11-11-2013, 01:49 AM
Rationalist نوشته: براستی که این جستار برایم بسیار مهند و ارزشمند بوده و هست.
دوست خردگرای گرامی، من نسک شما کاملا مطالعه کردم و دیدگاه خودم را نسبت
به آن در این پیک مینگارم. امید است که اگر لغزشی و کمبودی در نوشتارم مشاهده
نمودید آن را به پای بیاهمیتی به نسک و نوشتارتان نگذارید.
---
یک نکتهی بسیار بسیار مهم اینکه از سجاوندیها یا علائم نگارشی درست در یک
نوشتهی «آکادمیک» و رسمی بهره نمیبرید. برای نمونه، از سیمیکولون و علامت
گفتاورد و ... در جای نادرست استفاده میکنید و بویژه سیمیکولون که کاربرد نابجا و
حشو و پراکندهی آن در سراسر نسکتان مشحون بود.
---
در نسک شما نخستین تبیین جدی از فلسفه چنین است که فلسفه، آغاز شگفتیگری و
حیرت انسان به طبیعت و جهان هستی میباشد. این شگفتیگری ما را بسوی مفاهیم
بنیادی رهنمون میسازد و سپس در ادامه روش فلسفه را، قواعد و قوانین منطقی
میدانید. با این کرانمایی در ادامه سیستم روانکاوی فروید را به دلیل فلسفهی نامناسب
مردود و غیرموجه خواندید! (من هم به فروید ایرادهای بزرگی دارم، ولی اینجا کاری به نگرههای
فرویدی نداریم) یعنی شما ایراد خود را یکسره معطوف یه روششناسی و ابزار منطقی هاوکینگ
و فروید کردید و از حیطهی فلسفه خارج شدید. چراکه منطق و روششناسی، در حوزهی
"فلسفهی علم" بررسی میگردد. برای نمونه دانش "تاریخ" انقلاب کبیر فرانسه را تشریح و
انگیزهها، آثار و نتایج آن را بررسی میکند. ولی در "فلسفه تاریخ" ، متدشناسی تاریخی،
راههای حصول علمی و .. را بررسی میکنیم و از همینرو اینها دیگر در قلمرو فلسفه تاریخ
جای میگیرند و نه خود تاریخ.
شما ابزار فلسفه را روش منطقی برشمردید و یکجا هم از قیاس ارستویی بهره جستید ولی
منطق ربط مستقیمی به فلسفه ندارد و ابزاری برای فلسفه علم و روششناسی محسوب
میشود. برهمین پایه بیشینهی آنچه برشمریدید از قلمرو اصلی فلسفه خارج بود.
دانش برای توضیح و توصیف پدیدهها یک روش علمی دارد و یک روش فلسفی. مثلا علم فیزیک
که پیرامون الکتریسیته و شار مغناطیسی و ... گفتمان میکند با روش علمی سروکار دارد ولی
در تحلیل فلسفی فیزیکی ما بدنبال احکام کلی میگردیم. برای همین هم در فلسفه باید در
گسترهی فراخی بدنبال احکام کلی بود:
- استحاله تخلف معلول از علت یک قانون قطعی و غیرقابل انکار است.
- موجود بحسب فرض عقلى یا واجب الوجود است یا ممكن الوجود، و هیچ موجودى عقلا از این
دو فرض خارج نیست.
- تسلسل علل محال عقلی ست. (که البته این بیخود است و تسلسل علل و ممکنالوجودها
بدون یک واجبالوجود سراسر رواست.)
...
اکتشافات علمی پایههای تعمق فلسفی را فرامیاورند و به فلسفه یاری میدهند، برای نمونه قانون
بقای انرژی میتواند برای فیلسوفان منتج به احکام کلی و فلسفی موجودات بشود. گفتنی است که
علم از راه تجربه کار میکند ولی فلسفه صرفا به تعقل تکیه دارد، قانونهای فلسفی ابطالپذیر نیستند
(مانند قاعدهی علیت) ولی قوانین علمی یکسره ابطالپذیرند. مثلا در قانون علیت اگر علت مشاهده
شد ولی معلولی رویت نشد قانون باطل نمیشود، بساکه میگوییم علت تامه نبود.
پس تا اینجا ما یک روش علمی، یک روش فلسفهی علمی و یک فلسفی محض داشتیم، در روش علمی
با آزمایش و مشاهده سروکار داریم، در روش فلسفهی علمی خارج از حیطهی علم به موضوع و ابعاد آن
منگریم و در روش فلسفی هم علم مطروحه را در گسترهی فراخی تفسیر میکنیم. برای همین گستردگی
احکام فلسفی فراگیر و کلی هستند (علیت، تسلسل و ...) و روابط حاکم بر اشیاء را بصورت کیفی
تقسیمبندی میکند.
---
گفتنیها فراوان است ولی بیش از این رودهدرازی نمیکنم، همینها فعلا بماند تا ببینم پاسخ شما چیست.
راستی، از گفتگوی تند و پاسخ آتشین بمن هم بپرهیزید چون من برای "هماندیشی" اینجا هستم و اگر
باورهای شما را راستین و درست بیابم در عقاید خودم بیدرنگ بازنگری خواهم کرد.
Catwoman: from here, Bane's men patrol the tunnels. And they're not your average brawlers
Batman: Neither am I
Batman: Neither am I