نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

فلسفه روح
#1

فلسفه روح- اینكه معنا و مفهوم روح چیست وچه ماهیتی دارد ؟ و چگونه آنرا به تعریف درآوریم ؟ چیز زیادی نمی دانیم . همین قدر می دانیم . گاهی ذهن ما را به چالش می گیرد و در وهم و خیال فرو می برد . گرچه كلماتی نظیر روحش شاد . روح پاك . روحیه قوی . عذاب روح و از این قبیل بطور روزمره درصحبت عوام مبادله می شود . ودر نمایش های درام و كارهای هنری هم گاه ازعنوان شبح و اجنه استفاده می كنیم . از موجوداتی نظیر : جن . پری . ملائكه . شیطان . شبح . دیو و اهرمن نیز سخن می گوئیم . بدون آنكه دیده یا شناخته باشیم .

آیا این موجودات خیالی اند یا واقعی ؟
آیا در عالم خواب و رویا . بی هوشی و اغما . خلصه و مستی . غش و سرع و جنون عنصر روح چه وضعی دارد ؟آیا اصطلاحاتی نظیر : ضمیر ناخودآگاه . متافیزیك . ماوراالطبیعه . خواب مغناطیسی . تله پاتی . احضار روح – قبض روح . شنیده اید ؟ آیا تاكنون در معرض روح سرگردان . روح خبیث . ویا روح اجدادی قرار گرفته اید ؟ به راستی ماهیت روح چیست ؟ آیا روح همان جان است ؟ جوهر جنبش و منشا هوش و حواس است ؟ مایه فهم و شعور است ؟ یا عامل هم آهنگی حواس و هم جوشی اعضاء بدن ؟ با مراجعه به هركتابی در باره روح . نه تنها علم و دانشی عاید ما نمی شود . كه بیشتر گمراه و سرگردان می مانیم . چون مولفین این كتابها هم اطلاع چندانی ندارند .

در باور قدما روح همچون شبحی سایه به سایه كالبد جسم را همراهی می كند . هروقت از كالبد برود انگار جان رفته و كالبد مرده . بعضی حكما روح را با جان برابر دانسته اند . بهمین دلیل جاندار را ذیروح گفته اند .
حال اگر پایه باور خود را بر این اصل بگذاریم . گیاه حیوان و انسان هرسه موجوداتی زیروح هستند . هر سه به خواب می روند . تجربه نشان می دهد انسان و حیوان در عالم خواب چیزهائی می بینند و حس می كند . اما كسی نمی داند آیا گیاهان هم در خواب چیزهائی می بینند ؟اگر جنبش و تحرك هوشمندانه یك تشكل و اورگانیزم اعضا و نظام هم جوشی بین ذرات آن را . روح آن بنامیم . آیا می توان گفت هر مجموعه متحركی مثل منظومه شمسی یك موجود زنده و زیروح به شمار می آید ؟

اساس زندگی انسان برطپش قلب است و دمیدن نقس كه به هم وابسته اند . تا وقتی این دو نوسانگر فعال باشند . روح در بند تن باقی می ماند . هرگاه چرخ یكی پنچر شود . دیگری نیز ازكار می افتد و روح از بدن می رود .
آئین های بودا و هندو به تناسخ روح باور دارند . به این معنا كه وقتی روح از بدن یك جاندار خارج شود . وارد بدن جانداری دیگر می شود . و زندگی تازه ای شكل می گیرد . در آئین هندوان نیزماهیت روح از جنس نور است كه حضرت شیوا به بدن هركس نفوذ می دهد .

قرآن در سوره اسرا و سوره قدر به موضوع روح اشاره می كند . لاكن در هیچكدام اطلاعات دقیق و كافی به دست نمی دهد . سوره(17) اسراء آیه 85 می فرماید . و یسئلونك عن الروح قل الروح ... و از تو در باره روح می پرسند . بگو روح از امر پروردگار من است و جز اندكی از دانش به شما داده نشده است .سوره (97) قدر آیه 4 می فرماید . تنزل الملائكه والروح فیها .... آن شب فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان فرود می آیند به جهت هر امری .

در باور ادیان ابراهیمی بویژه اسلام . بعد از مرگ روح فعال می ماند . بنا به اعتقادی كه به ما ارث رسیده روح در شب اول قبر به كالبد مرده باز می گردد . تا سئوالات نكیر و منكر را پاسخ گوید . و دوران برزخ را انتظار بماند تا قیامت فرا رسد . آنگاه همراه جسم در صحرای محشر حاضر شود . دراین داستان از روح برای ترساندن معتقدین استفاده می شود .

پاسخ
#2

همان طور که خودتان هم اشاره کردید؛ "روح" در مکاتب فکری گوناگون، به طور متفاوت، گسترده و بعضا غیر شفاف تعریف شده و به باور من لازم است برای پژوهش در ماهیت آن، به دنبال تعریف هایی شفاف و منطقی در مکاتب فکر گوناگون بود.
شما تاکنون چه اندازه در این باره به پژوهش پرداخته اید؟

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#3

Rationalist نوشته: همان طور که خودتان هم اشاره کردید؛ "روح" در مکاتب فکری گوناگون، به طور متفاوت، گسترده و بعضا غیر شفاف تعریف شده و به باور من لازم است برای پژوهش در ماهیت آن، به دنبال تعریف هایی شفاف و منطقی در مکاتب فکر گوناگون بود.
شما تاکنون چه اندازه در این باره به پژوهش پرداخته اید؟

درود

دانش من در این زمینه نازل است . آنچه می گویم نتیجه مطالعاتی است سطحی از نوشته های بوعلی . ملاصدرا و هگل كه بیشتر با عبارات عربی و اصطلاحات فلسفی درآمیخته كه مبهم و نا مانوس است .

مردگانی بودند كه بعد از یكی دو روز در سردخانه بیمارستان یا در گور خود دوباره سربرآورده . زنده شدند و گفتند شب اول قبر نكیر و منكری ندیدند و ازفشار قبر خبری نبوده . از جمله این زنده شدگان شیخ طبرسی است . كه در محرم سال 530 فوت می كند . شب هنگام كفن دزدی قبر او را می شكافد و او را زنده می یابد .

در تاریخ 6/6/1389 براساس گزارش دیلی میل یك نوزاد نارس در استرالیا كه به تائید پزشگان مرده بود . پس از آنكه مورد نوازش مادرانه قرار گرفت زنده شد .

در تاریخ پنج شنبه 8 اردیبهشت 1390 نیروهای پلیس آمستردام پدربزرگ 97 ساله ای راكه سه روز پیش با حضور خانواده دفن شده بود . زنده از تابوت بیرون آوردند . به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از كی اس ال نیوز . پزشكان بیمارستان رایال آمستردام سه روز پیش برگه تائیدیه مرگ جرالد رازل را امضا و جسد وی را در قبرستان مركزی به خاك سپردند . در سومین روز درگذشت این پدربزرگ نوه 17 ساله اش برای گذاشتن شاخه گل به بالای سنگ قبرش می رود صدای كمك خواستن را می شنود و خانواده را از زنده بودن او باخبر می سازد.

آیا روح آدمی پس از مرگ از قفس تن پر می كشد و جاودانه می ماند ؟ سئوال این است كه اگر روح هنگام مرگ از بدن خارج می شود . پس چه زمانی به بدن ما حلول كرده است ؟ شاید بگوئید لحظه تولد . اما این طور نیست . زیرا انسان در حالت جنین نیز موجودی زیروح است . و تحت تاثیر حالات روحی مادر قرار دارد . اصوات موسیقی را می شنود . با نشاط و اندوه مادر متاثر می شود . و خاطره ای مانوس در ذهن او باقی می ماند .

اگر بگوئید روح در ابتدای تشكیل جنین وارد بدن انسان می شود . بازهم اشتباه می كنید . چرا كه هریك از اجزای تشكیل دهنده تخمك یعنی اسپرم و اوول خود موجوداتی زیروح اند و دارای هوش و احساس می باشند . چون مجموعه صفات و خلقیات و احساسات والدین به جنین نوزاد منتقل می گردد . نوزاد روح خود را از والدین می گیرد ؟ اگرچنین است باید قبول کنیم احساسات ما نیز منبعث از نیاکان باشد .

گروهی بر این باورند كه روح در هیئت خلقیات ژن وراثت در سرشت انسان نهفته . لاكن شرایط زیست محیطی . نوع تغذیه و تعلیم و تربیت بعضی را بارز و بعضی را خفته نگه می دارد . به این طریق ویژگیهای شخصیتی را اندكی تغییر میدهد . تحقیقات پزشكی نشان داده ازدواج با محارم فرزندانی روان پریش خل و چل و منگول به بار می آورده . آیا این پدیده دلیل بر ناسازگاری بین دو روح مشابه نیست ؟ اگر چنین باشد . می توان گفت روح از طریق ژن وراثت از والدین به نوزاد منتقل می گردد .

با این استدلال می توانیم بگوئیم روح ما در گذشته های دور در کالبد نیاکان بوده كه از طریق سلولهای خونی در کالبد شجره دمیده . همچون دانه های زنجیر نسل به نسل منتقل شده تا به ما رسیده . ما نیز این خصوصیات را به نسل آینده انتقال خواهیم داد . تنها از این طریق است كه می توان به تداوم روح نیاكان واقعیت بخشید . در پیگیری و ریشه یابی روح سرانجام به معمای پیدایش بشر می رسیم . كه خود بحثی دیگر می طلبد .

درباره روح و چگونگی وجود آن كتابها نوشته اند . اما همچنان برای بشر ناشناخته مانده است . صرف نظر از آنچه گفته شد اثبات وجود روح به تعبیر علمی نیز محتمل است . به این ترتیب كه بگوئیم طبق نظریه اینشتین در هر فرآیند .مجموع جرم و ماده ثابت می ماند . براین اساس انسان را مجموعه ای از جرم و انرژی بگیریم . یعنی تن را ماده و روح را انرژی فرض كنیم . ما می دانیم در بدن انسان زنده دو دستگاه طپش قلب و دستگاه تنفس مصرف كننده انرژی اند . و دستگاه گوارش با جذب مواد خوراكی تولید كننده انرژی . كه در لحظه مرگ هر سه از كار می افتند . مضاف به اینكه انرژی جنبشی و گرمی بدن نیز از تن می رود .

پاسخ
#4

azadah نوشته: فلسفه روح

[video=youtube;5hfYJsQAhl0]http://www.youtube.com/watch?v=5hfYJsQAhl0[/video]

"A Land without a People for a People without a Land"


پاسخ
#5

azadah نوشته: مردگانی بودند كه بعد از یكی دو روز در سردخانه بیمارستان یا در گور خود دوباره سربرآورده . زنده شدند
من نیز با چنین مواردی آشنا هستم، ولی هنوز به بررسی دقیق دانشیک آنها نپرداخته ام. آیا شما آگاهی دارید که از لحاظ دانشیک چه طور چنین چیزی ممکن است رخ دهد؟ چه فرایندی صورت می گیرد؟



نقل قول: زیرا انسان در حالت جنین نیز موجودی زیروح است . و تحت تاثیر حالات روحی مادر قرار دارد . اصوات موسیقی را می شنود . با نشاط و اندوه مادر متاثر می شود . و خاطره ای مانوس در ذهن او باقی می ماند .
چه طور به این نتایج رسیدید؟ و چه طور از دوران جنینی خاطرات باقی می مانند؟



نقل قول:اگر بگوئید روح در ابتدای تشكیل جنین وارد بدن انسان می شود . بازهم اشتباه می كنید . چرا كه هریك از اجزای تشكیل دهنده تخمك یعنی اسپرم و اوول خود موجوداتی زیروح اند و دارای هوش و احساس می باشند . چون مجموعه صفات و خلقیات و احساسات والدین به جنین نوزاد منتقل می گردد . نوزاد روح خود را از والدین می گیرد ؟ اگرچنین است باید قبول کنیم احساسات ما نیز منبعث از نیاکان باشد .

گروهی بر این باورند كه روح در هیئت خلقیات ژن وراثت در سرشت انسان نهفته . لاكن شرایط زیست محیطی . نوع تغذیه و تعلیم و تربیت بعضی را بارز و بعضی را خفته نگه می دارد . به این طریق ویژگیهای شخصیتی را اندكی تغییر میدهد . تحقیقات پزشكی نشان داده ازدواج با محارم فرزندانی روان پریش خل و چل و منگول به بار می آورده . آیا این پدیده دلیل بر ناسازگاری بین دو روح مشابه نیست ؟ اگر چنین باشد . می توان گفت روح از طریق ژن وراثت از والدین به نوزاد منتقل می گردد .
نیک تر بود قبل از پرداختن به مبدا و ویژگی های "روح" ،ابتدا تعریفی شفاف و مناسب از آن به دست می دادید.

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#6

Rationalist نوشته: من نیز با چنین مواردی آشنا هستم، ولی هنوز به بررسی دقیق دانشیک آنها نپرداخته ام. آیا شما آگاهی دارید که از لحاظ دانشیک چه طور چنین چیزی ممکن است رخ دهد؟ چه فرایندی صورت می گیرد؟




چه طور به این نتایج رسیدید؟ و چه طور از دوران جنینی خاطرات باقی می مانند؟




نیک تر بود قبل از پرداختن به مبدا و ویژگی های "روح" ،ابتدا تعریفی شفاف و مناسب از آن به دست می دادید.



درود

به تجربه ثابت شده كه هرگاه مادر در دوران بارداری آهنگی را در موقعیتی شاد بشنود . هارمونی این صوت بر جنین تاثیر می گذارد . و او در سن بلوغ اگر این آهنگ را بشنود متاثر می شود و احساس آشنائی می كند . همچنین در ابتدا تعاریف متعددی برای روح آورده ام گرچه هیچكدام قطعیت ندارد .


با قبول این واقعیت كه در بدن انسان دستگاه گردش خون و دستگاه تنفس مصرف كننده انرژی اند . و دستگاه گوارش با جذب مواد خوراكی تولید كننده انرژی . اثبات وجود روح به تعبیر علمی نیز محتمل است . چرا كه طبق قانون انیشتین ماده نابود نمی شود . بلكه به ماده ای دیگر یا انرژی تبدیل می گردد . حال اگرتن آدمی را ماده و روح او را انرژی تعبیر كنیم . اندازه جرم ثابت می ماند كه به موادی دیگر تجزیه می گردد . لاكن انرژی از میان می رود . و این انرژی كه ( كندالینی ) خوانده می شود همان روح است .


كاندالینی قویترین انرژی موجود در عالم فیزكی است كه برای بیدارساختن و كنترل آن تمرینات زیاد و عبادات بیدریغ لازم است . كندالیتی انرژی پنهانی است كه در نهاد انسان قرار داده شده است . بزرگترین و قویترین انرژی روحانی یا همان نیروی حیات است كه ما انسانها و عالم ما را خلق كرده است .


موضوع روان - داستان دیگری است با ویژگیهای متفاوت . روح و روان گرچه در مواردی ویژگی مشترك دارند و بگونه ای مترادف بكار می روند . اما واژگانی مستقل اند . كه در معنا تفاوتی فاحش دارند .روح تصورات ذهنی عامه است كه مبنای علمی ندارد . اما روان یك واقعیت علمی قابل مطالعه و پژوهش است . كه با مغز و اعصاب و هوش و حواس ارتباط و هم آهنگی دارد . دانش روانشناسی . روان كاوی و روانپزشكی در طیف این موضوع به شمار می آیند . عوامل غم . استرس . اظطراب . دلهره . افسردگی و پریشانی بر روان اثر می گذارند ؟ چنانكه روان آدمی به تناسب خصوصیات ذاتی و شرایط زندگانی اش شكل می گیرد .


روان شناسان معتقدند . هوش و حواس و یاد و خاطره در نوزاد اندك است . اما از سن 2 تا 3 سالگی شروع به رشد می كند . و بتدریج قوام می گیرد . از این رو هیچ كس خاطرات دوران نوزادی خود را به یاد نخواهد آورد . مگر در ضمیر ناخودآگاه . روان آدمی به تناسب خصوصیات ذاتی و شرایط زندگانی شكل می گیرد .


آن گاه كه انسان در افكارخود غوطه ور می شود . و به عالم خواب وخیال . رویا . مستی . خلصه و یا اغما فرو می رود . احتمال دارد به طور نا خود آگاه گفتاری بشنود یا در ذهن او القا شود . كه اصطلاحا الهام گویند . بدیهی است كه چنین مواردی جنبه روانی دارد . طبقاتی از جامعه مثل شعرا . عرفا . پیامبران و حتی افراد عادی ممكن است این پدیده را تجربه كرده باشند .


نعمت آزادی . باورهای معنوی و عوامل شادی و خیلی فاكتورهای دیگر جزو نیازهای روانی بشر است . انسان نیازمند است به اینكه گه گاه برای بكار انداختن قدرت تفكر و جوشش فكر و تمركز حواس مشغله زندگی را رها كرده . فارغ از هیاهوی پیرامونش در محیط آزاد و سرسبز . یا ساكت و آرام قدم بزندو تمدد اعصاب نماید . خیلی از بزرگان از جمله شعرا حكما و دانشمندان به هدف آرامش خیال و تسكین خاطر به میكده پناه می برند . تا خود را ازعالم هشیاری برهانند و به عالم بی خیالی برسند . بدین منظور به شرب شراب . استعمال دخانیات . مواد مخدر . افیون و داروهای روان گردان روی می آورند .


غذای روح بود باده رحیق الحق كه رنگ او كند از دور رنگ گل را دق (بوعلی)
پاسخ
#7

azadah نوشته: درباره روح و چگونگی وجود آن كتابها نوشته اند . اما همچنان برای بشر ناشناخته مانده است . صرف نظر از آنچه گفته شد اثبات وجود روح به تعبیر علمی نیز محتمل است . به این ترتیب كه بگوئیم طبق نظریه اینشتین در هر فرآیند .مجموع جرم و ماده ثابت می ماند . براین اساس انسان را مجموعه ای از جرم و انرژی بگیریم . یعنی تن را ماده و روح را انرژی فرض كنیم . ما می دانیم در بدن انسان زنده دو دستگاه طپش قلب و دستگاه تنفس مصرف كننده انرژی اند . و دستگاه گوارش با جذب مواد خوراكی تولید كننده انرژی . كه در لحظه مرگ هر سه از كار می افتند . مضاف به اینكه انرژی جنبشی و گرمی بدن نیز از تن می رود .

:e108:

Catwoman: from here, Bane's men patrol the tunnels. And they're not your average brawlers
Batman: Neither am I
پاسخ
#8

azadah نوشته: به تجربه ثابت شده كه هرگاه مادر در دوران بارداری آهنگی را در موقعیتی شاد بشنود . هارمونی این صوت بر جنین تاثیر می گذارد . و او در سن بلوغ اگر این آهنگ را بشنود متاثر می شود و احساس آشنائی می كند .
در این باره نیز پیرامون برخی مطالعات دیگرم به این موضوع برخورده ام، ولی به طور دقیق بدان نپرداخته ام. شما در چه بن مایه هایی این مطالب را مطالعه نمودید؟
و چه آزمایش های تجربی در این مورد تا کنون انجام شده؟ احتمالا بایسته است پس از شکل گیری مغز جنین و حافظه او چنین چیزی صورت پذیرد. آیا مشخص شده در چند ماهگی، جنین از محیط خود تاثیر می پذیرد؟







azadah نوشته: لاكن انرژی از میان می رود . و این انرژی كه ( كندالینی ) خوانده می شود همان روح است .
پس چه طور شد؟ انرژی از بین می رود؟!






azadah نوشته: كاندالینی قویترین انرژی موجود در عالم فیزكی است كه برای بیدارساختن و كنترل آن تمرینات زیاد و عبادات بیدریغ لازم است . كندالیتی انرژی پنهانی است كه در نهاد انسان قرار داده شده است . بزرگترین و قویترین انرژی روحانی یا همان نیروی حیات است كه ما انسانها و عالم ما را خلق كرده است .
با بیدار ساختن "کاندالینی" چه کارهایی می توان انجام داد؟
تمرینات زیاد و عبادات آن چیست؟ و چه طور انجام می شوند؟
آیا یک خودآگاهی و خرد برتر است؟و آگاهانه و هدف دار انسان ها و جهان را خلق کرده است؟






azadah نوشته: هیچ كس خاطرات دوران نوزادی خود را به یاد نخواهد آورد . مگر در ضمیر ناخودآگاه .
در مورد "ضمیر ناخودآگاه" چه میزان مطالعه داشته اید؟








azadah نوشته: خیلی از بزرگان از جمله شعرا حكما و دانشمندان به هدف آرامش خیال و تسكین خاطر به میكده پناه می برند . تا خود را ازعالم هشیاری برهانند و به عالم بی خیالی برسند . بدین منظور به شرب شراب . استعمال دخانیات . مواد مخدر . افیون و داروهای روان گردان روی می آورند .
در مورد می و ساقی و میکده E00e
و به قول خیام حکیم؛ می نوش دمی که زندگانی این است...
دیگر کدام یک از این مواردی را که نام بردید؛ پیشنهاد می کنید؟E402

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#9

Rationalist نوشته: پس چه طور شد؟ انرژی از بین می رود؟!


درود

انرژی از بین نمی رود . بلكه از تن می رود .

روان آدمی در هیئت خلقیات جلوه می كند . كه وابسته به ویژگی ارگانیزم بدن است . و از طریق ژن های وراثتی به او منتقل می شود . در واقع خیلی از ویژگی های انسان ریشه در عامل وراثت و روان والدین دارد .


جنین دارای درك و احساس و حواس پنج گانه نوزاد در لحظه تولد فعال است . اما قدرت هوش و حافظه . فهم و شعور . و یاد و خاطره كه اجزا روان به شمار می آید از سن 2 تا 3 سالگی شروع می شود . و همزمان با رشد عقل قوام می یابد . لاكن در سن پیری هوش و حافظه کم می شود . و قوه تعقل كاستی می گیرد . اصطلاح کودک نادان و پیر خرف در تائید این ادعاست .

شرایط زیست محیطی . نوع تغذیه و تعلیم و تربیت بعضی از ژنها را بارز و بارور می کند . یا تغییر میدهد . و بعضی را پنهان نگه می دارد . در نگرشی دقیق تر نوع تغذیه نیز بر روان اثری متفاوت بر جای می گذارد .به تجربه ثابت شده افراد گیاه خوار طبیعتی نرم و آرام تر دارند . حتی نوع گوشت نیز در روحیه افراد مصرف كنند تاثیر می گذارد . و خلقیات متفاوت به بار می آورد .

خاستگاه علم روان شناسی مغرب زمین بوده و تعمیم آن به شرق . ممكن است كارائی نداشته باشد . چرا كه روان شناسی غربی مبتنی است بر فرهنگ مسیحیت و یهود . كه زیگموند فرید آغاز گر آن می باشد . این علم مربوط می شود به نفسانیت . به ملكات ذهنی . به جهان بینی . دین . خون . سرشت فرهنگ و جغرافیای محل . كه برای اقوام و فرهنگهای مختلف یكسان نیست .
فرضا علوم تجربی مثل فیزیك و شیمی و قوانین نیوتن فرهنگ نمی شناسد . كه در همه جای دنیا و در میان همه ملل یك جور كاربرد دارد و عمل می كند . اما علم روان شناسی این گونه نیست ؟ آنچه یك خانواده غربی را خوشحال می كند ممكن است ایرانی را آزرده خاطركند . و روان پریشی آورد . بنابراین روان شناسی یك علم محلی است . و قیاس یا تعمیم آن به همه ملتها كاری نادرست است .
پاسخ
#10

azadah نوشته: خاستگاه علم روان شناسی مغرب زمین بوده و تعمیم آن به شرق . ممكن است كارائی نداشته باشد . چرا كه روان شناسی غربی مبتنی است بر فرهنگ مسیحیت و یهود . كه زیگموند فرید آغاز گر آن می باشد . این علم مربوط می شود به نفسانیت . به ملكات ذهنی . به جهان بینی . دین . خون . سرشت فرهنگ و جغرافیای محل . كه برای اقوام و فرهنگهای مختلف یكسان نیست . فرضا علوم تجربی مثل فیزیك و شیمی و قوانین نیوتن فرهنگ نمی شناسد . كه در همه جای دنیا و در میان همه ملل یك جور كاربرد دارد و عمل می كند . اما علم روان شناسی این گونه نیست ؟ آنچه یك خانواده غربی را خوشحال می كند ممكن است ایرانی را آزرده خاطركند . و روان پریشی آورد . بنابراین روان شناسی یك علم محلی است . و قیاس یا تعمیم آن به همه ملتها كاری نادرست است .
اینکه خاستگاه روان شناسی کجا بوده و یا در مطالعه آن با مفاهیمی چون فرهنگ و دین نیز سروکار داریم؛ فرنودی بر تعبیر شما از روان شناسی نمی شود. چرا که این شاخه از دانش بسیار مهند است و بشر بسیار کم بدان پرداخته و البته جای اصلاح و بازنگری فراوانی در آن می باشد. بنابراین با تعبیری که شما از آن بیان می نمایید، روان شناسی محقر خواهد ماند و شاید اصلا نتوان نام "دانش" را بر آن نهاد. و همه ی اینها در حالیست که روان بشر از مهندترین چیزهایی می باشد که تاکنون آنچنان که بایسته است، بدان پرداخته نشده است.

همچنین بر چه اساس فروید را آغاز گر روان شناسی معرفی نمودید؟!
ضمن اینکه به برخی از پرسش هایم،‌ پاسخی ندادید!

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 3 مهمان