08-26-2013, 06:36 AM
cool نوشته: آندد جان پس شما میگی فلسفه میتواند چیزهایی را توجیه کند که علم از آن ناتوان است.جایی که علم نه صلاحیتش رو داره و نه علاقشو:))
سوال من اینه که:چه نیازی دارد ما بر فلسفه تکیه کنیم؟چه نیازی هست ما معنای یک نقاشی را بدانیم؟
لابد میگید "کنجکاوی" باعث چنین چیزی میشود!
دوباره سوال پیش میاد پس فایده فلسفه چیست؟
چرا ما معنای نقاشی را با علم نمیتونیم بفهمیم؟!مثلا من میگویم این نقاشی با استفاده از علم باستانشناسی معلوم شده که در چین پیدا شده است و مربوط به فلان پادشاه بوده است و تصویر "شیر" در نقاشی نشان از نماد اقتدار آن پادشاه بوده است.با علم شیمی میگویم رنگ های بکار رفته در ان از عصاره های گیاهی گرفته شده است و......
خب این وسط تکلیف فلسفه چیست؟این است که بگوید به ما حس خوبی میدهد؟که این سوال رو میشه از نظر روانشناسی توضیح داد.
خب برای پاسخ به پرسشت باید اول پرسید ما چه نیازی به علم داریم؟!
1-فقط افزایش رفاه؟اگر این باشه باید گفت علم در بسیاری از شاخه اصولا یا هیچ ارتباطی با افزایش رفاه ما نداره و در بعضی موارد میتونه پیشرفتش حتی بقای گونه ما رو تهدید بکنه!
مشکل دوم این هست که چرا باید رفاه داشته باشیم؟!لابد میگی که این یک مسئله "بدیهی" هست ولی من مخالفم.همونطور که کامو میگه"خودکشی مهمترین مسئله فلسفیست" تا زمانی که شما برای خود زنده بودن دلیلی نداشته باشی رفاه اهمیتی نداره،یعنی این جایی هست که پای فلسفه به میون کشیده میشه و اینکه چرا به جای خودکشی باید زندگی کرد.
علم به شما "دلیلی برای زندگی" نمیده فقط به شما مثل مورد "نقاشی" میتونه زندگی و مرگ رو تشریح بکنه.علم همیشه در اخرین "چرا"ها لنگ میزنه:)
2-ارضای حس کنجاوی و کاهش نادانی؟این یکی از دلایل گرایش به فلسفه هم هست:)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-