01-27-2013, 10:30 AM
درود
ملت های سرزنده دنیا اكثرا تفریح و تفرج را جزئی از زندگی خود می دانند . و هرروز انگیزه ای تازه بر شادمانی خویش می جویند . اما ایرانیان بیشتر طرفدار حزن و اندوه اند . تا شادمانی و سرور . خیلی از ملتها گریه و زاری را شوم و بدشگون می دانند . اما در فرهنگ ما .گریه اصالت بیشتری دارد تا خنده . گویا گریه نشانه صداقت است و مظلومیت . اشك ریختن غصه را تخفیف می دهد و دل را صفا می بخشد . حال آنكه خنده در باور ما پدیده ای سطحی و بی مایه است كه نشانی از غفلت و سبكسری دارد .
و این كه گفته اند . گریه بر هر درد بی درمان دواست چشم گریان چشمه نور خداست .گوشه هائی از موسیقی ما هم غمگین است . این افسردگی ها ریشه در وقایع تاریخی دارد . واژه های امان امان . محبوب من . ای دوست . امید من عزیز من .جانم . آه . وای . دلم وای و ناله های جانسوز كه در موسیقی سنتی به تكرار در نوای خواننده می شنویم . نشانه هائی از صدمات روحی روانی است كه بر ملت ما رفته . گویا احساس درد فراق و غم از دست رفتن یاران و عزیزانی است كه درمقابل بیگانگان متجاوز ایستادند جان فدا كردند و یا به اسارت بردگی رفتند .فرهنگ دینی ما هم غم محور است . و محتو ایی خشك و خشن دارد . چندانكه خنده شدید از نوع قهقهه مذموم شمرده می شود بعكس گریه بدرگاه خداوند عملی عبادی به حساب می آید .
گریه حاصل تنگ دلی و فشار روانی است . وقتی تحمل انسان تاق و پیمانه صبر لبریز شود . گریه می آید تا عقده گشائی كند . گریه وقتی معنا پیدا می كند كه در كنارش خنده هم باشد . و غم وقتی معنا دارد كه در كنارش شادی باشد . وگرنه گریه مستمر نشانه رخوت است و به جز نكبت حاصلی نمیآرد . می گویند غم را خدا نیآفرید . كه انسان آفرید . خوش بختی پیشنهاد خدا به انسان بود . اما انسان زشتی ها را خلق كرد . و امروز پژواك گذشته خویش را ملاقات می كند .
اما در ایران باستان وضع چنین نبوده . شادی نمادی از ذات اهورائی . و شادکردن عملی نیکوبه حساب می آمده که به آن سفارش شده . اشو زردشت پیامبر بزرگ ایرانی می فرماید . شادی خود را در شادی دیگران ببینید . در روزگار قدیم جشنها و مراسم متعددی درگردش ایام . بسته به دگرگونی طبیعت . تغییر فصول و یادبود رخدادها برپا می شده . كه مهمترین آنها عبارت بود از .
ا-جشن نوروز یا جشن بهاران
2-جشن مهرگان كه از اول مهر تا 30 روز تمام جشن بر پا می كردند . این عید به مناسبت پیروزی فریدون بر ضحاك ماردوش است .
3-جشن سده یا سدك كه به مناسبت سپری شدن صد روز از زمستان بر پا می شد و به نام جشن پیدایش آتش معروف است .
4-جشن زایش اشوزرتشت كه در روز ششم از ماه فروردین بر پا می شد. و روز خانواده بود . زیرا در این روز مشیه و مشیاد مرد و زنی كه در آئین مزد یسنا مانند آدم و هوا می باشند به دنیا آمده اند .
5-جشن های گاهان بار كه در شش نوبت و هرنوبت به مدت پنج روز یعنی روی هم یك ماه در هرسال برگزار می شده است .
6-جشن سیر سور كه در روز چهاردهم دی ماه به منظور دفع آفات شیطانی و امراض گوناگون برگزار می شد .
7-جشن پنجه یا پنجه دردیده كه در اواخر ماه دوازدهم بر گزار می گردید و برای شادی روان گذشتگان و دستگیری از مستمندان اجرا می شد و با خواندن سرودهایی از اوستا . آمرزش و رستگاری نیاكان خود را از اورمزد توانا می خواستند . جشن های ماهیانه بدین ترتیب بود كه چون نام هریك از روزها با نام همان ماه همزمان می شد . آن روز را جشن می گرفتند . یعنی در هرماه یك روز مخصوص جشن ماهیانه بود به جز ماه دی كه سه جشن داشتند .
جشن های ماهیانه نیز به قرار زیر بوده است .
1-نوزدهمین روز در فروردین ماه جشن فروردین گان
2-سومین روز در اردیبهشت جشن اردیبهشت گان
3-ششمین روز خرداد ماه جشن خردادگان
4-سیزدهمین روز در تیرماه جشن تیرگان
5-هفدهمین روز در امردادماه جشن امردادگان
6-چهارمین روز در شهریورماه جشن شهریورگان
7-شانزدهمین روز در مهرماه جشن مهرگان
8-دهمین روز در آبان ماه جشن آبانگان
9-نهمین روز در آذرماه جشن آذرگان
10-هشتمین روز و پانزدهمین روز و بیست و سومین روز دیماه جشن دیگان
11-دومین روز در بهمن ماه جشن بهمنگان
12-پنجمین روز در اسفندماه جشن اسفندگان
در هریك از جشن های ایرانی حکمتی نهفته و یاد آور رویدادی خاص می باشد . انگیزه شب یلدا یاد آور بلندترین شب سال و مبدا زایش خورشید است . و نوروز هنگامه ای از سال كه طول روز با شب برابر می شود . و آغاز بیداری و باروری طبیعت را نوید می دهد . این جشن ها در همه حال حکایت از روحیه خرم و شاداب ایران باستان دارد . توگوئی شمیم کردار نیک پندار نیک و گفتار نیک است كه از سنت نیاکان به مشام می رسد .
ملت های سرزنده دنیا اكثرا تفریح و تفرج را جزئی از زندگی خود می دانند . و هرروز انگیزه ای تازه بر شادمانی خویش می جویند . اما ایرانیان بیشتر طرفدار حزن و اندوه اند . تا شادمانی و سرور . خیلی از ملتها گریه و زاری را شوم و بدشگون می دانند . اما در فرهنگ ما .گریه اصالت بیشتری دارد تا خنده . گویا گریه نشانه صداقت است و مظلومیت . اشك ریختن غصه را تخفیف می دهد و دل را صفا می بخشد . حال آنكه خنده در باور ما پدیده ای سطحی و بی مایه است كه نشانی از غفلت و سبكسری دارد .
و این كه گفته اند . گریه بر هر درد بی درمان دواست چشم گریان چشمه نور خداست .گوشه هائی از موسیقی ما هم غمگین است . این افسردگی ها ریشه در وقایع تاریخی دارد . واژه های امان امان . محبوب من . ای دوست . امید من عزیز من .جانم . آه . وای . دلم وای و ناله های جانسوز كه در موسیقی سنتی به تكرار در نوای خواننده می شنویم . نشانه هائی از صدمات روحی روانی است كه بر ملت ما رفته . گویا احساس درد فراق و غم از دست رفتن یاران و عزیزانی است كه درمقابل بیگانگان متجاوز ایستادند جان فدا كردند و یا به اسارت بردگی رفتند .فرهنگ دینی ما هم غم محور است . و محتو ایی خشك و خشن دارد . چندانكه خنده شدید از نوع قهقهه مذموم شمرده می شود بعكس گریه بدرگاه خداوند عملی عبادی به حساب می آید .
گریه حاصل تنگ دلی و فشار روانی است . وقتی تحمل انسان تاق و پیمانه صبر لبریز شود . گریه می آید تا عقده گشائی كند . گریه وقتی معنا پیدا می كند كه در كنارش خنده هم باشد . و غم وقتی معنا دارد كه در كنارش شادی باشد . وگرنه گریه مستمر نشانه رخوت است و به جز نكبت حاصلی نمیآرد . می گویند غم را خدا نیآفرید . كه انسان آفرید . خوش بختی پیشنهاد خدا به انسان بود . اما انسان زشتی ها را خلق كرد . و امروز پژواك گذشته خویش را ملاقات می كند .
اما در ایران باستان وضع چنین نبوده . شادی نمادی از ذات اهورائی . و شادکردن عملی نیکوبه حساب می آمده که به آن سفارش شده . اشو زردشت پیامبر بزرگ ایرانی می فرماید . شادی خود را در شادی دیگران ببینید . در روزگار قدیم جشنها و مراسم متعددی درگردش ایام . بسته به دگرگونی طبیعت . تغییر فصول و یادبود رخدادها برپا می شده . كه مهمترین آنها عبارت بود از .
ا-جشن نوروز یا جشن بهاران
2-جشن مهرگان كه از اول مهر تا 30 روز تمام جشن بر پا می كردند . این عید به مناسبت پیروزی فریدون بر ضحاك ماردوش است .
3-جشن سده یا سدك كه به مناسبت سپری شدن صد روز از زمستان بر پا می شد و به نام جشن پیدایش آتش معروف است .
4-جشن زایش اشوزرتشت كه در روز ششم از ماه فروردین بر پا می شد. و روز خانواده بود . زیرا در این روز مشیه و مشیاد مرد و زنی كه در آئین مزد یسنا مانند آدم و هوا می باشند به دنیا آمده اند .
5-جشن های گاهان بار كه در شش نوبت و هرنوبت به مدت پنج روز یعنی روی هم یك ماه در هرسال برگزار می شده است .
6-جشن سیر سور كه در روز چهاردهم دی ماه به منظور دفع آفات شیطانی و امراض گوناگون برگزار می شد .
7-جشن پنجه یا پنجه دردیده كه در اواخر ماه دوازدهم بر گزار می گردید و برای شادی روان گذشتگان و دستگیری از مستمندان اجرا می شد و با خواندن سرودهایی از اوستا . آمرزش و رستگاری نیاكان خود را از اورمزد توانا می خواستند . جشن های ماهیانه بدین ترتیب بود كه چون نام هریك از روزها با نام همان ماه همزمان می شد . آن روز را جشن می گرفتند . یعنی در هرماه یك روز مخصوص جشن ماهیانه بود به جز ماه دی كه سه جشن داشتند .
جشن های ماهیانه نیز به قرار زیر بوده است .
1-نوزدهمین روز در فروردین ماه جشن فروردین گان
2-سومین روز در اردیبهشت جشن اردیبهشت گان
3-ششمین روز خرداد ماه جشن خردادگان
4-سیزدهمین روز در تیرماه جشن تیرگان
5-هفدهمین روز در امردادماه جشن امردادگان
6-چهارمین روز در شهریورماه جشن شهریورگان
7-شانزدهمین روز در مهرماه جشن مهرگان
8-دهمین روز در آبان ماه جشن آبانگان
9-نهمین روز در آذرماه جشن آذرگان
10-هشتمین روز و پانزدهمین روز و بیست و سومین روز دیماه جشن دیگان
11-دومین روز در بهمن ماه جشن بهمنگان
12-پنجمین روز در اسفندماه جشن اسفندگان
در هریك از جشن های ایرانی حکمتی نهفته و یاد آور رویدادی خاص می باشد . انگیزه شب یلدا یاد آور بلندترین شب سال و مبدا زایش خورشید است . و نوروز هنگامه ای از سال كه طول روز با شب برابر می شود . و آغاز بیداری و باروری طبیعت را نوید می دهد . این جشن ها در همه حال حکایت از روحیه خرم و شاداب ایران باستان دارد . توگوئی شمیم کردار نیک پندار نیک و گفتار نیک است كه از سنت نیاکان به مشام می رسد .