04-27-2020, 11:33 PM
فلسفه یک ابزار اندیشیک است, مانند هر ابزار دیگری اگر کار با آن را ندانید به شما آسیب میزند. ازهمینرو نیز میگویند خطرناکترین چیز کمدانیست, نه نانادانی و نه بیشدانی, بساکه کمدانی.
آگاهی رویهمرفته یک چیز خطرناک است, ازینرو نیز روند خودفریبی در آدمی فرگشته زیرا از دید فرگشتین گاهی بهتر بوده خودآگاه جاندار در تاریکی بماند. پس آگاهی, بگونهای, همان سیب ممنوعه است و میتواند هم به شما اندوه فراوان بدهد, هم شادی فراوان. و مانند چیزهای دیگر اینکه بیشتر آسیب بزند آسانتر است تا دیگر. گیر پیشرفت تکنولوژی نیز به گونهای همین است, پیشرفت اگر یکباره میبود و نمونهوار ما میتوانستیم نخست هوش آدمی را بیفزاییم سپس چیزهای دیگر, آنگاه بسی خواستنی نیز میبود, ولی اینگونه نیست.
رسیدن به شادی ش آرامش درونی یک دستیافت است در آدمی, چرا که ما خودآگاهی داریم و نمیتوانیم بمانند دیگر جانداران سر در لاک خودمان زندگی را سپری کنیم, دیر یا زود برای همهی ما, زمانیکه یکی از نزدیکان یا بستگان درمیگذرند, یا زمانیکه به پوچی و بیارزشی پول در برابر بیماری پی میباریم, آنگاه کسی که فلسفهی درست ندارد از درون میشکند. پس این ابزار را نمیتان تنبلانه از سر باز کرد, چرا که این جهان دیر یا زود شما را در تنگناهایی میگذارد که به چیستی و کیستی و هستی همه چیز بیفتید و آنزمان است که میبینید بهتر میبود یک فلسفهای برای زندگییتان میداشتید, چه که در نبود این زیرساخت, هر چه در رو ساخته باشید بمانند خانههایی ساخته از کارت فروخواهد ریخت و چیزی دستتان را نخواهد گرفت. چه بیشمار کسانی که به اوج آنچه دیگران خواستنیترین میپندارند رسیدند و سرانجامشان خودکشی شد.
این یاوهای بیش نیست که "نادانی" به شادی میانجامد. آدم نادان بیاندازه راههای فراوانتری برای آسیب زدن به خود دارد, از خوردخوراک اش گرفته تا شیوهی زندگی و دوستی و کار و ...
شادی, بویژه شادی پیوسته, چیزیکه به آن در انگلیسی Well-being میگوییم راه اش تنها از خردورزی و فلسفهای درست میگذرد, بویژه در جهان امروز که بیاندازه پیچیده, درهمتنیده و نیازمند ذهنی پویا, نونگر و برزیده است.
آگاهی رویهمرفته یک چیز خطرناک است, ازینرو نیز روند خودفریبی در آدمی فرگشته زیرا از دید فرگشتین گاهی بهتر بوده خودآگاه جاندار در تاریکی بماند. پس آگاهی, بگونهای, همان سیب ممنوعه است و میتواند هم به شما اندوه فراوان بدهد, هم شادی فراوان. و مانند چیزهای دیگر اینکه بیشتر آسیب بزند آسانتر است تا دیگر. گیر پیشرفت تکنولوژی نیز به گونهای همین است, پیشرفت اگر یکباره میبود و نمونهوار ما میتوانستیم نخست هوش آدمی را بیفزاییم سپس چیزهای دیگر, آنگاه بسی خواستنی نیز میبود, ولی اینگونه نیست.
رسیدن به شادی ش آرامش درونی یک دستیافت است در آدمی, چرا که ما خودآگاهی داریم و نمیتوانیم بمانند دیگر جانداران سر در لاک خودمان زندگی را سپری کنیم, دیر یا زود برای همهی ما, زمانیکه یکی از نزدیکان یا بستگان درمیگذرند, یا زمانیکه به پوچی و بیارزشی پول در برابر بیماری پی میباریم, آنگاه کسی که فلسفهی درست ندارد از درون میشکند. پس این ابزار را نمیتان تنبلانه از سر باز کرد, چرا که این جهان دیر یا زود شما را در تنگناهایی میگذارد که به چیستی و کیستی و هستی همه چیز بیفتید و آنزمان است که میبینید بهتر میبود یک فلسفهای برای زندگییتان میداشتید, چه که در نبود این زیرساخت, هر چه در رو ساخته باشید بمانند خانههایی ساخته از کارت فروخواهد ریخت و چیزی دستتان را نخواهد گرفت. چه بیشمار کسانی که به اوج آنچه دیگران خواستنیترین میپندارند رسیدند و سرانجامشان خودکشی شد.
این یاوهای بیش نیست که "نادانی" به شادی میانجامد. آدم نادان بیاندازه راههای فراوانتری برای آسیب زدن به خود دارد, از خوردخوراک اش گرفته تا شیوهی زندگی و دوستی و کار و ...
شادی, بویژه شادی پیوسته, چیزیکه به آن در انگلیسی Well-being میگوییم راه اش تنها از خردورزی و فلسفهای درست میگذرد, بویژه در جهان امروز که بیاندازه پیچیده, درهمتنیده و نیازمند ذهنی پویا, نونگر و برزیده است.
.Unexpected places give you unexpected returns