Alice نوشته: نه من با این همسو نیستم! در ترزبان هم خودتان آستین بالا زده اید مزدک جان و برای نمونه
آسمان دنیا را به "پایین ترین" آسمان مینوی ترزبانیده اید. ببینید «آسمان دنیا» به چم آسمان اول
و یا یکی از آسمانهای هفتگانه (=المیزان) است و اینکه شما میگویید مرز میان آسمانهای
هفتگانه و آسمانهای مینوی است (همان آسمان ثوابت که با رنگ آبی روشن کرده اید) اینچنین نیست!
ترجمه مشکینی: همانا ما آسمان نزدیك (به زمین شما) را به زینت و زیور اختران آراستیم.
تفسیر آیات قرآن کریم – سوره صافات – آیه 6 – کتاب تفسیر راهنما – تألیف آیت الله هاشمی رفسنجانی:
إنّا زیّنّا السماء الدنیا بزینة الکواکب : آسمان پرستاره، نزدیک ترین آسمان به زمین؛ از میان مجموعه آسمان ها، تنها نزدیک ترین آسمان به اهل زمین، با ستارگان آراسته شده است. «الدنیا» (مؤنث «أدنی») از افعال تفضیل بوده و به معنای «نزدیک ترین» است و در مقابل «أقصی» (دورترین) قرار دارد. گفتنی است که نزدیک ترین بودن آسمان پرستاره، در مقایسه با کره زمین سنجیده شده که انسان ها در آن زندگی می کنند.
(= تازه اگر هم نزدیک بودن را نسبت به خدا بسنجیم باز هم جور نمیاید.)
بازگردان قران و یا نوشتار های کهن باید از روی دانش و پژوهش
هرمنوتیک باشد و نه تنها از روی ریشه شناسی واژه ها.
برای نمونه واژه ی مزخرف، از زخرف میاید و به چم گوهرکاری و زرکاری است و نوشتارهایی در کهن که دبیران برای
خودنمایی با واژگان ناآشنای عربی (در انزمان) سرشار میکردند، "مزخرف" نامیده میشد و دیرتر، از آنجا که مردم هامی،
به هر نوشته یا گفتاری که هوش نمیکردند و غلنبه و سلمبه بود، مزخرف میگفتند، این واژه اکنون برابر با چمی نایسته
و بد شده که همان یاوه گویی و .. میباشد. یا نمونه ی دیگر، واژه جنء از ریشه ی ج ن ن = پنهان بودن میاید، چون
میگفتند که پریان را نمیشود دید. سپس به کسانی که رفتار بهنجار نداستند، گفتند جن زده = مجنون. ولی اگر کسی اکنون
بیاید بگوید که مجنون برابر با پنهان شده است، درست بازگردان کرده؟ ، نه چون به روند تاریخی و هرمنوتیک واژه آشنا
نیست. واژه ی دنیا هم همین است که گرچه از "دون" ( که بیشتر چم پایین را دارد و نه نزدیک= قرب) آمده ولی خودش
دیرتر چم ویژه ای یافته است. برای نزدیک بودن میشد هم از واژه ی "قرب"-> اقرب/قرباء (نزدیک ترین) سود جست.
اکنون بیاییم ببینیم که ریشه ی این هفت در هفت آسمان چه بوده؟ چرا هشت نبوده و شس نبوده؟ بسادگی برای اینکه
چشم آدمی توانسته بوده که هفت گویال گردنده ی آسمانی را شناسایی کند ( و ستارگان چون در جایگاه خود ، در سنجش
با دیگر ستارگان و ستاره ی سرگاهی شمالی نمیجنبیدند، "ثوابت" = ثابت ها = استواران ، نامیده شدند) و این گویال
ها چنین نام داشتند: ١-ماه (لونا) ، ٢-خورشید(آپولو) ، ۳-تیر ( هرمس)، ۴-ناهید (افرودیت)، ۵-بهرام (آرس)،
۶-زاوش(زئوس)، ۷- کیوان (ساتورن). اینها در ستاره شناسی کهن همه ی جهان، ایران و یونان (ارستو ..) پرآوازه
بودند و پیش از اسلام هم همه جا دانسته بود که هفت گویال در هفت آسمان میگردند. این به سادگی به همراه دیگر
آموزه های انزمان ( مانند پزشکی گالن (جالینوسی)) به قران اندر شد و اگر جز این بود، مردمی که آیه های قران
را میشندیدند میگفتند به کدام هفت آسمان که میگویی نگاه کنیم ؟ از انجا که از زمین میشد بهرام و کیوان و .. را هم
که در آسمانهای بالاتر بودند دید، آسمانهارا از بلور (کریستال شیشه) می انگاشتند که چیزی شکننده هم هست!
( در قران هم درباره ی شکستن و تکه تکه شدن آسمان آمده) . پس همچنان که میبینیم و از آنجا که قران نمیتوانسته
چیزی را در جایگاه گواه و نمونه ی توان خدا بیاورد که برای مردم آنزمان ناآشنا و نادیدنی بوده باشد و از انجا
که دانشمندان پسا اسلامی مانند خیام و ابوریحان بیرونی نیز همین هفت آسمان را یاد کرده و در نوشتار خود اورده اند
( و نمیتوانسته اند بر پاد قران هم سخن گفته باشند). ناچاریم از روی روش هرمنوتیک بپذیریم که فردید قران همان
هفت آسمانی بوده که پیش از اسلام هم در کیهان شناسی یونانی رومی ایرانی .. آشنا بوده. ( نزدیک ترین آسمان از
آسمان های گفتگانه نیز اسمان ماه بوده است) . از انی گذشته، برای کیهان شناسان باستان هم روشن بوده است
که ستارگان از همه ی این هفت گویال از زمین دورترند و این آسمان ستارگان، از انیرو نمیتوانسته که نزدیک ترین
آسمان به زمین نام نهاده شود و سدای کسی هم در نیاید! کوتاه سخن، در اینجا تنها دانستن زبان عربی برای بازگردان
درست این ایه های کیهان شناسی بسنده نیست و بایستی روش هرمنوتیک و دانش در باره ی کیهان شناسی زمان
محمد هم داشت تا بتوان ، بازگردان درستی نمود. هرچند که در اینجا، بازگردان درست به زیان اسلام بوده و شاید از انیرو
بویژه در بازگردان های نوین، کوشیده میشود که بجای آسمانهای هفتگانه، یک جوری اسپاش و اتمسفر و انهارا بگذارند!
( یادمان نرود که تفسیر المیزان هم گرچه کهن تر از رفسنجانی است ولی در زمانی بوده که کیهان شناسی نوین پدید امده.
ما در تفسیر المیزان به آنچه که به زبان عربی وابسته است، دل استوار میکنیم و از آن برای خود اسلامیست ها
که در پی چم های دیگر از قران هستند، بنمایه میاوریم ولی روشن است که برای خودمان دید گسترده تری از این داریم.)
از سوی دیگر از اسلامیست ها بخواهند پافشاری نمایند که آسمان ستارگان" نزدیک ترین"! است بایستی روشن کنند
که آن "شش" آسمان مانده کجا هستند و چرا در قران میگوید که به آنگاه کنید، اگر ناپیدا میباشند؟
•
پارسیگر