09-07-2015, 09:23 PM
سارا نوشته: راستش من در طول زندگیم از وقتی یادم می آید تا الان خیلی مورد توجه و تحسین قرار گرفته ام آنهم به دلایل ِ گوناگون . حالا حالم از همه ی تحسینها بهم میخورد!! من نباید اینی می شدم که الان هستم از آینه ها بیزارم چون آینه ها خیلی هم راستگو نیستند من مایه ی رنج خودم هستم و راست می گویم!
یک نکته ی جال آن است که هرچه از تحسین و تعریف بیشتر فرار کنی بیشتر به سمتت می آید و فقط فریبت می دهد و در آخر بدبختت می کند از تحسین بیزارم!!
دکارت هم اینجا بیچاره نمیگرفت در "من مایهیِ رنج خودم هستم" من کیست, خود کدام است و چرا یکی دو تا شد ..؟
ولی خب گرفتاری شما روشن است ناخودآگاه و خودآگاهتان پیوند خوبی با هم ندارند و یکی از دست دیگری ناخوشنود و بهمچنین.
ازینرو بهتر است شما بجای خداشناسی به خودشناسی بپردازید و بکوشید با واکاوی و خودکاوی سارای راستین را بشناسید.
سارا نوشته: چطور دلتان می آید "مهربان" را "قلدر محله " بنامید؟
بوارونه, این شمایید سارا که چشمانتان را بر روی واقعیتها میبندید. اگر خدایی باشد
بایستی یخهیِ او را هم گرفته و برای این گندهایی که زیر نام "آفرینش" بالا آورده پاسخگو باشد.
.Unexpected places give you unexpected returns