09-03-2013, 04:13 PM
سامان نوشته: در پرانتز:
این معنای Reality و Fact خیلی مشكل ساز شده. طبق برداشت اولیه ی كسانی كه با انگلیسی آشنایی دارن Reality باید به معنای واقعیت و Fact باید به معنای حقیقت باشه ولی در ترجمه های مربوط به مباحث فلسفی برعكس این ترجمه شده و من تا جایی كه تونستم جستجو كنم این معادل گزینی به این صورت رو شریعتی انجام داده. بنابراین برای جلوگیری از اشتباه اینطور در نظر داشته باشیم:
Reality= حقیقت (آنچه كه هست و ثابت است)
Fact= واقعیت (آنچه كه به نظر میرسد هست)
اینهم تا اندازه ای نادرست است:
حق = هوده
باطل = بی هوده
Truth = حقیقت = (فرهود = فر + هوده) چیزی که درون ویر ما از جهان بیرونی نگاشته میشود، مانند رنگ سرخ یک سیب، که همچه چیزی در جهان بیرونی نیست و این سرخی، سفرنگ (تفسیر) مغز ما از فوتون هایی است که از سیب به ما میرسد.
پس فرهود این است که سیب سرخ است، ولی سرخی این رنگ وابسته به مغز ماست: ١۰۰% روشن نیست که شما سرخی را همانگونه در می یابید که من در می یابم.
Reality= واقعیت = (فربود = فر + بوده ) چیزی که بیرون از ویر ما و ناوابسته به برداشت ما هستی دارد، مانند فوتون هایی ( ریزگان نور) با بسامد ( فرکانس) ویژه که رنگ سرخ را در ویر ما پدید میاورند.
پس فربود این است که چیزی بنام سیب هست که از ان فوتون هایی به چشم ما میرسد و هستی او به دریافت ما وابسته نیست
in fact ~ de facto = (در شـُـد/ در کردار) = عملا ً ( فی الواقع)
fact = واقعیت عملی = (رُخکرد/ شـُـده) کاری که به واقعیت پیوسته است، کار انجام شده. یا همان واقعیت های روشن و سخت، برای نمونه فاکت این است که ژاپن بمب اتمی خورده ( واقعیتی که در چند سال پیش بوده و کسی نمیتواند بگوید که نخورده) ولی نمیگویند که فاکت این است که همه گرسنه شان میشود، این یک واقعیت است ولی چون در چهره ی یک رویداد نیست، نام فاکت برایش درخور نیست.
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد