نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مفهوم جدید "خردورزی"
#1

چیزی که بیشینه آدمیان درون خود برای اندیشیدن بکار می برند؛ همان سود بردن از زبان است که از آن برای ارتباط با دیگر افراد هم استفاده می نمایند!
گرچه این سود بردن شخصی از زبان، کمی خویشتن نمایانه تر می باشد؛ ولی همچنان همان" زبان" است.
اساس تعریفی هم که من برای "خردورزی" درنظر گرفته بودم؛ شامل استفاده از زبان بود؛ با این تفاوت که اصول اندیشگانی آن را برای فرگزینی هایم، خردگرایی[SUP]۱[/SUP] و باور های شکل گرفته بر اساس آن تشکیل می داد.
اما آنچه اکنون قصد دارم در این جستار مطرح نمایم؛ چنین است که آیا می توان به طور مستقیم بدون سود بردن از زبان؛ مفاهیم مرتبط و لازم را با نیروهای روانی[SUP]۲[/SUP] (هوش،خرد،حافظه و...) تحلیل نمود و بهترین تصمیم را برگزید؟
آروین های من در این مورد حاکی از آن است که چنین چیزی امکان پذیر است و مغز ما چنین قدرت پردازشی را دارد. از سوی دیگر، ما برای سود بردن از زبان در اندیشیدن، به طور ناخودآگاه مفاهیم را با واژه هم راستای خودشان در می یابیم که چنین فرایندی برای خردورزی، بیهوده می نمایاند! هنگامی که بتوان به طور مستقیم مفاهیم را تحلیل نمود، خردورزی با سرعت و کارایی بسیار بیشتری انجام می شود. مشکلی که من تا به حال جهت درک مستقیم مفاهیم با آن دست به گریبان بوده ام؛ عدم تمرکز بر جستار مورد نگرم و عادت شدید ناخودآگاهم[SUP]۳ [/SUP]در سود بردن از همان روش قدیمی( اندیشیدن با زبان) است !
کسی از دوستان در این باره دانش و یا تجربه ای درخور بیان نمودن دارد؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. از انجاییکه حتی در میان افراد روشنفکر تر(؟) هم، گاها به این معضل برخورده ام که به جای نقد تحلیلی و مفهومی؛ به واژگانی که نگارنده از آنها سود برده حساسیت داشته اند؛
پس لازم به توضیح است: افرادی که آشنایی بیشتری با من دارند؛ آگاه هستند که من واژه خردگرایی را برای نام نهادن بر جهانبینی مستقل خود برگزیده ام که سود بردنم از این واژه نیز دلایلی دارد. از این رو واضح است که تعریف من از این واژه ممکن است متفاوت از آن چیزی باشد که شما برای آن قایل هستید.
۲. در خردگرایی من، وجودم به عنوان یک انسان به طور جسمی و روانی دسته بندی و تشریح شده؛ و برای روان، "سیستم روانی" جهت تبیین و تشریح نیروهای روانی شکل گرفته است.
از این جهت هر یک از نیروهای روانی نام برده در سیستم روانی ام عملکرد و کارایی خاص خودشان را دارند.
پیش تر از بیان نظریه سیستم روانی خود، جهت نقد صاحب نظران هراسی ضعف آلود داشتم؛ ولی با مطالعه دقیق تر آرا و نظریات فروید و یونگ؛ و ابهامات و نقدهای فراوانی که بر توصیفات سیستم روانی آنها وارد است؛ با اعتماد به نفس بیشتری حاضر به در معرض نقد گذاشتن نظریه خود هستم!
۳. تعریف من از این واژه: هر کنش و واکنش روانی و جسمی، که به طور ناآگاهانه و غیر ارادی در وجود انسان روی دهد.


همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#2

اندیشیدن بدون زبان غیر ممکن نیست ولی اندیشیدن عمقی و معنادار بدون زبان تقریبا غیر ممکنه!

در واقع تلاش برای اندیشیدن بدون زبان و کنار گذاشتن ابزارهای زبانی یک قدم به عقبه.زبان راهکار انسان برای دسته بندی داده ها و بسیاری از مفاهیم و اندیشه های انتزاعی هست.
زبان با سملولیک کردن جهان برای ما و مغزمون باعث شده که تفاوت ما با سایر نخستیان غیر قابل تصور باشه.
در واقع زبان به قدری مهمه که حتی بدون واژگانی برای رنگ یا اعداد ما اونها رو نمیفهمیم!
Pirahã people - WiKi
در زبان این قبیله شمارش وجود نداره و فقط مقادیر کم و زیاد فهمیدنی هستند و رنگ ها هم اسم خاصی ندارند مثلا رنگ های محدودی رو "میشناسند" مثل "خون-مانند"
در واقع زبانشون باعث شده که تتلاش های برای آموزش شمردن بهشون ناکام بمونه!(حداقل تا اونجایی که من به خاطر میارم)
وقتی برای چیزهایی چنین ابتدایی ما نیاز به زبان داریم چطور میشه اصلا خردگرا بود؟!در صورتی که خرد برخلاف رنگ ها یا اعداد توضیح دادن رابطش با چیزهای ملموس نیازمند تفکرات انتزاعی هست که تماما زبانی هستند!

بزارید مثال بزنم مثلا شما وقتی بخواید به سکس یا غذا فکر کنید شاید تصویر کارایی داشته باشه ولی همینکه بخواید جمله ای مثل "او فکر میکند" رو تصور کنید به مشکل برمیخورید!ما حتی موقع فکر به "او"معمولا شکل یک انسان رو تصور نمیکنم و با استفاده از زبان کارمون راه میافته.

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#3

undead_knight نوشته: در واقع تلاش برای اندیشیدن بدون زبان و کنار گذاشتن ابزارهای زبانی یک قدم به عقبه.زبان راهکار انسان برای دسته بندی داده ها و بسیاری از مفاهیم و اندیشه های انتزاعی هست.
زبان با سملولیک کردن جهان برای ما و مغزمون باعث شده که تفاوت ما با سایر نخستیان غیر قابل تصور باشه.
در واقع زبان به قدری مهمه که حتی بدون واژگانی برای رنگ یا اعداد ما اونها رو نمیفهمیم!
آنچه بیان داشتید؛ سودمندی های زبان در ارتباط با دیگر آدمیان را نمایان می سازد که سال ها اجتماعی بودن آدمیان، موجب شده سود بردن از زبان، حتی در اندیشیدن فردی هم استفاده شود!
ولی اگر نیازی نباشد آنچه پیرامون مفاهیم گوناگون ادراک می نماییم را برای دیگران توصیف کنیم؛ در هنگام اندیشیدن فردی، دیگر سود بردن از زبان، کاری اضافی می نمایاند.
در آنچه به عنوان درک مستقیم مفاهیم، هنگام اندیشیدن مطرح نمودم؛ شاید نیاز به توضیحات بیشتری در این جستار داشته باشد.
در این شیوه ی اندیشیدن؛ دسته بندی داده ها، توصیف ارتباط مفاهیم و تمایز میان آنها دیگر وجود ندارند؛ پس این شیوه در اساس، تمایز فراوانی با اندیشیدن زبانی دارد.
سیستم روانی مغز شما، مفاهیمی را که در گذشته دریافته اید(شامل خاطرات،تجربیات و...) را تحلیل و پردازش نموده و در زمان حال هم در لحظه ی آنی این پردازش
نسبت به ورودی داده های حس های پنج گانه در حال انجام است. در این شرایط سیستم روانی شما قدرت پاسخگویی در آنِ واحد را در هنگام اندیشیدن برایتان فراهم می آورد و اگر بخواهید
همچنان از زبان سود برید؛ چونان است که با یک شیوه طولانی و زمان بر(سود بردن از زبان) کارایی سیستم پرقدرت روانی خود را کند نموده باشید!
هنگامی که شما مفاهیم گوناگون را بر حسب واژگان و قواعد دستوری زبان ادراک می کنید؛ در بنیاد پردازش های سیستم روانی شما، ابتدا مفاهیم اداراک شده؛ و سپس بر اساس ساختار دستوری
و واژگانی زبان مورد نگرتان قابل فهم و قابل بیان می شوند.(یک پروسه زمان بر و محدود)
اینکه گمان می برید بدون زبان، اندیشیدن عمیق امکان پیر نیست؛ به خاطر آنست که سیستم روانی مغزتان همواره از این شیوه برای اندیشیدن سود برده و اکنون جایگزینی آن با روشی کاملا
متفاوت بسی غریب و مشکل می نمایاند؛ که پیش تر یکی از اصلی ترین دلایل آن را نگاشتم.




undead_knight نوشته: در زبان این قبیله شمارش وجود نداره و فقط مقادیر کم و زیاد فهمیدنی هستند و رنگ ها هم اسم خاصی ندارند مثلا رنگ های محدودی رو "میشناسند" مثل "خون-مانند"
در واقع زبانشون باعث شده که تتلاش های برای آموزش شمردن بهشون ناکام بمونه!(حداقل تا اونجایی که من به خاطر میارم)
مشکل افراد این قبیله هم به همان موضوع سود بردن از زبان در برقراری ارتباط با دیگر افراد مربوط می باشد. در زبان این قبیله هر رنگ نام مخصوص خود را ندارد؛ ولی افراد آن قبیله با دیدن رنگ های زرشکی، قرمز، اناری و سایر رنگ های این چنینی؛ تفاوت آنها را برای خودشان در نمی یابند؟!




undead_knight نوشته: وقتی برای چیزهایی چنین ابتدایی ما نیاز به زبان داریم چطور میشه اصلا خردگرا بود؟!در صورتی که خرد برخلاف رنگ ها یا اعداد توضیح دادن رابطش با چیزهای ملموس نیازمند تفکرات انتزاعی هست که تماما زبانی هستند!
اگر مقصودتان از تفکرات انتزاعی ارتباط مفاهیم مختلف با یکدیگر و تحلیل و پردازش آنها با هم باشد؛ چونان که پیش تر نگاشتم، نیازی به زبان نداریم.
مفاهیم پیچیده و ارتباط میان آنها، از نگر توصیف زبانی پیچیده و گسترده داراک می شوند؛ هنگامی که شما در اساس با شیوه ای که بیان داشتم به اندیشیدن بپردازید؛ در "لحظه" می توان اندیشید!




undead_knight نوشته: همینکه بخواید جمله ای مثل "او فکر میکند" رو تصور کنید به مشکل برمیخورید!ما حتی موقع فکر به "او"معمولا شکل یک انسان رو تصور نمیکنم و با استفاده از زبان کارمون راه میافته.
تصور کردن، با آنچه مقصود من است، متفاوت است!



چندی پیش مستندی هم تماشا کرده بودم؛ که در آن مردی به طور استثنایی محاسبات چند رقمی ریاضی را فورا به درستی محاسبه می نمود و هنگام پاسخ به مصاحبه کننده در توصیف این
توانایی خود؛ چنین بیان داشت که در محاسبات ذهنی اش، هرگز همچون دیگر آدمیان از روش زبانی برای درک اعداد سود نمی برده است؛ بلکه به طور مستقیم و با سود بردن از پیش پردازش
ناخودآگاهش چنین محاسباتی را انجام می دهد.

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#4

یک شیوه دریافت حقیقت که معتبرترین راه کسب حقیقت و شناخت معتبر است همانا اتصال به وحی است و ارتباط با آقا امام زمان (عج) است.پیامبراسلاام وامامان و برخی از علما از این شناخت بدون کارکردن مغز استفاده کرده و می کنند.

یا حسن!  شیخ حسن!
نرمش قهرمانانه حق مسلم ماست.

پیروزی بایدن معجزه آقایمان حضرت بقیة الله حضرت امام زمان (عج) بود.

یالثارت الحسین
امروز حزب الله با سلاح منطق و گفتگو مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام و انقلاب می کوبد.

حزب الله! یا علی! تا آزادی قدس یک یا حسین بیش نیست!
پاسخ
#5

جناب حزب الاسپاگتی!امام زمانتون تو چاه لمیده کسی ندیده و شما هم که باهاش ارتبط ندارید پس حقیقت را در نیافته ایدE107
پاسخ
#6

Hezbollah_yaAli نوشته: یک شیوه دریافت حقیقت که معتبرترین راه کسب حقیقت و شناخت معتبر است همانا اتصال به وحی است و ارتباط با آقا امام زمان (عج) است.پیامبراسلاام وامامان و برخی از علما از این شناخت بدو کارکرد مغز استفاده کرده و میکنند.
Pidgin_159Pidgin_096Pidgin_117
این دوستان در انتظارند تا در بازی به آنها ملحق شوی!
پاسخ
#7

Rationalist نوشته: آنچه بیان داشتید؛ سودمندی های زبان در ارتباط با دیگر آدمیان را نمایان می سازد که سال ها اجتماعی بودن آدمیان، موجب شده سود بردن از زبان، حتی در اندیشیدن فردی هم استفاده شود!
ولی اگر نیازی نباشد آنچه پیرامون مفاهیم گوناگون ادراک می نماییم را برای دیگران توصیف کنیم؛ در هنگام اندیشیدن فردی، دیگر سود بردن از زبان، کاری اضافی می نمایاند.
در آنچه به عنوان درک مستقیم مفاهیم، هنگام اندیشیدن مطرح نمودم؛ شاید نیاز به توضیحات بیشتری در این جستار داشته باشد.
در این شیوه ی اندیشیدن؛ دسته بندی داده ها، توصیف ارتباط مفاهیم و تمایز میان آنها دیگر وجود ندارند؛ پس این شیوه در اساس، تمایز فراوانی با اندیشیدن زبانی دارد.
سیستم روانی مغز شما، مفاهیمی را که در گذشته دریافته اید(شامل خاطرات،تجربیات و...) را تحلیل و پردازش نموده و در زمان حال هم در لحظه ی آنی این پردازش
نسبت به ورودی داده های حس های پنج گانه در حال انجام است. در این شرایط سیستم روانی شما قدرت پاسخگویی در آنِ واحد را در هنگام اندیشیدن برایتان فراهم می آورد و اگر بخواهید
همچنان از زبان سود برید؛ چونان است که با یک شیوه طولانی و زمان بر(سود بردن از زبان) کارایی سیستم پرقدرت روانی خود را کند نموده باشید!
هنگامی که شما مفاهیم گوناگون را بر حسب واژگان و قواعد دستوری زبان ادراک می کنید؛ در بنیاد پردازش های سیستم روانی شما، ابتدا مفاهیم اداراک شده؛ و سپس بر اساس ساختار دستوری
و واژگانی زبان مورد نگرتان قابل فهم و قابل بیان می شوند.(یک پروسه زمان بر و محدود)
اینکه گمان می برید بدون زبان، اندیشیدن عمیق امکان پیر نیست؛ به خاطر آنست که سیستم روانی مغزتان همواره از این شیوه برای اندیشیدن سود برده و اکنون جایگزینی آن با روشی کاملا
متفاوت بسی غریب و مشکل می نمایاند؛ که پیش تر یکی از اصلی ترین دلایل آن را نگاشتم.
ببینید ما میدونیم که میشه با "زبان" دست به اندیشیدن عمیق زد.این چیزی هست که سرش اختلافی نداریم و شواهد هم براش بیشماره.
اختلاف دیدگاه در فرض شما هست که برای اثبات شدن راه مشکل(اگر نگم غیر ممکن) رو پیش رو داره.شما باید اثبات کنید این روش اندیشیدن(در سطح اندیشه زبانی) ممکن هست و بعد تشریحاتش رو بپذیریم مگرنه صرفا توصیفات شما نشون دهنده وجودش نیست.
در مورد رابطه ذهن و زبان تئوری هست به نام Sapir–Whorf hypothesis که به دو شکل بیان میشه،شکل اول زبان رو تعیین کننده نحوه اندیشیدن میدونه و شکل دوم(که موضع خفیف تریه) زبان رو تاثیر گذار روی اندیشیدن میدونه.
اینجا ما در مورد ارتبط با دیگران دیگه بحث نمیکنیم بلکه زبان رو تاثیر گذار در ادراک انسان میدونیم به نوعی که زبان رو میشه با اغماض سیستم عامل ذهن خوند.

نقل قول: مشکل افراد این قبیله هم به همان موضوع سود بردن از زبان در برقراری ارتباط با دیگر افراد مربوط می باشد. در زبان این قبیله هر رنگ نام مخصوص خود را ندارد؛ ولی افراد آن قبیله با دیدن رنگ های زرشکی، قرمز، اناری و سایر رنگ های این چنینی؛ تفاوت آنها را برای خودشان در نمی یابند؟!
خیر! :)
در مورد رنگ ها که مسئله حتی قبل از کشف این قبیله هم به بحث گذاشته شده بود.هر مقدار در زبانی برای رنگ های اسامی بیشتری موجود باشه توانایی تشخیص رنگ ها در استفاده کنندگانش هم بیشتر میشه.
Alan S. Kennedys Color/Language Project
و این نه فقط مسئله مربوط به ارتباط با دیگران،بلکه مسئله مربوط به تشخیصه، چطور؟
در مورد همین قبیله دانشمندان آزمایش های "غیر زبانی" طراحی کردند که فهمیدنشون نیاز به استفاده از زبان نداشت ولی با این وجود افراد قبیله قدرت تشخیص مفهوم شماره رو تا حد زیادی نداشتند.



نقل قول:اگر مقصودتان از تفکرات انتزاعی ارتباط مفاهیم مختلف با یکدیگر و تحلیل و پردازش آنها با هم باشد؛ چونان که پیش تر نگاشتم، نیازی به زبان نداریم.
مفاهیم پیچیده و ارتباط میان آنها، از نگر توصیف زبانی پیچیده و گسترده داراک می شوند؛ هنگامی که شما در اساس با شیوه ای که بیان داشتم به اندیشیدن بپردازید؛ در "لحظه" می توان اندیشید!
اندیشه انتزاعی یعنی اندیشه ای که در مورد چیزهایی اندیشه کنید که هیچ ما به ازای بیرونی خاصی ندارند.
البته برای تئوری شما یک مانع بسیار ساده علمی هم وجود داره و اون اینه که احساسات 5 گانه برای پردازش شدن نیاز به درگیر کردن بخش های بسیار بزرگتری از مغز دارند(چون داده های پیچیده تری دارند) در صورتی که زبان به خاطر سمبولیک کردن داده ها سرعت پردازش بسیار بالاتری داره، در واقع زبان مثل تکست برای مغز میمونه و داده های حسی مثل مولتی مدیا! :)) بنابراین پردازش زبانی خوا ناخواه سریع تره.
نقل قول:تصور کردن، با آنچه مقصود من است، متفاوت است!
خب اندیشه انتزاعی رابطه تنگاتنگی با تصور کردن داره:)
نقل قول:چندی پیش مستندی هم تماشا کرده بودم؛ که در آن مردی به طور استثنایی محاسبات چند رقمی ریاضی را فورا به درستی محاسبه می نمود و هنگام پاسخ به مصاحبه کننده در توصیف این
توانایی خود؛ چنین بیان داشت که در محاسبات ذهنی اش، هرگز همچون دیگر آدمیان از روش زبانی برای درک اعداد سود نمی برده است؛ بلکه به طور مستقیم و با سود بردن از پیش پردازش
ناخودآگاهش چنین محاسباتی را انجام می دهد.
اینجور توانایی ها اگر فراتر از حد نرمال باشه مربوط به توانایی(یا از دید بعضی معلولیت ها!) مادرزادی هست یا به ندرت در اثر آسیب به مغز بوجود مید و دلیلش هم اینه که در بعضی سیستم های مغزی تغییراتی ایجاد میکنه، مثلا باعث میشه که یک دانشمند بعد از تصادف به هنر علاقه مند بشه و استعداد هنریش شکوفا بشه یا یک نفر توانایی خارق العاده در پردازش اعداد پیدا بکنه و...
با همه اینها این توانایی ها نتنها قابل یادگیری نیستند بلکه اصولا ربط خاصی به ادراک ما ندارند بلکه بیشتر به توانایی های پردازشی جانبی مغز مرتبطند.
حتی در بیشتر اوقات این آسیب های توانایی ها زبانی و همونطور که اشاره کردم توانایی های ادراکی رو هم به شدت میتونه تضعیف بکنه:
Brain Injury Rehabilitation - Cognitive

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#8

راستی این هم در مورد اهمیت زبان و زندگی اجتماعی و اندیشه و ذهن بد نیست:
http://www.daftarche.com/%D9%81%D8%B1%DA...#post38856
نقل قول:در تکمیل شباهت دنیای سایبر و اجتماع باید گفت که ذهن حتی سیستم عامل روی یک کامپیوتر هم نیست،بلکه سیستم عامل هایی هست که با هم ارتباط دارند و بدون ذهن های دیگه(و طبیعتا مغز های دیگه)ذهن وجود خارجی نداره.یعنی تفکر و اندیشه و حتی عواطف بدون وجود اجتماع به کمترین حد ممکن تقلیل پیدا میکنند و حتی ماهیتا با ذهنی که در اجتماع هست تفاوت داره(طوری که شاید نشه بهش ذهن گفت)
اینطور میشه ذهن رو به هر کامپیوتری که روی اینترنت هست تشبیه کرد(نه لزوما هر آی پی البته)یک وبسایت خیلی بزرگ که حجم زیادی از اطلاعات داره، دارای لینک های زیادی هم به وب سایت های دیگست و اگر این لینک ها نباشند،گاهی اطلاعاتش بیمعنا میشه.حالا ذهن رو میشه به این شکل دیده که بسیاری از محتوای ذهن(و خود ذهن)وابسته به لینک هایی هست که در بستری از ذهن ها ایجاد شده و بدون ذهن های دیگه ذهن ما هم مفهوم آنچنانی نخواهد داشت.

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#9

undead_knight نوشته: ببینید ما میدونیم که میشه با "زبان" دست به اندیشیدن عمیق زد.این چیزی هست که سرش اختلافی نداریم و شواهد هم براش بیشماره.
خیر!
من در بسیاری از مواقع نمی توانم با استفاده از زبان برخی از ادراکات و احساساتم را صرفا در همان اندیشه زبانی برای خودم بیان نمایم؛ چنین چیزی را در برخی از افراد هم مشاهده نموده ام و چه بسا در برخی از گفتمان های عمیق فلسفی و مفاهیم ریشه ای؛ نقص زبان بر ما روشن می گردد!
اندیشه و ادراک مقدم بر وجود زبان اند و اساسا زبان برای برقراری ارتباط میان آدمیان به وجود آمده و روند تکامل آن هم بر تجربیات و ادراکات به ظاهر مشترک میان آنها، صورت گرفته است.



undead_knight نوشته: اختلاف دیدگاه در فرض شما هست که برای اثبات شدن راه مشکل(اگر نگم غیر ممکن) رو پیش رو داره.شما باید اثبات کنید این روش اندیشیدن(در سطح اندیشه زبانی) ممکن هست و بعد تشریحاتش رو بپذیریم مگرنه صرفا توصیفات شما نشون دهنده وجودش نیست.
مقصود من از ایجاد این جستار؛ اثبات این شیوه اندیشیدن برای شما و دیگران، نبوده و نیست!
زیرا آنچه من بر اساس توصیفاتم از این روش، در آروین های تجربی ام ادراک نموده ام؛ نتیجه بخش بودن
و کارآمد بودن آن را برایم نمایان ساخته! پس در اساس این جستار به منظور هم اندیشی ایجاد شده است.
به هر روی؛ برای نمونه در یک آروین ساده، اگر شما آنچه در اطرافتان می بینید شامل اتاق کار،رایانه،میزکار،چراغ مطالعه، بلندگوهاو ... باشد؛ تنها در یک نگاه می توانید آن محیط را درک کرده و در یک لحظه تصمیمی بگیرید؛ در حالی که اگر بخواهید با زبان از کارکرد حس بینایی خود و سپس سیستم روانی خود استفاده نمایید؛ زمانی به توصیف آنچه دیده اید برای فردی دیگر به طول خواهد انجامید. همچنین می توانید اندیشیدن زبانی و کارایی آن را در گرایند برگزیدن بهترین فرگزینی ها؛
نسبت به روشی که بیان نمودم؛ با یکدیگر مقایسه نمایید. آنگاه اثبات دانشیک(و نه منطق عقلی ناب) آن برایتان صورت می گیرد! اگر خودتان هم به هر دلیلی موفق به اندیشیدن با این روش نشدید؛ مشاهده فردی( محتملا همچون من در آینده) که از این روش سود می برد؛ شاید شما را متوجه تفاوت میان اندیشیدن به روش مطرح شده با آن روش زبانی کند.


undead_knight نوشته: در مورد رابطه ذهن و زبان تئوری هست به نام Sapir–Whorf hypothesis که به دو شکل بیان میشه،شکل اول زبان رو تعیین کننده نحوه اندیشیدن میدونه و شکل دوم(که موضع خفیف تریه) زبان رو تاثیر گذار روی اندیشیدن میدونه.
باشد؛ پس اگر شما باورمندید که این نظریه پوچی دیدگاه مرا روشن خواهد کرد؛
مهرورزیده و آن را برایم تبیین نمایید!




undead_knight نوشته: اینجا ما در مورد ارتبط با دیگران دیگه بحث نمیکنیم بلکه زبان رو تاثیر گذار در ادراک انسان میدونیم به نوعی که زبان رو میشه با اغماض سیستم عامل ذهن خوند.
اینکه تاکنون زبان چنین نقشی داشته؛ دلیل بر آن نمی شود که ما نتوانیم به شیوه ی کارآمد تر اندیشیدن رو نیاوریم!



undead_knight نوشته: خیر! :)
در مورد رنگ ها که مسئله حتی قبل از کشف این قبیله هم به بحث گذاشته شده بود.هر مقدار در زبانی برای رنگ های اسامی بیشتری موجود باشه توانایی تشخیص رنگ ها در استفاده کنندگانش هم بیشتر میشه.
Alan S. Kennedys Color/Language Project
لازم است این لینک را به دقت مطالعه کنم وسپس نتیجه را خواهم نگاشت.





undead_knight نوشته: در مورد همین قبیله دانشمندان آزمایش های "غیر زبانی" طراحی کردند که فهمیدنشون نیاز به استفاده از زبان نداشت ولی با این وجود افراد قبیله قدرت تشخیص مفهوم شماره رو تا حد زیادی نداشتند.
لازم است در جریان دقیق تر آروین انجام شده؛ قرار گیرم.



undead_knight نوشته: البته برای تئوری شما یک مانع بسیار ساده علمی هم وجود داره و اون اینه که احساسات 5 گانه برای پردازش شدن نیاز به درگیر کردن بخش های بسیار بزرگتری از مغز دارند(چون داده های پیچیده تری دارند) در صورتی که زبان به خاطر سمبولیک کردن داده ها سرعت پردازش بسیار بالاتری داره، در واقع زبان مثل تکست برای مغز میمونه و داده های حسی مثل مولتی مدیا! :)) بنابراین پردازش زبانی خوا ناخواه سریع تره.
E402
برای تحلیل ادراکات حسی خود؛ چه از زبان استفاده کنید؛ چه نکنید؛ پردازش آنی آنها به سرعت پالس های عصبی انجام شده است.




undead_knight نوشته: با همه اینها این توانایی ها نتنها قابل یادگیری نیستند...
اینکه بیشتر افرادی که دارای این توانایی ها هستند؛ مادرزاد بوده اند و یا مغزشان آسیب دیده(؟!)؛ دلیل بر درستی بانگیش شما نمی شود.


undead_knight نوشته: اصولا ربط خاصی به ادراک ما ندارند بلکه بیشتر به توانایی های پردازشی جانبی مغز مرتبطند.
توانایی های پردازشی جانبی مغز، از دید شما چیستند؟ و چه تفاوت هایی با ادراکات دارند؟

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#10

خردوزی اگر در راه خدا باشد حسنه است و اگر ما را بکفر ببرد سبب هلاکت ابدیست

یا حسن!  شیخ حسن!
نرمش قهرمانانه حق مسلم ماست.

پیروزی بایدن معجزه آقایمان حضرت بقیة الله حضرت امام زمان (عج) بود.

یالثارت الحسین
امروز حزب الله با سلاح منطق و گفتگو مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام و انقلاب می کوبد.

حزب الله! یا علی! تا آزادی قدس یک یا حسین بیش نیست!
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان