بسند" + پسوند "ش": بسندش /Basandesh/ (با بفرستش لغزش نکنید!) :)
,Living in a world which everybody is a sheep or a wolf
...!I'd rather be a shepherd
!Let them shred one-another! ... I do play my own flute
...!I'd rather be a shepherd
!Let them shred one-another! ... I do play my own flute