نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قربانیان انقلاب
#91

mahtab71 نوشته: انقلاب یا اصلاح ؟
در حقیقت بسته به نوع و عمق دیکتاتوری حاکم بر یک کشور یکی از اینها میتونه کارساز باشه.
وقتی یک نظامی کلا فاسد بشه و هیچ امیدی به اصلاحش نباشه شیوه های مسالمت آمیز تنها باعث میشه که خشم مردم فروکش کنه و در واقع نقش یک سوپاپ رو برای اون نظام خواهد داشت.
انقلاب چیز مزخرفیه ولی خب گاهی لازم میشه!
در واقع بیشتر از همه حاکمان کشور هستند که باعث تحریک انقلاب میشند هر قدر آدم های عاقل تری باشند انقلاب ها نرم تر و بهتر میشه، و اگر درست باشه به اصلاح میانجامه.
اصلاحات واقعی(نه نمادین)بهترین و کم هزینه ترین روش بهتر کردن حکومته(و البته در نهایت وجود خود حکومت مطلوب ترین گزینه نیست)

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#92

mahtab71 نوشته: درسته و قبل از اون باید ببینیم که آیا بهر حرکتی میشه گفت انقلاب؟
اصولا چه زمانی یک دگرگونی رو انقلاب میدونن؟
مثلا آیا تحولات سال 57یک انقلاب بود؟
ارجح تر در هر جایی اصلاحاته اما این همه جا جواب نمیده و موارد خاصی وجود داره که جز با انقلاب نتیجه بخش نخواهد بود.
من تحولات سال 57 رو انقلاب می دونم و به نظرم به اندازه کافی دگرگونی اجتماعی و سیاسی به وجود آورده که بتونیم بگیم انقلابه ! شما اینطور فکر نمی کنید؟
البته قبلا شنیدم که می گفتن این انقلاب نیست ولی درک نکردم چرا؟
خب این انقلاب چطوری باید باشه که نتیجه بخش باشه؟
در فضای تندروی انقلابی که اندیشیدن از بین می ره چی می خواد انقلاب رو هدایت کنه؟
و وقتی انقلاب با خشونت همراه بشه چطور میشه مهارش کرد ؟ میشه ؟

پاسخ
#93

Angela نوشته: من تحولات سال 57 رو انقلاب می دونم و به نظرم به اندازه کافی دگرگونی اجتماعی و سیاسی به وجود آورده که بتونیم بگیم انقلابه ! شما اینطور فکر نمی کنید؟
البته قبلا شنیدم که می گفتن این انقلاب نیست ولی درک نکردم چرا؟
خب این انقلاب چطوری باید باشه که نتیجه بخش باشه؟
در فضای تندروی انقلابی که اندیشیدن از بین می ره چی می خواد انقلاب رو هدایت کنه؟
و وقتی انقلاب با خشونت همراه بشه چطور میشه مهارش کرد ؟ میشه ؟

به نظر من هم انقلاب نبود ، شورشی کور بود که شوربختانه منجر به سقوط حکومت (تا اینجاش بد نیست) و روی کار آمدن بدترین حکومت تاریخ ایران در تمام دوران شد (اینجاش وحشتناکه) .
و تجربه هایی مثل شورش ۵۷ باعث شده که بگیم انقلاب چیز خوبی نیست !!!

و اما مردمی که در پی براندازی حکومتی به مراتب اصلاح پذیر تر بودند امرزه دلخوش کرده اند به اصلاح حکومتی که مشروعیتش را از جانب الله میگیرد و کوچکترین روزنه ی امیدی برای اصلاحش وجود ندارد .

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#94

sonixax نوشته: به نظر من هم انقلاب نبود ، شورشی کور بود که شوربختانه منجر به سقوط حکومت (تا اینجاش بد نیست) و روی کار آمدن بدترین حکومت تاریخ ایران در تمام دوران شد (اینجاش وحشتناکه) .
و تجربه هایی مثل شورش ۵۷ باعث شده که بگیم انقلاب چیز خوبی نیست !!!

و اما مردمی که در پی براندازی حکومتی به مراتب اصلاح پذیر تر بودند امرزه دلخوش کرده اند به اصلاح حکومتی که مشروعیتش را از جانب الله میگیرد و کوچکترین روزنه ی امیدی برای اصلاحش وجود ندارد .
اینکه به انقلاب 57 بگیم شورش،به نظرم توهین به شورش هست!
شورش هیچ وقت به دنبال برقراری حکومت جدید نیست بلکه هدفش نفی حکومت موجوده،در صورتی که انقلاب 57 با هر تعریفی یک انقلاب محسوب میشه.
به نظرم ما هنوز ممکنه برای انقلاب در ذهنمون تقدس هایی قائل باشیم که نمیخوایم با تعمیم دادنش به تجربه جمهوری اسلامی این ایده ذهنی رو آلوده کنیم:)

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#95

sonixax نوشته: به نظر من هم انقلاب نبود ، شورشی کور بود که شوربختانه منجر به سقوط حکومت (تا اینجاش بد نیست) و روی کار آمدن بدترین حکومت تاریخ ایران در تمام دوران شد (اینجاش وحشتناکه) .
و تجربه هایی مثل شورش ۵۷ باعث شده که بگیم انقلاب چیز خوبی نیست !!!

و اما مردمی که در پی براندازی حکومتی به مراتب اصلاح پذیر تر بودند امرزه دلخوش کرده اند به اصلاح حکومتی که مشروعیتش را از جانب الله میگیرد و کوچکترین روزنه ی امیدی برای اصلاحش وجود ندارد .
یعنی انقلاب نتیجه خوب داره؟ یا با آگاهی همراه هست و احساسی نیست؟ و به همین خاطر تحولات 57 رو نمیشه بهش گفت انقلاب؟

پاسخ
#96

Angela نوشته: من تحولات سال 57 رو انقلاب می دونم و به نظرم به اندازه کافی دگرگونی اجتماعی و سیاسی به وجود آورده که بتونیم بگیم انقلابه ! شما اینطور فکر نمی کنید؟
البته قبلا شنیدم که می گفتن این انقلاب نیست ولی درک نکردم چرا؟
خب این انقلاب چطوری باید باشه که نتیجه بخش باشه؟
در فضای تندروی انقلابی که اندیشیدن از بین می ره چی می خواد انقلاب رو هدایت کنه؟
و وقتی انقلاب با خشونت همراه بشه چطور میشه مهارش کرد ؟ میشه ؟
اینکه بتونیم این حادثه رو انقلاب بدونیم یا نه،بستگی به این داره که از چه زاویه ای بررسی کنیم.
از دید یک مارکسیست حوادث سال 57رو نمیشه یک انقلاب نامید.چون برای وقوع یک انقلاب فاکتورهایی مهمه.مثلا طبقه ی کارگر صنعتی باید در اون کشور قشر عظیمی باشه.که خب این شرط در ایران نبوده و نیست.
یکی از آثار بد انقلاب اینه که نارضایتی به خیابونها کشیده میشه و وقتی این اتفاق صورت بگیره دیگه کنترل و مهار از دست نخبگان بیرون خواهد اومد و چه بسا در خلاف جهت اصلی حرکت کنه.
در سال 57بیشترین کشته شدگان مارکسیستها بودن اما در نهایت یک حکومت دینی برقرار شد.چرا!!
چون منحرف شد.
پاسخ
#97

mahtab71 نوشته: اینکه بتونیم این حادثه رو انقلاب بدونیم یا نه،بستگی به این داره که از چه زاویه ای بررسی کنیم.
از دید یک مارکسیست حوادث سال 57رو نمیشه یک انقلاب نامید.چون برای وقوع یک انقلاب فاکتورهایی مهمه.مثلا طبقه ی کارگر صنعتی باید در اون کشور قشر عظیمی باشه.که خب این شرط در ایران نبوده و نیست.
یکی از آثار بد انقلاب اینه که نارضایتی به خیابونها کشیده میشه و وقتی این اتفاق صورت بگیره دیگه کنترل و مهار از دست نخبگان بیرون خواهد اومد و چه بسا در خلاف جهت اصلی حرکت کنه.
در سال 57بیشترین کشته شدگان مارکسیستها بودن اما در نهایت یک حکومت دینی برقرار شد.چرا!!
چون منحرف شد.
هیچ انقلابی منحرف نمیشه! در واقع در یک انقلاب بحث بر سر اینه که چه کسی میتونه نیروی عظیم ازاد شده مردم رو به سمت دلخواه خودش هدایت کنه.چون مهمترین ویزگی یک انقلاب اینکه که حکومت رو عوض میکنه اینکه چه حکومتی میاد ربطی به خود انقلاب نداره بلکه به کسانی ربط داره میتونند کنترلش کنند.
اصولا هم انقلابیون پیروز باقی متحدین انقلابی رو سرکوب میکنند چون دیگه حکومتی نیست که برای مبارزه باهاش متحد بشند،هرکی بتونه زودتر حکومت جدید رو پایه گذاری بکنه و قدرت رو قبضه کنه صاحب انقلابه!
فکر میکنم این تعریف رو باید تعدیل کرد،انقلاب توسط طبقه متوسط هدایت میشه و طبقه ضعیف اون رو اجرایی میکنه و طبقه حاکم رو سرنگون میکنه،اینطور به نظرم عام تره.

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#98

نقل قول:اول اینکه کلینتون(بیل) صحبتی نکرده بود و مادلین آلبرایت اون زمان صبحت کرده بود...صحبت های هیلاری کلینتون هم بیشتر به شرح ماجرا و گفتن اینکه دوران جنگ سرد بوده،خلاصه میشه...شما در عالم سیاست باید بدونید معذرت خواهی چه معنی ای میده!! آمریکا در مورد سقوط هواپیمای ایرباس هم حاضر به معذرت خواهی نشد...در مورد 28 مرداد هم معذرت خواهی نکرده!! این رو گفتم بی دلیل جو سازی نشه چون ذکر اینکه آمریکا عذر خواهی کرده خیلی باب شده ولی صحت نداره...بحث اینکه نقش داشته رو من منکر نشدم...در ادامه بیشتر توضیح میده!!! از این حرف شما هم بوی حمله شخصی به مشام میرسه...در کار آکادمیک که از این حرف ها نمیزنن!! شما اگر به خودت زحمت کلیک کردن روی لینک مصاحبه و خوندن مطالب ایشون رو داده بودی، میومدی میگفتی اینجا و اینجا اشتباه هست...من فقط به کتاب حواله ندادم، مصاحبه رو لینک کردم که خلاصه ای از همون کتاب بود...اما در مسائل تاریخی این جور کلی گویی جایی نداره!!1 باید جزییات رو بررسی کرد...لطف کنید این مقاله رو بدون اینکه باز بگید اصلا در حد فلان نیست بخونید....
من میخوام بدونم، مصدق اگر قرار بود قانونی عمل کنه، بر چه اساس و قانونی مجلس رو منحل کرد؟آیا فراتر از اختیارش این کار رو نکرد؟ نظر دوستان خود مصدق رو ببینید:
حالا خود این همه پرسی که فراتر از اختیار مصدق بود رو ببینید:

از همه مهم تر این هست:
یعنی یاران نزدیک مصدق بهش هشدار داده بودن، حالا آمریکا میخواست کاری بکنه یا نه...ایشون داشت فراقانونی کار میکرد!!! شاه هم بر اساس اختیاری که داشت حکم عزل ایشون رو صادر کرد و ایشون هم شب دریافتش کرد و رسید هم داد اما بعد زیر بار نرفت...خیلی هم میگن ایشون محبوب مردم بود، خب چطور با 3 روز آشوب خیابونی از حکومت ساقط شد و مردم دیگه یادشون نیوفتاد مصدق کی هست تا بریزن بیرون و نجاتش بدن؟ این هم بخش های مقاله ای از کسی که اون رو هیچ حدی نمیدونید و نخونده نظر میدید:

حالا خود این همه پرسی که فراتر از اختیار مصدق بود رو ببینید:
از همه مهم تر این هست:
یعنی یاران نزدیک مصدق بهش هشدار داده بودن، حالا آمریکا میخواست کاری بکنه یا نه...ایشون داشت فراقانونی کار میکرد!!! شاه هم بر اساس اختیاری که داشت حکم عزل ایشون رو صادر کرد و ایشون هم شب دریافتش کرد و رسید هم داد اما بعد زیر بار نرفت...خیلی هم میگن ایشون محبوب مردم بود، خب چطور با 3 روز آشوب خیابونی از حکومت ساقط شد و مردم دیگه یادشون نیوفتاد مصدق کی هست تا بریزن بیرون و نجاتش بدن؟ این هم بخش های مقاله ای از کسی که اون رو هیچ حدی نمیدونید و نخونده نظر میدید:

اول اینکه بنده نه مصدقی هستم و نه ملی گرا و نه همه ی آن چیز های دیگر.وقت و اعصاب خود را آنقدر ارزشمند میدانم که صرفا وارد بحثی شوم که سودمندی اش از پیش برایم تضمین شده باشد و هر جا که خلافش برایم ثابت شود عطائش را لقائش خواهم بخشید.بحث مصدق و شاه هم شده است دعوای شیعه و سنی.در دومی شاید اصالتی قابل تصور باشد ولی در اولی دلیلش صرفا گیج بازی یا لج بازی و در بدترین حالت خیانت است به مردم، چرا که وقتی جماعتی توانایی تحلیل و درک رویدادی به این روشنی و وضوح را ندارد دیگر بحث با او مثل اجرای سمفونی سی و ششم بتهون است برای ناشنوایان!
دوست عزیز، بنده به خوبی به معنای معذرت خواهی یک مقام دیپلماتیک واقفم.حالا شما میفرمائید که خانم هیلاری کلینتون با هزار لکنت و کنایه و تبصره معذرت خواهی کرده است.شما حتما باید بدانید که وقتی ایشان مقام نمایندگی یک کشور را بر عهده دارد نمیتواند "ملت" خود را شرمنده کند و باید یک جوری کار کرده را توجیح کند.اما برای من معذرت خواهی او یا شوهرش اهمیتی ندارد.مهم تر این است که اینها به صراحت پذیرفتند که با شاه توطئه کردند و علیه مردم ایران دست به یکی کردند!حالا بفرمائید که نگفته توطئه و دست به یکی کرده، بلکه گفته همکاری کرده!مسلما انتظار ندارید که وزیر امور خارجه آمریکا بیاید بگوید ما علیه مردم ایران با شاه توطئه کردیم!به هر حال او این را پذیرفت و حتما این هم مشخص است که حالا پشت این حرف هزار مصلحت هم که بوده باشد و خانم کلینتون از حرفها هزار چیز دیگر را هدف دارد، بالاخره پذیرفتن چنین چیزی از سوی مقام رسمی یک کشور نمیتواند بادهوا باشد.خب این کافی نیست؟دوست من مثل اینکه شما نمیدانید تبانی با بیگانگان و توطئه علیه ملت خود چقدر شرم آور است؟!وقتی میگویم ستارخان از محمدرضاشاه مترقی تر بود به همین دلیل است.این کار او را مقایسه کنید با پاسخی که ستارخان به سفیر روسیه داد!
حالا از این هم بگذریم که سلطنتی ها هرگز حتی همین معذرت لکنت دار خانم کلینتون را از مردم نخواستند.هرگز مسئولیت کارِ کرده را نپذیرفتند و همیشه از روی غرور و عناد با مردم سخن گفتند.
اما در مورد جناب میرفطروس و آنچه از او نقل کردید.دوست عزیز، حمله شخصی برای خودش معنا دارد.به هر حرفی که نمیشود گفت حمله شخصی!وقتی دیدم از او و کتابش نام بردید نا امید شدم.این شخص صرفا خود را با دروغهایش مایه تمسخر و خنده دیگران کرده.در لینک هایی که در زیر میگذارم که تنها قطره ای از دریای دروغهایش برملا شده است:
آسیب رسانی به حافظه ی تاریخی : asre-nou.net
آسیب رسانی به حافظه ی تاریخی : asre-nou.net
آسیب رسانی به حافظه ی تاریخی : asre-nou.net
: asre-nou.net
Iran National Front
gooya news :: politics : پاسخ جزء به جزء به کتاب "آسیب شناسی یک شکست" نوشته علی میرفطروس (بخش نخست)، حمیدرضا مسیبیان
gooya news :: politics : پاسخ جزء به جزء به کتاب "آسیب شناسی یک شکست" نوشته علی میرفطروس (بخش دوم و پایانی)، حمیدرضا مسیبیان
لازم به ذکر است که محمد امینی دو جلد کتاب کتاب قطور نوشته اند که سراسر افشای دروغهای جناب میرفطروس است.

جناب میرفطروس و درخواست از آمریکایی ها برای حمله نظامی به ایران :
نقل قول:او در نامه ای از سناتور گراهام خواست که با حمله نظامی، نظام جمهوری اسلامی را از بین ببرد

به نقل از ویکی پدیا
این مورد را به خوبی از پدر معنوی خود(محمدرضا شاه) آموخته است!
واقعا عرعر الاغهای بارکش کوهستانهای کردستان ، در برابر سخنان کسی که از بیگانگان میخواهد تا به کشور و مردمش حمله کنند، به مانند نغمه ای بهشتی است!

و آنچه مایه خنده های دیوانه وار میشود این است که به همین خاطر، مدرک دکترای افتخاری(بخوانید جعلی) را از ایشان پس میگیرند:
نقل قول:به دنبال این نامه دکتر صمدانی رئیس دانشگاه american global university دکترای افتخاری وی را پس گرفت .
به نقل از ویکی پدیا
دوستانی که میخواهند قدری بیشتر بخندند این نوشته از «اصغر آقا» را بخوانند:
Asgharagha.com :: Hadi Khorsandi

حالا دوست من، شما انتظار دارید من بنشینم به حرفهای چنین انسان فرومایه ای پاسخ دهم؟!دوستان حتما میدانند که در تاریخ نگاری با استانداردهای امروزی، تنها یک دورغ کل یک کتاب تاریخ را بی ارزش میکند و در محافل آکادمیک با همان دروغ اول، کتاب را آتش میاندازند.حالا کتاب ایشان سراسر دروغ و جعل است.
بنابراین نفرمائید من به ایشان حمله ی شخصی کردم.

نقل قول:شما مشخص کن بالاخره مردم ایران خیلی مترقی و آگاه بودن یا اینکه در اثر فشار های شاه ، دچار نا آگاهی شده بودند...مردمی که هنوز سواد کافی نداشتند چطور میفهمیدند الان کار دست کاردان هست یا نه؟ الیت جامعه ایرانی چه ارتباطی با عوام داشت؟ اتفاقا باید بچذیریم جامعه مذهب زده ایرانی کاملا از ایلت فاصله گرفته بود و همون روح الله مصطفوی بیشتر از همه قدرت نفوذ داشت بین مردم...مردم هم نفهمیدند چه کاری کردند، فقط روی موج سوار شدند....همون مردم نسل انقلاب امروز دارن انواع و اقسام فحش ها رو نثار خودشون میکنند که اون زمان خام شدن...الیت هم که قربونش برم از ملی گرفته تا توده ای، پشت سر امام سینه میزدن و بعد هم با اردنگی از صحنه سیاسی ایران پرت شدن بیرون...حالا اینها چه جور احمقی بودند من نمیدونم دیگه !!!
اما پس از اینها!
موضوع این است که بنده اساسا تمایلی به نبش قبر گذشتگان ندارم!وقت و حوصله بحث در مورد مناقشاتی که مدتهای مدید بی نتیجه مانده اند را هم ندارم چراکه معمولا (برخلاف تصور خیلی ها)همه ی آنها کاملا روشن و اضح هستند و کاملا معلوم است که چی به چی است، اما صرفا مسائل و ویژگی های شخصی و شخصیتی مانع از ایجاد تفاهم بین دو طرف میشود.
در مورد دوران شاه، نیز به همین گونه است.فرض کنیم مصدق غیر دموکراتیک بود.فرض کنیم مصدق غیرقانونی بود و کودتاچی اصلی او بود!شاه با عزل او کشور را به کجا برد؟آیا یک حکومت دموکرات برقرار کرد؟
اتفاقات خیلی خیلی واضح هستند دوست من.پس از فرار رضاشاه، مردم دوباره امیدوار شدند.شاه جدید یک جوان تحصیلکرده در سوئیس و دموکراتیک بود.مردم هم او را دوست میداشتند و هم به او اعتماد کردند.اما متاسفانه شاه با ناجوانمردی تمام از اعتماد مردم سو استفاده کرد، علیه مردم خود توطئه کرد و پس از آن هر روز نهادهای امنیتی و پلیسی را گسترش داد.کسی نمیخواست او برای ما قهرمان شود، چنان که خودش میخواست مردم ایران و جهان او را مانند یک قهرمان برای مردم ایران ببینند.البته او میتوانست تبدیل به قهرمان شود، در صورتی که همان روند سالهای 1320 تا 1332 را ادامه میداد و در راه آزادی مردم و دموکراسی و حاکمیت ملی میکوشید، نه اینکه برای ما اتوبوس کولر دار و کفش شیک بیاورد.این تحقیر ملت نیست؟هرچه هم اطرافیان شاه مثل قوام به او گفتند که این کارها را نکن، او نمیشنید.
حالا در مورد اینکه پرسیدید مشخص کن مردم ایران آگاه بودند یا نه، باید بگویم مردم ایران پس از مشروطه،همیشه "آگاه به لزوم وجود آزادی" بودند.اما اتفاقی که در سالهای سلطنت شاه افتاد این بود که شاه فضای هرگونه فعالیت سیاسی را بسته بود و مردم ناتوان از فعالیت سیاسی بودند و دستگاههای تعاملشان که همان روزنامه ها و احزاب هستند، قطع شده بود.این شد که فعالیت سیاسی به زیرزمین ها و پستو ها رفت.خب انتظار دارید مردمی خشمگین و تحقیر شده که ارتباطشان با الیت جامعه به کلی قطع شده، چه کنند؟همه مردم که نمیتوانند جان لاک و ماندلا باشند!این مردم برای آزادی از دست رفته خود قیام کردند و به دلیل فضای مسموم و قحط الرجال، انقلاب ایران دوباره به بیراهه رفت.اما حتی مسئولیت به بیراهه رفتن انقلاب هم بر گردن مردم نیست.
شاید ذکر این خاطره بی مناسبت نباشد: از یکی از آشنایان پیر و البته بی سواد خود، که در مورد اوضاع اقتصادی شکایت میکرد، پرسیدم که این چه بلایی بود که نسل شما در سال 57 بر سر ما آورد؟پاسخ این مرد بی سواد مرا متعجب و البته خاموش کرد:شاه دیکتاتور بود و دیکتاتور را باید انداخت بیرون!
اما رابطه الیت جامعه با مردم خود به خود قطع نشد که بزرگوار!حضرت شاه اینکار را کردند و تنها ارتباط بین مردم و آخوندها باقی ماند.تنها آلترناتیو مردم شده بود آخوند.در صورتی که همین مردم در سالهای مشروطه از رهبران خود با جان و دل حمایت میکردند و رابطه ای جدی با الیت خود داشتند.من هنوز هم وقتی کتاب تاریخ مشروطه را ورق میزنم از آنهمه بزرگی شگفت زده میشوم.
این نکته پایانی را هم گوشزد کنم که آزادی حق اساسی همه مردم است، فرقی هم بین مردم باسواد و بی سواد،مذهبی و غیر مذهبی،سنتی و پیشرفته نیست.اینقدر مردم خود را با این سخنان تحقیر نفرمائید.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ
#99

Angela نوشته: یعنی انقلاب نتیجه خوب داره؟ یا با آگاهی همراه هست و احساسی نیست؟ و به همین خاطر تحولات 57 رو نمیشه بهش گفت انقلاب؟

بله انقلاب میتونه نتیجه خوبی هم داشته باشه و کم هم نداریم انقلابهایی که نتیجه های خوب داشتند .

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ

Dariush نوشته: اول اینکه بنده نه مصدقی هستم و نه ملی گرا و نه همه ی آن چیز های دیگر.وقت و اعصاب خود را آنقدر ارزشمند میدانم که صرفا وارد بحثی شوم که سودمندی اش از پیش برایم تضمین شده باشد و هر جا که خلافش برایم ثابت شود عطائش را لقائش خواهم بخشید.بحث مصدق و شاه هم شده است دعوای شیعه و سنی.در دومی شاید اصالتی قابل تصور باشد ولی در اولی دلیلش صرفا گیج بازی یا لج بازی و در بدترین حالت خیانت است به مردم، چرا که وقتی جماعتی توانایی تحلیل و درک رویدادی به این روشنی و وضوح را ندارد دیگر بحث با او مثل اجرای سمفونی سی و ششم بتهون است برای ناشنوایان!

من متوجه نمیشم چه چیزی انقدر واضح و روشن هست؟ اینکه اگر مصدق مونده بود امروز ما شده بودیم سوئیس و این محمد رضای خبیث بود که مسبب همه بدبختی های امروز ماست؟!



Dariush نوشته: دوست عزیز، بنده به خوبی به معنای معذرت خواهی یک مقام دیپلماتیک واقفم.حالا شما میفرمائید که خانم هیلاری کلینتون با هزار لکنت و کنایه و تبصره معذرت خواهی کرده است.شما حتما باید بدانید که وقتی ایشان مقام نمایندگی یک کشور را بر عهده دارد نمیتواند "ملت" خود را شرمنده کند و باید یک جوری کار کرده را توجیح کند.اما برای من معذرت خواهی او یا شوهرش اهمیتی ندارد.مهم تر این است که اینها به صراحت پذیرفتند که با شاه توطئه کردند و علیه مردم ایران دست به یکی کردند!حالا بفرمائید که نگفته توطئه و دست به یکی کرده، بلکه گفته همکاری کرده!مسلما انتظار ندارید که وزیر امور خارجه آمریکا بیاید بگوید ما علیه مردم ایران با شاه توطئه کردیم!به هر حال او این را پذیرفت و حتما این هم مشخص است که حالا پشت این حرف هزار مصلحت هم که بوده باشد و خانم کلینتون از حرفها هزار چیز دیگر را هدف دارد، بالاخره پذیرفتن چنین چیزی از سوی مقام رسمی یک کشور نمیتواند بادهوا باشد.خب این کافی نیست؟دوست من مثل اینکه شما نمیدانید تبانی با بیگانگان و توطئه علیه ملت خود چقدر شرم آور است؟!وقتی میگویم ستارخان از محمدرضاشاه مترقی تر بود به همین دلیل است.این کار او را مقایسه کنید با پاسخی که ستارخان به سفیر روسیه داد!

این که هیلاری کلینتون به صورت کلی و بدون ذکر جزییات حرفی میزند که نشان از تاریخ نگاری نداره...کسی نگفت آمریکا هیچ نقشی نداشت،اما این جمله ای که از شما بولد شد خیلی من رو به یاد ادبیات دکتر احمدی نژاد میندازه که حرف از مردم میزنه...مصدق خودش خلاف قانون عمل کرده، بعد چطور سرنگون شدنش مساوی هست با توطئه علیه مردم؟ بعد هم ادعا میکنید مصدقی نیستید.مردم اگر عاشق ایشون بودن، میومدن میریختن بیرون و هر جور شده ایشون رو دوباره به قدرت میرسوندن مثل قبل...همون طور که نقل قول از یاران مصدق و حوداث اون دوران آوردم، به ایشون هشدار داده شده بود که چی پیش میاد، اما این فرد بی توجه به همه چیز میخواست یکه تاز شه...فرق این آدم با شاه چی بود مثلا؟ کل ملی شدن صنعت نفت رو زدن به نام ایشون در صورتی که بخش پایانی رو فقط ایشون انجام دادن...شما نا خواسته داری بت میسازی !! کی غیر از حزب توده با ایشون همراه بود در این رفراندم؟

و من متوجه نیستم از مدام اسم بردن از آمریکا به چی میخواید برسید؟ چرا هی ملت ایران ملت ایران میکنید؟ نکنه روش مصدق برای رفراندم و اون شیوه رای گیری که جزییاتش رو نوشتم، خدمت به مردم ایران بوده؟

نه شاه ایران بی عیب و نقص بود نه مصدق...مصدق با این عمل غیر قانونیش، اتفاقا خیانت بیشتری کرد و مملکت رو داشت به سمت شرایط مخاطره آمیزی هدایت میکرد....



Dariush نوشته: حالا از این هم بگذریم که سلطنتی ها هرگز حتی همین معذرت لکنت دار خانم کلینتون را از مردم نخواستند.هرگز مسئولیت کارِ کرده را نپذیرفتند و همیشه از روی غرور و عناد با مردم سخن گفتند.

خانم کلینتون معذرت خواهی نکرد...این سواستفاده ظریف در بحث رو لطفا کنار بذارید!!! سلطنت طلب ها هم همون قدر احمق هستند که مصدقی ها...من فرقی آنچنان نمیبینم....



Dariush نوشته: اما در مورد جناب میرفطروس و آنچه از او نقل کردید.دوست عزیز، حمله شخصی برای خودش معنا دارد.به هر حرفی که نمیشود گفت حمله شخصی!وقتی دیدم از او و کتابش نام بردید نا امید شدم.این شخص صرفا خود را با دروغهایش مایه تمسخر و خنده دیگران کرده.در لینک هایی که در زیر میگذارم که تنها قطره ای از دریای دروغهایش برملا شده است:
آسیب رسانی به حافظه ی تاریخی : asre-nou.net
آسیب رسانی به حافظه ی تاریخی : asre-nou.net
آسیب رسانی به حافظه ی تاریخی : asre-nou.net
: asre-nou.net
Iran National Front
gooya news :: politics : پاسخ جزء به جزء به کتاب "آسیب شناسی یک شکست" نوشته علی میرفطروس (بخش نخست)، حمیدرضا مسیبیان
gooya news :: politics : پاسخ جزء به جزء به کتاب "آسیب شناسی یک شکست" نوشته علی میرفطروس (بخش دوم و پایانی)، حمیدرضا مسیبیان
لازم به ذکر است که محمد امینی دو جلد کتاب کتاب قطور نوشته اند که سراسر افشای دروغهای جناب میرفطروس است.

قول میدم نه کتاب رو خوندید و نه حتی مطالب لینک رو ...من مطالب لینک های شما رو هنوز کامل مطالعه نکردم، اما این جور نیست که با 4 تا لینک کل ارزش یه پژوهش رو زیر سوال ببریم...اون هم وقتی طرف مقابل از سر بغض مطلبی رو نوشته باشه، در حالی که در همین مصاحبه ای که اصلا نخوندید خود میرفطروس خیلی دوستانه و منطقی از بقیه دعوت میکنه که مطالبش رو بخونن و نظر و انتقادشون رو بگن....اما مصدقی ها شروع به حمله های شخصی کردن چون بتشون مورد تعرض قرار گرفته...



Dariush نوشته: جناب میرفطروس و درخواست از آمریکایی ها برای حمله نظامی به ایران :
او در نامه ای از سناتور گراهام خواست که با حمله نظامی، نظام جمهوری اسلامی را از بین ببرد
به نقل از ویکی پدیا
این مورد را به خوبی از پدر معنوی خود(محمدرضا شاه) آموخته است!
واقعا عرعر الاغهای بارکش کوهستانهای کردستان ، در برابر سخنان کسی که از بیگانگان میخواهد تا به کشور و مردمش حمله کنند، به مانند نغمه ای بهشتی است!

و آنچه مایه خنده های دیوانه وار میشود این است که به همین خاطر، مدرک دکترای افتخاری(بخوانید جعلی) را از ایشان پس میگیرند:
به دنبال این نامه دکتر صمدانی رئیس دانشگاه american global university دکترای افتخاری وی را پس گرفت .
به نقل از ویکی پدیا

اگر همه حرف های خود رو مصداق حمله شخصی نمیدونستید، این یکی رو قطعا باید بدونیم...اینها چه ربطی به بحث میرفطروس در مورد 28 مرداد داره؟ غیر از اینه که به خیال خام بعضی برای خرد کردن و تحقیر ایشون گفته میشه؟ جالب اینجاست که باز هم سنت حسنه به میون آوردن پوپولیستی مردم رو به کار میبرید...در حالی که در متن دقیقا گفته میر فطروس مشخص هست و مردم رو جدا کرده...

شما تا جایی پیش رفته اید که یک جا به محمد رضا و میرفطروس توهین میکنید و ایشان رو در زمره خائنین به ایران میدونید، اینها رو به حساب چی باید گذاشت؟ تعصب کور شما در بررسی رویداد های تاریخی؟!
به جای اینکه ترجیع بند سخنانتون، تکرار پوپولیستی واژه مردم باشه و از ویکی پدیا چشم بسته کپی پیست کنید، برید ببینید نامه چی بوده!!! مدرک دکترای افتخاری رو پس گرفتند که گرفتند، جز شما برای چه کسی اهمیتی داره؟ تازه شادمانه میگویید " بخوانید جعلی"...همون هایی که عاشقان مصدق بودن هم روی نامه که مضمون متفاوتی با تشویق به حمله به ایران داره مانور دادن هم روی قضیه پس گرفتن مدرک...اینها انسان های بسیار پستی هستند در نظر من...

جهت اطلاع...البته شما که وقت خوندن این چیز ها رو ندارید...

تارنمای علی میرفطروس چرا حملهء نظامی به رژیم ؟،علی میرفطروس

نقل قول:چرا حملهء نظامی به رژیم ؟،علی میرفطروس

* رهبران جمهوری اسلامی که پس ازوقایع خونین وهولناک انتخابات خرداد88 امکان هرگونه اصلاح وآشتی ملّی را غیرممکن ساخته اند،اینک باگشودن درب های مراکز اتمی خود به روی بازرسان آژانس بین المللی اتمی،ضمن شفّاف سازی وجلب اعتمادجهانی ،می توانندازوقوع حمله به ایران جلوگیری کنند.
* در سال های اخیر ،درتصادفات رانندگی درایران800 هزارنفر کشته و 9 میلیون نفر مجروح شده اند!
* تلفات ناشی ازآلودگی هوای تهران بیش از جنگ ایران وعراق است!
*سران ورهبران اسرائیل درحمله به ایران بایدبیادِ « کوروش بزرگ» ونجات قوم یهود ازاسارتِ «بُختُ النّصر»عمل کنندنه به صورت «صدام حسین».بنابراین: هرگونه حملهء نظامی به مردم ومراکزصنعتی ونفتی ایران،باعث کینه ونفرت دیرپای ملّت ایران نسبت به اسرائیل ،آمریکاوهمپیمانان شان خواهدشد.
*****
باافشای طرح ترورسفیرعربستان سعودی واحالهء آن به سازمان ملل متحد،ارائهء گزارش معتدل احمدشهید،گزارشگرویژهء سازمان ملل متحد دربارهء نقض فاحش ومستمّرحقوق بشردرایران، گزارش اخیردبیرکلّ آژانس بین المللی اتمی مبنی برماهیّت نظامی فعالیّت های اتمی ایران و…. بنظرمی رسدکه اینک پازل حملهء نظامی به ایران،کامل گردیده واین امر-بدرستی- باعث ترس ونگرانی ایرانیان نسبت به سرنوشت میهن شده است.دراین میان،تئوریسین های سابق ولاحق ِ«انقلاب شکوهمند اسلامی»،در«اطاق های فکر»وباتئوری پردازی هاوتحلیل های ترسناک از«لیبیائی کردن یاعراقی کردن ایران »،ضمن تنزّل از«اصلاح طلبی»به«مصلحت طلبی»،عموماً،درسودای ادامه واستمرار رژیم اسلامی هستند!
ازطرف دیگر:برخی ازمخالفان جمهوری اسلامی،بدرستی،حمله به ایران را«ازمصادیق دخالت های حقوق بشری ِکشورهای غربی»می دانند.
[عکس: 74.jpg]
کلّه شق،کار ِمانا نیستانی
روشن است که هیچ ایرانی آزاده وترقیخواهی حاضرنیست که کمترین خدشه وخراشی برتمامیّت اندام«مام میهن»وارد آید،امّا،بسیاری ازمخالفان حمله به ایران چنین وانمودمی کنند که:«حمله به ایران وزوال جمهوری اسلامی،یعنی:زوال و ویرانی ایران»!!.درحالیکه نگاهی کوتاه به کارنامهء حکومت جمهوری اسلامی روشن می سازد:
- جداازکُشته ها ومجروحان بی شماروویرانی های عظیم وگستردهء جنگ8ساله باعراق(که بسیاری ازسران ،رهبران وتئوریسین های کنونی رژیم اسلامی درشعله ورساختن وخصوصاًتداوم 8سالهء آن،نقش اساسی داشته اند)،بایددانست که این رژیم ازآغازاستقرارخود،دریک جنگ اعلام نشده علیه مردم ایران ودستآورهای ملّی ،مدرن ومدنی آنان(ازانقلاب مشروطیّت تاانقلاب اسلامی سال57)،زندگی میلیون ها زن ومردوپیروجوان راتباه کرده وبانابودکردن زیرساخت های اقتصادی،صنعتی واجتماعی ایران،میهن ما را به یکی از عقب مانده ترین وفقیرترین کشورهای امروزجهان سوق داده است.
- جداازکُشتارهای هولناک زندانیان سیاسی – عقیدتی تابستان 1367 وشکنجه واعدام زیباترین فرزندان میهن بخاطرندای حق طلبانه وآزادیخواهانه شان پس ازانتخابات 1388،و….کافی است که فقط تعداد تلفات دو پدیده(حوادث رانندگی ومرگ ومیرهای ناشی ازآلودگی هوا درتهران)را بیادآوریم تا ابعادتلفات«جنگ اعلام نشدهء جمهوری اسلامی علیه مردم ایران» رابهتربشناسیم:
بنابراسنادرسمی جمهوری اسلامی،سالانه حدود۸۰۰ هزار تصادف در ایران روی می دهد و ایران در ردیف اول حوادث مرگبار جاده ای جهان قرار دارد. برآورد خسارات تصادفات، چندان آسان نیست اما برخی، میزان آن را سالانه بیش از پنج هزار میلیارد تومان (بیش از ۵ میلیارد دلار) برآورد می کنند.1

تلفات تصادفات رانندگی در ایران:
800 هزار کشته و 9 میلیون مجروح!
بقول اسدالله جولا یی رئیس« ستاد دیه»، تصادفات رانندگی در ایران در 30 سال اخیر800 هزارنفر کشته و 9 میلیون مجروح برجای گذاشته است.
این آمار وحشتناک حاکی از آن است که درمدت10سال(از1377تا1388)درایران تعداد265 هزارنفر کشته وبیش از2میلیون نفرمجروح ومصدوم شده اند.2
تلفات آلودگی هوای تهران:
بیش ازتلفات جنگ ایران وعراق!
بقول دوستی ازایران:«تهران شهری است که دارد آرام آرام می میرد».
گزارش هایی که هیچ گاه از سوی منابع دولتی تایید نشده اند، حکایت از مرگ سالانه 54 هزار تهرانی در اثر آلودگی هوا دارد.به گزارش روزنامهء ابتکار( سه شنبه 9 تیرماه 1388): مرگ بیش از دوسوم از پایتخت نشین ها، به آلودگی هوا ربط دارد. روز یکشنبه یک مقام مسئول در ستاد محیط زیست شهرداری پایتخت گفت: 70 درصد مرگ و میرها در تهران ناشی از مشکلات تنفسی و قلبی است که این مشکلات ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با آلودگی هوای تهران دارد. هادی حیدرزاده، با اعلام این مطلب، آلودگی هوا را به شکل مستقیم و غیرمستقیم عامل مرگ شهروندان تهرانی دانست و گفت: تعداد قربانیان انسانی ناشی از آلودگی هوای تهران در هشت سال گذشته بیشتر ازتلفات 8 سال جنگ باعراق بوده است.3
سونامی ِسرطان
روزنامهء «عصرامروز»درشمارهء ۲۱ خرداد۱۳۹۰ باتیترهشداردهندهء « آقایان! جان مردم در خطر است! سونامی ِسرطان، پزشكان را هم شوكه كرده»نوشت:
با توجه به آمار سال 1389 ، 4 هزار نفر بر اثر آلودگی هوا درتهران جان خود را از دست دادند.4
ارقام تلفات واقعی دراین باره،بسیاربسیاربیشتراست زیرا که بقول یکی ازمسئولین جمهوری اسلامی:« قرار نیست آمار[واقعی] تلفات جانی بر اثر آلودگی هوا اعلام شود».5
روزنامهء«مردمسالاری»نوشت:
۹ بهمن ماه 1388 سخنگوی فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی، آمار رسمی مرگ و میر ناشی از آلودگی هوای تهران از سال ۸۴ تا ۸۶ را هر ماه به طور مستقیم ۱۴۰۰ نفر و هرسال ۱۶ هزار نفر اعلام کرد.6
اهوازوسنندج؛ رتبهء اوّل ودوم ِآلودگی هوا درجهان
این درحالی است که سیدشریف حسینی، نمایندهء مردم اهواز در مجلس ،اخیراً (سه‌شنبه،5مهرماه1390)با حضور در جمع خبرنگاران اظهار داشت: اهواز توسط سازمان بهداشت جهانی،در رتبهء اول ِآلودگی هوا قرار دارد و این یک واقعیّت است که اعلام شده.7.گفتنی است که سنندج ازنظرآلودگی هوا در رتبه دوم قراردارد،میزان آلودگی هوای اهواز،372،سنندج،254 است درحالیکه میزان آلودگی هوای شهرهای بزرگ استرالیا:13، واشنگتن:18 ،توکیو:23 وپاریس:38 می باشد.8
بنابراین:آیارژیم جمهوری اسلامی برای مردم دربند ِایران «اطاق های گاز ِنازی ها»را تدارک دیده است؟

[B]سالی 70 هزار میلیارد ریال خسارت! [/B]
سیدامیر فاتح‌وحدتی، مدیر مرکز پایش آلودگی هوای استان تهران، می‌گوید: براساس آمار رسمی که از طریق مطالعات بازنگری زیست محیطی تهیه شده،
آلودگی هوا هر سال70 هزار میلیارد ریال به محیط زیست کشور خسارت وارد می‌کند.این میزان خسارت، معادل 8/4 درصد کل تولید ناخالص ملی کشور در طول یک سال است. البته براساس گزارش بانک جهانی خسارت سالانهء آلودگی هوا در ایران تا 10 سال آینده از رقم 8 میلیارد دلار کنونی به حدود 16 میلیارد دلار در سال2016 میلادی می‌رسد.« روزنامهٔ آفتاب» نیز خسارت‌های ناشی از آلودگی هوا در ایران را 1000 میلیارد دلار تخمین زده است.9
*******
چنین ارقام هولناکی از تلفات انسانی وخسارات عظیم اقتصادی و زیست محیطی ،ناشی فقط ازدو پدیده(تصادفات رانندگی وآلودگی هوادرتهران) است واین سئوآل راباید درذهن هرایرانی آزاده ومیهن پرست بیدارکندکه: خسارت یک حملهء هدفمند به منظور کوبیدن پایگاه هاو ستادهای سرکوب رژیم اسلامی(بیت رهبری،سپاه،بسیج و….) ودرنتیجه،برداشتن سقف ترس و تهدید وسرکوب وسپس خیزش مردم ِدربندایران و سرنگونی رژیم اسلامی بدست ِهمین مردم آیا ازتلفات ومرگ ومیرهای ناشی از آلودگی هواوتصادفات رانندگی،بیشترخواهدبود؟
رهبران جمهوری اسلامی که پس ازوقایع خونین وهولناک انتخابات خرداد88 امکان هرگونه اصلاح وآشتی ملّی را غیرممکن ساخته اند،اینک باگشودن درب های مراکز اتمی خود به روی بازرسان آژانس بین المللی اتمی،ضمن شفّاف سازی وجلب اعتمادجهانی،می توانندازوقوع حمله به ایران جلوگیری کنند،امّاگذشته نشان می دهدکه آنان،نوشیدنِ«جام زهر»رابرکامیابی درعرصه های سیاسی ونیز«قذّافیزاسیون»کردن سرنوشت شان رابر کناررفتن ِ آرام،مسالمت آمیز و تأمین بخش،ترجیح می دهند!
براین اساس بودکه سال پیش درنامه ای به سناتور«لیندسی گراهام»سناتورجمهوریخواه آمریكا، مخالفتم را باهرگونه حمله به تأسیسات اتمی،صنعتی ومردم ایران،اعلام داشته ام.آن نامه اینک،درآستانهء حملهء نظامی به ایران، می تواندخطاب به رهبران آمریکا وفرانسه وانگلیس بشمارآید،این نامه،همچنین وخصوصاً،می تواند خطاب به آقایان «شیمون پرز»،«ایهود باراک»ودیگرسران کشوراسرائیل باشد،اسرائیلی هائی که باملّت بزرگ ایران دوستی تاریخی ودیرینه دارند.به عبارتدیگر:سران ورهبران اسرائیل درحمله به ایران بایدبیاد«کوروش بزرگ» ونجات قوم یهود ازاسارتِ «بُختُ النّصر»عمل کنندنه به صورت «صدام حسین».بنابراین: هرگونه حملهء نظامی به مردم ومراکزصنعتی ونفتی ایران،باعث کینه ونفرت دیرپای ملّت بزرگ ایران نسبت به اسرائیل،آمریکاوهمپیمانان شان خواهدشد.
7نوامبر2011،بوستون،آمریکا
***
نامه اى به سناتور لیندسی گراهام
*مشکل منطقه و جهان، پایگاه های اتمی ایران نیست، بلکه مشکل اساسی، خود ِرژیم جمهوری اسلامی است که با سوءاستفاده از درآمدهای سرشار نفت، در فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و … ایدئولوژی کینه و نفرت و مرگ منتشر می کند، ایدئولوژی هولناکی که اینک در منطقه و جهان در تدارک یک «هولوکاست اسلامی» است.

(Letter to Sen. Lindsey Graham (R-SC
v The chief regional and global threat is not Iran’s nuclear facilities. Or even its undermining peace and security in the Levant, Iraq, Afghanistan, and elsewhere. Rather, the real threat is the fundamental nature of Iran’s Islamic regime, which – since its founding over 30 years ago – has nurtured a virulently hateful, Islamist ideology in the region.
*تنها و تنها با کوبیدن پایگاه ها و ستادهای سرکوب حکومت اسلامی و برداشتن سقف سرکوب و ترس و تهدید و در نتیجه: باخیزش مردم ایران و سرنگونی این رژیم ضد ایرانی و ضد انسانی بدست آنان است که می توان شاهد استقرار آرامش و صلح و ثبات در منطقه و جهان بود.
v Only by destroying and dismantling the regime’s vast repressive apparatus and breaking the shackles of fear imprisoning the freedom-loving people of Iran can the United States and her allies secure a genuine and lasting peace across the region.
سناتور لیندسی گراهام عزیز!
بعنوان یک ایرانی و محقّق در تاریخ ایران و اسلام، از موضع گیری شجاعانۀ شما در کنفرانس امنیّت بین المللی «هالیفاکس» در کانادا، بسیار سپاسگزاری می کنم. متأسفانه دولت کنونی آمریکا با شناخت نادرست از ماهیّت رژیم اسلامی ایران ، فرصت های فراوانی را در گفتگو با مردم ایران و حمایت از مبارزات آزادیخواهانۀ آنان از دست داده است. مبارزات مردم ایران، خصوصاً در دو سال اخیر، گواه روشنی است که این رژیم قرون وسطائی، مشروعیّت و پایگاهی در میان مردم ایران ندارد و اینک، تنها به زور اسلحه و سرکوب های خونین و هولناک به حکومت خود ادامه می دهد.

!Dear Senator Graham
As a scholar of Iranian and Islamic history, I write to express my deepest gratitude for your courageous remarks at the 2010 Halifax International Security Forum. Unfortunately, due to its misguided understanding of the nature of the Iranian regime, the current U.S. administration has lost too many opportunities to engage and support the Iranian people in their struggle for freedom. That struggle has amply demonstrated that this vicious and medieval regime lacks any legitimacy among average Iranians – and only remains in power by brutalizing its citizens.

بنابراین: هر حمله ای که پایگاه ها و ستادهای سرکوب رژیم ایران را بقول شما «اخته» کند، باعث رضایت و شادمانی مردم ایران خواهد بود و به آنان فرصت خواهد داد تا بدون ترس از سرکوب پاسداران رژیم، به خیابان ها ریخته و خود به حیات این رژیم فاشیستی نقطۀ پایان بگذارند.

Therefore: if the United States and her allies were to “neuter” – to use your apt word – the regime’s mechanism of suppression, they would hearten the Iranian people, thus giving them the chance to strike the final blow against this fanatical and fascistic junta.

روشن تر بگویم: دولتمردان آمریکا باید بدانند که مشکل منطقه و جهان، پایگاه های اتمی ایران نیست، بلکه مشکل اساسی، خود ِرژیم جمهوری اسلامی است که با سوءاستفاده از درآمدهای سرشار نفت،اینك در فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و … ایدئولوژی کینه و نفرت و مرگ منتشر می کند، ایدئولوژی هولناکی که در منطقه و جهان در تدارک یک «هولوکاست اسلامی» است.

Let me be clearer: the chief regional and global threat is not Iran’s nuclear facilities. Or even its undermining peace and security in the Levant, Iraq, Afghanistan, and elsewhere. Rather, the real threat is the fundamental nature of Iran’s Islamic regime, which – since its founding over 30 years ago – has nurtured a virulently hateful, Islamist ideology in the region.
سناتور گراهام عزیز!
بعنوان یک ایرانی و محقّق تاریخ ایران و اسلام یادآور می شوم که جامعۀ کنونی ایران نه افغانستان است و نه عراق و فلسطین و لبنان، بلکه جامعۀ کنونی ایران با یک نیروی عظیم 70 درصدی جوان و پویا، ارتش آگاه و نیرومندی است که خواهان آزادی، صلح، رفاه و دموکراسی است. از این نظر – چنانکه مبارزات ستایش انگیز و بدور از خشونت دو سال اخیر نشان داده – جامعۀ مدنی ایران قابل مقایسه با هیچیک از کشورهای خاورمیانه نیست.

But the Iranian people unequivocally reject this ideology. Their inspiring non-violent struggle mounted bears witness to the fact that Iranian civil society is without comparison in the region. It is a young, dynamic society, hungry for democratic change and eager to establish a heritage of liberty.

بنابراین: می توان و باید این «ارتش آگاه و نیرومند جامعۀ مدنی» را به حساب آوُرد و بر آن تکیه کرد. بر این اساس، اعتقادم دارم که تنها و تنها با کوبیدن پایگاه ها و ستادهای سرکوب حکومت اسلامی و برداشتن سقف سرکوب و ترس و تهدید و در نتیجه: با خیزش مردم ایران و سرنگونی این رژیم ضد ایرانی و ضد انسانی بدست آنان است که می توان شاهد استقرار آرامش و صلح و ثبات در منطقه و جهان بود.

The international community must – and should – include this “people power” element in its approach to the Iranian threat. And only by destroying and dismantling the regime’s vast repressive apparatus and breaking the shackles of fear imprisoning the freedom-loving people of Iran can the United States and her allies secure a genuine and lasting peace across the region.

با چنین اعتقادی، ضمن سپاس و ستایش از موضع گیری شجاعانۀ شما در کنفرانس «هالیفاکس»، یادآور می شوم که ملّت بزرگ ایران در این لحظات حسّاس و دشوار، هیچگاه حمایت های بیدریغ شما و سناتور مک کین را فراموش نخواهد کرد.
با احترام و به امید آزادی ایران
علی میرفطروس
بوستون،2010/11/8

When they achieve their freedom, the great Iranian nation will remember the courage of those – like you and Sen. McCain – who stood with them in their time of need.
Very truly yours,
Ali Mirfetros
Boston,8/11/2010




Dariush نوشته: اما پس از اینها!
موضوع این است که بنده اساسا تمایلی به نبش قبر گذشتگان ندارم!وقت و حوصله بحث در مورد مناقشاتی که مدتهای مدید بی نتیجه مانده اند را هم ندارم چراکه معمولا (برخلاف تصور خیلی ها)همه ی آنها کاملا روشن و اضح هستند و کاملا معلوم است که چی به چی است، اما صرفا مسائل و ویژگی های شخصی و شخصیتی مانع از ایجاد تفاهم بین دو طرف میشود.

خوبه که شما وقت و حوصله نداری، همه چیز هم از نظر شما مغلطه وار از پیش واضح و روشن هست....نمیدونم پس چرا انقدر بحث رو کش میدی!!!



Dariush نوشته: در مورد دوران شاه، نیز به همین گونه است.فرض کنیم مصدق غیر دموکراتیک بود.فرض کنیم مصدق غیرقانونی بود و کودتاچی اصلی او بود!شاه با عزل او کشور را به کجا برد؟آیا یک حکومت دموکرات برقرار کرد؟

اینکه مغلطه هست....گودرز چه ربطی به شقایق داره؟ مشکل شما اینجا ظاهرا با شخص محمدرضا به عنوان یه فرد هست، حالا شما اسمش رو عوض کن بذار نقی...مگه قرار بود این نقی، بعد از عزل مصدق حتما حکومت دموکراتیک برقرار کنه؟اون یه بحث دیگه هست...شما تضمین تاریخی میدی که اگه مصدق مونده حکومت دموکراتیک برقرار میشد؟



Dariush نوشته: اتفاقات خیلی خیلی واضح هستند دوست من.پس از فرار رضاشاه، مردم دوباره امیدوار شدند.شاه جدید یک جوان تحصیلکرده در سوئیس و دموکراتیک بود.مردم هم او را دوست میداشتند و هم به او اعتماد کردند.اما متاسفانه شاه با ناجوانمردی تمام از اعتماد مردم سو استفاده کرد، علیه مردم خود توطئه کرد و پس از آن هر روز نهادهای امنیتی و پلیسی را گسترش داد.کسی نمیخواست او برای ما قهرمان شود، چنان که خودش میخواست مردم ایران و جهان او را مانند یک قهرمان برای مردم ایران ببینند.البته او میتوانست تبدیل به قهرمان شود، در صورتی که همان روند سالهای 1320 تا 1332 را ادامه میداد و در راه آزادی مردم و دموکراسی و حاکمیت ملی میکوشید، نه اینکه برای ما اتوبوس کولر دار و کفش شیک بیاورد.این تحقیر ملت نیست؟هرچه هم اطرافیان شاه مثل قوام به او گفتند که این کارها را نکن، او نمیشنید.

شاه از اشتباه مبرا نبوده...اما اینکه امروز بشینیم اینجا تحلیل روشن فکری از شرایط اون روز ایران بدیم و فقط هم یک عامل به نام شاه رو در نظر بگیریم منطقی نیست...تحولات جهانی و جنگ سرد و جهان دو قطبی و بافت اجتماعی ایران و ... رو شما در نظر نمیگیری!!!



Dariush نوشته: حالا در مورد اینکه پرسیدید مشخص کن مردم ایران آگاه بودند یا نه، باید بگویم مردم ایران پس از مشروطه،همیشه "آگاه به لزوم وجود آزادی" بودند.اما اتفاقی که در سالهای سلطنت شاه افتاد این بود که شاه فضای هرگونه فعالیت سیاسی را بسته بود و مردم ناتوان از فعالیت سیاسی بودند و دستگاههای تعاملشان که همان روزنامه ها و احزاب هستند، قطع شده بود.این شد که فعالیت سیاسی به زیرزمین ها و پستو ها رفت.خب انتظار دارید مردمی خشمگین و تحقیر شده که ارتباطشان با الیت جامعه به کلی قطع شده، چه کنند؟همه مردم که نمیتوانند جان لاک و ماندلا باشند!این مردم برای آزادی از دست رفته خود قیام کردند و به دلیل فضای مسموم و قحط الرجال، انقلاب ایران دوباره به بیراهه رفت.اما حتی مسئولیت به بیراهه رفتن انقلاب هم بر گردن مردم نیست.

شما که مدام مردم مردم میکنی، برای من بگو آزادی که مردم اکثرا بی سواد اون زمان در ذهنشون بوده، دقیقا چی بوده؟شما در یک دنیای فانتزی داری برای خودت تحلیل ارائه میدی...مردم مذهب زده ایران چه درکی از آزادی داشتند؟ من مشکلم این نوشابه های الکی هست که برای خودمون باز میکنیم...کدوم بیراهه رفتن انقلاب؟ غیر از اقلیتی که تشکیلاتی عمل میکردن ، عوام الناس هر جا شلوغی بود جمع میشدن...یه روز به دستور سید روح الله یه روز در تبریز به حمایت از حکومت پهلوی...امروز هم در سفر استانی مقامات...میشه بفرمایید این مردمی که به شکل قایم باشک وار مدام در تحولات در حال جا خالی دادن از مسوولیت حوادث هستند، بالاخره چیکاره هستن این وسط؟



Dariush نوشته: شاید ذکر این خاطره بی مناسبت نباشد: از یکی از آشنایان پیر و البته بی سواد خود، که در مورد اوضاع اقتصادی شکایت میکرد، پرسیدم که این چه بلایی بود که نسل شما در سال 57 بر سر ما آورد؟پاسخ این مرد بی سواد مرا متعجب و البته خاموش کرد:شاه دیکتاتور بود و دیکتاتور را باید انداخت بیرون!
اما رابطه الیت جامعه با مردم خود به خود قطع نشد که بزرگوار!حضرت شاه اینکار را کردند و تنها ارتباط بین مردم و آخوندها باقی ماند.تنها آلترناتیو مردم شده بود آخوند.در صورتی که همین مردم در سالهای مشروطه از رهبران خود با جان و دل حمایت میکردند و رابطه ای جدی با الیت خود داشتند.من هنوز هم وقتی کتاب تاریخ مشروطه را ورق میزنم از آنهمه بزرگی شگفت زده میشوم.

اگه به خاطره گفتن و نتیجه گیری باشه، من 100 خاطره با مضمون وارونه برات میگم که از کارشون ابراز پشیمونی کردن و گفتن اون زمان نفهمیدن و جو گیر شدن...مردم آزادی خواه ظاهرا چیزی نمیفهمیدن و الیت هم که میفهمیده، موضع گیری های کرده که امروز باید پاسخگو باشه...مجیزگویی های حزب توده و ملیون از روح الله مصطفوی، ننگ ابدی هست براشون...آخرش همون احسان طبری میاد مسلمون میشه!!!



Dariush نوشته: این نکته پایانی را هم گوشزد کنم که آزادی حق اساسی همه مردم است، فرقی هم بین مردم باسواد و بی سواد،مذهبی و غیر مذهبی،سنتی و پیشرفته نیست.اینقدر مردم خود را با این سخنان تحقیر نفرمائید.

کسی نگفت آزادی حق مردم نیست...فرق من با شما اینه که کردیت اضافه به مردمی که درکی از آزادی نداشتند نمیدم و مدام هم مردم مردم نمیکنم به قصد جو سازی و 28 مرداد رو توطئه علیه مردم نمیدونم...فعلا مشکلمون رو با الیت نماهای جامعه حل کنیم، به مردم عادی هم میرسیم!!
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان