امروز, 12:03 AM
نقل قول:ما اینجا بسادگی چسبی به نام فرهنگ ایران و زبان پارسی را نادیده گرفتهایم, فرهنگ ایران که دربرگیرندهی نوروز و
جشنوارهها و آیینهای پرشمار خود باشد. نقش این آیینها چنانکه بهتر میدانیم, پیونددادن مردم به یکدیگر و یکسو کردن سود و زیان ما بوده است.
زور چسب باید با قدرت گسست آنچه قصد چسباندنش را داریم متناسب باشد. ایرانیت زور بسیاری دارد، ولی رانههای گسست بسیار بسیار پرشمار هستند. ایرانیت از نسلکشی اقلیتها که در بیشتر کشورهای چندفرهنگی و قومی جهان رخ داده و میدهد جلوگیری کرده و میکند. ایرانیت از جنگ گرم مداوم میان این گروههای متفاوت جلوگیری کرده و میکند. اینها دستاوردهای بزرگی هستند وقتی به ترکیه و پاکستان و عراق و سوریه مینگریم. اما چسبندگی ایرانیت روبه سستی میرود وقتی پای هزار تعارض بعدی در میان است. گلدرشتترین نمونه این شکست جمهوری اسلامیست، که وجود و تداوم آن گواهیست عینی و انکارناپذیر از عدم بسندگی ایرانیت برای متقاعد کردن همه طرفهای درگیر به بازی با قوانینی عادلانه و سازنده. جاهای دیگری که مورد مثال و بحث من بود نیز اصلا به هیچ عنوان ملیت نمیتواند به عنوان چسب عمل بکند. نوروز و چهارشنبه سوری و موسیقی سنتی و شعر و اینها پایبندی نمادین سازی شده به یک سیستم اخلاقی مدون نیستند که بخواهند بیاعتمادی ذاتی میان افراد و گروههای فاقد ارتباط ژنتیکی را کاهش بدهند.
یک تاجر ایرانی در سال ۱۵۰۰ میلادی مثلا با کاروانش به هند میرسد و هندی مسلمان را در بازار میبیند. لباس اسلامی، نماز اسلامی، مسجد، وضو و ... اینها نمادهای پایبندی علنی و بیرونی تاجر هندی به سیستم اخلاقی مشترک با تاجر ایرانیست و این اعتماد متقابل را ممکن میکند، ولو آنکه سیستم اخلاقی اسلامی اشکال داشته باشد یا چه. تاجر ایرانی حالا میتواند با علم از معایب و مزایای معاملهاش را به انجام برساند. او اکنون میداند که این غریبه، حلال و حرام سرش میشود، در عین حال میداند که او همچون تمام مسلمانان دیگر بدقول است، و آخر پیمان خود یک انشالله میگذارد تا اگر لازم شد بتواند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. خلاصه، این دو شخص میتوانند از طریق پایبندی طرف دیگر به سنن و آداب مشترک به پایبندی او به یک سیستم اخلاقی و رهیافت رفتاری که این آداب و رسوم نمایندگی میکنند، تا اندازهای که معامله مالی را امکانپذیر بکند پی ببرند. هیچ چیز بجز دین نمیتواند این نقش را ایفا بکند. ملیت زیادی بزرگ است و از قاتل ایرانی تا متجاوز ایرانی تا دزد ایرانی را شامل میشود. خرد و خردورزی و بخردانگی هیچ ربطی به بحث ندارند زیرا این کارکرد اصلا لازم میشود چون ما به نقاط کور خرد برخوردهایم. خرد برای خردورزی نیاز به داده دارد و نمیتواند به مجهولات قضاوت بکند. ما چه میدانیم تاجز غریبه چگونه انسانیست که بخواهیم به او داوری عقلانی داشته باشیم؟ اینجا فقط پایبندی علنی به یک سیستم اخلاقی مشترک از طریق مشارکت در مناسک جمعیای که برای اعلام سرسپردگی به آن سیستم مشترک بوجود آمدهاند میتواند به اعتماد متقابل میان دو شخص یا گروه فاقد قرابت نژادی و قومی منجر بشود.
اینرا هم اضافه بکنم که این تبلیغ دین نیست. رهیافت کارکردگرا به دین امکانپذیر نیست چون دقیقا آنچه دین را دارای کارکرد مثبت میکند ایمان کور مومن به آن است نه این اعتقاد که «اوه، دین نقشی اجتماعی دارد و کارکرد فرگشتیک دارد و ... پس برویم جلوی پاپ زانو بزنیم!». «اعتقاد قلبی»ست که دین را دارای این کارکردها میکند و اعتقاد قلبی که از میان رفت دین هم صرفا ابزار دیگری برای بهرهکشی از ضعفا در جامعه میشود که هر نوع کارکرد یابی برای آن کمک به برده داران است(اینست که من مورمورم شد و لازم دیدم این بخش را اضافه بکنم
