امروز, 12:14 AM
(07-31-2025, 10:42 PM)Rationalist نوشته:(07-31-2025, 09:56 AM)Ouroboros نوشته: ایران را باید به عنوان نمونهای از آنتروپی تمدنی تلقی بکنیم که تجسم پیامدهای زیانبار شماری از این فرایندهاست. نخست در میان آنها درآمیختگی قومی، نژادی و مذهبیست. این درآمیختگی در ادوار گوناگون تاریخ این سرزمین به نحوی مداوم به فرسایش عمیق انسجام فرهنگی و کارایی سیاسی انجامیده است.اما چگونه است که با وجود زندگی تحت رانههای دیسژنیک، برآمده از ژن های معیوب همان والدین و شجره شان و پرورش یافتن در همان اجتماع و فرهنگ انحطاط یافتهی ایران، همچنان اندک افرادی اصیل یافت می شوند که براستی با این زمینه و خاستگاه نمی توان پدیدار شدن شان را توضیح داد؟

از منظر آماری که قابل انتظار است و رخداد شگفتی نیست. مسأله فراوانی یک تیپ از انسان در یک جامعه است...
اما من احساس میکنم که پرسش شما بیشتر جنبهی آنتولوژیک دارد تا جامعهشناختی و سیاسی. گاهی کسی پیدا میشود که کمتر از دیگران به آلایش جهان آلوده است. جوری رفتار و گفتار و کردار میکند که انگار وجود او حامل نوریست که زهدان ظلمت نمیتواند آن را تماماً در خود جا کند. نجابت او اما نه حاصل تربیت یا وراثت از والدین و جامعه هیولاوش وی، که به رغم آنان است. این هم در واکنشی که جهان به او نشان میدهد نمایان میشود، و هم در واکنشی که او به جهان دارد. این تیپ آدمها همان حیوانات تا دم مرگ بیمار هستند. و رنج را عمیقتر حس میکنند. دلیلش هم آنست که شخصی که روحش تماماً با تاریکی عجین شده، در آن احساس آرامش میکند. اما آنکه ولو از روزنهای کوچک، نور جهانی که میتواند به جای این یکی باشد را میبیند، دیوارها برایش خفقانآورتر میشوند.
اینکه چرا از منظر روحانی چنین افرادی وجود دارند: تئوری من سقوط نامتقارن است. اگر یک بار وانت الماس را در کثافت خالی کنیم، آیا همه به یک شکل و اندازه نجس میشوند؟ داستان ما و کنش ما در این دنیا نیز همینست، هریک به میزانی به آن و قواعد آن آلودهایم.
پ.ن: شما حالتان خوب است؟ امیدوارم از آخرین باری که صحبت کردیم بهتر شده باشید، هرچند بعید میدانم... دیدید مهاجرت هم جواب نداد؟
