10-01-2011, 06:48 AM
Reactor نوشته: این سوال از پایه مشکل داره. عاشق شدن چیزیه که دست خود آدم نیست. هرچند درسته که میشه در برابرش مقاومت کرد و پیروز شد.
من سوال رو یکجور دیگه مطرح میکنم . آیا حاضری با یک فاحشه ازدواج کنی؟ چرا؟
برای شروع ازبهمنیار شروع کننده ی تاپیک سوال میکنم
گمان کنم که این پرسش را نمی توان با پرسش آغاز کننده تاپیک همسان دانست. چون همان گونه که می دانید ازدواج یک قرارداد است که می توان در آن شرط هایی در نگر گرفت. برای نمونه می توان در نگر گرفت که این خانم این کار را ادامه دهد یا ندهد. یا آقا. هم چنین می توان شرط کرد برای نمونه به عنوان اسپانسر مرد درصدی از درآمد را برای خودش بردارد . همان کاری که اکنون نیروی انتظامی می کند.
در پیش تر یک اصطلاح به نام نشاندن برای این موضوع به کار می رفت. برخی از این حاجی بازاری ها پولدار رقاصه های کارباره ها را به عقد خود در می آورده یک خونه برای او می گرفتند و یک بچه هم برایش درست می کردند تا سرش گرم شود و به اصطلاح او را می نشاندند و خرجی او و بچه را می دادند ( برای رضای الله، البته) در کوچه ما یکی از این موارد بود خانمی بود که حدود 55 سااله یک پسر هم سن ما هم داشت که هم بازی بودیم. البته پانزده، بیست سال پیش
اکنون دست فروش ها و گدایان و روسپیان در جاهایی از خیابان که مستقر هستند سرقفلی می دهند. این موضوع در مستند فقر و فحشا نیز گفته می شود (فکر کنم نسخه یک ). یک جایی می گوید که این طرف مشتریان با پراید آن طرف 206 و مزدا سوار می کنند. قیمت ها فرق می کند. (چون فیلم اکنون در دستم نیست به طور دقیق نمی دانم چه می گفت ولی چنین معنایی داشت)
پس نمی توان در چهارچوب پرسش اصلی این پرسش را دید. البته روشن است که عاشقی به اجتماع چندان ربطی ندارد ولی به طور کامل بریده از اجتماع هم نیست. برای نمونه برای وحشی بافقی چنین رویدادی پیش آمده است. در زندگی نامه وی نوشته که مردم کرمان جمع می شوند که یک روسپی به نام فخری را بکشند فخری خبردار شده و از کرمان به سوی بافق فرار می کند. از سویی وحشی بافقی یک آخوند بسیار زشت با صورتی مهیب بوده که در بافق مولانا شمسالدین یا کمالالدین محمد وحشیبافقی او را می بیند. فخری در چند روزی که با مولانا بوده حسابی وی را اسیر کرده و چون از جان خویش می ترسیده و مردم رد او را گرفته بودند از آن جا فرار می کند و وحشی می شود وحشی.